اگر فیلم «دربارهی الی» ساختهی آقای اصغر فرهادی را هنوز ندیدهاید حواستان باشد که این نوشته حاوی ضدحال (spoiler) است. بنابراین پیشنهاد میکنم اول فیلم را ببینید بعد این نوشته را بخوانید.
این یک نقد منسجم و کامل نیست. چند نکتهی پراکنده است که مینویسم.
- فیلم با مسافرت تفریحی و پرسر و صدای گروهی مرد و زن و کودک به یک ویلا در شمال آغاز میشود. در بین این جمع یک مرد مجرد (احمد) و یک زن مجرد (الی) هم هستند که قرار است در طول سفر با هم آشنا شوند. حدود یک ساعت اول فیلم، صرف معرفی گروهی شخصیتها میشود و اینکار با تاکید روی سرخوشی جمعی که گاه به هزلگویی میرسد انجام میشود. ما متقاعد میشویم که این یک جمع خوش است که در این چند روز تعطیلی به کل از جهان اطراف بریده است. کارگردان (آقای اصغر فرهادی) این شخصیتپردازی جمعی را به خوبی انجام داده است و به همین دلیل، نیمهی دوم فیلم یعنی بعد از حادثهی الی بسیار پرتعلیق و پراضطراب میشود.
- بازی هنرپیشهها روی هم رفته خوب و طبیعی است. همینطور متن دیالوگها و فضای معرفی شده در فیلم همه باورکردنی و طبیعی هستند. نکتهای که متاسفانه در فیلمهای ایرانی به ندرت رعایت میشود. خانم گلشیفتهی فراهانی (سپیده) فوقالعاده است، ترانهی علیدوستی (الی) نه چندان خوب. از کودکان بازی خوبی گرفته شده است. در مجموع بازیگریها خوب هستند.
- در نبود موسیقی،کارگردان استفادهی مطلوبی از صدای زمینه و همینطور دیالوگ کرده است. مثلا صدای دریا که گاه حتی وقتهایی که دوربین نمایی دیگر را نشان میدهد چنان بلند و واضح به گوش میرسد که هول و اضطرابی پنهان در دل ببینده ایجاد میکند. انگار میخواهد بگوید، دریا اینجاست، همین نزدیکیها، فراموش نکنید… دریا بزرگ است و وحشی و خطرناک … و وقتی در همان ابتدای فیلم کودکها به سمت دریا میدوند، صدای دریا چنان گوشها را پر میکند که هیچ دیالوگی به گوش نمیرسد. بیننده به خود میگوید، وای اینجا آبستن یک فاجعه است و توی دلش خالی میشود.
- فیلمبرداری با انرژی آقای حسین جعفریان و تدوین بسیار پویای خانم هایده صفییاری یکدیگر را به خوبی تکمیل میکنند. به عنوان مثال در صحنههایی که سپیده و احمد در دریا در جستجوی الی غرق شده هستند، دوربین نمای نزدیک و بسیار بستهای از دریا و موجهایش را نشان میدهد، مدام به زیر آب میرود و روی آب میآید، روی صورت شناگر کات میشود و دوباره همان صحنهی ناامید کنندهی نمای نزدیک و بسته از دریا. ما همراه با شناگر خسته میشویم، نفسنفس میزنیم، هایپرترمیا میگیریم و دندانهایمان میلرزد، ناامید میشویم. الی غرق شده، ما نمیتوانیم او را پیدا کنیم.
- فیلمنامهی فیلم (آقای اصغر فرهادی) حرفهای و بسیار خوب نوشته شده است. فیلم داستان کاملا خطی و سادهای دارد، اما داستانپردازی بسیار خوب انجام میشود. شروع فیلم ساده است، بسط فیلم ساده است، پایان فیلم ساده است. اما در مجموع روایت فیلم گیرا و پر از تعلیق ست.
