لطیفههایِ زیر به معنایِ تحقیرِ علمِ آمار نیست. آمار یکی از قدرتمندترین ابزارهایی است که برایِ شناختنِ پدیدههایِ پیرامونمان داریم و امیدوارم گردآوری و ترجمهی این مجموعهی کوچک بیشتر نشاندهندهی علاقهی من به علمِ آمار باشد تا چیزِ دیگر. طنز قالبی بیبدیل برایِ معرفی یا نقدِ سوءاستفادههای عمدی یا غیرعمدی و خصوصیتهایِ ذاتیِ علمِ آمار، شاملِ برخی محدودیتهایِ بنیادینِ آن است. این مجموعه دارایِ ترتیبِ معینی نیست. همهی لطیفهها هم از یک جنس نیستند: برخی بر اساسِ رویدادهایِ واقعی بنا شدهاند و برخی دیگر به کلی ساختگیاند، برخی به شکلی ظریف به خصوصیتهایی از علمِ آمار اشاره میکنند، در حالی که برخی دیگر را صرفاً میتوان لطفیههایی معمولی دانست که از مفاهیمِ آماری در ساختمانِ آنها استفاده شده است. اگر لطیفهای میشناسید که فکر میکنید باید به این مجموعه تعلق داشته باشد، لطفاً به صورتِ کامنت ذکر کنید تا اضافه کنم.
۱
کافی است موفق شوید تا صد سالگی زنده بمانید. دیگر میتوانید آسوده زندگی کنید چون تعدادِ افرادِ بالایِ صدسالی که میمیرند بسیار اندک است.
نسخهی مرتبط:
جورج برنز (George Burns) در یک مصاحبهی تلویزیونی به مناسبتِ صدمین سالگردِ تولدش شرکت کرده بود و در حالِ کشیدنِ یک سیگارِ برگ بود. مجری چیزهایی دربارهی مضراتِ سیگار و تأثیرِ منفیِ آن بر طولِ عمر گفت.
جورج برنز: بیست سال پیش دکترم به من گفت که این سیگارها مرا خواهند کشت.
مجری: الان چطور؟
جورج برنز: نمیدانم. او مرده است.
۲
دو آماردان در حالِ سفر از تهران به بندرعباس بودند. بعد از نیمساعت پرواز خلبان اعلام کرد که یکی از موتورهایِ هواپیما از کار افتاده است. او اضافه کرد که جایِ نگرانی نیست چون سه موتورِ دیگر سالم هستند، ولی به خاطرِ این حادثه سفرِ آنها به جایِ ۲ ساعت، ۴ ساعت طول میکشد.
کمی بعد خلبان اعلام کرد که دومین موتور نیز از کار افتاده، ولی دو موتور دیگرِ سالم هستند و سفرِ آنها ۸ ساعت طول میکشد.
چند دقیقه بعد خلبان خبرِ از کار افتادنِ موتورِ سوم را نیز داد. با اینحال تأکید کرد که جایِ نگرانی نیست چون هواپیما به راحتی میتواند با یک موتور به پروازِ خود ادامه دهد. اما سفرشان حدود ۱۵ ساعت طول میکشد.
در این لحظه یکی از آماردانها به دیگری گفت: خدایِ من. امیدوارمِ موتورِ آخری از کار نیفته، وگرنه باید تا ابد تو هوا بمونیم!
۳
آمار نقشِ مهمی در علمِ ژنتیک بازی میکند. به عنوانِ مثال به ما نشان میدهد که تعدادِ فرزندان یک خصوصیتِ وراثتی است. بنابراین اگر والدینِ شما فرزندی نداشته باشند، به احتمالِ زیاد شما نیز دارایِ فرزند نخواهید شد.
۴
آماردانی قصد داشت با اعتماد به نفسِ تمام از رودخانهای که میانگینِ عمقِ آن یک متر بود عبور کند، اما در رودخانه غرق شد.
