آمار و ارقام به تنهایی معنایی (جز مفهومی انتزاعی-ریاضی) ندارند. آنها فقط وقتی معنا دارند که در چارچوب یک جهانبینی یا دستگاه فلسفی محتوی پیدا کنند. کدام آمار و ارقام میتواند کسی را که نمیخواهد چیزی را بپذیرد متقاعد کند؟ با کدام آمار و ارقام میتوان به کسی که خورشید را انکار میکند ثابت کرد روز است؟
نکته: مثال خورشید فقط یک مثال است. یعنی پدیدههای بسیار بزرگ و واضحی که با چشمان غیرمسلح هم حس میشوند و دیده میشوند.
کمانگیر عزیز، دست بر قضا من هم مهندس هستم و اهل آمار و نمودار و بازیهای سرگرمکنندهی عددی. اما برای بعضی پدیدهها به آمار استناد نمیکنم که به بیراهه رفتن است. برای اینکه بدانم کسی را چقدر دوست دارم، به آمار نگاه نمیکنم: چیزی است که عیان است، مثل خورشید که یا وسط آسمان هست یا نیست.
کمانگیر عزیز، از من میخواهی آمار بیاورم و نشان دهم که وضعیت مردم عراق قبل از جنگ با آمریکا بهتر از وضعیت آنها در دوران اشغال بوده است. من اما میگویم برای دیدن کلیت حقیقتی چنین عظیم، چنین عمیق و چنین تاریخی نیازی به ارائهی آمار نیست. بله البته برای موشکافی آن و دیدن زوایای آن خوب است که آمار ارائه کنیم، اما دیدن کلیتاش آمار نمیخواهد. کافی است پنجره را باز کنیم و خورشید را که وسط آسمان میدرخشد ببینیم. برای ثابت کردن خورشید وسط آسمان که آمار و ارقام ارائه نمیکنند. اگر خورشید را انکار کنیم، هیچ آماری ما را متقاعد نخواهد کرد که روز است.
راستی کمانگیر عزیز، با کدام آمار و ارقام باید به شما نشان دهم که میان «کشته شدن در اثر بیماری یا سانحهی رانندگی» و «کشته شدن توسط بمب خوشهای» فرق هست؟ که میان «اعتیاد» و «قتل عام شدن و مورد تجاوز قرار گرفتن» فرق هست؟ که میان «کمبود آزادی بیان و سوء مدیریت» و «نابود شدن زیرساختهای رفاهی-خدماتی-تولیدی-بهداشتی-تحصیلی و له شدن یک ملت زیر بارش موشک کروز و بمب خوشهای» فرق هست که میان «کمبود امکانات تحصیلی برای کودکان» و «سرطانهای چندگانه گرفتن به خاطر آلودگی محیط زیست به اورانیوم سوختهی سلاحهای ضدزره» فرق هست ؟ نه عزیزم این فرقها را با آمار به کسی ثابت نمیکنند، فرقشان به صورت بدیهی با توجه به جهانبینی ارزشیای که فرد دارد عیان است. اما چه فرقشان را ببیند و چه نبیند، آمار نظرش را عوض نخواهد کرد.
اگر خوشحالت میکند اعتراف میکنم که من دوست ندارم چنین آماری ارائه دهم. اگر هم ارائه دهم، احتمالا چیزی را در ذهنیت شما عوض نخواهد نکرد، مگر اینکه ساختار فکری و دیدگاهت را نسبت به مفاهیمی مانند جنگ و ارزش زندگی آدمها به صورت اساسی عوض کنی.
شخصا نه علاقهای دارم و نه اصولا قادر هستم در سطح مبانی و اصول روی ذهنیت کسی تاثیر بگذارم. خودم را قیم فکری کسی نمیدانم و اگر چنین برداشتی شده، احتمالا کلام من قاصر بوده است و قصد و نیت این نبوده. اما دوست دارم باز هم بر این نظر شخصیام تاکید کنم که:
بسته به جهانبینیای که داریم، آمار و ارقام را به صورتهای مخلتف تفسیر میکنیم. پس اول جهانبینی، دوم آمار.
