این نوشته به بهانهی انتشار فیلم-سند-خبر تاریخی و مهم حملهی نیروهای انتظامی-امنیتی به کوی دانشگاه تهران نوشته میشود. به نظر من انتشار این فیلم فوقالعاده مهم است. برای درک اهمیت نفوذ و تاثیر این فیلم در شرایط امروز ایران اجازه دهید خلاصهای از رویدادهای سیاسی-اجتماعی ایران را در ماههای اخیر (بعد از انتخابات) بنویسم. تحلیل و اطلاعات ارائه شده در این نوشته بر اساس گمانهزنیها و تحلیلهای شخصی من و همینطور اطلاعات پراکندهای است که در اختیار عموم قرار دارد. مسلما بدون دسترسی به اطلاعات کلیدی و خارج از دسترس، احتمال دقیق بودن این تحلیل اندک است؛ اما شاید بهترین تصویری باشد که بتوانیم از این پازل پراکنده و مغشوش تشکیل دهیم.
الف.
سناریوی انتخابات توسط محافلی قدرتمند در داخل کشور طراحی و اجرا میشود. سناریو با واکنش شدید مردم به خصوص در شهرهای بزرگ رو به رو میشود. حاکمیت چارهای جز تصمیمگیری ندارد. یا باید با اعتراف به سناریویی اجرا شده عملا تن به یک عقبنشینی سازمانی بدهد یا اینکه برخورد سرکوبی در پیش بگیرد. گروههای قدرتمند تصمیمگیرندهی داخل حاکمیت روش دوم را انتخاب میکنند. سرکوب شدت میگیرد و به طبع آن فضای امنیتی و خفقان تجویز میشود.
ب.
به تدریج دامنهی اعتراضات شدت میگیرد و سطح مطالبات معترضان متنوعتر میشود و در بسیاری موارد از انتخابات فراتر میرود و برجکهای کلیدیتری را نشانه میگیرد. گروههای قدرتمند و تصمیمگیرندهی داخل حاکمیت که به خاطر موقعیتی که دارند از توانایی «سنجش شرایط» خوبی برخوردار هستند نگرانتر میشوند. آنها میدانند که این شرایط خطرناک است و حتی اگر به صورت موقت بتوان آنرا «جمع» کرد با شدتی بزرگتر در آیندهای نه چندان دور باز خواهد گشت. از طرف دیگر آنها میدانند که زیر فشار شدید اجتماعی که به صورت دینامیک و اکتیو در خیابانها و حتی در بدنهی حاکمیت حضور دارد نمیتوانند کوتاه بیایند. کوتاه آمدن در شرایطی که جنبش معترضان در اوج نشاط و روحیه است به معنای تشدید آن (و نه مهار آن) و فراهم آوردن زمینهی خطرناکی برای نابود شدن خودشان است.
ج.
اختلافات در میان مردان قدرت شدت میگیرد. تا دیروز بحث «تنظیم انتخابات» و اندکی بحران بود. قرار نبود کار به سرکوب مستقیم مردم در خیابانها و خونریزیهای آشکار برسد. قرار نبود که بحران این قدر دامنه دار و طولانی شود. شخص، اشخاص و گروههای میانهرو در حاکمیت روز به روز نگرانتر میشوند. آنها سعی میکنند گروههای تندروتر را اندکی مهار کنند. اما انگار مشکلی پیش آمده است. گروههای اقتدارگرای تندرو مهار شدنی نیستند! ظاهرا این گروهها به خاطر برخورداری از امکانات نامحدود نظامی-امنیتی و فعالیت چشمگیر در زمینهی اقتصادی بیش از حد نیرومند شدهاند. کسی را یارای مهار و کنترل آنها نیست. آنها دستور میدهند. آنها برنامهریزی میکنند. آنها ریش و قیچی را به دست گرفتهاند.
د.
گروههای میانهرو بنا به مصلحت تلاش میکنند به رهبران معترضان نزدیکتر شوند. اما تندروها چنان میانه را به دست گرفتهاند که صحبت از وحدت و تعدیل فضای امنیتی به راحتی امکانپذیر نیست. به هر حال گروههای میانهرو به نمایندگی آقای علی مطهری نمایندهی تهران با فرستادن سیگنالهای مختلف به رهبران معترض، به خصوص به نیرومندترین و مهمترینشان یعنی آقای میرحسین موسوی ندا میدهند. برنامه این است که اجازه داده شود تا جنبش سبز مدتی آرامتر شود و حاکمیت خودی نشان دهد و موضع قدرت بگیرد تا بتوانند در شرایط مناسبتری زمینه را برای مهار نیروهای افسارگسیختهی امنیتی-نظامی فراهم کنند. نیروهایی که کم مانده کل نظام را ببلعند.
ه.
مذاکرات غیرمستقیم کمکم نشانههایی از پیشرفت از خود نشان میدهد. در نقطهی اوج این روند، آقای موسوی بیانیهی کلیدی شمارهی هفدهم خود را صادر میکند. بیانیهای که در آن ضمن پذیرش دیفاکتوی دولت فعلی راهکار «ما عجله نداریم و شما هم نیازی نیست اعتراف به شکست کنید» را پیش پای حاکمیت میگذارد. زمینهها در حال فراهم شدن است و ائتلافهای مهمی که احتمالا «شخص» خیلی مهمی هم در آن حضور غیرمستقیم دارد شکل میگیرد. برخورد بسیار تند آقای هاشمی رفسنجانی با آقای محمد یزدی و عقبنشینی و سکوت ایشان در این روزها گویای شکل گرفتن جبهههای ائتلافی کاملا جدید است. به نظر میرسد آقای رفسنجانی یاران مهمی را با خود همنوا کرده است. آقای موسوی دیگر بیانیه نمیدهد، اما در مصاحبهای مواضع محکم و بسیار قاطعی میگیرد و ندا میدهد که خواستههای اصلی جنبش را فراموش نکرده است.
و.
آرام شدن اوضاع و نزدیک شدن به وحدت داخلی در حاکمیت اصلا به صلاح کارتلهای امنیتی-نظامی-اقتصادی نیست. تا حد امکان بحرانسازی ادامه مییابد. اعدام ناگهانی دو جوان که پیش از انتخابات دستگیر شده بودند از این جمله است. اتفاقات ریز و درشت بسیار میافتد تا از یک سو بحران ادامه یابد، صدای طیفهای معتدلتر کمتر به گوش کسی برسد و از سوی دیگر گروههای تندروی اصلاحطلبان و طرفداران نظریههای «روز نهایی» نیرومندتر شوند. اما ائتلاف میانهرویی که شکل گرفته نیرومند است و عناصر هوشیار و با نفوذی مثل آقای رفسنجانی آنرا مدیریت میکنند. همزمان با اوج گرفتن بحرانها، ائتلاف وحدت حاکمیت نیز پروژهی خودش را پیش میبرد و روز به روز یارکشیهای مهمتری انجام میدهد.
ز.
مهمترین بخش این سناریوی آرامسازی در بیست و دوم بهمنماه طراحی و اجرا میشود. برنامهی بیست و دوم بهمن تقریبا همانطوری اجرا میشود که باید میشد و تقریبا به همان هدفی میرسد که نیت طراحاناش بوده است. ایجاد حس ناامیدی، پراکندگی و شکست در طیفهای مختلف جنبش سبز. بلافاصله حاکمیت با انتشار پروپاگاندای قوی در سطوح مختلف رسانهای اعلام اقتدار و پیروزی میکند. طیفهای تندروی مخالف و طرفداران نظریههای «روز نهایی» و «اسب تروا» اعتبار قبلیشان را از دست میدهند و طیف میانهروتر مخالفان میدان میگیرند. از آن طرف به خاطر وضعیت برتر و موقعیت پیروز و مقتدر حاکمیت حالا این فرصت پیش میآید تا زمینه برای مهار و کنترل نیروهای تندرو و افسار گسیختهی داخل حاکمیت که عرصه را حتی بر خود اصولگرایان تنگ کردهاند فراهم شود.
ح.
