آیا تا به حال به این موضوع توجه کردهاید که هر مطلبی توی فضای عمومی اینترنت مینویسید در بانکهای اطلاعاتی موتورهای جستجو برای مدت طولانی (و شاید برای همیشه) ثبت میشود و ممکن است روزی از اینکه چنان چیزی نوشتهاید و همه میتوانند آن را ببینند خرسند نباشید؟دقت کنید، من از خطر دزدیده شدن اطلاعات شخصی مثل حساب بانکی یا نشانی منزل حرف نمیزنم. موضوع نشر افکار و عقاید شماست. توجه داشته باشید نوشتههای امروز «آینده مجازی» شما را شکل میدهند. آیندهای که قابل تغییر دادن یا پاک شدن نیست، چون برای همیشه در حافظه اینترنت ضبط میشود.
امروز:
جوانی 20 ساله هستید و دنیایتان پر از ایدهها و آرزوها و هیجانات رنگارنگ است و احتمالا کلهتان هم کمی بوی قورمه سبزی میدهد. دانشجویید و زیاد هم در قید و بند کار و شغل و همسر و فرزند و درآمد و مسئولیت نیستید. برای خودتان وبلاگی (وبلاگهایی) دارید و در آن هر چه دل تنگتان میخواهد میگویید. توی تویتتر آمار روزانهتان را میدهید، توی یوتیوب پای فیلمها کامنت میگذارید یا نظرات نغزی در وبلاگهای دوستان به یادگار میگذارید.
بدون که زیاد آگاه باشید «اثر انگشت» شما توی اینترنت پخش میشود و یادتان نیست یا اهمیتی نمیدهید «دستکش دستتان کنید» و همه جا را پر میکنید از اثر انگشتهای خود. غافل از اینکه ممکن است روزی همین اثر انگشتها کار دستتان بدهد…
10 سال بعد:
اکنون شما 30 ساله هستید. فردی که کم کم در اجتماع جا میافتد و از لحاظ اقتصادی هم مستقل است. احتمالا خانوادهای تشکیل دادهاید و همسری و فرزندی. تعهدات شما نسبت به خود و اطرافیانتان چندین برابر شده است. رویاهای دوران نوجوانی اگر چه هنوز توی ذهنتان هست، اما مشغلههای مهمتری جای آن همه رنگ و لعاب را گرفته. جدی هستید و میخواهید شغل بهتری داشته باشید. سوابق شغلی و تحصیلیتان را که فهرست درخشانی از تلاشها و موفقیتهاست گردآوری کردهاید و برای استخدام در یک شرکت بزرگ و خوب و یک شغل عالی درخواست میکنید…
اما سالها توی اینترنت چرخیدن و مطلب نوشتن، از لحظات تلخ و شیرین زندگیتان نوشتن، از خاطرهها، ایدهها، رویاها و افکارتان نوشتن «پرونده قطوری» از شما ساخته است که «همه» میتوانند آن را بخوانند. «همه» از جمله مدیری شرکتی که قرار است استخدام شما را ارزیابی کند.
اینترنت شما را شفاف میکند و در معرض دید همه قرار میدهد.
آقای مدیر رزومه شما را میخواند و قبل از اینکه تحتتاثیر فهرست بلند بالای موفقیتهای شما قرار بگیرد توی «گوگل مفهومی» (Google Semantic Search) که در سال 2012 راهاندازی شده است نام شما را تایپ میکند: ووووه!!!
فهرست بلند و بالایی از شیرینزبانیهای شما در سالهای اخیر رو میشود. 15 سال پیش جایی نوشتهاید «همه شرکتهای بزرگ استثمارگر هستند» و توی یک وبلاگ کامنتی گذاشتهاید «که مدیران شرکتهای بزرگ موجوداتی سودجو و خطرناکاند». در جای دیگر خیلی صادقانه و صمیمانه گفتهاید «از اینکه ساعتهای کاریتان معین و از پیش تعیین شده باشد متنفرید» و بدتر از همه اینکه کلی هم توی سایتهای عکس و بازی و سیاست و غیره «اثر انگشت» از خودتان به جا گذاشتهاید.