- خیرهکنندهترین، زیباترین و استادانهترین قسمت فیلم، سکانس هوا کردن بادبادک توسط الی است. این صحنه چنان قوی و عالی است که به راحتی با قویترین صحنههای سینمایی تاریخ جهان رقابت میکند. الی بادبادک را به دست میگیرد و شروع به دویدن میکند. همانطور که میدود میخندد و به آسمان (بادبادک) نگاه میکند اما دوربین صورت او را دنبال میکند و نه هیچ چیز دیگری را. الی میدود، میدود، میدود، دوربین صورتش را نشان میدهد، نما پیوسته است و فقط صورت الی و شادی خلسهوار و معصومانهی او نشان داده میشود، انگار الی دارد از چیزی دور میشود… این حس در بیننده القا میشود که پس کودکان چه شدند؟ الی فراموششان کرد؟ الی چرا حواسش به محیط اطراف نیست؟ الی همهی حواسش به بادبادک است، از محیط اطراف بریده است. از دنیا بریده است… بادبادک هوا شده است. دوربین کات میکند و بادبادک را آرام در آسمان آبی نشان میدهد. دوربین دیگر هرگز صورت الی را نشان نخواهد داد. الی از این دنیا رفته است.
یک سکانس بینظیر و شگفتانگیز. سینمای ایران سالها بود اینطور نفسم را در سینه حبس نکرده بود. آفرین به آقای اصفر فرهادی. آفرین. آفرین. - اگر چه داستان فیلم از نظر روایی به صورت خطی ادامه دارد، اما زمینهی معنایی داستان بعد از حادثهی الی چرخشی اساسی میکند. اگر تا پیش از حادثه، تاکید روی شخصیتپردازی گروهی بود، بعد از حادثه تاکید روی شخصیتپردازی موقعیت همراه با پرداختهای روانشناسیک میشود. آدمها تحت فشار عصبی هستند، از پذیرفتن فاجعه شوکه شدهاند و نمیتوانند آنرا بپذیرند. خودشان را سرزنش میکنند و یکدیگر را سرزنش میکنند و روشهای دفاعی مذبوحانهای در پیش میگیرند. مادری که الی به خاطر نجات کودکاش به دریا رفته بود دلش میخواهد ثابت کند که الی دختر بدی بوده. انگار اگر الی بد بوده باشد، گناه او به عنوان مادر کودکی که الی به خاطرش قربانی شده کم میشود. سپیده میخواهد آبروی الی را در حضور نامزدش حفظ کند، اما اگر چنین کند، خودش قربانی خواهد بود. چرا که او بود که در حالی که میدانست الی نامزد دارد برای آوردنش اصرار کرده بود.
این قسمتهای فیلم استادانه ساخته شده است. موقعیت بحرانی آدمها باورکردنی است. لباسها باورکردنی هستند، نگاهها، پرخاشها، هیجانات، گریهها عادی هستند. عادی یعنی واقعی، یعنی کارستان! - در نیمهی دوم فیلم، گروه متلاشی میشود و تضادهای درونی آدمها عریان میشود. بعد که گروه اندکی خودش را پیدا میکند، تصمیم میگیرد شخص دیگری را قربانی کند و فیلم که به صورت یک فیلم داستانی ساده آغاز شده بود به یک تراژدی سیاه تبدیل میشود.
- سپیده که نماد روشنگری و انسانیت گروه بود، الی را قربانی میکند (با دروغ گفتن شرافت و آبروی الی را نابود میکند، یعنی انگار دوباره او را میکشد). او با دروغی که میگوید، نه تنها الی از دست رفته را مجددا قربانی میکند که نامزد الی را نیز در هم میشکند. گروه برای زنده ماندن، بیگناهان را قربانی میکند.
- اگر مرگ الی یک حادثهی تاسفبار بود، قربانی کردن او توسط گروه یک حرکت آگاهانه و عمدی بود و سیاهی فیلمنامه در اینجاست. گروه (به نمایندگی سپیده) با دروغ گفتن دربارهی الی (نگفتن این واقعیت که او نخواسته بود به این سفر بیاید چون نامزد داشت) مرتکب قتل عمد میشود. گروه با قتل الی دیگر معصوم نیست و زوال اخلاقیای که تا قبل به صورت تضادهایی پراکنده خودش را نشان داده بود، عریان و پیروز میشود. ناگهان الی به نماد همان چیزی تبدیل میشود که گروه از دست داده است: «معصومیت».