بامدادی جان، هدفم تایید یا تکذیب نیست.
ولی این که همه چیز رو نمیشه با آمار و ارقام نشون داد منو یاد کویرِ شریعتی میندازه، اونجایی توضیح میده که احساساتش و اعتقادات لطیفش وقتی جامه ی علم و ریاضی و نجوم به خودش گرفت نابود شد و «زیر انگشتان تشریح پژمرد»
😉
لایکلایک
البته بامدادی عزیز با آمار و ارقام نمیشه میزان عشق و علاقه و فاکتورهایی این چنینی رو بررسی کرد اما اگر مساله ای قابل بررسی و اثبات باشه عموما بهترین روش ارایه ی همین آمار و ارقامه. بهبود وضع زندگی مردم و امید به زندگی در یک جامعه معمولا با امار و ارقام بررسی میشه.
از این بگذریم اما من و دوستانم از گذشته تا الان عراق رو از نزدیک بسیار دیدیم. به عنوان یک فرد عادی غیر کارشناس بهبود عمده ای در زندگی عراقی ها نسبت به قبل از جنگ احساس نمی کنم اما اگه کسی از من بپرسه که مردم عراق الان زندگی بهتری دارند یا در گذشته می تونم بگم که الان با وجودی که هنوز دارند را جنگ کشتی میگیرند زندگی بهتری رو دارند و به آینده خیلی امیدوار تر هستند. در مورد افغانستان هم دوستی دارم که به اونجا سالی یکبار سفر میکنه و البته اون با اطمینان بیشتری نسبت به من از بهبود زندگی افغان ها صحبت میکنه.
شاد باشی رفیق
لایکلایک
من هم زمان صدام و هم بعد اشغال رفتم عراق. شاید دیده های آدمی که برای زیارت میره عراق چندان ملاک نباشه. شاید گفته بشه که زمان صدام همه چیز رو صیقل داده جلوب چشم ملت میذاشتن. اما من کمی وقت گذاشتم. شبها تو کربلا و نجف رفتم و تو محله های دور از حرم قلیون کشیدم. زمان صدام که نمی شد. بعد اشغال اما اینکار رو کردم. چند نفری رو هم پیدا کردم که خیلی سلیس فارسی صحبت می کردن. همشون میگفتن -مردم عامیشون- که زمان صدام بهتر بوده. من خودم نبودم، اما بابا اینا تو نجف هم زمستون و هم تابستون بدون برق مونده بودن. تعریفایی که میکردن قابل تصور نبود.
اما یه چیز دیگه رو هم تو عراق دیدم. ملت عراق خیلی نسبت به آمریکاییها سیب زمینی بودن. یعنی تو صحبتاشون کینه نسبت به آمریکاییا دیده نمی شد.
لایکلایک
من هم قبول دارم که جنگ خیلی چیزا رو نابود می کنه . درسته میزان مرگ و میر در جنگ شاید خیلی بیشتر از چیزای دیگه باشه . شاید جنگ خیلی چیزا رو ازمون بگیره اما من خودم با 23 سال سن و عضو قشر متوسط این جامعه باید بگم وضعیتی که ما الان داریم هم فرقی با جنگ نمی کنه . فرقش اینه که خودیا دارن می کشن ! حالا تجاوزگرا هم بیان بکشن !! ما همینطوری بدون جنگ کشورمون رو هدیه دادیم به این و اون … همینطوریش خنده خنده اموالمون داره ازمون گرفته می شه ! و لابد بدون نیاز به جنگ هم مجبور می شیم یک هفته توی آب جوب شنا کنیم تا حموم کرده باشیم !!!!!