لحظاتی بعد رزومه شما در سطل آشغال آقای مدیر جا خوش کرده است و شما یک موقعیت خوب شغلی را برای همیشه از دست دادهاید.
شما را جستجو خواهند کرد، و شما پیدا خواهید شد
مهم نیست کجای جهان باشید. روزی خواهد رسید که هر کجا آفتابی شوید، ابتدا شما را توی اینترنت جستجو میکنند. اگر دنبال شغل جدیدی باشید، شک نکنید ابتدا پرونده اینترنتی شما خوب بررسی میشود و اگر جایی در روزگار جوانی از سر خشم گفته باشید «زمین صاف است» تا پایان عمر همه شما را به عنوان فردی خواهند شناخت که روزی گفته است «زمین صاف است».
بعید نمیدانم روزی برسد (شاید الان هم حتی برخی اینگونه باشند) که حتی پسرها و دخترها قبل از اینکه با هم دوست شوند، اول زیر و بالای یکدیگر را از توی اینترنت در بیاورند. هر چه باشد شاید مایل باشند بدانند «عشق آیندهشان» چهکار بوده است؟
فراموش نکنید «شما را جستجو خواهند کرد» و شما هم چه بخواهید و چه نخواهید «پیدا خواهید شد».
برای همیشه ثبت میشوید، شفاف شفاف
متاسفانه دیگر هیچکاری نمیتوانید انجام دهید. صدها و هزارها لینک و نوشته و مطلب و ارجاع و کامنت و عکس و فیلم از شما توی اینترنت به یادگار مانده که دستتان را برای همیشه برای همه رو میکند. شما تا پایان عمر نمیتوانید مانع از این شوید که «هست و نیست» فکریتان توی اینترنت قابل جستحو نباشد.
از الان مواظب باشید!!! هر چیزی که توی اینترنت تحت نام واقعی خودتان مینویسید ممکن است روزی، دهسال دیگر، بیستسال دیگر، کسی چه میداند، 50 سال دیگر بر ضد شما به کار گرفته شود. با آگاهی به این واقعیت بنویسید.
تاریخچه حضور شما در اینترنت به نوعی شخصیت شما را در مقابل اطرافیان «شفاف» میکند. حریم شخصی شما به همان نازکی میشود که در اینترنت در موردش نوشتهاید. و فراموش نکنید راه بازگشتی وجود ندارد، اگر امروز اطلاعات خصوصی و مهمی از خودتان فاش کنید، این خطر وجود دارد که تا پایان عمر، حتی روزگاری که از افشای این اطلاعات پشیمان شدهاید، در معرض دید عموم باقی بمانند.
مواظب آینده خودتان باشید
مواظب آینده خودتان باشید. فراموش نکنید شما همیشه آدم امروز نیستید. افکار یا ارزشهای شما ممکن سالها بعد عوض شوند، تعهدات و وابستگیهای شما نیز همینطور. اما نوشتههایی که توی اینترنت باقی میگذارید تغییر نخواهند کرد. هر کلمهای که امروز توی اینترنت مینویسید در پرونده شما برای همیشه ثبت میشود. «با آگاهی به این موضوع بنویسید».
اگر بخواهیم اینترنت را مجسم کنیم احتمالا چیزی شبیه به تصویر فوق میشود. جایی در این شبکه مجازی بزرگ، شخصیت دیجیتال شما و آینده مجازیتان رقم میخورد.
مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی
فید سه تا مطلب آخرت خراب شده بود. ببین چش بوده.
لایکلایک
اولن که نکته مهم نگفته ای بود.ما مدتهاست درگیر این مطلبیم
ثانیا فید شما در گوگل ریدر مدتی است این جوریها شده «؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا؟
لایکلایک
مطلب جالب و قابل تاملی بود.
لایکلایک
که را میترسانی مگر نه اینکه تمام سلولهای ما پس از مدتی صددرصد عوض میشوند ؛ افکار من هم حق دارد عوض شوند در حقیقت اگر عوض نشوند باید اشکال را جستجو کرد .
هدف تمام مراکز علمی و فرهنگی اینست که ذهن و باور و تفکرات مردم را عوض کنند ( یا بهینه کنند ) .