کمکم عضلات نیرومند ولی غیرفعالی در درون حاکمیت به حرکت در میآیند. رایزنیهای طولانی و سبک و سنگینکردنهای مختلف همراه با یارکشیها و اهداف مشترک کمکم طیفهای مختلفی از اصلاحطلبان معتدل و اصولگرایان میانهرو را به هم نزدیکتر کرده است. هدف مهار گروه جوان و نیرومندی است که به زرادخانهی نظامی-امنیتی ایران تکیه زده و از مونوپولیهای اقتصادی کشور تغذیه میکند. در همین روزها خبر طرح اصلاح قانون انتخابات که در دستور کار مجمع تشخیص مصلحت قرار گرفته است منتشر میشود. مردم جدی نمیگیرند. اما خیلیها از جمله آقای کیهان موضوع را جدی قلمداد میکند. احتمالا خیلیهای دیگر هم موضوع را جدی و خطرناک میدانند. موازنه انگار در حال به هم خوردن است. وضعیت گروههایی که میخواهند شرایط بحرانی جامعه ادامه یابد تا بتوانند تسویه حسابهای داخلی و همینطور سلطهی امنیتی-نظامی-اقتصادی خودشان را تکمیل کنند اصلا خوب نیست. کار به جایی رسیده که فرماندهی نیروی انتظامی را هم برکنار کردهاند. باید کاری کرد!
ط.
چه کاری بهتر از ایجاد بحرانی جدید! بهترین سناریو نشت یکی از محرمانهترین اسناد رسانهای ماههای اخیر است. سندی که باید از طریق یک رسانهی معتبر خارجی و در یک زمان کلیدی منتشر شود. زمانی که بتواند بیشترین هجمه و شوک روانی را ایجاد کند، بیشترین اینرسی خبری را به خود بگیرد و بتواند موج احساسات میلیونها ایرانی را برانگیزاند. خبر باید بتواند چنان شوری در مردم و جنبش معترضان ایجاد کند تا دوباره فضا برای تندروترین مخالفان سبز فراهم شود تا بتوانند با خونی تازه و گرم مشغول تبلیغ سناریوهای «روز نهایی» شوند. خبر باید چنان به دقت انتخاب شود و چنان به موقع پخش شود که بتواند برایند خطرناکی که در داخل حاکمیت به زیان گروههای تندروی امنیتی-نظامی-اقتصادی ایجاد شده است را خنثی کند.
سند-خبر مورد نظر انتخاب میشود: فیلم حملهی نیروهای انتظامی و لباس شخصی به کوی دانشگاه تهران!
زمان نشت خبر هم انتخاب میشود: درست در شرایطی که طرح اصلاح قانون انتخابات در حال مطرح شدن است. درست فردای روزی که فرماندهی نیروی انتظامی برکنار شده است!
رسانهی مورد نظر هم انتخاب میشود: بیبیسی فارسی. اولا رسانهای در خارج از کشور است و محدودیتهای پخش رسانههای داخلی را ندارد و ثانیا معتبر است و مثل رسانههای لوسآنجلسی و واشنگتنی نیست که بین نخبگان برش اندکی داشته باشد.
ی.
بیبیسی فیلم-سند-خبر را منتشر میکند. برادران مسلح باتوم به دست شبانه به خانهی نوجوانان مظلوم تجاوز میکنند. خانه. خانه. خانه. این مفهوم مقدس. فرزند فرزند فرزند… این مفهوم عزیز… این تجاوز به خانهی فرزندان ماست. وای… مادرها و پدرها داغ میشوند. اشکهای خشم و رنج و اندوه پای تلویزیونها بر گونههای مردان و زنان این مرز و بوم مینشیند. موج احساسات طبیعی و معصومانهی مردم شور تازهای به آنها میدهد. داغها تازه شده است. خشمهای سرخورده و نفرتهای مهار شده سر باز میکند. آنها به خانهی فرزندان بیدفاع ما تجاوز کردند. …
از فردا موج جدیدی از شور و شوق مردمی آغاز خواهد شد. تندروهای «اکسیون نهایی» از تریبونهای جهانیشان سناریوهای جدید «اسبهای تروا» را تبلیغ خواهند کرد. یک بار دیگر کارتلهای اقتصادی-نظامی-امنیتی ایران به هدف خود میرسند.
بحرانی جدید آغاز شده است و نیروهای معتدل روزهای سختی پیش رو خواهند داشت.
.
بامدادی | نجواها | یکعکاس | [silent-clicks] |
استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. |
قشنگ نازنین اگر این فیلم حمله اسراییلی ها به نیروهای حماس بود که الان داد و فغان وا مصیبتا راه انداخته بودی!
بالاخره شما نگاهت به خشونت چطور است؟! برای دفاع خوب است اگر فلسطینی باشیم، برای رسیدن به حق چرخ باطل است وقتی ایرانی باشیم!
خیلی ماهی .
لایکلایک
اگر میخواهید نگاه من را به خشونت بدانید نوشتههای وبلاگ من را در سه سال اخیر بخوانید. ممنون.
لایکلایک
جدا که …خلی با این تئوری توطئه
لایکلایک
تئوری توطئه = تئوری عدم توطئه.
همانقدر که انسان ممکن است دچار توهم تئوری توطئه شود و بدون هیچ شاهد و مدرکی سناریوبافی کند
این خطر هم هست که
دچار توهم عدم توطئه شود و با وجود دلایل و مدارک بسیار همه را نادیده بگیرد.
لایکلایک
نمی فهمم، یعنی یه جریانی برای بحران سازی فیلمی علیه خودش رو پخش می کنه؟ البته در کم شعوری او جریان شکی نیست، ولی بحران بهتری نمی تونست درست کنه؟
اینکه این فیلم با هدف خاصی توسط یه سری دوستان در داخل یه جریانایی (کدومشو کسی نمی دونه) منتشر شده شکی نیست. ولی فکر می کنم کمترین فایده ی فیلم منتشر شده برای تحریک تندروهای مخالف باشه. خیلی فایده های دیگه هم باید داشته باشه. بهتره بیشتر به این فکر کنید که ربطش به برکناری فرمانده نیروی انتظامی چیه.
من شخصا انتقام گیری های شخصی و گروهی خود جریانات داخل حکومت رو بیشتر محتمل می دونم و ترجیح می دم مثل شما یه پروسه ی پیچیده پشت سرش نچینم.
ضمن این که به نظر می یاد شما اول از همه نتیجه گیریتون رو نوشتید و بعد باقی متن رو.
لایکلایک
بحران هوشمندانهای است. اولا که نکتهی جدیدی را فاش نکرده و فقط تحریک احساسات میکند. دوما برادران در این فیلم مرتکب جنایت جنگی یا غیره نمیشوند و فقط کتک میزنند. فیلم بسیار هوشمندانه انتخاب شده. من مدرکی برای ارائه دادن ندارم ولی از شواهد و قرائن این طور بر میآید که توسط دشمنان جنبش سبز (و نه دوستان آن) نشت کرده است.
لایکلایک
عجب بوی گندی میدهد نوشته هایت , بوی کیهان و بولتن خبری وزارت
لایکلایک
شامهی شما شرطی شده است. متاسفم.
لایکلایک
تحلیل متفاوتی بود.
اما این به قول شما تندروهای «اکسیون نهایی»، تریبونهای جهانیشان را با تلاش مستمر و روزانه به دست آوردند.
چرا (امثال شما) نیروهای معتدل، تلاشی برای آگاهی و اطلاع رسانی و تحلیل های روزانه انجام نمیدهند؟
لایکلایک
ما تلاش میکنیم. اما صدای آمریکا به امثال من چندان تریبون نمیدهد.
خودتان فکر کنید چرا.
لایکلایک
یا خودت هم نمیدانی چه میخواهی یا اینکه از وبلاگ نویسی خسته شدی دنبال رفتن به بی بی سی و صدای آمریکا هستی.
آین جوابی که الان نوشتی آیا معنای دیگری هم دارد؟!
یعنی اگر فردا به شما در صدای امریکا تریبون بدهند (شمایی که همیشه در حال کوبیدن بی بی سی و صدای آمریکا بعنوان بوق استعمار و استکبار هستی) ناگهان در صدای آمریا همه چیز عوض میشود و دیگر بوق استکبار و امپریالیسم نیست؟!
امیدوارم زودتر یک تریبونی به شما بدهند که خوشتان بیاید.
وقتی میگویم ماه هستی، تعارف نیست شما واقعا ماهی.
لایکلایک
نه. منظورم این بود که صدای آمریکا جای افکار مشابه من نیست. دلیلش هم واضح است. من دلسوز کشورم هستم. درست یا نادرست به هر حال دلسوز هستم. صدای آمریکا چنین رسالتی نداشته، ندارد و احتمالا نخواهد داشت.