منم جنگ دوست ندارم و نمی گم جنگ خوبه نمی خوامم بگم که حتما باید جنگ بشه که وضعیت ما از این رو به اون رو بشه . یه بار جنگ و یه انقلاب ما رو صد سال عقب انداخت حالا جنگ بعدی معلوم نیست که ما رو جلو بندازه یا باز بیفتیم عقب . ولی فکر می کنم برای تغییر این وضعیت یه تلنگر احتیاجه … اما ما خودمون بخار نداریم …
ولی با تمام این حرفا من نمی فهمم شما از چی دفاع می کنید ؟؟؟ این وضعیت باید تغییر کنه … وقتی خودمون نمی تونیم بقیه دست به کار می شن …
لایکلایک
Baraye Aghayani ke mohtaj be amar va argham hastan: Khahesh mikonam in ro bebinid:
Khosusan ghesmati ke ye zane Iraqi be John Bolton mige:
John, My relatives have been living under the Saddam dictatorship for 30 years, I’ve lost more relatives in the last 4 years than the 30 years of Saddam, So I don’t think you can tell me how dangerous Saddam dictatorship was.
لایکلایک
موافقم با اینکه دیدن بدبخت تر شدن یک ملت نیازی به آمار و ارقام ندارد، آن زن شاید قبلا هم از همان آب آلوده می نوشید اما بیمارستانی بود که شاید بتواند به آن پناه ببرد اما الان کجای عراق می توان قدم زد با اطمینان از اینکه لحظه ای دیگر بمبی منفجر نخواهد شد.
لایکلایک
دقیقا زدی وسط هدف رفیق. دقیقا. چاکریم. 🙂 حرف می زنیم.
لایکلایک
درود برشما
از كسي كه از توي مانيتور دنيا و آدمها رو ميبينه نبايد انتظار بيشتري داشت.
زندگي درسهاي زيادي رو واسه اين آقا كوچولو كنار گذاشته؛ وقتش كه برسه يادش ميده. 😉
ارسطو: هیچگاه کسی را وادار نکن چیزی را بپذیرد، بگذار تجربه کند، بی گمان باور خواهد نمود.
لایکلایک
بامدادی جان ایشون خودشون رو به نفهمی می زنند.
کسی رو که خواب باشه آدم میتونه بیدار کنه اما کسی که خودش رو به خواب می زنه بیدار کردنش ممکن نیست.
لایکلایک
این نوشتت خیلی بهتره. گرچه من میخوام یک ایراد دیگه هم بگیرم: فکر می کنم که مقایسه وضع یک کشور بعد و قبل از حمله آمریکا جزیی تر از اونه که نیازی به آمار نداشته باشه. اگر گزاره «جنگ بد است» رو مطرح میکردی شاید گزاره «اول جهان بینی دوم آمار» صادق تر بود. منتهی از نظر خود من یکی از مواردی که توی نوشته قبلت باعث واکنش یک عده شد این بود که اینطور وانمود شد که امید داشتن به آمریکا برای حل مشکلات یک عقیده ای هست که منطق اجتماعی نداره. یعنی تقریبا همون چیزی که توی کامنت زهرا بود. گفتم «وانمود شد» چون حقیقتا نمیدونم منظور شخصی ات اون بوده یا نه. به هر حال امیدوارم موفق باشی. راستی نگفته بودی مهندسی. از این به بعد مهندس بامدادی هم به جمع مهندس ها اضافه شد 😀
لایکلایک
اصلن ریشه ی مساله همینجاس. بعضی ها جهان بینی شون رو بر اساس آمار و ارقام بنا می کنند (نگاه عقلی). بعضی ها اول جهان بینی شون رو انتخاب می کنند و به آمار و ارقام به صورت زیور نگاه می کنند ( نگاه قلبی). نگاه کمانگیر نگاه اول و نگاه جهان سومی نگاه دوم است.
لایکلایک
اصلا تمام این بحث ها و این کشمکش ها به دلیل شرایطی هست که نباید باشه.
من اصلا کاری به این مجادله و بحث ندارم. می خوام عنوان کنم اینکه کار به جایی میرسه که یک آدم برای آزادی حاضر به دخالت یک کشور بیگانه میشه خیلی جای بحث داره.