توصیه من اینست که خود سانسوری نکنید و هرچه میخواهد دل تنگت بگویید و اعتقاد داشته باشید که در دنیای مجازی همه سطح تحمل بالاتری دارند و بر این مساله خرده نخواهد گرفت بعلاوه رئیس آینده من هم سوابق اینترنتی دارد و آسیب پذیر است.
لایکلایک
با جلیلی موافقم.چه تضمینی هست که فردا ارزشهای امروز جامعه ملاک باشه یا نباشه؟!! این حرفت با ذات بشری، که معتقد به تغییره، اصلا سازگار نیست.خودسانسوری و دروغ بافی و در نهایت پنهان کاری و ریا نتیجه ی این محافظه کاریه.
مگر اینکه فقط و فقط با اسم مستعار توی وب حضور داشته باشیم که معمولا نمیشه 🙂
لایکلایک
خب، به نظرم کمی پیش بینی آینده سخته. ممکنه انقدر تکنولوژی پیشرفت کنه که حتی با اسامی جعلی هم نشه تو وب راحت گشت و حرف زد. از طرفی احتمال خیلی زیادی و جود داره که ارزشها همنطوری که دوستان گفتند عوض بشه.فعلا راهکار کوتاه مدتش اینه که درد دلهامون رو با اسامی مستعار بگیم تابعد ببینیم چی میشه….
لایکلایک
تو داوس یکی میگفت که این روزها آدمها بیشتر از چیزی که پیش کشیش اعتراف میکنند توی وبلاگ خودشان اعتراف میکنند….
لایکلایک
قبلا به این مطلب فکر کرده بودم…به هر حال ما جزوی از این دنیای مجازی هستیم و خوبی این مسئله اینه که ما هم می تونیم دیگران رو سرچ کنیم….
لایکلایک
این که خیلی خوبه واقعیتها روشن می شود …
لایکلایک
چه جالب. تا حالا چند باری پیش اومده که به این موضوع فکر کردم . حتی یکبار یک وبلاگی داشتم که چند تا پستشو پاک کردم .. آدم ها در اینترنت بزرگ میشن . اما کوچکی هایشان همچون فیلمی در جهان منتشر شده و قابل پاک کرد هم نیست. !
خیلی جالب بود
لایکلایک
در واقع بعضی ها به فکر چند دقیقه بعد از خودشون نیستن چه برسه به 10 سال بعد ! مطلب خوب و مهمی بود ممنون.
لایکلایک
آقا… تصور کن… یه روز بگن گوگل بر اثر انفجار یک بمب تخریب شد…. چی میشه؟…
لایکلایک
حرفايي كه زدي درست ، بنده اعتقادي دارم و اونم اينه كه دنياي مجازي شخصيت مجازي مي خواد چه دليلي داره در دنياي مجازي شخصيت هاي واقعي ادما قرار بگيره ،از طرفي فرض براينكه شخصيت اصلي افراد در اينترنت قرار بگيره ، با گذشت زمان و آگاه شدن ذهن، افراد مي تونند نظراتشون رو عوض كنن اينم فرق انسان با سنگ !!!!
لایکلایک
در همین راستا پستی بنوشته ایم … باشد که مورد عنایت قرار گیرد
لایکلایک
@ خواب بزرگ:
ممنون که گفتی. اشکال فکر میکنم از کاراکترهای فارسیه، گاهی که ویرایش میکنم متن پستام رو و دوباره ذخیره میکنم خوراکها به هم میریزن. احتمالا نیمی از کد یونیکود یک کاراکتر حذف میشه و خوراک را «ناخوانا» میکنه.
لایکلایک
@ JALILI:
صحبت ترساندن نیست. بیشتر بحث آگاهی و انتخاب است. خودسانسوری هم نیازی نیست. یا با نام مستعار بنویسیم و یا با آگاهی از اینکه هر چه مینویسیم همواره در دنیای مجازی قابل دسترسی است قلم (کیبورد) به دست شویم.
لایکلایک
@ amin:
من هم با خودسانسوری کاملا مخالفم. اسم مستعار یا با آگاهی از عوارض احتمالی نوشتن راه چاره است.
