1.
اوایل همین سال میلادی بود که اسرائیل به غزه حمله کرد. یعنی بهتر بگویم، دوباره حمله کرد. چون اسرائیل پیوسته در حال تهاجم به ماهیت مردم فلسطین و غزه بوده است. اسرائیلیها «همه» کاری کردند. دقیقا «همه» کاری کردند. حتی کارهایی که اگر بشنوید یا بخوانید «باور» نخواهید کرد.
ارتش منظم و مدرن اسرائیل به صفوف نامنظم خانههای مردم بیدفاع حمله کرد. هواپیماهای بلندپرواز و چابکاش موشکها و بمبها بر سر مردم ریختند. سربازها وارد شهر شدند و همانطور که مردم به خانههاشان پناه بردند با تانکها وارد خانهها شدند. بعد آدم کشتند. زن کشتند، بچه کشتند، غیرنظامی کشتند چرا که دیگر فرقی بین نظامی و غیرنظامی نبود. همه باید تنبیه میشدند. مدرسهی سازمان ملل پر از پناهجویان بیدفاع بمباران شد، مرکز پلیس بمباران شد، نیروگاه تعطیل شد، ادارهها بمباران شدند، خانهها به صورت فلهای تخریب شد و آدمها فوج فوج سلاخی شدند یا با بمبهای فسفرین سوزانده شدند.
حضور خبرنگاران ممنوع شد، دستگاه پروپاگاندای صهیونیسم محلی و جهانی خودش را مظلوم نشان داد. و بعد…
لحظهای رسید که دیگر چیزی برای خراب کردن و حریمی برای شکستن و جرمی برای مرتکب شدن باقی نماند. و جنایتکار در اوج قدرت، خلع سلاح شد چرا که دیگر بیش از آن جنایتی نمیتوانست انجام بدهد. او به نقطهی ماکسیمم تابع جنایت رسیده بود و از آن پس به جبر ریاضی وادار به سقوط بود. وقتی چیزی برای نابود کردن باقی نمانده باشد، وقتی جنایتی برای انجام دادن باقی نمانده باشد، وقتی قانونی برای شکستن باقی نمانده باشد، نابودگر از نابودگری دست برمیدارد، جنایتکار دست از کشتار میشوید و قانونشکن تسلیم قانون میشود.
برخی از تحلیلگران نوشتند، اسرائیل در هر جنگ سیستماتیک و منظمی پیروز میشود، اما مشکل اسرائیل این است که دیگر چیزی برای فتح کردن باقی نمانده است. مگر اینکه همهی مردم غزه را بکشد. مردم غزه از نظر علم نظامی شکست خوردند، اما چون هنوز زنده هستند پیروز شدهاند. اسرائیل وحشیانه ساختمانها و خانهها را ویران کرد و آدمها را کشت، اما نتوانست «زندگی» را بکشد.
این گونه است که در یک جنگ فرسایشی و نامنظم هیچ ارتش منظمی پیروز و کارآمد نیست. ارتشهای بزرگ به صورت منظم حمله میکنند و به راحتی ویران میکنند اما بعد که همهی هدفهای کلاسیک ویران شد در میمانند. آنها از سر ناچاری دست به دامن جنایت و خشونت میشوند و به سرعت قلههای قساوت و آدمکشی را هم فتح میکنند تا جایی که دیگر نه هدفی برای ویران کردن باقی میماند و نه جنایتی برای مرتکب شدن. آنگاه مثل لاشهای سنگین و متعفن روی وزن خود سقوط میکنند و با صدایی گوشخراش فرو میپاشند. آلمان در اروپا، آمریکا در ویتنام، شوروی در افغانستان، اسرائیل بارها و بارها در لبنان و فلسطین و … یادتان نرود.
2.
