کمانگیر مینویسد:
گاهی بنظرم می رسه باید روزی چندبار به خودم و به دوستان دیگری یادآوری کنم که این یک وبلاگ ه. “وب لاگ” یعنی حدیث وب گردی. به این معنی، نویسنده این سطور نه ادعای دانش سیاسی/اجتماعی/اقتصادی/فرهنگی/.. داره نه اصولا می تونه داشته باشه. از این وبلاگ هم قرار نیست برای من نونی دربیاد. دانشجوی برق هستم. یک سال و خرده ای دیگه که درستم تموم شه، اگر همه چیز خوب پیش بره، سراغ ادامه تحصیل در مقطع بالاتری خواهم رفت. اینجا پس حرف می زنیم، خودمونی.
در باب خیلی موضوع ها، مثلا اینکه من چرا فکر می کنم کشتن سمورهای آبی ِ جنگل های استوایی لزوما به معنی نفرت از سایه بزرگ مریخ روی عطارد نیست، می تونیم حرف بزنیم. ادعا نمی کنم آدم با سواد/خوش ذهن/باحال/… ی هستم. حرف می زنیم. هرکی دیگری رو قانع کرد اون یکی باید یکبار بستنی مهمونش کنه، اگر موانع جغرافیایی بگذاره.
این موضوع مرا به یاد بحث قدیمی «تعهد نویسنده یا هنرمند» میاندازد: آیا نویسندهها باید در قبال چیزهایی که مینویسند مسئول باشند؟ مثلا اگر من ِ نوعی توی وبلاگم که یک «رسانه شخصی» و در عین حال یک «رسانه اجتماعی» (Social Media یا Social Medium) است و به هر حال مخاطبین یا خوانندهگانی دارد چیزی مینویسم، آیا باید یک سری «دغدغههای محدودکنندهای» داشته باشم یا اینکه همینطور قلم (و ذهن) را رها کنم که هر کجا عشقاش کشید برود و هر چه دلش خواست بنویسد؟ آیا داشتن مخاطب و نوشتن در یک رسانه اجتماعی مرا محدود به چارچوب اخلاقی-منطقی خاصی نمیکند؟
البته این به نوعی یک تصمیم و انتخاب شخصی است و رسانه وبلاگ هم بنا بر تصمیم نویسنده آن میتواند از یک فضای کاملا خصوصی تا کاملا عمومی متغیر باشد. اما در عین حال شخصا فکر میکنم با زیاد شدن تعداد مخاطبین وبلاگ به عنوان یک «رسانه اجتماعی»، به نوعی «محدودیت تصمیمگیری» و «مسئولیت» نویسنده آن هم بیشتر میشود. یعنی هر چه مخاطبین من بیشتر باشد، مسئولیت من در نوشتن بیشتر میشود.
اگر وبلاگ من 5 خواننده داشته باشد ممکن است من زیاد دغدغه «خوب» نوشتن یا «درست» نوشتن یا کلی بگوییم «مطابق یک چارچوب فکری-اخلاقی-منطقی معین» نوشتن را نداشته باشم، اما اگر وبلاگم 5 هزار خواننده داشته باشد چطور؟ اگر 5 میلیون خواننده داشته باشد چه؟ آیا رابطهای میان افزایش تعداد مخاطبین من و میزان وسواس یا مسئولیتی که در قبال نوشتنام دارم وجود ندارد؟
مسلما هیچکس نمیتواند برای وبلاگنویسها تعیین تکلیف کند که چه بنویسند و چه ننویسند. اما به نظرم میرسد وبلاگنویسی که مخاطبین زیادی دارد و با نوشتههایش روی آدمهای بسیاری «ممکن است» تاثیر بگذارد تا حدی نسبت به «کیفیت» آنچه مینویسد و تاثیری که روی مخاطبیناش میگذارد مسئول است.
«رسانههای اجتماعی» نوید آزادیهای بیشتر را میدهند. «آزادی بیان» بیشتر که با خود «مسئولیت» بیشتر را هم به همراه میآورد. موافق نیستید افراد آزادتر بیشتر مسئولاند، مسئول حمایت از آزادی خود و دیگران؟
آزادی مسئولیت میآورد. من در برابر آزادی خودم و سایر افراد جامعه مسئول هستم و این مسئولیت در جامعه آزادتر اطلاعاتی بیشتر است.
پینوشت: نوشته کمانگیر فقط یک تلنگر فکری به من زد که در اینباره بنویسم و نباید از این نوشته برداشت انتقادی از یک وبلاگنویس خاص شود. خود کمانگیر علیرغم بیادعایش از خط مشی نسبتا مشخصی پیروی میکند.
مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی
خیلی جالبه که هر چقدر آزادی بیشتر میشه، محدودیت ها و مسئولیت ها هم بیشتر میشن.مثال روشنش همین نرم افزارهای آزاد.با اینکه آزادی تقریبا مطلق هست ولی مسئولیت ها شدید افزایش پیدا میکنه.
کاش طرز تفکر عموم جامعه هم تغییر کنه که آزادی، بی بند و باری هم اگر بیاره، از بی بند و باری استبداد خیلی خیلی کمتره! حداقل ضرر کمتری داره.
لایکلایک
ممنون رفیق از اینکه بحث رو ادامه دادی. دغدغه جدی من این بود که من ِ نوعی ِ وبلاگ نویس لزوما تخصصی در بسیاری از مواردی که در موردشون می نویسم ندارم. این یعنی خیلی اوقات پستهای وبلاگی مثل گپ زدن ه: بلند بلند فکر می کنی و نظر دیگران رو می پرسی. خواستم همین رو تاکید کنم. نه که مسولیت نداری، بلکه این که اگر امروز پستی می نویسی در مورد فلان موضوع، این به این معنی نیست که فرض می کنی آدم مطلعی هستی در اون زمینه.
بیربط می گم؟
لایکلایک
@ کمانگیر:
آرش جان من باهات موافق هستم، این موضوعی که اشاره کردی تلنگری شد برای من که در مورد مسئولیت در رسانههای اجتماعی بنویسم. کاملا قبول دارم که وبلاگ حتی برای وبلاگنویسهای جدیای مثل خودت به هر حال تا حد زیادی جنبه صمیمانه و شخصی داره و یه محیط دوستانه هست که اصولا قرار نیست زیاد جدی و رسمی باشه. نکته مهم اینجاست که بیشتر ماها در زمینههای مختلفی که مورد علاقهمون هستن مینویسیم و به قول تو دلیلی هم نداره که تخصص یا ادعایی در همه اون زمینهها داشته باشیم.
امیدوارم برداشت منفی نکرده باشی از صحبت من خلاصه.
قربانت
لایکلایک
برداشت منفی چیه عزیز؟ چاکریم بابا. همین خوبه که حرف می زنیم. وبلاگ نویس جدی هم جد و آبائته! 🙂
لایکلایک
آقا شاکی که نشدی از این کامنت بالایی ِ من؟ چاکریم و اینا بود.
لایکلایک