لایکلایک
@ شهریار:
اگر مسیحیها که عادت دارند پیش کشیش اعتراف کنند این وضعشان است چه رسد به ما مسلمین که جز وبلاگ جایی برای اعتراف کردن نداریم؟
لایکلایک
@ آژاکس آقا مستر دام:
گوگل شاید روزی منفجر بشه، ولی اینترنت بعید میدونم روزی از بین بره. مگر اینکه فاجعهای در مقیاس کل زمین و در حد نابودی کامل بشریت رخ بده.
لایکلایک
@ مصطفی:
نوشته شما خوانده «بشد» و طنز ملایم و جالبی داشت.
لایکلایک
100% موافقم. پيش اومده از تو اينترنت پيشينه آدمها رو سرچ كردم و نظرم 200% راجع بهشون عوض شده . اولين چيزي كه به نظرم اومده اين بوده كه اينها چرا از خودشون اين همه رد پا ي حقيقي تو دنياي مجازي به جا گذاشتن كه من با 2 دقيقه سرچ كردن اينقدر اطلاعات مي تونم ازشون به دست بيارم! (شايد من زيادي محافظه كارم و يا زيادي محافظه كارها رو دوست دارم!)
لایکلایک
اووووووووووووو… چه آینده ی خطرناکی!!
———–
http://www.SorenPhoto.com
اولین و بهترین وب سایت عکس ایرانیان
لایکلایک
باهات موافقم
فقط میخواستم بنحوی از اینکه مطالب جدیدی مینویسی که اینهمه اظهار نظر بر میانگیزه تشکر کنم
لایکلایک
غير ممكن به نظر مي رسد
لایکلایک
با شما خیلی موافقم.مطلب جالبی رو مطرح کردین.
لایکلایک
اینو چرا حالا که آب از سرمون گذشته دارین می گین ؟؟ :دی
لایکلایک
مطلب جالبی بود… موفق باشید
لایکلایک
آدم همیشه باید به عقایدش در هر سنی احترام بگذاره. به این خاطر که ممکم است بعد ها اتفاقی بیفتد نباید بگوید؟؟ شاید به قول خودت کلمون بو قرمه سبزی میده اما اینم بدون که ممکن به عنوان مثال من کلی از این نظام انتقاد کنم و فردا پس فردا انقلابی شکل بگیرد و نظام بر گردد. باز هم من برای استخدام به یک شرکتی می روم و باز هم پروندم از طریق اینترنت جست و جو می شود و …! باز هم می گویی که ننویسیم یا با احتیاط بنویسیم؟!
لایکلایک
بسیار بسیار جالب و قابل تامل بود . من به شخصه خیلی کم به این جنبه نوشتن فکر کرده بودم.
لایکلایک
اگه من به اسم شما مطلبی بنویسم فردا برای شما مشکلی ایجاد میشه؟
لایکلایک
@ نازنين:
جالبه برای من هم پیش اومده. حالا نه اینکه نظرم نسبت به کسی عوض شده باشه، ولی خوب خیلی چیزا در موردش فهمیدم.
لایکلایک
@ JALILI:
نظر لطف شماست. همین نظرات دوستان و تبادل افکار برای من از خود نوشتن وبلاگ بیشتر ارزش داره.
لایکلایک
@ مرد جوان:
مگه چکار کردی که از آب سرت گذشته؟ زیاد حرفهای سیاسی میزنی؟ هنوز وب تاثیرش توی زندگی واقعی افراد اینقدر جدی نشده که بخواد «آب رو از سر کسی» بگذرونه. ولی خوب باید احتیاط کرد برای آینده.
لایکلایک
@ عرفان:
من نگفتم ننویسید یا خودسانسوری کنید. فقط خواستم یادآوری کنم با آگاهی به این واقعیت که هر چه بنویسیم تا سالیان سال قابل دسترسی و خوانده شدن توسط «همهگان» خواهد بود بنویسیم.