شبیه همین اتفاق میتواند در هر کشور دیگری رخ دهد. شاید همین امروز در ایران ما هم در حال رخ دادن باشد. دستگاهی عظیم (دستکم بخش قابل دیدن و قابل توجهی از آن) به کمک لشگری از مردان و زنان اقتدارگرایش، مجهز به پول، رسانه، قوای چندگانه و تشکیلات عظیم در سایه، دستگاههای کافکایی امنیتی و فوقامنیتی و نظامی و شبهنظامی و کنترلی و اطلاعاتی و «فداییان چماق و پول» به جان مردم افتادند. آنها شبکههای مخابراتی و رسانهای را به سود خود محدود کردند، به صورت کور و پراکنده حرکتهای اعتراضی مردم را سرکوب کردند، با استفاده از انواع حیلتهای روانشناسی جمعی (و فردی) ترس و وحشت عمومی را در جامعه تزریق کردند، رهبران جنبشهای غیرهمسو را دستگیر کردند، بایکوت خبری و اطلاعاتی درست کردند، خون، خون سرخ و گرم جوانهای بیگناه را روی سنگفرش خیابانهای شهر درست مقابل خانههایشان ریختند، چشمهای وحشتزدهی مردم را با انواع گازهای شیمیایی سوزاندند، به فرزندانشان در زندانها تجاوز کردند، شهروندان بیدفاع را شکنجه کردند و جوانهای مردم را مقابل خانههایشان دستگیر کردند تا حتی جسدهای سوختهشان را هم تحویل ندهند. آنها خانوادههای سوگوار قربانیان را به سرنوشتی شوم تهدید کردند تا در حالی که خون میگریند لبخندهای رضایت بزنند.
رسانههای انحصاری شرایط را وارونه نشان دادند. متجاوزان، قربانی معرفی شدند. جای مردم و آشوبگران عوض شد. جسدهای سوختهی فرزندان مردم انکار شد و چشمهای تاولزده از داغ فرزندان و گازهای کورکننده، سرشار از اشک شوق و رضایت اعلام شد. با وقاحت هر چه تمامتر، سرخوردگی و وحشت و یاس و نفرت داغدیدگان سیاهپوش، شور انقلابی چماقداران زندهخوار توصیف شد.
اما تا کجا تا چند میتوان جنایت کرد و همینطور پلههای ترقی جنایتکاری را طی کرد؟ جایی میرسد که دیگر جنایتی برای انجام دادن وجود ندارد. بالاتر از کشتار مستقیم مردم در خیابانها، دستگیری بیگناهان، تجاوز به بیدفاعان، دروغگویی در رسانههای انحصاری و خیانت تاریخی به مردم چه جرم و چه جنایتی میتواند کرد؟ آیا تابع وقاحت، خیانت و جنایت نقطهی ماکسیمم ندارد؟
در نقطهی ماکسیمم، متجاوزان در حالی که تا دندان مسلح هستند خلع سلاح میشوند. مثل گردنکلفتی که داخل اتاقی شروع به لگدپراکنی کند و همهی اشیاء داخل خانه را بشکند. لحظهای خواهد رسید که دیگر چیزی برای شکستن وجود ندارد و آنگاه او که جز مشت زدن هنری بلد نیست مجبور خواهد شد به دیوارها مشت و لگد بکوبد. اما زورش به دیوار نمیرسد. زورش به زمین نمیرسد. زورش به سقف نمیرسد. او در این چهاردیواری زندگی میکند و محبوس شده است. او به غیر از این چهاردیواری که حریمش را شکسته است و به آن بیاحترامی کرده است، جایی برای گریختن ندارد. و حال که همه چیز را شکسته جز مشت بر دیوار کوفتن تدبیری به ذهناش نمیرسد. اهل خانه اما صبورند، خیلی صبورند. به لات مشتزن اجازه میدهند چند کاسه و بشقاب و آباژور را بشکند و بعد آنقدر در حصار ایمن خانهشان تقلا کند تا قوایش تحلیل رود و به پستترین شکل ممکن جان دهد.
جنایتکار از داخل، بر دیوارهای خانهی ما مشت خواهد کوبید و اینقدر اینکار را ادامه خواهد داد تا خسته شود. خانه اما همینجاست؛ جایی نمیرود. مردم ایران هزاران سال است اینجا زندگی میکنند و احتمالا تا هزاران سال دیگر هم همینجا زندگی خواهند کرد. این خانه محکمتر از آن است که با مشتهای جاهلان لات خراب شود.
نقطهی ماکسیمم نزدیک است.
بامدادی | نجواها | یکعکاس | [silent-clicks] |
استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. |
سلام
سعی میکنم با عینک بامدادی نگاه کنم و از منطق تولید کنندهی این یادداشت پیروی کنم، تا بشود آن را بررسی کرد.
با این حال باید بگویم هر تابع ریاضی، از درجهی 2 نیست که اولاً حتما نقطهی ماکسیمم داشته باشد و ثانیا حتما در نقاط عطف یا تغییر تقعر، به یک تابع نزولی تبدیل شود!