ما شبیه اون روشنفکران بی عمل و زنبوران بی عسلی هستیم که چون قدرت انجام کاری رو نداریم و تاریخ معاصر هم تا حدودی این رو اثبات کرده فقط بلدیم شکوه کنیم و به سر و کول هم بپریم. بقیه رو محکوم کنیم که دلیل بدبختی ما اینه اما وقت عمل که میرسه هممون سرجامون خشک میشیم.
هر چیزی یک بهایی داره. من احساس می کنم «آزادی» هنوز اونقدر ارزشش برای ما اثبات نشده که بخوایم دست به دست هم بدیم و بدون دخالت بیگانه بهاش رو بپردازیم.
تبصره : این «ما» ی مورد اشاره یعنی همه ی ما ایرانیان به غیر از اونهایی که تا الان بهای آزادی رو پرداختن، به آزادی نرسیدن چون باقی هموطنانشون ارزش آزادی رو نمی دونستن.
لایکلایک
عزیز دل حرف درستی زدی. یعنی فرق ما با شما همین است! ما میگوییم آمار و ارقام مهم است، جهانبینیت مال خودت.
همه چیزهایی هم که گفتی صدبار خوشگترش را قبل از تو شعار دادند و ملت در حال قرقره کردنش هستند ولی آمار و ارقام هر آنچه که در عالم وجود هست (همان حقایق واضح و آشکار را) بیان میکند بخوبی!
کسی ناچار است از آمار و ارقام بگریزد که درست مثل مثالی که زدی میخواهد از باور کردن خورشید فرار کند! پس چاره ندارد جز اینکه آمار و ارقام را بیهوده بخواند.
خلاصه که برادر من این راهی که میروی راه همان شریعتی ها و سروش هاست در بهترین حالت! آخرش هم ترکستان است.
همان عشقی که گفتی چنان قشنگ با آمار و ارقام معنی میکنند که بفهمی از کجای بدنت ترشح شده. ولی شما چون دنبال ماوراالطبیعه هستیراهی نداری جز اینکه از این حرفهای صد من یک غازی که قبل از شما گفتند و بدبختمان کردند بگویی و دلخوش باشی!
تحصیلکرده های مثل شما هم کم نیستند و اساسا برای همین هم هست که اوضای مهندسی ما خیلی خوب است در این مملکت.
لایکلایک
دیرگاهی است سرخهای سابق و بنفشهای لاحق، پیروان مذهب ودکا و همه آنها که با نوستالژی روزهای خوش دائیجان یوسف و ارتش سرخ زندگی را سر میکنند، و همچنين یک سری از رژیمهای پریشان احوال که بعد از فروپاشی اتحاد شوروی مثل بچه یتیمهای کتک خورده یا قذافیوار راه را عوض کرده بودند و دست دوستی و مهر به سوی غرب دراز کرده بودند و یا چنان کاسترو (و البته از سال پیش اخوی عالیجناب رائول) و چاوز و مورالیس در یک سو و عمرالبشیر و روبرت موگابه و پرزیدنت بشارالاسد از سوی دیگر در کنار جمهوری ولایت فقیه که شعار استقلال را پیش پای ولادیمیر پوتین قربانی کرد، به هزار امامزاده پیدا و پنهان دخیل میبستند که پوتین و دست نشاندهاش در کرملین را بر سر غیرت آورند و در برابر یکهتازیهای واشنگتن و به ویژه فشارهای گسترده جهت تحولپذیری در بسط دمکراسی و احترام به حقوق شهروندان و عدالت اجتماعی، به مقاومت و شاخ و شانه کشی وا دارند از تجاوز مسکو به هیجان آمدند. اینکه بشارالاسد با وقاحت حق مسکو را در لشکرکشی به گرجستان مورد تأیید قرار میدهد و به همتای روسی خود و ارباب حاشیه کرملین نشینش پیغام میدهد جان نثار سرسپردگی خود را اعلام میدارم و حاضرم بنادر بانیاس و طرطوس در