به این ترتیب ما که تا این لحظه از فیلم با همین گروه همذات پنداری کردهایم، با آنها دست به جنایت میزنیم چرا که حاضر شدهایم برای عبور از فاجعه، دیگری را قربانی کنیم. ما همراه با آدمهای گروه، زوال اخلاقی خودمان را شاهد هستیم. ما همراه با سپیده از دست رفتن معصومیتمان را به سوگ مینشینیم.
دربارهی الی یک فیلم عالی است.
بامدادی | نجواها | یکعکاس | [silent-clicks] |
استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. |
سلام،یه مدت نبودی بامدادی جان،نگران شدیم!
ظرف این مدت اینهمه اتفاقای عجیب رخ داد منتظر بودم شما هم نظر بدی که اصلا نیومدی.
لایکلایک
سلام
نکته همینجاست. زیرکی فرهادی در این بود که «تضادهای پراکنده» را نه تنها کتمان نکرد که در صحنهای که عدم هماهنگی در اجارهی ویلا مشخص میشود، انگار که کسی مشت زده باشد روی میز، آب درون لیوانی که لبالب پر شدهاست، موج بر میدارد و شما میفهمی این با هم بودن، اصیل نیست. عدهای جمع شدهاند دور هم و برای اینکه بهشان خوش بگذرد، رفقات نشان میدهند. یعنی میخواهم بگویم اگر قرار باشد این جمع آینهی ما باشند، باید گناهان گذشتهی ما را نیز به دوش بکشند؛ ما معصومیتمان را خیلی وقت است از دست دادهایم و تنها وانمود میکنیم که …
نقد خیلی خوبی بود. ممنون.
لایکلایک
محمدعلی:
نکتهی خوبی را تاکید کردی. «ما معصومیتمان را خیلی وقت است از دست دادهایم».
مرسی.
لایکلایک
آقاي بامدادي عزيز سلام!
اشتباه کردي! خيلي هم اشتباه کردي
ببخشيد که اينقدر رک نوشتم اما از شما انتظار ديگري داشتم، شايد هم من اشتباه مي کردم که انتظار زيادي داشتم.
نمي دانم شايد هم اين روزها خودت به اين نتيجه رسيده اي که اشتباه کرده اي!
لایکپسندیده شده توسط 1 نفر
رهگذر عزیز،
کاش توضیح میدادید چرا فکر میکنید من اشتباه کردهام. آیا توی تحلیلهایم درمورد فیلم اشتباه کردهام؟
ممنون میشوم بیشتر توضیح دهید.
لایکلایک
این فیلم را هنوز ندیدم اما نوشته تان را خواندم و حالا راحت تر می توانم ببینم 🙂
لایکلایک
نقدتون رو دوست داشتم . منم خيلي از ديدن اين فيلم لذت بردم . چون بنظرم هنرپيشه ها بيشتر زندگي كردن تا بازي كردن .
موفق باشين .
لایکلایک
این کامنت هم توش اسپویلر داره.. اگر کسی می خواد آخر فیلم رو نفهمه، نونه :]
.
.
.
.
درباره الی، یه فیلم خیره کننده بود.. اما به طرز غریبی، فضای چهارشنبه سوری رو برام تداعی می کرد…
و واقعاً دروغ گفتن سپیده به نامزد الی، شوکی در حد دیدن حمید فرخ نژاد با پانته آ بهرام رو یادآوری می کرد… اصغر فرهادی ثابت کرده، متخصص بازی دادن ذهن تماشاگره… چیزی که توی ایران متاسفانه خیلی کمه و در اکثر مواقع وقایع فیلم قابل حدسه و هیچ ضربه ناگهانی به تماشاگر وارد نمی شه….
درباره الی، اون این هنر فرهادی بود… ضربه پشت ضربه… غافلگیری های خیره کننده و آخرین غافلگیری، دیدن الی توی سردخونه، درحالیکه تماشاگر تا آخرین لحظه به خودش امید می ده «الی نمرده»
لایکلایک
هنوز ندیدم این فیلم رو ولی با این نقد ظریف و زیبا میشه با دقت بیشتری فیلم رو ببینم.