لایکلایک
سلام
بله البته حق با شماست. ولی تجربهی تاریخی نشان میدهد که سیستمهای مسلط معمولا یک دورهی صعود و یک دورهی نزول دارند که با یک دورهی ماکسیمم مشخص قابل تشخیص است. از طرف دیگر معمولا یک سیستم مسلط دوبار صعود نمیکند و در صعودهای بعدی با سیستمهای مسلط دیگری جایگزین میشود.
ممنون 🙂
لایکلایک
تابع هر حکومتی یه تابع سینوسی محدود بین -پی/دوم و پی/دوم، با این توضیح که در محور افق رضایت مردم قرار دارد و در محور عمود بقای نظام.
این تابع ماکزیمم ندارد، همه رابطهها مستقیم است با جنبش مردم.
لایکلایک
میثم: یعنی یک رابطهی خطی است؟ صعود و نزول و فراز و نشیب و ماکسیمم و مینیمم ندارد؟
لایکلایک
اصلا نیازی به این همه پیچدگی در این تابع نیست.
لطفا این پست من در همین مورد رو مطالعه بفرمائید.
http://blog.anarnet.ir/1388/06/sin-as-a-revolutionary-function/
لایکلایک
قضیه را از طرف دیگر هم می توان دید.
گروه های قدرت طلب مافیایی که با بوق های رسانه ای فاشیستی بین الملی به دنبال قدرت هستند و مردم را به خیابان ها می کشند تا حق 25 میلیون ایرانی را پایمال کنند. پول های نامشروع و هنگفت مافیا را خرج می کنند تا به «هر قیمت» دیکتاتوری پدرسالارانه قدرت طلبان را حفظ کنند. و آنقدر در جنایت و تمامیت خواهی خود زیاده روی می کنند که دیگر جایی برای جنایت و بیانیه های فاشیستی باقی نمی گذارند. آن ها به اکسترممی از خود رسیده اند که حتی اکسترمم پیوسته نیست و یک جهش دارد و به ناچار این مافیای پدرسالارانه فاشیستی، سرنگون می شود.
لایکلایک
@دانشجو:
موضوع فراتر از انتخابات شده است. موضوع جنایتها و ناحقهاییاست که بر بیگناهان رفته است.
آیا شما میخواهید آدم صادق و منصفی باشید؟
لایکلایک
تحلیل جالبی بود و با شما موافقم ولی نکته ای که هست اینکه نباید به دام اغراق بیفتیم…حداقل در مورد شما که معمولا منطقی میتویسید انتظار هست که این مساله را رعایت کنید.. در اینکه حکومت مرتکب جنایت شده است شکی نیست ولی چیزهایی مانند جنازه سوخته بعید است صحت داشته باشد بخصوص که سایت نوروز هم اصل خبر مربوط به سعیده پور آقایی را برداشته است شک نکنید بخشی از این شایعات را خود حکومتی ها پخش میکند تا بعدا مثلا مچگیری کند و بگوید دیدید سایر ادعاهایشان هم همین قدر سست است… در واقع با جدی گرفتن و پخش شایعات بیشتر به حکومت کمک میکنید تا قربانیان جنایت…
لایکلایک
تحلیل من کلی بود. جنازهی سوخته صحت داشته باشد یا نداشته باشد، جنایتهای هولناکی در این مدت رخ داده است و شکی نیست که منحنی خشونت حاکمیت در ماههای اخیر سیر صعودی شدیدی به خود گرفته است. این روند نمیتواند تا ابد ادامه داشته باشد.
لایکلایک
خیلی جانانه نوشته اید . به خصوص اشاره تان به جبر ریاضی کاملا منطقی و پیش بینی ریاضی گونه ی زیبایی بود . تنها تفاوت این ها با اسراییل در این است که آن ها نگران از دست دادن مردمی که بر آن ها حکومت می کنند نبودند ، چون به آن ها حکومت نمی کردند و بسان قومی خارجی و اشغالگر تاختند اما این جا علاوه بر فقدان مشروعیت – آن هم برای نظامی که همواره ولو شده به غلو صندوق های رایش را به رخ جهان می کشید – این همه فقدان مشروعیت نه تنها دردناک که سقوط آور است .