لایکلایک
منم با اجازه با اين حرفهايت كاملا مخالفم! خدا را شكر ما ايراني جماعت به شدت محافظهكاري داريم. اما شخصا به نظرم اينهايي كه گفتي خيلي منطقي نيست، يكي از مهمترين دلايل همانطوري كه سايرين در كامنتها گفتند اين است كه عقايد و اعتقادات هر آدمي ممكن است در طي اين سالها تغيير كند. ثانيا به نظرم هيچ چيزي در زندگي بهتر از شفافيت نيست…
لایکلایک
@ Mehdi:
بیشتر به نظرم یک تصمیم شخصیه و منهم با شفافیت موافقم. اما اگر کسی به دلایلی نخواهد موضع فکریش برای همگان فاش باشد، باید توی اینترنت احتیاط بیشتری کند. حرف من همین بود
لایکلایک
این پست رو مثل اینکه خیلی دیر دیدم ٬ولی فوقالعاده است٬فوقالعاده. نمی دونم چرا با اینکه مدام حواسم به دنیای مجازی و اثراتش هست. اون وقت این رو یادم رفته بود. اون هم خودم من که چند ساله آدمها رو واقعاً گوگل می کنم. اگر با کسی قرار کاری دارم٬ قرار درسی٬ یا حتی یه آدم معمولی. گوگلاش میکنم و مثلاً میبینم که چهار سال پیش روی فلان سایت دوست یابی اسم و آدرساش هست. دوست پسر سابقش فلانی بوده…نگران کننده است.
لایکلایک
@ سارا ن:
خوشحالم که خوشت اومده. 🙂
لایکلایک
تمامی این هویت ها قابل جعل کردن هست , یعنی من مثلا بیام به اسم یه بنده خدایی مطلب بنویسم حرف بزنم یا هر چیز دیگری , پس فردا یعنی میرن دنبال اون؟ خوب مسلم هست که اینجور نیست , ضمنا خیلی از جاهایی که در محیط مجازی وجود دارد قابل پاک شدن هستند , یعنی برای مثال همین توییتر , با یک کلیک یوزر شما و همه توییت های شما حذف می شود و اگر همه دسترسی وجود داشته باشه فکر نکنم یک فرد عادی بتونه به اونها دسترسی پیدا کنه , در مجموع مثل همیشه بامدادی عزیز عالی بود اما خوب من نظر شخصی خودم رو گفتم
لایکلایک
@ میلاد:
حرفت درسته. من فقط قصد آگاهیبخشی داشتم وگرنه نه مجازی نوشتن واقعا نویسنده رو پنهان میکنه و نه اگر کسی با اسم واقعیش بنویسه دیگه برای همیشه قابل گوگل کردن خواهد بود.
ممنون از لطف و توجهت.
لایکلایک
مگر اینجا بقالی است که مشتری شویم . سلام و درود خدا بر شما . از قضا چند روز پیش بود به دوستی میگفتم مراقب باش فرداترین روزی کاره ای شدی می آن زندگیتو از توی نت بیرون میکشن و خلاصه به ماجرای کردان مبتلا میشوی اما بدون شک منظور من این نبود که » حرف حق را نباید زد » بلکه » حرف حق را باید زد» با این حال تذکر شما در مواردی به جابود. مهر مرا بپذیر .
——————————————————————————————————
بامدادی: هدفم همین آگاهی دادن بود، وگرنه واقعا انتخاب نهایی با خود شخص هست.
لایکلایک
نگران شدم! رفتم بجای آینده همین حالا توی گوگل سرچ کردم. هم توی دانشگاه صنعتی فلان دانشجو بودهام، هم همسفر تعداد زیادی از نویسندگان، استاد دانشگاه تهران و غیره بودهام! هیچکدام «من» نیستم همه هماسمهای من هستند. یک مورد درست بود مال سال 85! توی یکی از مسابقات داستان نویسی به مرحله نهائی رفته بودم خوشبختانه به خیر گذشت و گرنه حالا مشهور شده بودم! رئیس! حالا میفرمائید با این وضع چه کار کنیم؟
لایکلایک
باز خوبه شما یه راه در رو دارید. اگر آدمایی با اسم شبیه شما زیاد هستن شما همیشه می تونید از این راه دررو استفاده کنید و بگید من نیستم که. شباهت اسمیه 🙂
لایکلایک
کاملا موافقم ، بنوعی تجربه کردم.
لایکلایک
🙂
لایکلایک