لایکلایک
سلام…
يه احتمال هم بدين كه برادران بزرگوار متوهمي كه 8 ماه پيش به خيابان آمدند، و در 22 بهمن ضربه فني شدند، براي روشن كردن دوباره آتش و گرم كردن خود و دوستانشان، اين فيلم را منتشر كرده اند!
لایکلایک
جناب کارآگاه حسینی:
اگر این فیلم از همان زمان در دست مردم بود که تا به حال صدبار منتشر شده بود. این فیلم معلوم تازه به بیرون درز کرده است. اما جدا شما این تصاویر را هم توم می دانی؟ خیلی با حالی. می دونی خیلی باحالی. هیچ چیزی به شما نمی شود گفت. جدا چرا یک بار به دوستان خودتان نمی فرمایید نزنید و نکشید تا کسی بهانه برای «روشن کردن دوباره آتش» نداشته باشد؟ خوب بعععله اگر مردم نروند روی میدان مین که کشته نمی شوند. لابد مردم حلبچه هم اگر خانه هایشان را چند کیلومتر آن ورتر ساخته بودند، از بمب های عمو صدام شاخ دار در امان می مانند.
لایکلایک
سلام
بله این احتمال هم هست. اما شخصا آنرا ضعیف میدانم. دلیلاش هم اینکه این فیلم توسط گروههای مهاجم گرفته شده و طبیعتا با توجه به حساسیت مساله در ردهی فوق محرمانه دستهبندی میشده است و دسترسی به آن کار هر کسی نبوده.
لایکلایک
تحلیل بورژوایی «آسه برو آسه بیا» و معتدل و ناز از این بهتر نمیشود. همیشه سوآل اصلی این است که «کی تعادل منو به هم زد؟»
تعادل و اعتدالی که هیچوقت جز در توهم وجود خارجی نداشته است و جز با پوشاندن و کفران واقعیت امکان بقا ندارد.
مرحبا به شما که در این زمینه روی دست استاد بهنود هم بلند شدهاید.
لایکلایک
اجازه دهید ما تحلیل خودمان را بکنیم. شما هم حرکتهای تند و غیرمتعادل خود یا دوستانتان را تئوریزه کنید. ممنون.
لایکلایک
بامدادی عزیز به قول تعارف مرسوم اجازهی ما هم دست شماست. من کی باشم که بخواهم به شما اجازه بدهم یا ندهم.
اما واقعاً حرکت تند و غیرمتعادل من را از کجا دیدید؟ دوستانام را از کجا شناختید؟
حرف من ساده است: تحلیل شما درست نیست. تعادل و اعتدالی که شما از آن صحبت میکنید هیچ وقت وجود نداشته است و بدون این فیلم هم به وجود نمیآمده است. آن معتدلانی که به نظرتان در کار باز گرداندن تعادل بودهاند تنها در خیال شما این کار را کردهاند. این شواهد و قرائن ضعیف که شما دلتان میخواهد واقعی باشند و واقعاً نشان بدهند عقلی آن پشت هست و عدهای دلسوز به فکر مملکت هستند به هیچ وجه واقعی نیستند. سناریوی آرامسازی که شما با ضعیفترین شواهد مدعی آن هستید اصلاً وجود نداشته است. تقسیم به دو گروه میانهرو و تندرو و کارتل نظامی امنیتی و «عضلات نیرومند ولی غیرفعال» میانهروها در درون حاکمیت و به هم خوردن موازنهی بین آنها فقط در ذهن شما وجود دارند.
تعادلی که با پخش یک فیلم از هشت ماه قبل قرار است به هم بخورد اصلاً توهم است. تعادلی که با فراموش کردن و پنهان کردن ستمگریها برقرار شود آتش زیر خاکستر است و خیلی بدتر از آتشی است که جلوی چشم ماست.
لایکلایک
حرکت تند و غیرمتعادل که ندیدم. ولی خوب وقتی شما دفاع یا امیدبستن به حرکتهای معتدل را به اصطلاح تحلیلهای بورژوازیگرا میدانید لابد گرایش تندتری باب میل شماست.
از اول میتوانستید همین را بگویید. بله این احتمال کاملا وجود دارد. که اصلا معتدلانی که در جستجوی راهحل پایدارتری باشند وجود نداشته باشد (صرفنظر از میزان نیرومندی آنها در صورت وجود داشتن).
ولی خودمانیم شما واقعا کل سیستم حاکمیت را از پایین تا بالا یکدست و همگن فرض میکنید؟ یعنی هیچ تضاد داخلیای نیست؟ نگرانیهای داخلی نیست؟ طیفهای میانهرو یا تندرو با منافع گاه ناهمگون و بعضا کاملا رقیب یکدیگر وجود ندارد؟
باور کردن اینکه بشود تا این حد تقلیلگرایانه به یک سیستم سیاسی (آنهم آش درهم جوشی به نام سیستم سیاسی ایران) نگاه کرد برایم مشکل است. اما ظاهرا هستند دوستانی که ترجیح میدهند همینطور نگاه کنند.
لایکلایک
بامدادی عزیز گرایش تند یا کند من چندان مهم نیست. من از روز یکشنبه 31 خرداد به بعد با دیدن خشونت وحشیانهی نیروهای سرکوبگر حتی با تظاهرات خیابانی هم موافق نبودم (این نوشته سند ادعای من) و راههای دیگر را بهتر میدانستم. رادیکال بودن در نظر ربطی منافاتی با اعتدال در عمل ندارد.
به نظر من حاکمیت با خلوص بسیار زیادی بیباور به حقوق مردم است و هر اعتراضی را دشمنی و خیانت میداند. ممکن است درون حاکمیت سر بسیاری چیزهای دیگر اختلاف نظر باشد اما سر این یک مساله توافق برقرار است و از همگن نبودن آن در سالهای اخیر به شدت کاسته شده و کسانی که با سرکوب موافق نیستند هیچ نقش جدی در تصمیمسازیهای اصلی ندارند. با آن که من هم مثل شما آرزومندم که کسان معتدلی باشند اما به قول انگلیسی این تنها wishful thinking است و واقعیت را باید دید و بر مبنای آن تصمیم گرفت. حکومت یکدست و بیتوجه به مردم است و به همهی فعالان اجتماعی (و نه تنها سیاسی بلکه هر گونه فعال اجتماعی) هم پیام میدهد که یا با مایید یا دشمن ما.
لایکلایک
آنجا را که میگویید حاکمیت یکدست است با شما موافق نیستم. حکومت در ایران اگر چه در سی سال گذشته مدام از خودش حذف کرده و کمتر به خود جذب کرده ولی هنوز تا یکدست شدن فاصلهی زیادی دارد.
ولی آنجا که میگویید کسانی که در با سرکوب موافق نیستند در تصمیمگیری نقش چندانی ندارند با شما موافقم. مشکل هم از این همینجاست که کسانی که به هر دلیل (یا به دلایل اخلاقی با به خاطر نگرانی از وضع خودشان) با روند فعلی موافق نیستند تصمیمگیرنده نیستند.
چون اطلاعات زیادی را در دسترس ندارم درست نمیبینم از گمانهزنی خودم بیش از حد دفاع کنم. شاید حق با شما باشد. به هر حال اینها فقط گمانهزنی هستند. شاید هم هیچ راهی باقی نمانده است و باید خودمان را برای تحمل آیندهی سیاه پیش رویمان آماده کنیم.
لایکلایک
ey val.. ey val.. fogh-ol-aade bood… montazere tahlilet boodam. 🙂
لایکلایک
در خدمتم.
لایکلایک
اوووووووووووه!
حالا همین تحلیل را از اول شروع کنید و این بار فرض کنید انتخاباتی برگزار شد و محافلی قدرتمند (حتماً که فقط یک دسته محافل قدرتمند وجود ندارد) سناریوی بعد از انتخابات را به بهانه دستکاری در نتایج انتخابات راه انداختند. این مرتبه ممکن است همین اتفاقها و اتفاقهایی دیگر که چون در این رشته تحلیل به آنها نیاز نبوده دور انداخته شده اند شما را به نتایج دیگری برسانند.
*یعنی عینک هم مهم است. نه کمتر از حقایق.
*کلاً تحلیلهای دور و دراز بعد از دو سه گام وارد فضای تخیل (توهم) میشوند. چه رسد که گام اول محل مناقشه باشد.