لایکلایک
برخورد اسرائیل و فلسطینیها ریشه در تاریخ پر از نفرت و خشونت متقابل ایندو قوم در منطقه دارد. سئوال اینجاست برخورد وحشیانهی بخش مهمی از سیستم حاکم با مردم ریشه در چه دارد؟
لایکلایک
جالبه که هر جا رو نگاه می کنم میبینم یکی داره میگه دوران افول شروع شده … نقطه ی تاریخی ایه
لایکلایک
بله. من هم فکر میکنم ما در دوران بسیار تاریخساز و مهمی هستیم.
لایکلایک
چرا از دید دیگری به ماجرا نگاه نکنیم؟ رهبران جنبشی که عرض فرمودید اگر این جنایات را می بینند چرا با صدور بیانیه های پی در پی و در خفا مردم بیگناه رو به جون هم می اندازند؟ چرا به گفته ی رهبرمون عمل نکنیم؟ چرا به جای حفظ وحدت پا توی یک کفش کنیم که به خاطر یک رای حاضر باشیم خود و دوستان و کشورمون رو زیر پا له کنیم و جا رو برای گزافه گویی دشمنان باز بزاریم؟ چرا….؟
لایکلایک
دیدن از دید دیگر همیشه خوب است و به آدم اجازه میدهد خطی و محدود فکر نکند.
من به پیشنهاد شما فکر میکنم و سعی میکنم احتمالات دیگر را هم در نظر بگیرم. پیشنهاد میکنم شما هم همینکار را بکنید. یک لحظه فکر کنید شاید الگوهایی که برای خودتان در نظر گرفتهاید بیایراد نیستند، شاید …
لایکلایک
چون از «رهبرمون» بدمون میاد
لایکلایک
چه زایمان سختی است این تولد دمکراسی! دمکراسی طرف مقابل گویا مدعیتر است. اینکه همه چیز قانونی است و ملالی نیست جز همراهی ما که آن هم اهمیتی ندارد. با نماز جمعه امروز مشخص شد که داریم شیب صعودی منحنی را طی میکنیم. بیاییم در این شبهای قدر دعا کنیم که این منحنی هر چه سریعتر به نقطه اوج خود برسد!
لایکلایک
زایمان سختی است.
درست گفتی.
لایکلایک
یک قیاس احمقانه……
همان غزه ای که زیر موشک ها بیرحمانه مورد هجوم قرار گرفت، افتخارش این بود که به امام خامنه ای اقتدا می کند….
حال این کسانی مورد حمایت همان اسراییل جنایتکار هستند و به همان آرمان غزه حمله کردند، شده اند مظلوم و ……
غزه را با این جریانات درآمیز نکنید…. غزه یک مسئله ی دیگری بود و این یک قضیه ی دیگری…..
خون شهدای غزه پاک تر و مقدس تر از آن است که بخواهد با خون کشته شدگان این حوادث قیاس شود…..
راه آن شهید غزه چیز دیگری بود… اما راه این کشته شده ضد آن بود….
با این حرکات و قیاس های احمقانه، چیزی از نجاست رنگ سبز آقای موسوی کم نمی شود..
لایکلایک
@صادق:
شاید قیاس دقیقی نباشد، اما مطمئنا خالی از حقیقت نیست. در غزه اسرائیلیهایی که خشونتشان از تاریخی سراسر خشونت و نفرت بین اعراب و یهودیان منطقه ریشه میگیرد فلسطینیها را به وحشیانهترین شکل ممکن سرکوب میکنند.
در ایران جنایتهایی رخ میدهد توسط «ما». آدمهایی از همین خاک و همین فرهنگ و همین مرز و بوم.
به خون شهدای ایرانی چرا بیاحترامی میکنید؟ شما از کدام آب و خاک هستید و اهل کدام مسلکید؟
لایکلایک
تعریف شهید چیست؟
این شهیدان شما در راه خدا کشته شدند یا به علت قدرت طلبی و جاه طلبی های دیگران خواسته و ناخواسته خونشان ریخته شد؟…..
هر کسی که را که بمیرد نمی توان شهید نام گذاشت…
باید از مسببان این حادثه پرسید چرا؟….
چرا با پیام ها و توهم های خود، باعث شدند عده ای بی گناه کشته شوند…..
لایکلایک
عجب! انگار شما جای قدرتطلبان سفاک را با کسانی که جانشان را برای حفاظت از حقوق مردم به خطر انداختهاند عوض کردهاید. عجبا و حیرتا!