حاشیه مدیترانه را برای پهلوگیری ناوهای آن دولت دوست و برادر در اختیارتان قرار دهم، و درتهران حسین بازجو در کیهان اشغالی، بر مژده ورود روسها به خاک گرجستان چنان به پایکوبی میپردازد که انگار در کودکی به جای خوردن تفاله چای امامش خمینی، استکان ودکای پوتین را نیز لیس زده است، و نیز سرباز زدن موگابه از تعهداتش نسبت به اپوزیسیون زیمبابوه و پیامهای گرم عالیجناب رائول کاسترو به پرزیدنت دیمتری مدودیف همراه با دعوت از ارتش شوروی در ارسال ناوها و هواپیماها به کشور دوست و برادر کوبا، در کنار سرسختتر شدن مواضع عمرالبشیر در برابر جامعه بینالمللی و ادامه جنایات ارتش او و انصار حزبالله و لباس شخصیهایش در دارفور (همان گنجویدها) همه و همه نشانه آن است که تجاوز مسکو به گرجستان امیدهای بسیاری در دل دیکتاتورهای ریز و درشت در چهار گوشه جهان برانگیخته است. وقتی رئیس رژیم دمشق تجاوز روسها را توجیه میکند معنایش این است که حالا مجبور نیست خاضعانه در برابر سرکوزی تعهد بسپارد از این پس بچه خوب و حرفشنوی در لبنان باشد و برای استقلال لبنان اعتبار قائل شود. و مگر نه اینکه مصالح عالیه ملی روسیه ایجاب میکند گرجستان وارد ناتو نشود و اوستیای جنوبی عملاً در دست روسها باشد، بنابراین مصالح ملی و عالیه سوریه نیز ایجاب میکند لبنان در چنگ سوریه باشد و بدون اجازه دمشق هیچ دولتمردی در بیروت مجال نفس کشیدن نداشته باشد. این را هم یادآور شوم که گرچه بهظاهر پیروزی پوتین و دست نشاندهاش در کرملین در رویاروئی با ساکاشویلی و حامیان آمریکائی و اروپائیاش اشتهای رژیمهای سرکوبگر را در خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین، برانگیخته است، در نهایت به ضرر حاکمان کرملین و نوکران و نیمه نوکران و دلبستگان به معجزه امامزاده پوتین تمام خواهد شد.
لایکلایک
می بینم که مثل احمدی نژاد حرف می زنی. یاد یه مشت کاغذ پاره و اینا افتادم. واقعیت اینه که ادمایی که هنوز از مرحله ی ذهنیات به مرحله ی عینیات نرسیدن جنگ کم ترین بلاییه که خودشون رو سزاوارش می کنن. راستی شما که اهل آمار و ارقام نیستی چرا هیچ اشاره ای توی این پستت به فیلم جنایات صدام نکردی. من فکر می کنم شما با آمار و بدون آمار نمیخوای خورشید رو ببینی فقط می خوای حرف خودت رو به کرسی بشونی.
لایکلایک
آقا عالي بود. من از روي سكوي تماشاچي ها براي شما كف مي زنم
لایکلایک
دوست عزیز اینطور که شما میگی احتمالا باید برای تایید جهانبینی یا منکر آمارها بشی یا آنهارا با مهندسی های ریاضی » همون پیچوندن معمول » بسازی .
نکته خوبی اشاره کردید یادم باشه اولین فوتی تصادفی که دیدم ازش بپرسم فرقش با روی مین رفته یا بمب خوشه ای خورده ها چیه
لایکلایک
آفـــــــــــــــــــــــــــــریـــــــــــــــــــــــــــــــــن…
لایکلایک
زنده باد! کل کل شما و کمانگیر رو از اول تا اینجا دنبال کردم. مقایسه ی «شیوه های مردن» تیر خلاص بود. خود کمانگیر اعترافی که همینجا کرده: «دقیقاً زدی به هدف» قابل تحسینه.