*چقدر شما به علی مطهری اهمیت میدهید!!! یک بار هم فرض کنید ایشان اهمیتی ندارند که ندارند. اصلاً این تحلیل شما که گروهی تندرو هستند که مایلند تندروی مخالفشان ادامه داشته باشد خیلی شبیه علی مطهری است. فکر نمیکنید زنده کردن موج مرده برای گروه رنگی شلوغ مهمتر باشد تا محفل مورد اشاره تان؟ محفل کذایی فرض شده شما در شرایط آرامش با هزینه کمتری میتواند به کسب منافعش توسعه بدهد.
*هنوز من متوجه نشدم چرا همه عادت دارند هاشمی را میانه رو به حساب بیاورند؟ ایشان میانه کجا هستند؟ ممکن است ایشان قدری محافظه کار باشند.
*بهترین تصویر حتماً متعلق به تحلیلی است که درست باشد. تصویر خوب متعلق به تحلیلی است که به احتمال زیادی درست باشد. مگر اینکه تصویر خوب چیزی باشد که ما آرزو میکنیم کاش درست باشد.
لایکلایک
عینک که مسلما مهم است. دو نفر آدم ممکن است به یک درخت نگاه کنند و دو توصیف کاملا متفاوت از آن بدهند.
من به آقای علی مطهری به صورت خاص اهمیت نمیدهم. اگر دقت داشته باشید آقای علی مطهری حرفهایی را میزند که کمتر کسی جرات زدن آنها را دارد. همینطور اگر دقت کنید صحبتهای ایشان انعکاس خاصی در محافل اصولگرا و اصلاحطلب پیدا میکند. این نکتهها به من و شما این اشاره را میکند که احتمالا آقای علی مطهری تنها نیست و پشت ایشان گروههای نیرومندی قرار دارند که بنا به دلایل مختلف ایشان را به عنوان سخنگوی خود پیش فرستادهاند. آخرین نامهی آقای علی مطهری به آقای موسوی صراحتا گفت که من فکر میکنم رهبر چنین و چنان موضعی داشته باشد. کسی که از موضع نیرومندی برخوردار نباشد اینطور به صراحت صحبت نمیکند.
و البته و صد البته که این احتمال هم هست که کل این تحلیلها درست نباشد. من که همان اول نوشتم. من صرفا سعی کردم بهترین تلاش خودم را برای شناخت وضعیت موجود داشته باشم.
لایکلایک
به نظر من احتمال درست بودن این تحلیل بسیار بالاست. عدم حمله سازماندهی شده در سخنرانی و شعارها علیه سران سبز در راهپیمایی 22 بهمن و در عوض حمله فیزیکی شتابزده چند گروه پراکنده،آزادی تدریجی زندانیان سیاسی، موج بزرگ حمله به رفسنجانی در هفته های اخیر (به بهانه خارج بودن پسرش و بهانه های دیگر)، سکوت موسوی بعد از 22 بهمن را هم به موارد بالا اضافه کنید.
لایکلایک
ممنون. نکتههای مهمی را اشاره کردید که من توی متن به آنها اشاره نکرده بودم. ممنون.
لایکلایک
جناب بامدادی زیادی سیاسی نشدهاید؟ بهتر نیست به این فکر کنیم که اخلاق بهتر است یا سیاست؟
لایکلایک
بله البته اخلاق جایگاه مهمی دارد. ولی من فکر نمیکنم جایی در این نوشته خلاف اخلاق صحبت کرده باشم. من سعی کردم وضعیت ایران امروز را تحلیل کنم.
لایکلایک
اگر واقعا فکر کردی طرح اصلاح قانون انتخابات (به فرض اینکه همچین طرحی وجود داشته) قرار بوده تصویب بشه خیلی ساده ای.
لایکلایک
طرح وجود داره و خیلی جدی هم پیگیری میشه ولی توازن قدرت در ایران سرنوشت آنرا مشخص خواهد کرد. خوشبین هم نیستم اصلا به موفق شدناش ولی یکی از مهمترین شانسهای جنبش اصلاحات هست (در مقابل جنبش رادیکال).
لایکلایک
راههای دیگه ای هم بود به غیر از این. اما چیزی که به ذهن شما میرسه میتونه آخرین چیزی باشه که به ذهن امثال من برسه و به نظر من تحلیل غلطی است.
لایکلایک
اختلاف نظر طبیعی است. ممنون از نظر شما.
لایکلایک
… شعر قشنگ می بافید!
لایکلایک
بی ادب!
لایکلایک
سلام
تئوری شما می تواند درست/یا غلط باشد (به نظر من به عنوان یک تئوری قابل فکر است)٬ اما پرسش شما موجه و حساسیت شما ستایش انگیز است. لازم به توضیح نیست که ما همگی به خاطر جو اختناق حاکم در ایران و بر رسانه های ایران از اخبار بی بی سی استفاده می کنیم. این یک واقعیت است. اما این که یک رسانه ی بیگانه برای راه اندازی یک موج عاطفی شدید و ایجاد تلاطم و التهاب٬ یک چنین قدرتی دارد٬ ترسناک است و بایستی هر فرد علاقه مند به سرنوشت ایران را به فکر وادارد. متأسفانه بعضی از دوستان فکر می کنند وقتی چهره های شاخص جنبش به طرق مختلف و مکررا هشدار می دهند که مواظب دخالت بیگانه باشید٬ شوخی می کنند. شاید هم درک روشنی از «دخالت» ندارند.
راه رفتن روی خط باریکی که شما به درستی انتخاب کرده اید باعث می شود که از دو طرف مورد هجوم قراربگیرید٬ و نیروی زیادی مصرف کنید. این را خودتان بهتر می دانید و من خوشحالم از این که می بینم نیروی کافی دارید.
لایکلایک
ممنون مانی ب.
بله. حضور نیرومند یک رسانهی غیرایرانی در داخل خانههای مردم اگر چه در این شرایط قحطی رسانهای مزایای خود را دارد اما شاید خطرهای مهمتری هم داشته باشد. در اینباره همان روزهای اولی که بیبیسی فارسی راهاندازی شد هم نوشته بودم. متوجه نمیشم چرا صرف اشاره کردن به اینکه بیبیسی یک رسانهی ایرانی نیست و دلیلی ندارد دلش برای ایران بتپید (دلیلی هم ندارد ضد ایرانی باشد، جز کمی بدبینی تاریخی) و به قول شما همآوایی با سران ملی جنبش سبز که همیشه نسبت به دخالتهای مختلف بیگانگان هشدار دادهاند باید برچسب تئوریهای توطئه بخورد؟
خط باریکی است و من مطمئن نیستم از این خط باریک به بیراهه منحرف نشده باشم. ممنون از دلگرمیای که به من دادید. برایم بسیار ارزشمند است.
لایکلایک
اول از همه خیلی از وقایع رو در نظر نگرفتی. مثل بیانیه کروبی. درخواستهای کروبی نه عقب نشینیه نه نشونه ای از مسامحه.
ثانیا موافقم به خبرهای جزئی مثل حرفهای علی مطهری بیش از حد بها دادی. باهات درباره انعکاسش و این که نشونه اهمیتشه موافق نیستم.
ثالثا میرحسین درباره عاشورا هم بیانیه نداد و کاری نکرد. اصولا در مورد هیچ روزی دعوت نکرد. همه از دل خود مردم در اومد. بنابراین که 22 بهمن همون جور شد که از نظر میانه روها باید میشد کاملا مخالفم. به سادگی حک.مت تماس ها رو قطع کرد و هزینه رو بالا برد و حداکثر فضای امنیتی رو که میتونسست ایجاد کرد. همین.
رابعا و از همه مهمتر سوال من در مورد فایده این حرکت متعادلینه. مگه من و شما از سال 76 ندیدیم که این تندروها کیان و چه میکنن؟ آیا واقعا هنوز شما کوچکترین امیدی دارین که بشه باند قدرت و ثروت رو اندکی، از هر راهی، دیپلوماسی یا غیره به عقب روند؟ آیا اندکی، سر سوزنی احتمال میدین که برادران کیهانی و تفکر کیهانی کوتاه بیاد؟ آیا این رو نیازمودیم؟ آیا این روش در برابر این آقایون امتحان خودشو پس نداده از سال 76 تا حالا؟ آیا دندان پوسیده رو باید هم چنان باهاش مدارا کرد تا دردش تا ابد ادامه داشته باشه از ترس کشیدن دندان و درد چند برابر ولی ناگهانی و تمام کننده اون؟ فکر نمیکنین بسه؟
خامسا درباره نتیجه انتشار این فیلم. من به جرات معتقدم و فکر نمیکنم شما هم با من مخالف باشین که مهمترین مساله ای که در ایران در حال حاضر در اولویته اطلاع رسانی به اکثر مردمیه که در همه جای کشور از هیچ جا خبر ندارن. من هر تلاشی رو برای اطلاع رسانی در این جهت میدونم. دیدن این صحنه ها برای میلیون ها نفری که همه چیزو از تلویزون ایارن دیدن و هر چی رو هم که از بی بی سی یا جای دیگه دیدن به سادگی انکار میکنن یا جدی نمیگیرن بزرگترین مزیته. شما فرض رو بر این گذاشتین که مردم ما این چیزا رو میدونن و این چیزی به اطلاعاتشون اضافه نمیکنه و در نتیجه فقط برای تحریک احساساته. اصلا با این نظر موافق نیستم!