لایکلایک
جالبه که موافقان و ذوب شدگان ولایت هم این واقعیت ها رو میبینن و میخونن و باز هم خودشونو به خواب زدن. از اینکه مثل همیشه معیارت انسانیت است و بس و این از نوشته ات هم کاملا مشهود است لذت بردم. امیدوارم منحنی به سرعت به نقطه ماکزیمم برسد!
لایکلایک
ممنون از حضورت. برام دلگرمی بزرگیه که اینجا رو میخونی.
لایکلایک
aali bood. afarin!!!
لایکلایک
مخلصم.
لایکلایک
سلام
نفر اول کنکور ارشد ، اما مردود شدم
http://eghtesadesabz.wordpress.com
لایکلایک
متاسفم. با اینکه متاسف شدن دردی رو دوا نمیکنه.
لایکلایک
@اقتصاد سبز:
هولناکه.
لایکلایک
از نوشته ات، مثل نوشته های قبلی ات خوشم اومد.
لایکلایک
ممنون. 🙂
لایکلایک
از یه جهت تحلیل درستیه ولی وقتی من به نمونه حکومت دیکتاتوری صدام با آن سرکوبها و جنایات وحشتناک فکر می کنم که اونهمه دوام آورد و عراق را در فاجعه ای به تمام معنا رها کرد میترسم که حکومت ایران به روش صدام اقتدا کنه و ایران ویرانه ای بشه برای سالهای سال.
لایکلایک
به دلایل مختلف ایران غیر ممکن است که تبدیل به عراق شود. ایران جامعهی بزرگتری است، موقعیت ژئوپولیتیکی حساستری دارد که باعث میشود برایند بردارهای اعمال قدرت خارجی بر آن متغییر و چند جانبه باشد و رشد اجتماعی و آگاهیهای جمعی مردم ایران و پشتوانهی مبارزاتی تاریخی آنها (از صدها سال قبل تا معاصر) همه و همه ایران را تبدیل به کشوری میکند که سیستم سرکوب و خفقان در آن محکوم به شکست است.
لایکلایک
بسمالله
سلام و درود
…
نمیدانم، ولی احساس میکنم تصویری که از بامدادی بهعنوان یک وبلاگنویس منصف، واقعبین و غیراحساسی در ذهنم داشتم، دارد مخدوش میشود!
برای شبهای قدر، دعا کردهام.
بخوانید؛
یاعلی
لایکلایک
@دعایی:
متاسفم که چنین نظری پیدا کردهاید. ولی خط مشی فکری من در چند سال اخیر تغییر چندانی نکرده است. کاش مینوشتید که چرا قبلا از نظر شما منصف بودهام و امروز نه؟
لایکلایک
ببینید آقای بامدادی
با توجه به همون مقاله ی دانشجو و دانش – جو ی شما، فکر نمی کنید بخشی اعظمی از مدعیان امروز هیجانات و آشفتگی های سیاسی، اتفاقا از همان دانشجویان کم سطح بودند!؟
لایکلایک
رهبرمون نه عزیزم ، رهبرتون….ما اصلا مشکل اصلیمون با همین رهبر شماست…مقصر اصلی همه این جنایات رو ایشون میدونیم
لایکلایک
سلام
تمام متن را دقیق خواندم. بسیار دقیق از جزییات جنایات رژیم صهیونیستی نوشته بودید و تنها با یک جمله آن را به جنایات حکومت فعلی ما تشبیه کرده اید بدون اینکه حتی یک مورد مثال اثبات شده در مورد جنایات اتفاق افتاده ارائه نکرده بودید.
این نوشته شما را می توان جزو نمونه های کلاسیک فریب پوپولیسم قرار داد!
اگر از نظر شما شلیک گاز اشک آور به سوی کسانی که اغتشاش می کنند، جنایت است، باید عرض کنم بهتر است از یکی از سفرهایتان باز نگردید، و مقیم جایی شوید که به سوی اغتشاش گران و کسانی که زنان محجبه را کتک می زنند و حتی برهنه می کنند، گل پرتاب می کنند!
شما جزو کسانی هستید که اگر کسی با شما نباشد، حتما علیه شماست. شما و چند میلیون همفکرتان خود را تنها ایرانیان صادق و عادل و البته مظلوم می دانید و چند میلیون نفر دیگه را آدم حساب نمی کنید چه برسد به اینکه محق بدانید.