لایکلایک
@ خواننده:
جالب است که عجب تفاهمی با هم داریم، من هم دقیقا فکر میکنم فرق من با شما در همین است که شما سرتان را تا گردن کردهاید توی عدد و رقم بدون اینکه بدانید این اعداد و ارقام اصولا چه معنای غیرانتزاعی دارند. شمارهی سنگهای بیابان هستند یا جمعیت آدمها یا عدد بودجهی کشور؟
از خودتان سئوال کنید که عدد بدون فلسفه و جهانبینی چیست؟ دانش بدون فلسفهی علم چیست؟
بیشتر فکر کنید. فیل فقط پا و گوش و دم نیست. بزرگترین دانشمندان جهان، همه در نگرش علمی خود دارای جهانبینی مشخص و تعریفشدهای بودهاند که تنها بر اساس آن ارقام و اعداد به دست آمده در آزمونهای بی شمارشان را معنا میبخشیدند و تفسیر میکردند.
شاید در ریاضیات یک با یک مساوی باشد، اما در دنیای غیرانتزاعی عینی «یک انسان» با «یک ثانیه» فرق میکند. «یک کیلومتر» با «یک دلار» فرق میکند. اینچیزها را در سالهای آغازین تحصیلات دبستان باید یاد میگرفتید. ولی هنوز هم دیر نیست.
لایکلایک
من هم علاقه ای به جنگ ندارم اما در این مورد تا حدودی با کمانگیر موافقم. اوضاع عراق بعد از جنگ از قبل از جنگ بهتر شده.این رو هم بر اساس همون خورشیدی میگم که شما ازش صحبت کردی.
یادمه توی یک سفر که به افغانستان داشتم با یکی از اهالی در مورد امنیت صحبت میکردم با دست به یک جا اشاره کرد و گفت تا وقتی اونا باشن این منظقه امنه. اون کسایی که بهشون اشاره میکرد یک ماشین از سربازان (شاید) آمریکایی بود.
قبول این واقعت واسه من هم سخته اما این واقعیته.
لایکلایک
عزیزم اگر مثل همین جوابی را که به من دادی برای خودت بنویسند بلافاصله یک پست میزنی که «انتقاد سازنده» یا «احترام به عقاید» یا «یادبگیریم بحث کنیم» یا…!
شما بنظر من موضوع را شخصی میکنی اینقدر که دیگه مهم نیست به چه نتیجه برسی و فقط میخوای نشون بدی که درست گفتی و بقیه باید برن دبستان دوباره شروع کنن!
ببینیم تو چی گفتی:
؛کمانگیر عزیز اول جهانبینی بعد آمار؛ این مغز پست شما هست یا نیست؟
خوب شما برای تشخیص درستی و غلطی همین حرف هم میتونی از عدد استفاده کنی. تعداد دانشمندای بزرگ جهان رو که اول جهانبینی رو تکمیل میردند (بدون عدد دیگه!) بعد میرفتن سراغ اعداد با اونهایی که بر عکس با استفاده از نتایج عددی آزمایششون جهانبینی خودشون رو تغییر دادن یا ساختن مقایسه بفرمایین.
بعد که حوصله کردین، تعداد دانشمندای بزرگ جهان رو که با جهانبینی شما هماهنگ هستن با اونایی که نیستن مقایسه بفرمایید! این گوی این میدان.
این ها دو تا موضوع جدا از هم نیستن روی هم اثر دارن و از قضا عدده خیلی بیشتر روی جهانبینی اثر داره!
یک داستان واقعی خدمت شما بگم (نمیدونم تو دبستان شاید خوندی ولی من دوره دبیرستان بهش رسیدم)
انیشتین وقتی روی نسبیت کار میکرد به جایی رسید که نتایج حاصل از حل معادلاتش نشون میداد دنیا باید در حاب انبساط باشه. اما ایشون کاملا باور داشت که فاصله بین اجزای این دنیا نمیتون زیاد بشه اونهم با سرعتی که بدست آوره بود(جهانبینی!) پس یک عدد ثابت جهانی اختراع کرد و توی معادلاتش وارد کرد تا این به زعم خودش مشکل رو حل کنه. خیلی زود مشخص شد که اشتباه میکرده و اتفاقا معادلاتش بدون اون عدد درست بوده و در عین ناباوری مجبور شد جهانبینیش رو عوض کنه!