۵
یک مورخ، یک مهندس و یک آماردان به شکارِ اردک رفتند. همینطور که کمین کرده بودند اردکی در مقابلِ چشمهایشان پرواز کرد. مورخ شلیک کرد و تیرش از سه متری زیرِ شکمِ اردک عبور کرد. مهندس بلافاصله تفنگش را برداشت و تیری شلیک کرد که از سه متری بالایِ سرِ اردک عبور کرد. آماردان هیجانزده شد و فریاد کشید: زدیمش!
۶
عددها هم مانندِ آدمها هستند. اگر به اندازهی کافی شکنجهشان کنی هر چه بخواهی به تو خواهند گفت.
۷
برایِ هر پرسشِ سادهای پاسخی ساده وجود دارد که اشتباه است.
۸
هر آمریکایی باید درآمدِ بالاتر از متوسط داشته باشد. اگر من رئیسجمهور شوم تلاش میکنم تا به این هدف برسیم.
(این جمله توسطِ بیل کلینتون گفته شده است.)
۹
این موضوع ثابت شده که جشنِ تولد به سلامتیِ فرد کمک میکند. آمارها نشان میدهند افرادی که زادروزهایِ بیشتری را جشن گرفتهاند، از دیگران بیشتر عمر میکنند.
۱۰
۷۹/۴۸ درصد همهی آمارها به کلی ساختگی هستند.
۱۱
به طورِ متوسط هر کدام از ما یک بیضه و یک پستان داریم.
نسخهی دیگر:
یک انسانِ متوسط یک بیضه، یک پستان و کمتر از دو پا دارد.
نسخهی مرتبط:
آیا میدانستید که تعدادِ پاهایِ بیشترِ افراد از میانگینِ تعدادِ پاهایِ هر فرد بیشتر است؟ به عنوانِ مثال از ۱۰۰ میلیون جمعیتِ کشورِ فرضینیا ۱۰۰۰۰ نفر فقط یک پا دارند و در نتیجه میانگینِ تعدادِ پاها در فرضینیا کمتر از ۲ است. اما اکثریتِ قاطعِ فرضینیاییها دو پا دارند.
۱۲
میدونی؟ من به خاطرِ کارم زیاد سفر میکنم. جایی خوندم که طبقِ آمارها احتمالِ اینکه مسافری با یک بمب در هواپیما حضور داشته باشه یک در هزاره. به نظرم این احتمالِ زیادیه! به خصوص وقتی که زیاد سفر کنی. بنابراین من سعی کردم این احتمال را کاهش بدم. من همیشه با خودم یه بمب واردِ هواپیما میکنم و احتمالِ اینکه یه مسافرِ دیگه هم بمب داشته باشه یک در میلیونه. دیگه خیالم راحته!
۱۳
آماردانهایِ پیر نمیمیرند، بلکه معنادار بودنشان را از دست میدهند.
۱۴
فرقِ بینِ یک آماردانِ برونگرا و درونگرا چیست؟
حینِ صحبت کردن، آماردانِ برونگرا به کفشهایِ «تو» نگاه میکند.
۱۵
یک آماردان قادر است سرش را تویِ حمامِ سونا و پاهایش را در برف بگذارد و حسِ میانگینِ مطبوعی داشته باشد.
۱۶
هوشِ نیمی از جمعیت از میانه کمتر است (بنا به تعریف)، اما هوشِ بیش از نیمی از جمعیت از میانگین بیشتر است. علتِ این عدمِ تقارن را باید در محدود بودنِ نسبِ هوش و نامحدود بودنِ نسبیِ حماقت جستجو کرد.
۱۷
دانشجویِ آماری را میشناسم که هنگامِ رانندگی همیشه با سرعتِ بیشتری از تقاطعها عبور میکرد. او میدانست که از لحاظِ آماری خطرِ تصادف در تقاطعها بیشتر است، در نتیجه سعی داشت زمانِ کمتری را در آنها سپری کند.
۱۸
آدمها دو دسته هستند: آنهایی که میتوانند بر اساسِ دادههایِ ناقص برونیابی کنند.
۱۹
مردی یک هندوانهی بزرگ داخلِ کیفِ دستیاش گذاشته بود و وارد هواپیما شد. دوستش از او علت را پرسید.