لایکلایک
@کاظمی:
من جنایتهای رژیم اسرائیل را با جنایتهایی که بخشهایی از حاکمیت در ماههای اخیر مرتکب شده «تشبیه» نکردم.
منظور من از آوردن این دو بخش در کنار هم چیز دیگری بود. اینکه توضیح دهم اعمال خشونت و قدرت تا حد معینی میتواند افزایش یابد، به خصوص که در برابر خواست و ارادهی میلیونها نفر از مردم یک جامعه باشد. این روش راه به بیراهه دارد و مطمئنا دیر یا زود به سقوط و نابودی منجر خواهد شد.
در مورد قسمت آخر حرفهایتان که در واقع اتهامی بیاساس است، لطفا دلیل ارائه دهید. اگر دلیل درستی ارائه ندهید، متاسفانه من شما را به پروندهسازی و تهمت زدن متهم خواهم کرد.
ممنون.
لایکلایک
سلام
اگر این متنی که شما نوشته اید، تشبیه نیست، پس چیست؟
«شبیه همین اتفاق میتواند در هر کشور دیگری رخ دهد. شاید همین امروز در ایران ما هم در حال رخ دادن باشد. دستگاهی عظیم (دستکم بخش قابل دیدن و قابل توجهی از آن) به کمک لشگری از مردان و زنان اقتدارگرایش، مجهز به پول، رسانه، قوای چندگانه و تشکیلات عظیم در سایه، دستگاههای کافکایی امنیتی و فوقامنیتی و نظامی و شبهنظامی و کنترلی و اطلاعاتی و «فداییان چماق و پول» به جان مردم افتادند. آنها شبکههای مخابراتی و رسانهای را به سود خود محدود کردند، به صورت کور و پراکنده حرکتهای اعتراضی مردم را سرکوب کردند، با استفاده از انواع حیلتهای روانشناسی جمعی (و فردی) ترس و وحشت عمومی را در جامعه تزریق کردند، رهبران جنبشهای غیرهمسو را دستگیر کردند، بایکوت خبری و اطلاعاتی درست کردند، خون، خون سرخ و گرم جوانهای بیگناه را روی سنگفرش خیابانهای شهر درست مقابل خانههایشان ریختند، چشمهای وحشتزدهی مردم را با انواع گازهای شیمیایی سوزاندند، به فرزندانشان در زندانها تجاوز کردند، شهروندان بیدفاع را شکنجه کردند و جوانهای مردم را مقابل خانههایشان دستگیر کردند تا حتی جسدهای سوختهشان را هم تحویل ندهند. آنها خانوادههای سوگوار قربانیان را به سرنوشتی شوم تهدید کردند تا در حالی که خون میگریند لبخندهای رضایت بزنند.»
اما قسمت آخر متن قبلی ام. مگر این متنی نیست که قبلا نوشته اید:
https://bamdadi.com/2009/06/18/silence-cannot-be-stolen/
آیا در این متن مردم فقط مساوی کسانی نیستند که در خیابان ریختند و به اعتراف خود شما، بخشی از آنها تندرو بودند و اغتشاش کردند و شکستند و عربده کشیدند؟
پس چرا هیچ حرفی از امثال «من» در آن متن نیست. چرا امثال من که روبروی آن جمعیت ایستادیم و از حقمان دفاع کردیم (از رأیی که داده بودیم و 24 میلیون ایرانی دیگر داده بودند) هیچ حقی از لفظ «مردم» شما نداریم. چرا در تمام متن هایی که از انتخابات به بعد نوشته اید امثال من فقط عناوینی مثل «لشگری از مردان و زنان اقتدارگرایش» خطاب شده ایم؟
پس قبول کنید که اگر کسی هم رأی شما باشد، «مردم» است و اگر نباشد، «جنایتکار» است.
لایکلایک
سلام مجدد.
عبارتی که نقل کردید و با «شبیه به همین» شروع میشود در واقع اشاره به شباهت دو ماجرا از نظر همان تئوری «نقطهی ماکسیمم» میکند و نه شباهت دو ماجرا از نظر نوع عملکرد. نوع عملکرد اسرائیل در غزه به هیچروی قابل مقایسه یا شبیه عملکرد حکومت ایران در ایران نیست. اما از لحاظ اینکه مسیر افزایشی اعمال خشونت نمیتواند تا ابد ادامه داشته باشد و در نقطهای متوقف خواهد شد و آن نقطه نقطهی شکست اقتدارگراهاست هر دوی این داستان ها به هم شبیه هستند.
