توی بالاترین لینک رو دیدم و ناگهان یادم افتاد. امروز سالروز مرگ شاملو است!
اجازه بدین یه چیزی رو از همین الان بگم. من توی مراسم عزاداری و ختم و این جور چیزا معمولا شرکت نمیکنم. اما در مورد شاملو اوضاع فرق میکرد. من به سمت بیمارستان ایرانمهر کشیده شدم. چیزی نبود که بخوام در موردش فکر کنم یا تصمیم بگیرم.
هیچ وقت شور و همبستگی و نزدیکی که مردم در آن روز داشتند رو فراموش نمیکنم. آقای زرافشان روی یک وانت آبی رفته بود و با هیجان مخصوص خودش شعر «هرگز از مرگ نهراسیده ام…» رو فریاد می زد. مردم دسته دسته و آرام راه می رفتن و سرود «ای ایران…» میخوندن. هر سمتی رو که نگاه میکردی گوشهای از جامعه روشنفکری ایران رو میدیدی. انگارمثل یک چتر بزرگ همه جور آدمی با افکار و اعتقادات مختلف رو کنار هم جمع کرده بود. این آقای شاملو…
روز عجیبی بود! جالب این بود که اصلا احساس نمی کردم که شاملو رفته. شاملویی که از وقتی پسربچهای بیش نبودم شعراش رو توی گوشم شنیده بودم و سالهای بعد هم چه دورانی که حس و شور سیاسی داشتم و چه در دورانی که سودای عشق به سرم بود با شعرهاش زندگی کرده بودم. واقعا هم شاملو خیلی به من نزدیک بود. اما این شخص شاملو نبود که به من نزدیک بود. شعرهاش بود! شاید به همین دلیل بود که آن روز تابستانی که توی خیابان شریعتی همراه با هزاران نفر دیگه از دوستاران شاملو راه می رفتم احساس فقدان نمی کردم. شاملویی که من می شناختم و باهاش مانوس بودم زنده بود. توی کتابخانه من، توی حافظه من و توی حافظه همه کسانی که اونقدر دوستشون داشتم که حاظر شده بودم براشون شاملو بخونم.
البته هستند کسانی توی این ممکلت (حضرات اسمشونو نبر) که از ترس حتی مرده امثال شاملو هم تنبونشون قهوه ای رنگ میشه. ما توی کشوری زندگی می کنیم که اگر کسی بخواهد صرفا قانونمند و مطابق با برنامهریزی درسی مدارس و دانشگاه حرکت کند ممکن است دکترای ادبیات بگیرد بدون اینکه حتی یکبار نام احمد شاملو یا فروغ فرخزاد به گوشش بخورد. باور نمی کنید؟ همین الان کتابهای درسی اول دبستان تا پیشدانشگاهی را بردارید و صفحه به صفحه ورق بزنید. آیا کلمهای از احمد شاملو می بینید؟ آیا کلمهای از فروغ فرخزاد می بینید؟ علت وحشت حضرات اسمشونو نبر از احمد شاملو چیست؟ پاسخ این سئوال را همه ما میدانیم. شعر شاملو مثل نفتی بود که توی لانه سوسکها بریزند. موجود لجوج و خطرناکی بود که نواله ناگزیر را گردن کج نمیکرد.
شاملو هنوز هم برای من زنده است و فکر میکنم تا وقتی مردم این مملکت فارسی بفهمند زنده خواهد بود.
زنده باد!
فكر مي كنم سالها پيش اين جمله را از شاملو خواندم كه گفته بود :
هر گز كسي اينگونه نمرد كه من به زندگي نشستم !
لایکلایک
سلام
ممنونم از خوشامد گویی تان
سالمرگ پیشانی ادبیات را گرامی میداریم.
–من درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی نظیر آتش درجانم پیچید.-
لایکلایک
اينان دردند و بود خود را نيازمند جراحات به چرکاندر نشتهاند…
لایکلایک
salam
har cheghadram dar morede in mard harf bezanim kam goftim. har cheghadr esmeshoo dad bezanim kam dada zadim .
mote asefane kasi to in mamlekat peyda nemishe onoo be hame mom arefi koone .
man chand mahe pish ye weblogi sakhtam vase sheraye shamluo ke mote assefane filteresh kardan in khoda nashnasa . http://www.shamluo.blogfa.com .
shamllo darde moshtarak bud onoo faryad khaham zad .
لایکلایک