مرد: تا حالا شنیدهای هواپیمایی که یکی از مسافرهایش یک هندوانهی بزرگ در کیفِ دستیاش داشته باشد سقوط کند؟
دوست: خیر.
مرد: دقیقاً. احتمالِ آن دقیقاً صفر است!
۲۰
یک فردِ کاملاً متوسطِ جامعه را در نظر بگیر و به این فکر کن که چقدر احمق است. بنا به تعریف، نصفِ جمعیت از او احمقترند.
۲۱
از مردی که در یک رستوران نشسته بود پرسیدند احتمالِ اینکه موقعِ خروج از رستوران یک دایناسورِ واقعی را ببیند چقدر است؟ مرد پاسخ داد: پنجاه-پنجاه. یا میبینمش، یا نمیبینمش.
۲۲
آیا میدانستید ۸۷/۶۲۸۳۹۴۷۲ درصدِ آمارها ادعایِ دقتی را دارند که رویهیِ به کار گرفته شده در تولیدشان آنرا توجیه نمیکند؟
۲۳
از یک آماردان پرسیدند نظرش را دربارهی همسرش بگوید. پاسخ داد: در مقایسه با چه کسی؟
۲۴
هشدارهایی مهم دربارهی مصرفِ نان:
- بیش از ۹۸ درصد مجرمان و جنایتکاران نان مصرف میکنند.
- نیمی از کودکانی که در خانوادههایی که در آن نان به صورتِ روزانه مصرف میشود از ضریبِ هوشی پایینتر از میانگین رنج میبرند.
- در قرن هیجدهم که تقریباً همهی نانها در منازل طبخ میشد، میانگینِ طولِ عمر کمتر از ۵۰ سال بود، نرخ مرگ و میرِ کودکان بسیار بالا بود، تعدادِ زیادی از زنها موقعِ زایمان میمردند و بیماریهایی نظیرِ تیفویید و تبِ زرد شیوع داشت.
- بیش از ۹۰ درصد جرائمِ خشونتآمیز توسطِ افرادی انجام میشود که طیِ ۲۴ ساعتِ پیش از وقوعِ جرم حداقل یکبار نان مصرف کردهاند.
- نان از مادهای به نام خمیر ساخته میشود. خمیر خطرناک است، مثلاً ثابت شده که یک کیلوگرمِ آن میتواند یک خرگوش را در جا خفه کند. هر ایرانی به طورِ میانگین در هر ماه بیش از این مقدار نان مصرف میکند.
- برخی جوامعِ بدوی نان مصرف نمیکنند. در این جوامع بیماریهایی نظیرِ سرطان، آلزایمر و پارکینسون به شدت نادر است.
- ثابت شده که نان اعتیادآور است. آزمایشات نشان داده افرادی که از نان محروم میشوند و به جایِ آن فقط آب به آنها داده میشود بعد از گذشتِ فقط دو روز به التماس میافتند که به آنها نان داده شود.
- نان معمولاً به عنوانِ دروازهای به غذاهایِ مضرِ دیگری نظیرِ کره یا ژله عمل میکند و مصرفِ آن منجر به مصرفِ این غذاها نیز میشود.
- نان جاذبِ آب است. ۹۰ درصد بدنِ انسان آب است. در نتیجه خوردنِ نان باعث میشود بدنتان توسطِ این مادهی غذاییِ جاذبِ آب اشغال شود و به تدریج به فردی نرم، خیس و پفکرده تبدیل شوید.
- نان میتواند نوزادان را خفه کند.
- نان در دمای ۲۰۰ درجهی سانتیگراد طبخ میشود. این دما برایِ انسان کشنده است.
- اغلبِ نانخورها نمیتوانند فرقِ میان شواهدِ علمی و چرندگوییهایِ آماری را تشخیص دهند.
با در نظر گرفتنِ این شواهدِ آماریِ ترسناک، ما خواستارِ وضعِ مقرراتِ زیر در رابطه با توزیع و مصرفِ نان هستیم.