لایکلایک
نقد جالبی بود؛ اولین نقدی که از «درباره الی» خوندم. چون قبل از دیدن فیلم معمولاً هیچ نقدی نمی خونم و این سه، چهار روزی هم که از دیدنش میگذره هنوز پیش نیومده بود که نقد دیگه ای بخونم!
اما باید اعتراف کنم که «درباره الی» فیلم مورد علاقه ام نبود. شاید بیشتر به خاطر اینکه انتظار این همه تلخی را نداشتم.اصلاً شاید اگر مثلاً یک ماه پیش دیده بودمش،حس بهتری داشت… به هر حال فیلم تلخ در روزهای تلخ حال آدم را بد می کند. من که به هیچ کس توصیه اش نمی کنم، این روزها:(
لایکلایک
خبرنگار افتخاری نیویورکتایمز:
از این نظر موافقم. این روزها دیدن چنین فیلم تلخی ساده نیست. اعصاب پولادی لازم داره.
لایکلایک
فيلم جالبيه
تعريفش رو شنيدم
و با اين تعريفاي شما هم كه….
لایکلایک
همه ی صحنه ها به آدم شوک وارد میکرد.من اگه قبل از انتخابات این فیلمو دیده بودم خیلی بهتر بود.چون من با قلب گریان وصورته باتوم خورده رفتم به سینما تابه اندازه ی یه ارزن روی لبام لبخند بیاد ولی تا آخره فیلم تو چشمام اشک حلقه زده بود
در مجموع از فیلمای نایاب در سینمای ایران بود.حیف که در نوروز اکران نشد
لایکلایک
ببخشید دوست عزیز، شما که اینهمه به spoil نکردن فیلم توجه می کنین (که بین ایرانی ها چیز نادریه) چرا عنوان مقاله رو جوری انتخاب کردین که تا آخر قضیه لو بره؟! برا من که فیلم با دیدن عنوان مقاله شما spoil شد. گرچه از فیلم لذت بردم ولی تمام مدت به خودم میگفتم کاش چشمم به عنوان این مقاله شما نمی افتاد!
لایکلایک
حق با شماست 🙂
من متوجه این موضوع نبودم. دلیلش هم اینه که من معمولا متن رو مینویسم و بعد آخر سر عنوان نوشته رو انتخاب میکنم. این بار نوشته رو نوشتم (و توش تذکر دادم که ممکنه ضد حال داشته باشه) بعد از چند دقیقه وقفه اومدم و عنوان رو انتخاب کردم. موقع نوشتن عنوان به کل فراموش کرده بودم که ممکنه خود عنوان هم نوعی ضدحال باشه!
اولش عنوان این بود «دربارهی الی دختری که دوبار کشته شد». فکر کن!!!
بعد از چند ساعت دوزاریم افتاد اما دیر شده بود، این بود که دست کم اومدم با جای «کشته شد» گذاشتم «قربانی شد».
ممنون از تذکر.
لایکلایک
حالا اگه هنوز امکان تغییر هست عنوان رو باز هم عوض کنین.
موفق باشین
لایکلایک
دیگه الان فایدهای نداره، چون همه خواندن. ولی اسم الانش مبهمه و «اسپویلر» نیست. قربانی شدن، معناهای مختلفی داره و خواننده نمیتونه حدس بزنه که قربانی شدن الی یعنی چی دقیقا. مگه اینکه فیلم رو دیده باشه.
لایکلایک
اقای بامدادی برای من این روزها آنچه جذاب تر است، عدم موضع گیری تان نسبت به حوادث ایغور چین است. شمایی که دم از مسلمانان فلسطین می زدید و حتی در رابطه با حوادث تبت هم مطلب جامعی نوشتید، این روزها به جای مسلمان کشی ایغور نوشتن نقد سینمای ورشکسته می نمایید.
احتمالا خون سنی مذهب های حماس رنگین تر از سنی های های ایغور است
لایکلایک
نارکولپسی:
این روزها دل و دماغ سیاسی نوشتن را ندارم. فکر کنم شما دلیلاش را بتوانید حدس بزنید.
