اگر محدودیت آب و غذا وجود نداشته باشد و نرخ رشد جمعیت با نرخ فعلی [سال نوشته شدن مقاله 1964] ثابت بماند جمعیت جهان هر 37 سال دوبرابر میشود. به این ترتیب جمعیت جهان ظرف مدت حدود 900 سال به 60000 تریلیون نفر (60 میلیون میلیارد نفر) میرسد. در این زمان کل کرهی زمین یک شهر بزرگ خواهد بود. سطح همهی خشکیها، قطبها که مدتها پیش کاملا ذوب شدهاند و همینطور سطح سراسر اقیانوسها پوشیده از ساختمان خواهد بود. برای جا دادن جمعیت، سرتاسر زمین باید از آسمانخراشهایی به ارتفاع 2000 طبقه پوشیده شده باشد و در این صورت هر نفر فضایی در حدود 7 متر مربع برای زندگی خواهد داشت. هزار طبقه برای سکونت و هزار طبقهی دیگر برای تولید غذا، تجهیزات خنک کننده و غیره. غذا به صورت مایع از طریق لوله به خانهها منتقل میشود و احتیاجی هم به لباس نیست.
60000 تریلیون نفر حد نهایی و مطلق جمعیت در کرهی زمین است. شهرِ زمین به خاطر حرارت تولید شده توسط آدمها و تاسیسات بسیار داغ خواهد بود و باید به طریقهای انرژی حرارتی تولید شده را دفع کند. حتی اگر ماشینهای خنک کنندهی کارآمدی ساخته شود، باز هم باید حرارت را به جایی منتقل کرد. این حرارت را شاید بتوان با طراحی سقفی بزرگ برای کل زمین و با استفاده از پمپهای حرارتی ویژهای به صورت تابشی به فضا فرستاد. چنین سقفی باید بتواند دمایی در حدود 2000 (یا حتی 5000) درجهی سانتیگراد را تحمل کند.
گزینهی صادر کردن جمعیت به فضا در نظر گرفته نشده چون عملی نیست. اما بر فرض هم که لحاظ شود چندان فرقی نمیکند. سیارههای نزدیک زمین بر فرض که همهی شرایط برای زندگی جمعیت کثیر در آنها فراهم باشد فقط 37 سال فرصت بیشتر ایجاد میکنند و بعد از 37 سال چگالی جمعیتی مشابه زمین خواهند داشت.
مواد خام چندان مشکلزا نخواهند بود. کل بستر اقیانوسها و دستکم ده کیلومتر از پوستهی زمین در دسترس خواهد بود. کلیهی عنصرهای لازم برای حیات به اندازهی کافی در پوستهی زمین، هوا و دریا وجود دارد. {+}
نوشتهی بالا شوخی علمی نیست، بلکه خلاصهای از مقالهی آقای جان فرملین (John Fremlin) فیزیکدان انگلیسی است که در سال 1964 در نشریهی نیوساینتیست منتشر شده است و نمونهای است از بعضی از افراطیترین نگاههایی که در محافل علمی آن روزگار وجود داشت.
در حال خواندن مقالهای دربارهی توسعه هستم که بخشهایی از آن به شرح بحران جمعیت بعد از جنگ جهانی دوم میپردازد. در آن روزگار نگرانیهای عمدهای در رابطه با انفجار جمعیت وجود داشت و بازار آیندهپردازها (Futurist) از عالم سیاست گرفته تا علم و دانش گرم بود. رشد سریع جمعیت در طول فقط چند دهه بسیاری را متقاعد ساخته بود که جمعیت جهان به زودی به مرزهای غیرقابل تصور و انفجاری خواهد رسید.
از یک طرف مالتوسگراهای جدید (neo-Malthusians) مهمترین بحران آیندهی بشر را کمبود غذا (و سایر منابع) میدانستند و نگران رشد تصاعدی جمعیت بودند و بعضی از تندروهایشان برای حل بحران راهحلهای عجیب و غریب پیشنهاد میکردند. از سوی دیگر تکنولوژیستهای افراطی بودند که با ایمانی مذهبیوار به علم، راهِ حل همهی مشکلات بشر را در دانش و فنآوری میدیدند. به گمان اینها علم میتوانست همهی مشکلات بشر را حل کند، حتی در سیارهای که هیچ درخت و جانوری در آن نیست و همهجا از دریاها گرفته تا اوج آسمانها لبریز از آدم شده است.
این نوع نگاهها اگر چه در درجهی اول رویکرد تبآلود و هذیانی سالهای بعد از جنگ جهانی دوم را نسبت به مشکلات جهان آن روز نشان میدهد، میتواند هشداری باشد برای امروز که دقت کنیم چگونه ممکن است بحرانی که تبدیل به مُد زمانه شده است باعث شود رویکردهای عمیق و جامعنگر توسط نگاههای افراطی و کمعمق به حاشیه رانده شوند یا آنطور که باید مورد توجه قرار نگیرند.
.
بامدادی | نجواها | یکعکاس | [silent-clicks] |
استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. |
قابل تامل و تعمل بود
لایکلایک
بله. برای من هم همین طور بود.
لایکلایک
خب نویسنده مقاله اثر پروانه ای رو در نظر نگرفته بود :)) که میتونه کل نتیجه رو تغییر بده…
لایکلایک
فکر کنم یه چیزای دیگهای رو هم در نظر نگرفته 🙂
لایکلایک
ممنون که مثل همیشه مطالب تازه کار می کنید.
فقط من موندم الان این 6 میلیارد نفر آدم نمیتوانند با هم کنار بیایند بعد اون جمعیت نجومی چی کار میخواد بکند!؟
موفق و پیروز باشید
لایکلایک
خواهش میکنم. در خدمت هستم.
برای من هم سواله که چطور میشه حتی به کسر کوچکی از هماهنگی مورد نیاز برای مدیریت جهانی در این مقیاس رسید.
لایکلایک
من که نبودم، اما شنیدم تو همین ایران، سالهای 57 و 58 هم همچین ایده های نابی برای دنیا وجود داشته. تو از محافل تندروی علمی گفتی. اینجا محافل تندروی دینی برای اصلاح امور دنیا نسخه می پیچیده اند.
لایکلایک
در واقعگرایی نمیشود تند رفت. یعنی واقعیت هر چقدر هم که گزنده و تند باشد باز واقعیت است. تندروی وقتی خطرناک میشود که با توهم و غیرواقعگرایی و در بدترین حالت با سوءنیت همراه شود.
لایکلایک
غیر مرتبط با پست: بامدادی جان خبر داری اینجا فیلتر شده؟ آی-آس-پی: پارس آنلاین!
لایکلایک
سلام.
نه خبر نداشتم. البته چیز غریبی نیست و انتظارش رو کم و بیش میکشیدم
ممنون که خبر دادی.
لایکلایک
شاید با یک فکر چند ثانیه ای این مطلب به ذهنم امده که به چه علت بعد از هر ذوره ای زمین تمام موجوداتش رو از بین برده و همه چیز رو به مواد عالی تبدیل کرده تا برای شروع تازه همه چیز به روال عادی برگردد
لایکلایک