لایکلایک
رضا حق بدهید که در یک نوشتهی کوتاه نمیشد همهی وقایع چند ماه اخیر را ذکر کنم. فصدم فقط نمایشی اجمالی بود.
من صرفا برداشتم را با توجه به شواهد و قرائن گفتم. شاید هم حق با شما باشد و آقای علی مطهری نمایندهی گروه مهمی نباشد.
در مورد امید به تندروها. نه من به تندروها امیدی ندارم. من به نیروهایی در سیستم حاکم که از همین تندروها میترسند امید دارم. یادتان باشد کارتلهای اقتصادی-نظامی-سیاسی فقط دشمن مردم عادی نیستند. آنها دشمنهای زیادی داخل همین حاکمیت دارند و خیلی از همین اصولگراهای داخل حاکمیت از اینکه روزی توسط این کارتل خطرناک حذف شوند بیمناکند. این وزنهها هستند که ضمن ترکیب شدن با فشارهای اجتماعی میتوانند معادلات را بر ضد سیستمهای تندروی اقتدارگرا عوض کنند.
در مورد اطلاعرسانی. بیبیسی فارسی را چه طیفهایی از مردم ایران تماشا میکنند؟ یوتیوب را چه طیفهایی؟
آمار دقیقی ندارم. اما حدس میزنم طیفهایی از جامعه که بیبیسی فارسی را در خانههایشان تماشا میکنند و به یوتیوب دسترسی دارند کم و بیش میدانند در نه ماه اخیر چه گذشته است و صحنههای خیلی تندتر و شدیدتر و وحشتناکتر از تجاوز به کوی دانشگاه را تا امروز دیدهاند. با اجازه من جنبهی اطلاعرسانی قضیه را کمرنگتر از جنبهی تحریک احساسات مردم میبینم.
ممنون از تبادل نظر و حضور شما در بامدادی.
لایکلایک
این که این فیلم الان باید منتشر میشد یا زودتر یا دیرتر، چیزی از قبح قضیه کم نمی کنه.
لایکلایک
از قیح قضیه کم نمیکنه. میزان نگرانی من و شما را ولی میتونه کم و زیاد کنه.
لایکلایک
ضمن اینکه تلاش گوینده ی متن بی بی سی در تلطیف برادران لباس شخصی هم جای توجه ویژه داره.
جا داره که بین انتشار این فیلم و برکناری فرمانده نیروی انتظامی ارتباطی بدونیم.
لایکلایک
سلام،
من اینجا نظر خودمو فقط میدم. من فقط با خشونت با این … موافقم و خودم و دوستم در چهارشنبه سوری از خجالت این اراذل در میاییم. مرگ بر … و مرگ بر …. درود بر جمهوری ایرانی
{بامدادی: کامنت به خاطر فحاشی مستقیم ممیزی شد.}
لایکلایک
خوب نوشتى، اما نكات كليدى و حساسى رو يادت رفته كه وارد معادلاتت كنى. نكاتى كه ميتونى دخالتش تو سرنوشت نتيجهگيرى تأثير مهمى بذاره.
اول اينكه، پيش بينى رفتار و مهمتر از اون كنترل ميليونها نفر معترض به اين سادگى نيست. اين يك بازى شطرنج نيست كه بشه اسب طرف مقابل رو وادار كرد تراوا و آچمز بشه. عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نيست. اوضاع قابل كنترل نيست كه بگيم جناح ميانه رو لابى كرد و تصميم گرفت به ميانه بره و ٢٢ بهمن آروم موند. حركات تودهاى و از روى خشم مردم به سادگى قابل كنترل نيستن (مثل اتفاق عاشورا) چه بسا ممكن بود يك تو عاشورا حكومت به كل تسليم بشه. پس هيجوقت نظاميان نميان برا زورآزمايى يا بهم زدن توازن وارد يه بازى صددرصد غيرقابل پيش بينى بشن.
دوم اينكه، تا بحال هم اطلاعات مهم و طبقه بندى شدهى خطرناكترى هم به بيرون درز كرده (مثل بعضى نامههاى محرمانه نظامىها در جريانات اخير يا نوار ضبط شده جلسات سپاه) كه همون موقع هم ميگفتن از بدنهى سپاه بوده.
اما من گمان ميكنم، بيرون اومدن و گرمتر شدن تنور سبزها بعد از نامهاى كه كروبى بيرون داده فقط به نفع اصلاح طلبان (به قول شما ميانه رو) براى فشار بيشتر به حاكميت براى چانه زنى روى خواستههاى اصلاحطلبها و پذيرفتن بخشى از مطالباتشون بيشتر به عقل جور در مياد.
والسلام و عليكم و رحمت الله و بركات!!ا
لایکلایک
البته توجه داشته باشید که نظامیهای افراطی معمولا چون دغدغهی سرکوب ندارن چندان نگرانیای از ناحیهی شلوغ شدن احساس نمیکنند. مردم عادی و سیاستمداران معتدل هستند که نگران اوج گرفتن برخوردهای خیابانی هستند.
در مورد تاثیر مثبت بر جنبش سبز، امیدوارم اینطور باشه و حق با شما باشه.
لایکلایک
این فیلم بدستور هاشمی به دست بی بی سی رسیده . درست قبل از جلسه خبرگان و بعد از سخنان مصباح و هشداری است که خیلی جیزا ازتون دارم که دست مهدی هاشمی در لندن است و هم نفوذی درون سری ترین جاها دارم . سخن امروزشو هم توجه کنید : نگذاریم تیرها به سمت رهبر برود !
لایکلایک
این احتمال هم هست. اگر چه کم میدونم احتمالش رو. آقای هاشمی در این شرایط خاص چنین ریسکی نمیکند که موقعیت خودش را به خطر بیاندازد. به هر حال چون ما به اطلاعات محرمانه دسترسی نداریم هر احتمالی را میتوانیم در نظر بگیریم. ترجیحا آنهایی که بیشتر با شواهد و قرائن همخوانی داشته باشند.
لایکلایک
از این کارتل های نظامی-اقتصادی-سیاسی می شود یک مثال بزنید؟
لایکلایک
اسم معینی ندارند. بخشهایی از نیروهای امنیتی و نظامی هستند که قدرت زیادی دارند و از حمایت طیفهایی از حاکمیت هم برخوردارند.
لایکلایک
خیلی بی چشم و رویی …
لایکلایک
بی ادب !
لایکلایک
با سلام تحليل خوبي بود و يکي از نکاتي که آقايان رفسنجاني و موسوي و کروبي در بيانه ها و صحبتهاي خود مدام تکرار مي کنند همين نکته اي ياست که زندگي و بقاي عده اي در بحران مي باشد به نظر من يکي از استفاده مفيدي که از اين فيلم مي توان برد سندي در راستاي آگاه سازي افرادي که هنوز و متاسفانه هنوز به اين رژيم اعتقاد دارند. يه تعبيري تو يه سايتي نوشته بود که خيلي مناسب است الان انقلاب آگاهي در برابر جهل است.
لایکلایک
ممنون. دقیقا بقای عدهای در گرو تشدید و ادامهی بحران است.
لایکلایک
در کلّ مهمترین دست آورد متن شما، نفس سوال «چه کسی از انتشار این فیلم سود میبرد» یا «این فیلم با چه انگیزیی منتشر شده». اینها سوالات مهمّی هستند.
پاسخ به این سوالات، اطلاعاتی میخواهد که ما نداریم. بنا بر این گمان زنی (این واهج مناسب تر از تحلیل است در مورد متن شما ) میکنیم. حدس و گمان زدن، کار بعدی نیست، اما من ترجیح میدهام، سال خوب را با یک پاسخ بد خراب نکنم. منظورم درست یا نادرست بودن عاست گمان زنیهای شما نیست، بلکه منظورم این است که باید به دنبال مستندات بیشتری باشیم.