از لحن تحقیرآمیز شما هم متشکر هستم. موفق باشید.
لایکلایک
باز خوبه چند نکته پراکنده است اینقدر خوب شده.
عالی بود
لایکلایک
سلام بامدادی جان.این روزا که کم کم همه سایتا دارن فیلتر میشن امیدمون به همین خوراک شماست که لا اقل از گوگل ریدرمون با شما در ارتباط باشیم.گرچه بامدادی هنوز هم در دسترس ایرانیا هست.
در مورد الی باید بگم که وقتی داشتم از سینما میومدم بیرون عین اون ماشینه بودم که لاستیکاش توی شنای ساحل گیر کرده بود.خیلی سوالا توی ذهنم بدون جواب بود.ولی کم کم عین تیکه های پازل موند کنار هم. فرهادی یه نابغه ست. جزئیات فیلم انقدر زیاد هست که در یک مطلب هم نتونی بنویسیشون بهت حق میدم. ولی این مطلب و تفاسیرت رو از درباره الی… پسندیدیم. ممنون.
لایکلایک
سلام
خیلی وقت بود فیلم ایرانی ندیده بودم… مگر تو اتوبوس اونم اجباری که همیشه بین خواب و بیداری بودم
ولی این نقدت مرا وادشت که حتما این فیلم رو ببینم
ممنون
لایکلایک
سلام
كلك بزرگ فيلم به نظر من طراحي همه چيز بشكلي عالي براي جشنواره برلين و جوايز اون بود… بگذريم از اون جمله قصار «يك پايان تلخ بهتر از يك تلخي بي پايان است» اونم بزبان آلماني و ديگر اشارات آلماني، بزرگترين تريك فيلم براي آلمانها موزيك انتهايي فيلم بود كه با نام «نغمه اي براي الي» توسط «آندريا باور» يكي از بزرگترين ويلون سليست هاي بزرگ دنيا (كه البته حالا حالا ها كار داره تا به «يو يو ما» كبير برسه)كه با هوشمندي تمام توسط كارگردان براي انتهاي اين فيلم در نظر گرفته شده بود… فيلم از تمامي جهات بالاتر از استانداردهاي (بشدت افت كرده ) سينماي ايران بود… ببخشيد روده درازي شد … شاد باشيد
لایکلایک
مرسی از توضیحات خیلی خوبی که داده بودی و دقت نظری که داشتی. فقط تنها نکته ای که خواستم بگم این بود که ظاهرا دید تو در کلیه توضحاتت جوری هست که انگار الی قطعا مرده. در حالی که من هنوز مطمئن نیستم که واقعا الی مرده بود یا نه. در چند تا نقدی هم که از فیلم خوندم هیچ کدام به کشته شدن الی یا زنده بودنش اشاره ای نکرده بودن و من فکر میکنم که قضیه زنده یا مرده بودن الی خیلی در فیلم مهم نبود و کارگردان خیلی چیزهای دیگه که خودت هم به خیلی از اونها اشاره کرده بودی رو میخواست مطرح کنه.
من فکر میکنم که آخر فیلم کاملا مبهم تموم شد و دقیقا مشخص نشد که اون جسد الی هست یا نه چون واقعا درست به ما نشون داده نشد.
بعضیها هم این نظر رو دارن که تصویری که از نامزد الی در آینه ماشین در آخر فیلم نشون میده در حال دعا کردنه (که البته من متوجه این مسئله نشدم) و این یعنی اینکه الی زنده بوده.
لایکلایک
عالی بود. مرسی
لایکلایک
چقدر بهرنگ حرفای منو زود زود نوشته
همون صحنه آخر و کیف الی توی ماشین…..
لایکلایک
سلام مدتها بود اونقد راضی از سینما بیرون نیومده بودم!بازی ها عمیق وتاثیرگذار بودند.چقدافسوس جای خالی گلشیفته رو خواهیم خورد.حس کردم شخصیت نامریی فیلمم مث اونا رنج بردم .اخرشم خالیوپر از تشویش رها میشی الی و بقیه تا مدتها مشغله فکریت میشه با همه فیلم درگیر میشی الی سپیده شهره امیر…امادر اخر بتلخی میپذیری که واقعیت انسانها انگار همین شده!!!!!!!