اما نکتهی مهمتری که به آن اشاره کردید. اینکه چرا «مردمی» که من از آنها نام میبرم کسانی مثل شما را شامل نمیشوند.
منظور من از مردم همهی مردم است، مردم به معنای عام و عمومی آن و نه به معنای خاص آن. من کسانی را که در انتخابات اخیر به رئیسجمهوری فعلی رای دادهاند را از واژهی مردم حذف نکردم. البته من فکر میکنم تعداد آنها بسیار کمتر از آمار اعلام شده بوده است. همینطور فکر میکنم اگر امروز دوباره رایگیری انجام شود، تعداد آنها بسیار بسیار کمتر هم شده است.
اما اینکه چرا از لشکر اقتدارگراها نام بردم، چون واقعا چنین لشگری وجود دارد.
آیا امکان ندارد واقعیت این باشد؟
آیا اگر واقعیت این باشد که سیستم حاکم در حال سرکوب مخالفانش است که دایرهی این مخالفان اکنون به حدی وسیع شده که به مردم عادی کوچه و بازار هم کشیده شده است، دربارهی چنین حقیقتی نوشتن به معنای جانبداری از خودیهاست؟ آیا اگر چنین موضوعی (جفا به بیگناهان) حقیقت داشته باشد، اشاره کردن به آن به معنای غیرمنصفانه نوشتن و خود را تافتهی جدا بافته دانستن است؟
من نمیدانم نقش شما در وقایع اخیر چه بوده است. آیا یک شهروند معمولی بودهاید که رایتان را در صندوق انداخته و ابراز عقیدهی آزاده و برحق کردهاید یا اینکه نقشهای دیگری هم داشتهاید. هر چه باشد، من به حق شما تا آنجا که به ابراز عقیدهتان ولو کاملا مخالف با من باشد احترام میگذارم و با شما هستم و در نوشتههایم سعی میکنم از حقی دفاع کنم که حق شما نیز هست: حق آزادی بیان، حق ابراز رای، حق حضور صلحآمیز در سطح جامعه.
اما اگر در عمل از سرکوب و اعمال خشونت بر علیه مردم بیدفاع (که حق دارند معترض هم باشند، چون اعتراض کردن حق شهروندی است) آنهم از طرف سیستمی مجهز به پول و قدرت و اسلحه حمایت میکنید، من با شما نیستم.
ارادتمند و ممنون از ادامهی گفتگو.
لایکلایک
سلام
اعتراض به صورت بیان با اعتراض به صورت اغتشاش و به چالش کشیدن مملکت فرق دارد.
شما از دومی دفاع می کنید. این انصاف است؟
لایکلایک
تحليل درستي بود . ايراد اول قياس با تابع ماكسيمم دار بود كه دوستان جواب دادند . اما ايراد دوم تماشاي ماجراي اسرائيل و فلسطين از رسانه ملي است .
حضرت آقا پياز داغشو زياد نكن . اسرائيل از حمله به غزه يه هدف ساده داشت . تامين امنيت خودش كه تا مدت قابل توجهي به آن دست پيدا كرد و توانست از محبوبيت حماس وحمايت مردم از انها كم كند .البته رسانه ملي چنين اعتقادي ندارد .
لایکلایک
ميترسم ميزان اين ماکزيمم خيلي زياد بشه. دير و زود بودنش شايد خيلي مهم نباشد.
اصلا شايد مجانب داشته باشد اونوقت چه خاکي به سر بريزيم.
لایکلایک
امیدواریم
لایکلایک
عکس سنگ قبر مرحوم میر حسین موسوی !!!!!!!!!!
لایکلایک
من متاسفانه کندذهن هستم وآنچه که نویسندۀ عزیزمی خواسته بگوید را نفهمیدم.اگر منظورنویسنده اینست که در جنگ غزه در واقع امر این اسراییل است که باخته؟من با این نتیجه گیری موافق نیستم. اسراییل تنها از نظر اخلاقی بازندۀ جنگ بود نه از نظرواقعی.کار حماس در تحریک اسراییل به حمله به غزه یک اشتباه بزرگ استراتژیک بود.در ایران هم رژیم تا کنون تنها از نظر اخلاقی است که شکست خورده و نه بیشتر.البته مقایسۀ رژیم ایران با اسراییل از یک نظر درست واز یک نظر دیگر اشتباه میباشد.اسراییل برای فلسطینیان کشوری اشغالگر میباشد.آنها دو گروه مردم از دوکشور متفاوت میباشند.یکی اشغالگر و یکی اشغال شده .در ایران رژیم ومردم از یک کشور واحدند. ولی از نظر روشهای بکارگیری سرکوب و شکنجه و اذیت و آزار شباهتهای فراوانی میان رژیم ایران و اسراییلیان وجود دارد.