با هم تکرار میکنم، متن شما از این جهت که سوال را مطرح کرده متن خوبی است. اما لحن نوشته را، از این حالت یقینی و «پاسخ این است»، تغییر دهید و آان را به صورت عاست ، این نظر محتمل است در بیاورید. ما باید یاد بگیریم، دنبال القأ نظراتمان نباشیم. بلکه با همفکری، نظرات بهتری تاره کنیم. متن شما، از خواند پرسش نمیکند. بلکه یک گمان را تبلیغ میکند.
البته شما برای گمان عاست خود مستنداتی دارید، اما هنوز هم شکادهای اساسی در استناد سازی به چشم ایخورد، چه خوب بود که خوب به این شکافها اشاره میکردید و خواند را به هم فکری دعوت میکردید.
لایکلایک
ممنون از حسن نظرتان.
در مورد لحن یقینی که گفتهاید. متن نوشته یقینی نیست. فکر کنم توی پاراگراف مقدمهی نوشته تاکید کردهام که نوشته صرفا گمانهزنیهای شخصی من است.
صد البته که دوست دارم در این باره بیشتر موشکافی و تبادل نظر شود.
لایکلایک
دوست عزیز تقریبا با 80% مطلب موافقم! اینکه جریانهای میانه دوطرف سعی در نزدیکتر شدن به هم را دارند ،تلاش هاشمی ، تمایل راست تندرو به رادیکالیزه کردن مخالفان و بدست آوردن توجیه کافی برای خشونت بیشتر…. ولی داشتن اینهمه درایت در آنها برای بیرون دادن عمدی این فیلم!!؟؟؟ نه!! برای من باور پذیر نیست!! داشتن همچین توانمندی نیازمند چند مثقال شعور میباشد که اگر داشتند خیلی راحت تر و بی دردسرتر به اهدافشون میرسیدند یا حداقل کمی به آینده هم فکر میکردند! بنظرم انتشار این فیلم از دست آنها خارج بوده و حتی حدس میزنم که از چند وقت پیش ،از آرشیو آنها خارج شده و آنها هم این را زودتر از ما فهمیدند و رجب زاده را واجبی خور کردند. آنها راههای ساده تری هم برای تحریک احساسات آموخته اند همانند خس خاشاک و بزغاله خواندن ملت! به نظرم بجای موضعه دفاعی گرفتن در مقابل همچین جنایت آشکاری، میتونیم با کمی انرژی، ضربه ای که از انتشار این فیلم می خورند رو محکمتر کنیم، باید خودمان را باور کنیم !!!! ما بیشماریم!!
لایکلایک
خوب من در معادلات مهم سیاسی عامل شعور را همیشه دخالت میدهم. به نظرم سیستمهای امنیتی از بهترین مشاوران و کارشناسان داخلی یا خارجی بهرهمند هستند (پولش را دارند استخدام میکنند، همانطور که کلی تجهیزات خریدهاند نیروی فکری هم میتوان خرید).
من احتمال نشت غیرارادی فیلم را تقریبا صفر میدانم. به نظر من فیلم به صورت کاملا از پیش تعیین شده تهیه؛ برای روز مناسب نگهداری و در زمان مناسب منتشر شده است.
علت اصلی انتشار آن شاید تحریک احساسات عمومی بوده باشد، شاید خنثیسازی خبر جلسهی مجلس خبرگان یا شاید هم دلیل دیگهای داشته که امیدوارم به زودی متوجه شویم.
لایکلایک
واقعبت اینه که این فیلم موفعیت هاشمی رو بخطر نمبندازه بلکه قویتر میکنه . بر عکس موقعیت خامنه ایی به شدت تضعیف میشه. هاشمی میدونه با فروکش کردن اعتراض ها میان سراغش . اصلا خیلی ها به احمدی نزاد بخاطر حمله به هاشمی رای دادند تنها راه محبوب شدن خامنه ایی قربانی کردن هاشمی است . آخرین خاکریز هاشمی اسناد محرمانه است . اسنادی که دها برابر بدتر از این فیلم است .از روابط سکسی آقایان در هتل های لندن گرفته تا سلاحهای شیمیایی و میکروبی . فعلا هاشمی با لندن به توافق رسیده اند کار خامنه ایی تمام بشه . لندن نمیتونه تحمل کنه ایران بیشتر از این به روسیه نزدیک بشه. عملیات طوفان صحرا در وافع برای حمله احتمالی روسیه به ایران طراحی شده بود و در سناروی آن حتی کار گذاشتن مین اتمی در کوهای زاگرس در نظر گرفته بود .در واقع ایران باید بی طرف باشه و غرب بخاطر ایران حاظر به جنگ اتمی هم است . روسیه هم این عهدنامه وفاداره و الان عقب نشینیشو میبینیم . من خودم شاهد بودم بعد از طرفداری ایران از روسیه در جنگ گرجستان . سایت بی بی سی به ایران هشدار داد که نقض بی طرفی عواقب وخیمی داره …..
لایکلایک
نظری ندارم.
لایکلایک
در کلّ مهمترین دست آورد متن شما، نفس پرسیدن سوال «چه کسی از انتشار این فیلم سود میبرد» یا «این فیلم با چه انگیزیی منتشر شده». اینها سوالات مهمّی هستند.
پاسخ به این سوالات، اطلاعاتی میخواهد که ما نداریم. بنا بر این گمان زنی (در مورد متن شما، این واژه مناسب تر از تحلیل است) میکنیم. حدس و گمان زدن، کار بعدی نیست، اما شاید ترجیح بر این باشد که سوال خوب را با یک پاسخ بد خراب نکنیم. منظورم درست یا نادرست بودن گمان زنیهای شما نیست، بلکه منظورم این است بهترین اثر این متن میتواند این باشد که در خواننده هشیاری و پرسش ایجاد کند.
اگر دیدگاه بنده را بخواهید، برای رسیدن به یک متن موثر، لحن نوشته را از این حالت یقینی و «پاسخ این است»، تغییر دهید و آن را به صورت ، «این نظر محتمل» است در بیاورید. در این راستا، نه تنها ارائه مستندات، بلکه عنوانه محدودیتهای یک نظر و سوالات مهم، هم از جانب نویسنده لازم است. ما باید یاد بگیریم، دنبال القأ نظراتمان نباشیم. بلکه با همفکری، نظرات بهتری طرح کنیم. شما برای گمان خود مستنداتی دارید، اما هنوز هم شکاد های اساسی در استناد سازی به چشم میخورد، چه خوب بود که خوب به این شکافها اشاره میکردید و خواننده را به هم فکری دعوت میکردید.متن شما، از خواننده پرسش نمیکند. بلکه یک گمان را تبلیغ میکند.
طبیعتأ روحیه القاگر شما، منجر به مقاومت فکری خواننده میشود. امری که در کامنتها به وضوح دیده میشود. اما اگر پرسشگرانه مینوشتید، تاثیر بهتری میداشتید.
لایکلایک
ممنون فکر کنم کامنت تکرار شده. اما چون مطمئن نیستم تغییر کرده باشد هر دو را نگاه میدارم. 🙂
لایکلایک
در چند روز اخبر تلاش مستمری برای ارتقای موقعیت خامنه ایی صورت گرفته .معلومه به شدت ترسیده :
http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=87425
http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=87368
http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=87207
لایکلایک
ممنون از تحلیلتون.
همینکه به دقت در مورد موضوعات فکر می کنین جای قدردانی داره.
در هر حال هر کسی نظری داره، ولی من نمیدونم بقیه دوستان چرا اینقدر تند برخورد می کنند؟!!
قرار نیست که همه در مورد جزییات هم نظر باشیم.
لایکلایک
نمیدونم چرا برخی برخوردها تند یا عجیب بوده. البته عادت کردم. چند سال وبلاگنویسی (با دغدغهی استقلال فکری) آدم رو پوستکلفت میکنه.
لایکلایک
نباید مشاوران و متفکران درون حاکمیت را دست کم گرفت.
زمانی که موسوی و کروبی مردم را بدون برنامه، همانند گوسفند در 22 بهمن ،بدون استراتژی در خیابان کیش میدهند، حاکمیت باید احمق می بود که از این فرصت (با توجه به تجربه های اخیر خود)، بهترین استفاده را نمی نمود!