بتلخی پذیرفتم اما فک میکنم یه تلنگر کوچیکی احساس کردم برای همینم از اقای فرهادی ممنونم.این خود درگیری به من کمک خواهد کرد!!!!!!!!!!!!!
لایکلایک
آقای بامدادی عزیز
مرسی نقد جالبی بود من می خوام ببینم الی یعنی چی؟
معنای الی یعنی چی؟خواهش می کنم پاسخ صحیح را از طریق ایمیل برام ارسال کن یا همین جا جوابو برام بنویس
mr30
لایکلایک
یه سری عکسهای عاشقانه چدید گزاشتن . دیدنش خالی از لطف نیست
لایکلایک
10 دقیقه از تماشای ِ دربارهی الی میگذره…
خیلی نقد ِ خوبی بود
شاید چون باهاتون همنظر هستم
الی دوبار کشته شد..
از سپیده بدم اومد
لایکلایک
خوشحالم که از نوشتهی کوتاه من خوشت اومده. باز هم سر بزنید. مرسی.
لایکلایک
فقط یک جمله!
همانطور که گفته شد:
سینمای ایران سال ها بود که این گونه نفسم را در سینه حبس نکرده بود!!
لایکلایک
ممنون.
لایکلایک
دریافت بنده از وقایع فیلم کاملاً معکوس آن چیزی است که مطرح فرموده اید. به گمان ام سپیده (گلشیفته فراهانی) راست گفت نه دروغ. الی دوبار قربانی نشد، دست کم بابت اعتراف سپیده نه. سپیده عقیده داشت باید دروغ گفت و آبروی الی را حفظ کرد، او می خواست دیگران را وادارد کتمان کنند که الی برای دیدار با مرد مجرد فیلم به این سفر آمد. ولی با اقراری که از زن صاحب خانه به دست آمد دیگر کتمان بی فایده بود. سپیده راست گفت: الی واقعاً خواسته بود به این سفر بیاید.
لایکلایک
نکتهی درخشان فیلم در همین باز بودن نتیجهگیری است. در واقع نوع نگاه بیننده به موضوع است که قضاوت پایانی او را شکل میدهد. سپیده میتواند دروغ گفته باشد و آبروی الی را برده باشد، اگر دوست باشید اینطور به ماجرا نگاه کنید. سپیده میتواند راست گفته باشد و حقیقت الی این بوده است اگر دوست داشته باشید اینطور به ماجرا نگاه کنید. ارزش فیلم در این است که توانسته در چارچوب داستانی خطی آن قدر باز باقی بماند که امکان برداشت کاملا شخصی و در نتیجهی تجربهی شخصی از فیلم را به مخاطب بدهد.
لایکلایک
واقعاً یکی از قشنگترین فیلمای ایرانی بود که تا حال دیدم…… دمشون گرم………..
From the point of SUSPENSE it was second to none…………..
Golshifte Farahani was just Awesome!!!!!!!!!! .
لایکلایک
ممنون بامداد جان. دقیق و موشکافانه نوشته بودی. دستت درست.
لایکلایک
مخلصم.
لایکلایک
به جهان کودک ها در فیلم دقت کرده اید؟ نمی توانند دروغ بگویند، در بدترین شرایط بازی می کنند و شاد هستند، زبان بزرگ ترها را نمی فهمند…
حتی در سکانس پایانی که همه مشغول هل دادن ماشین هستند، کنار ساحل ایستاده اند و با عقب و جلو رفتن امواج بازی می کنند… جهان قابل تاملی دارند کودک های فیلم…
لایکلایک
سلام
انگار بین زمانهای دیدن فیلم توسط من و شما قرنها فاصله هست!!! ولی خوشحالم که نوع نگاهتان اینقدر خوب و موشکافانه بود.
متشکرم.
موفق و شاد باشید
لایکلایک