لایکلایک
2rud
لایکلایک
خوب بود بامدادی . قسمت اول مطلبت بیشتر بهم چسبید تحلیل جالبی بود …بحثهای خوبی هم تو کامتها شده بود …
لایکلایک
عزیزی با استفاده از آیه «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا» می گفت که کافیه که حق وارد صحنه بشه. باطل خودش، خودش رو خراب می کنه و فرو می ریزه. به عبارتی، باطل، از ابتدا هم زهوق یعنی از بین رفتنی بوده. ولی چون حق به صحنه نیومده بوده، این از بین رفتن اتفاق نیفتاده بوده. ما باید در رابطه با صهیونیسم، اطلاع رسانی و روشن گری کنیم. اقداماتش، تاریخچه پیدایشش رو اون طور که رخ داده به همه بگیم. اتحاد مسلمونا رو جلب کنیم که جلوش وایسن. ان شاء الله که از بین رفتن این متجاوز ها رو به چشم می بینیم.
لایکلایک
سلام
بامدادی این قسمت لینکدونی و کلا بخش سما چپ وبلاگت به خاطر کوچیک بودن فونت خواننده رو از خوندن منصرف میکنه به خصوص بخش نجواها که همون بزرگی فونتش ادم رو تشوق به خوندن می کنه
لطفا یک فکری به حالش بکنید
ممنون
لایکلایک
ممنون از نکتهای که گفتید. در موردش فکر میکنم شاید بتونم یه پوستهی دیگه که مناسب باشه پیدا کنم. متاسفانه دستم بسته است یعنی انتخاب زیادی میان پوستههای آماده ی وردپرس دات کام که مشخصاتی که من در نظر دارم داشته باشه (همهشون رو داشته باشه) کم هست خیلی.
این یکی پوسته چند تا نکته ی خوب داره و این ایراد رو داره که کمی نوشتهها کوچک هستن.
لطفا مرورگر خودتون رو کمی بزرگ کنید (زوم).
لایکلایک
به من بگید چه جوری این اتفاق می خواد بیفته؟
چه احتمالاتی تو ذهنتون هست؟
لطفا مصداق عینی و واقع بینانه بگید.
لایکلایک
تحلیل فوقالعادهای بود…
لایکلایک
شما اگر حرف حق به مزاجتان نمیسازد،تقصیر بنده نیست.حرف یا با مدرک یا دلیل است،یا محض خنده.مثل این که کسی آمد و از قرآن حرف هایی زد کهبسیار شبیه حرف های شما بودن.کاری از دست من بر نمیاد.وقتی شما به رضایی تهمت بازرگان فاسد و جیره خوار بیگانه و… بودن رو میزنی،من یا باید به حرفات بخندم،یا اینکه مدرک بخوام.تا به حال تو یه دادگاه حاضر بودی تا رسم زدن اتهام رو بدونی؟
عیبی نداره،از همه جا می خوریم،تو هم بگو.رئیس جمهور مکتبی دروغ گوتون که این کار رو براش مباح میدونی ظرفیت دانشگاهمون رو بالا برد تا جای ما تنگ بشه،امسال جنتی هم که حتی اجازه ی حرف زدن رو بهمون نمیدن،اگر خانوادم کمکم نمیکردن حتی پول نوشتن این ها رو هم نداشتم.دعا میکنم همین طور برای نوشتن این اراجیف پول بگیری و درد بی کاری ونداری رو نچشی.دعا میکنم فریب خورده باشی.و اگر نه که نفرین های زیادی پشت سرت هست.
این رو بدون ک تا زمانی که مردم نفمن که خودشون نمیتونن دنیا رو اداره کنن،تغییر خاصی صورت نمیگیره.از نه از مکتب سوسیالیسم که شما طرفدارش هستی کاری بر میاد، نه از لیبرالیسم که اینقدر داری چماقش رو تو سر من میکوبی.
خسته شدم…به آرزوت رسیدی.
لایکلایک