عزیزم، اینکه من خودمونی مینویسم معنیش این نیست که تو با یک الاغ طرف هستی که داره کورمال کورمال دنبال فیل توی اتاق تاریک میگرده!(-:
شما این جهانبینی خودت رو از صندوقچه که در آوردی با چی مقایسه میکنی که ببینی درسته یا غلطه؟! یا کجاش نیاز به اصلاح داره؟
اینکه شما دوست داری همه جنگها تموم بشن، گرمایش زمین متوقف بشه، صحراهای آفریقا پل از گل نسترن بشن، باد شکم گاو مش حسن بوی ادکلن گابانا بده … عشق همه دنیا رو پر کنه، این معنیش اینه که الان جهان بینی شما درسته؟!
این جهان بینی رو قبل از شما کشف کردن یا شما نفر اولی؟ اگر یک نفر هست که جهانبینیش رو قبول داری معرفی کن ببینیم کیه؟ بعد میشنیم میبینیم این آدم چطوری کار کرده!
لایکلایک
اين حرف بامدادي كه امارو ارقام بدون چهارچوب جهان بيني معنايي ندارد حرفي سنگين است و پايه بسياري از علوم و نظريه هاي علمي را مي ريزد به همين سادگي نبايد اين حرف را زد
لایکلایک
این فرق هایی که گفتی به راحتی قابل تحقیق با آمار و عدد و رقم است و به جهان بینی ربطی ندارد.
لایکلایک
این قضیه آمار و ارقام من را یاد داستان قلعه حیوانات ژرژ ارول می اندازد که خوکها به زور آمار می خواستند به بقیه بقبولانند که وضعیت رو براه است. حتی اگر جناب کمانگیر خیلی علاقه مند به آمار و ارقام است و فقط از این راه می شود بهشان ثابت کرد که مثلا اسرائیل یک تروریسم دولتی است و صدها دلیل می توان برای محکوم کردن و متنفر بودن از رژیم صهیونیستی آورد (در پاسخ به پستی که ایشان ادعا کرده بودند Lacking reasons for Israel to be hated
http://kamangir.net/2008/05/08/lacking-reasons-to-hate-israel/
می توان آمار هم ارایه داد (اینجا)
http://www.ifamericansknew.org/index.html
ولی وقتی آدم چشم و دلش را سپرده باشد به یک سری شعارهای دهن پرکن و توده پسند مثل دموکراسی لیبرال و … حتی همین آمارها هم هیچ تلنگری به آدمهای مسخ شده غرب چون کمانگیر نخواهد زد.
لایکلایک
@ مهدی:
دیگه باید ببینیم بر اساس چه دستگاه اندازهگیری شما به این نتیجه رسیدید که اوضاع عراق از قبل بهتر شده. من هم همینرو گفتم، دستگاههای اندازهگیری فرق میکنند.
لایکلایک
سلام آقای مهندس.
این نکته را هم از یک پزشک بشنو:
زمانی که مجبورم به کودکی که آنژین چرکی داره و داره تو تب میسوزه پنی سیلین بزنم از درد تا مدتها گریه میکنه! آیا چون پنی سیلین دردناکه بگذارم عفونت جان بچه رو بگیره؟
وقتی پانسمان زخمهای کسی رو که دچار سوختگی شده عوض میکنم یا زخمهاش رو دبریدمنت میکنم چنان زجه ای میزنه که با مرفین هم آروم نمیشه! آیا اجازه بدم تا بافت نکروز عضوش رو برای همیشه ازش بگیره؟
چاره ای نیست برخی موارد برای نابود کردن غده های سرطانی باید درد هم کشید. معتقدم ملت عراق در حال کشیدن این درده. اینکه چقدر قراره درد بکشه به خود ملت عراق بستگی داره! درمان درد ملت عراق تموم نشده. فعلا غده (صدام) برداشته شده! اما امکان عفونت ( تروریستها- بنیاد گراها- اختلافات قومی و …. ) هنوز شدیدا وجود داره. معتقدم هنوز این بیمار به مراقبتهای ویژه نیاز داره و خروج تیم جراحی (ارتش نیروهای متحد علیه صدام) از بخش راهکار خوبی در این برهه نیست.