شما توجه کنید، یک فیلم کاملا کارگردانی شده، از برادارن بسیجی چندان خبری نیست! بیشتر نیروی انتظامی در حال زدن مرم دیده میشود، نام رجب زاده برده میشود! (انگار که این سناریو با تجربه از مشکلات پیشین در زمان حمله قبلی به کوی دانشگاه نوشته شده بود!)
این فیلم، گناه را از لباس شخصی ها و سپاهی ها می شوید و نظر ها را به نیروی انتظامی که حالا سند آدمکشی آن را ارئه می دهد ،جلب می کند.
شاید گزینه مرتضوی، رادان،… خط خورده و رجب زاده را نشانه گرفته! شاید فرماندهان نیروی انتظامی را هدف گرفته.
اما هرچه که هست، موسوی و کروبی بدون همایت هاشمی از بین خواهند رفت و خیانت آنها به مردن، فقط خشونت را در بین معترضان افزون خواهد کرد.
لایکلایک
بله. تقریبا با شما موافق هستم که فیلم کارگردانی شده. بحث جزییات فیلم را نمیکنم اما همانها که شما اشاره کردید و خیلی موارد دیگر این احتمال را زیاد میکند.
لایکلایک
تقریبا با همش موافقم تا اونجاییکه میگی
«بیشترین اینرسی خبری را به خود بگیرد و بتواند موج احساسات میلیونها ایرانی را برانگیزاند. خبر باید بتواند چنان شوری در مردم و جنبش معترضان ایجاد کند تا دوباره فضا برای تندروترین مخالفان سبز فراهم شود تا بتوانند با خونی تازه و گرم مشغول تبلیغ سناریوهای «روز نهایی» شوند»
به نظر من جنبش یه مقدار خسته است، بعید می دونم با این فیلم حرکتی ایجاد بشه. فقط نفرت مردمو از اونا بیشتر می کنه که در بلند مدت خودشو نشون میده
یعنی اگر هم اون هدفی را که میگی داشتن از پخش این فیلم، محاسباتشون غلطه
شاید هم اختلافات درونی باشه، این سناریو هم محتمله
لایکلایک
ویدیو کلیپ ناشناس خواندن نیروهای حمله کننده به کوی دانشگاه توسط خامنهای – تابستان ۸۸ موجود است . این فیلم داره به خبرگان میگه » … دروغ گو و منافق است . لباس شخصی ها (بسسجیان تحت امر ÷سرش ) و نیروی انتظامی به دانشجو ها حمله کردند و این آدم الکی داره برای دانشجویان اشک تمساح میریزه .
خیلی آدم های داخل سیستم ( حتی خبرگان )واقعا فکر میکنند انتخابات سالم بوده . وقتی ببینند نیروهای … به دستور او به دانشجوها حمله کردند به بیشرمی و تقلب او وافف میشند .
لایکلایک
متاسفانه تو سه سال خوندن مطالب وبلاگتون هیچ وقت به این اندازه احساس نکرده بودم که دائی جان ناپلئون اینقدر نقش پررنگی تو تحلیل هاتون داشته باشه.
لایکلایک
متاسفم که این احساس به شما دست داده. به هر حال یادتون باشه آن روی دائیجانناپلئونی فکر کردن؛ سادهانگاری بیش از حد و نادیده گرفتن شواهد و مدارک هم هست.
حال من کدامطرف هستم… نمیدانم! اما تا حد امکان بر اساس شواهد و قرائن تحلیل میکنم و سعی میکنم فَکتهای مهم را نادیده نگیرم.
لایکلایک
همین چند دقیقه قبل BBC فارسی در برنامه ی 60 دقیقه این پست شما + چند نوشته و تحلیل دیگه در مورد فیلم حمله به کوی رو پخش کرد.
لایکلایک
ممنون. دیر متوجه شدم. برنامه را ندیدم. اما بعدا توی اینترنت نگاه کردم. البته لطف داشتند و قسمت جمعبندی نوشته را طوری گفتند که برای خودم جدید به نظر رسید.
لایکلایک
مقدماتت درست نیست بامدادیِ عزیز،
پورمحموی نامه ای در مورد انتخابات نوشته به خامنه ای، اون هم طبق معمول ارجاع کرده به مجمع، که آقایان بشینند سیاست های کلی رو بنویسند، سرشون گرم باشه. ولی قرار نبوده و نیست که از دلِ این سیاست هایِ کلی نتیجه ای خلاف نظارت استصوابی و تاییدِ انتخاباتِ آزاد در بیاد که. اراده ای در این جهت وجود نداره. اگه بود که الان به اینجا نرسیده بودیم.
لایکلایک
چه عرض کنم. بله شاید واقعا همه ی این ماجرا چیز مهمی نبوده.
شواهد را چه کنیم که چیز دیگری میگوید؟
به هر حال بسیاری از شواهد هم در دسترس ما نیستند. پس واقعا نمیشود مطمئن بود.
لایکلایک
تحلیل خوبی بود. نظرات رو که خوندم تعجب کردم. معنی تحلیل این نیست که این است و جز این نیست. صرفا کنار هم قرار دادن یه سری وقایعه و تلاش واسه درک معانیی که می تونه داشته باشه. این خیلی خوبه که بتونیم از جنبه های مختلف به وقایع نگاه کنیم. هر چقدر که تحلیلهای بیشتری داشته باشیم، بهتر می تونیم حرکات بعدی رو پیش بینی کنیم و کمتر اشتباه کنیم.
لایکلایک
ممنون. هدف من فقط همین بوده. کنار هم چیدن اطلاعات موجود و سعی در شناسایی الگوها و روندها از میان آنها.
لایکلایک
این خبر میتونه نتیجه گیری شما رو تایید کنه:
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=87426
به نظرم بعیده پخش گسترده سی دی بتونه کار مردم باشد و بیشتر میشه احتمال داد بخشی از نظام به دلایلی این کار را می کند
لایکلایک
ممنون. جالب بود.
لایکلایک
تابناک را زیاد جدی نگیرید ، کسی از این ها دیده که بتواند تایید کند در مقیاس وسیع انتشار داده اند؟ اگر می خواستید شاهد بیاورید از کتک خوردن برادر پیام از »سکولار» ها و «لیبرال» ها می گفتید اقلا.
لایکلایک
مگراین فیلم چقدر از واقعیتهایی که طرفداران جنبش سبز در مورد وقایع بعد از انتخابات محرز میدانستند و یا میدانند، اطلاعات بیشتر یا تازه تری در اختیار میگذارد؟ مگر چقدر روی مخالفان جنبش سبز تاثیر دارد که ذوب در ولایت هستند و خون مخالفان (محاربان) را مباح میدانند؟ اصلا» چند درصد از کل مردم ایران که (شامل شهرستانها و قشر پایین جامعه که در بی خبری محض به سر میبرند) به اینترنت یا به شبکه ی بی بی سی دسترسی دارند؟ که در این تحلیل شما نگران احساساتی شدن بیشتر طرفدارن و از آب گل آلود ماهی گرفتن مخالفان جنبش سبز بوده اید؟
همانگونه که نمیتوان همگی اعضای حکومت و دولتمردان را در یک زمره و یک رده در نظر گرفت مردم ایران هم دارای گوناگونی بسیاری هستند که در سوالی که مطرح کرده ای در نظر گرفته نمیشوند.یاد آوری میکنم که 14 میلیون از مردم ایران بیسوادند و حتی توانایی خواندن روزنامه را ندارند! فکر نکنم که فیلم روی نظریه ای که افراد (چه مخالف و چه موافق) پیش از دیدن فیلم داشته اند تاثیر مستقیم و سریعی بگذارد . برای برهان همان «فرضیه» تکذیب تقلب در انتخابات » که بین طرفداران دولت رواج دارد کافیست!
من به شخصه خیلی به تغییر قانون انتخابات به نحوی که خواسته های مردم و جنبش سبز را تامین کند و یا حداقل به تغییر مشخص و چشمگیری در جریان انتخابات و هرم قدرتی که قبلا» شرح داده بودی، منجر شود خوش بین نیستم. در واقع رفتار انحصار طلبان قدرت بعد از سال 76 آنرا به اثبات رسانده است. اصولا» اعتقادی به وجود افراد دلسوز در دایره دولتمردان راه هم ندارم.