- ممنوع کردنِ فروشِ نان به کودکان و نوجوانان.
- وضعِ مالیاتِ ۳۰۰ درصدی بر همهی انواعِ نان. مصرفکنندگانِ نان باید هزینهی واقعیِ نان را به جامعه پرداخت کنند.
- ممنوع کردنِ نمایشِ نان خوردن در برنامههایِ تلویزیونی و سینمایی.
- ایجادِ منطقههایِ پاک عاری از نان در مدارس و کتابخانهها.
۲۵
آیا میدانستید که سه نوع آماردان وجود دارد؟ آنهایی که بلدند بشمارند و آنهایی که بلد نیستند.
۲۶
بر اساسِ نظرسنجیِ انجام شده، ۵۱ درصدِ مردم در اکثریت هستند.
نسخهی دیگر:
یک تحقیقِ ده سالهی دولتی با بودجهی بیش از سه میلیارد تومان نشان داد که سه چهارم مردمِ ایران ۷۵ درصدِ جمعیتِ آنرا تشکیل میدهند.
۲۷
مردی که به تازگی یک ساندویچِ بلدرچینِ خیلی ارزان خورده بود از فروشنده پرسید که چطور میتواند ساندیچِ بلدرچین را چنین ارزان ارائه دهد.
فروشنده: من مقداری گوشتِ گاو هم باهاش مخلوط میکنم.
مرد: چقدر گوشتِ گاو بهش میزنی؟
فروشنده: ۵۰-۵۰ مخلوط میکنم. یه دانه گاو، یه دانه بلدرچین.
۲۸
یک فیزیکدان، یک معرکهبگیرِ نیرومند و یک آماردان در جزیرهای غیرمسکونی و لم یزرع واقع در اقیانوس رها شده بودند. از اقبالِ بلندشان یک جعبه پر از غذاهایِ کنسروی در ساحل پیدا میکند. گفتگو دربارهی اینکه چطور میتوانند کنسروها را باز کنند در میگیرد. فیزیکدان پیشنهاد میدهد که یک نفر بالایِ درختِ بلندی برود و کنسروها را پرت کند تا در اثرِ برخورد با سنگ باز شوند. معرکهبگیر میگوید نه! این کار بیشتر غذاها را هدر میدهد. من با استفاده از قدرتِ بازوهایم کنسروها را پاره میکنم. آماردان میگوید اینروشها خیلی کثافتکاری میکنند و من راهی بلدم که کنسروها را بدونِ کثافتکاری باز کنیم. «اول، فرض میکنیم که دربازکن داریم.»
۲۹
فرقِ بین اقتصاددان و آماردان این است که همه حرفهایِ اقتصاددان را دربارهی آینده باور میکنند، اما هیچکس حرفهایِ آماردان دربارهی گذشته را جدی نمیگیرد.
۳۰
یک فیزیکدان، یک زیستشناس و یک آماردان رو به رویِ ساختمانی نشسته بودند. در همین حین دو نفر واردِ ساختمان شدند. کمی بعد سه نفر از ساختمان خارج شدند.
فیزیکدان: احتمالاً مشاهدهی اولیهی من اشتباه بوده است.
زیستشناس: کاملاً واضح است که آن دو نفر تولیدِ مثل کردند.
آماردان: اگر یک نفر دیگر واردِ ساختمان شود، هیچکس داخلِ آن نخواهد بود.
۳۱
اثباتِ اینکه همهی عددهایِ فردِ بزرگتر از یک اول هستند.
ریاضیدان: ۳ اول است، ۵ اول است، ۷ اول است… به کمکِ استقراء به این نتیجه میرسیم که بقیهی عددهایِ فرد هم اول هستند.
آماردان: سه اول است، ۵ اول است، ۷ اول است، ۹ اول نیست اما این یک خطایِ اندازهگیری است و آنرا حذف میکنیم، ۱۱ اول است، ۱۳ اول است… به کمکِ استقراء به این نتیجه میرسیم که بقیهی عددهایِ فرد هم اول هستند.