لایکلایک
بامدادی عزیز! آمار خواسته ای؛ از چه بگویم. از فرهنگ عراق که موزه های آن غارت شد ( ثروتی که قابل ارزش گذاری نبود و ملیاردها دلار، عدد کوچکی برای آن است)و پیشینه و افتخار مردمش، به یغما رفت. از حداقل 800 هزار، کشته و مجروح و آواره. کشوری که در زمان دیکتاتوری صدام، عقب بود وبا نابودی زیرساخت های آن در حمله های آمریکا، 20 سال عقب تر رفت و کشورهایی که ادعای تامین این عقب ماندگی را دارند، از آن طفره می روند. از تروریست هایی که از بند صدام آزاد شدند، تا در سایه امپراتور، فعالیت کنند!
از نفتی که برخی مقامات امپراطور، رسما هدف حمله را آن، اعلام کردند. از بقیه پول نفتی که خرج کمپانی های امنیت و غیره هم پیمانان می شود، تا گاهی مردم را نیز به گلوله ببرند. از پول هایی که زمان پل ولفویتس، ناپدید شد یا اختلاس های عظیمی(مثلا چند ده میلیون دلاری) که یکی یکی دارند، رو می شوند. از قرداد امنیتی که تمام منافع امپراتور از داشته های عراق، معلوم است و طرف دیگرش که قاعدتا باید، نفعی به حال مردم عراق داشته باشد، نامعلوم.
بامدادی تو بگو این کشور، دیگر، چه داشته تا من آمارش را بدهم؛ مگر چیزی هم از این کشور و مردم و ناموسشان باقی مانده، که قابلیت به یغما رفتن داشته باشد.
مگر جنگ چیزی هم برای آن ها، باقی گذاشته؟!
لایکلایک
با نظرات «هویت ما» در بالا کاملا» موافقم.
دنیای انسان دنیای جانوران نیست که فقط به غذا و آب و هوا بند باشه.
انسان نیازمند به آزادی و تفکر در بستر یک جامعه قانون مدار و دموکرات است. در غیر این حالت انسان جسدی است که مانند حیوانات فقط زنده است ولی دیگر زندگی نمی کند.
مردم عراق الان این امکان را دارند که زندگی را شروع کنند. چیزی که در زمان صدام اصلا حق آن را نداشتند.
چیزی که الان می تواند این شرایط ایجاد دموکراسی نو پا در عراق را تهدید کند تروریستها- بنیاد گراها- اختلافات قومی و … هستند که می تواند موجب بوجود آمدن حکومتی به ظاهر مذهبی در عراق شود (مانند حکومت به ظاهر اسلامی ایران)
و همان بلایی که سر ما ایرانی ها می آید به سر مردمان بد بخت عراق هم بیاورد.
اگر عراقی ها قدر این فرصت را بدانند حد اقل برای آیندگانشان میراثی ارزشمند گذاشته اند.
بعضی وقتها برای رسیدن به ارزشهای انسانی مانند آزادی باید درد کشید.
صدام و مانند او که بسیار زیادند با کتاب و قلم و اندیشه نخبگان و انسان دوستان این حق اصلی آزادی را به مردم و ملتها باز نخواهند داد…. و این حق و وظیفه انسانهاست که ولو با درد و کشته و ویرانی آزادی را به دست آورند….
ویرانی ها را می شود ساخت…
ای کاش موزه ها غارت شوند و ابنیه باستانی ویران، ولی در عوض انسانها آزاد زندگی کنند ….چیزی شبیه مردم سوئد و دانمارک و نروز و …
لایکلایک