در اینکه آمریکا ، انگلیس و یا هر کشور دیگری ممکن است به نفع ما گفتار یا رفتار نکنند با شما هم عقیده هستم کما اینکه خود انگلیس در همه متون و قوانین دولتیش اشاره میکند که ما دوستان دراز مدت و کوتاه مدت نداریم و تنها چیزی که در سیاست خارجی انگلیس موجود است منافع دراز مدت و کوتاه مدت است! ولی در حال حاضر کانال ورودی دیگری برای رسیدن همین حداقل اطلاعات به حداقل مردم وجود ندارد و باقی ماجرا با خود مردم است که با چه درایتی مطالب را دیده و یا تحلیل کنند. در کل فکر نمیکنم که جای نگرانی باشد که قشر کمی از جامعه این فیلم را میبینند. با تند روی جریان سبز موافق نیستم و فکر میکنم که آنکه کمترین فایده را از این تند روی میبرد همانا خود طرفداران جنبش سبز هستند ولی فراموش کردن و ندیده گرفتن وقایع و اتفاقات اخیر فقط موجب سردی جنبش و محکم شدن فرضیه «هرگونه اعتراض ، هر چند به حق محکوم به شکست» خواهد شد.
نوع این نگرش و تحلیلی که داشتی تنها یک دگر اندیشی است که متاسفانه حتی در فضای اینترنت نیز آمادگی پذیرش آن وجود ندارد چه رسد به جامعه ی واقعی. اعتراف میکنم که اگر شما را اصلا» نمیشناختم نوع نوشته بسیار غلط انداز است و از ایده آلهای ذهنی و ایده های خوبی که دارید کمی دور مینماید، درست است که آدمها از پشت نوشته هایشان بسیار متفاوت بنظر میرسند ولی من شدیدا قبول دارم که شما دلسوز ایران و ایرانی هستید.
موفق و پایدار باشید.
لایکلایک
توجه داشته باشید که موتور محرکهی کیفی (و حتی کمی) جنبش سبز شهرهای بزرگ و طبقات متوسط به بالا هستند که سطح دسترسی آنها به بیبیسی فارسی و وب بیشتر است.
آن دسته از اقشار که سواد ندارند و یا به شدت درگیر معاش روزمرهی خود هستند در ماههای قبل هم نقش پررنگی در جنبش سبز بازی نکردهاند و احتمالا تا آیندهی قابل تصور هم نقشی پررنگی بازی نخواهند کرد.
تغییر قانون انتخابات یا هر تغییر کمتر با بیشتر از آن منوط به توازن قوا در داخل حکومت است. چیزی که ما از آن مطلع نیستیم و بنابراین نتیجه کاملا غیرقابل پیش بینی است.
نظر لطف شما نسبت به من است. ولی نگفتید از چه نظر نوشته غلط انداز است؟
با تشکر
لایکلایک
هشت تحليل غلط؛ پيش و پس از انتخابات رياست جمهوری
به قلمِ مجیدِ محمدی
http://www.radiofarda.com/content/f8_problematic_analysis_iran/1967328.html
لایکلایک
ممنون
لایکلایک
در نوشته قبلی ام که در خودنویس هم منتشر شد ، نوشتم که حدس من این ست که درز این نوار توسط بسیج یا نیروهای انتظامی ست. ولی در یک نوشته قبل تر هم نوشتم که : » تاثیر گذاری ساخت و پاخت های پشت پرده این وری ها با اون وری ها ، برای جنبش تقریبا هیچ است» هنوز هم سر حرف ام هستم. این اولین نوشته ای نیست که در هشت ماه اخیر در باب «احتمال توافقات این وری ها با اون وری ها » منتشر می شود ، هنوز هم به همگی شان یک ایراد اساسی وارد است : این توافقات بالاخره کی پا می گیرد تا اثراتی از خودش نشان بدهد؟ رهبر با تمام قوا معترض معترضین است ، باجناق احمدی نژاد همچنان با لیچار بار مردم کردن تهدید می کند ، احمدی نژاد هم با تمام توان می تازد . پس چرا یکی از این طرفی ها چیزی دستگیر ش نمی شود که به نشانه پیروزی در مذاکره نشان بدهد؟ هاشمی هنوز برمحور رهبری تکیه می کند ، خاتمی قسم و آیه می خورد که ساختارشکنی نمی کند ) ضمنی می گوید که غلط کرده اگر هم قبلا چنین کرده ( و میر حسین و کروبی هم که به تعبیر کاریکاتور آریا ، بر دور باطل خود می چرخند. نوشته شما فرض را بر این می گذارد که در گروهی که قدرت واقعی را در اختیار دارد ، میانه روهایی وجود دارد که بنا به »مصلحت» سکوت کرده اند تا در زمان مناسب سوپرمن وار به صحنه بیایند. نوشته شما این اصل بدیهی را نادیده می گیرد که امروز در حلقه قدرت معیار خودی بودن پیروی از تئوری خشونت سالارانه به شکل تام است. هرکس تا به حال از این حلقه خارج نشده ، همدست است ) ارجاع تان می دهم به مزخرفاتی که در ابتدای شلوغی ها منتشر کردند در مورد فرمانده یک چشم سپاه تهران که شکنجه می شود چون حاضر نشده سرکوب کند و بعدا سرومر گنده امد و با لبخند شیطانی ش گفت که همه را فریفتیم ( و هرکس بخواهد اعتراضی کند از حلقه بیرون رفته ) به قول خودشان ساختارشکنی کرده (.
اینکه بحران کنونی با روندی مشابه کشور های بلوک شرق حل بشود و مثلا با وساطت هاشمی ، خامنه ای قبول کند سگ های قلاده گشاده را به جایشان برگرداند آرزوی هر شهروند صلح دوست ایرانی ست ، اما تئوری بافی بر واقعیت بر پایه چنین دیدگاهی برای نویسنده و خوانندگان ش مضر است. به یمن حضور میلیونی مردم ، نظام تعارف را کنار گذاشته و حقانیت ش را با باتون و شیشه نوشابه ، از آزادی تا کهریزک به ایرانیان گوشزد می کند ، آنچه می بینید همه واقعیت نظام اسلامی ست ، جستجو میان این خشونت مجسم برای یافتن »عقلانیت« درونش ، در زمانی که به این مفهوم بسیط فروکاهیده شده سوتفاهم زا ست.
موفق باشید
لایکلایک
دانیال عزیز
من فکر میکنم اینطور نیست که تاثیر ساخت و پاختهای مختلف داخل حکومت و یا اصولا سازشها و ائتلافهای ضعیف و قوی یا آشکار و نهان هیچ تاثیری بر جنبش سبز نداشته باشد. فراموش نکنید جنبش سبز در بدنهی دولت و سپاه و اصولا نهادهای حاکمیت هم ریشههایی دارد. درست است که ممکن است جزو لایههای تصمیمگیرندهی اصلی نباشند اما به هر حال تا حدی (که من حداش را نمیدانم) حضور دارد و در نتیجه سازشهای داخلی میتواند به این گرایشهای نهان غیررسمی جهت و وزن بدهد. به تدریج البته.
سئوالی که پرسیده بودید: این توافقات کی شکل میگیرد؟ کی اثرش را نشان میدهد؟
نمیدانم. شاید هیچکس نداند. سیستمهای سیاسی-اجتماعی نظم ساعتوار (clockwork) ندارند و حتی با داشتن اطلاعات کافی نمیتوان رفتار آنها را پیشبینی دقیق کرد. اگر نشانهی آشکاری در پیروزی معترضها و یا معتدلهای حاکم دیده نمیشود شاید به این دلیل باشد که برایند نیروهایش به اندازهی کافی نیست. زورشان نمیرسد! ولی معنایش هم این نیست که یکسره رهایشان کنیم و با قطع امید خود عملا نیروهایشان را از آنچه که هست هم ضعیفتر کنیم.
آنجا که میگویید: «در گروهی که قدرت واقعی را در اختیار دارد ، میانه روهایی وجود دارد که بنا به مصلحت سکوت کرده اند تا در زمان مناسب سوپرمن وار به صحنه بیایند.» بله. نظر من تقریبا همین است. همین سیستم حاکم اقتدارگرا یکدست نیست و در میان همین آدمها سنتزهای مختلف مادی-معنوی وجود دارد که در فرصتهای مناسب تاریخی خودش را نشان خواهد داد و گرایشهای اجتماعی بیرون از حاکمیت هم میتوانند زمینههای چنین ابرازهایی را تقویت یا تضعیف کنند. اما این ظهور احتمال به صورت یک حرکت سوپرمن وار آشکار نیست. بلکه به صورت یک حضور و تقلای فرسایشی است. شاید بشود نامش را همکاری در عین رقابت گذاشت. غربیها برایش این واژه را ساختهاند: coo petition که ترکیبی از دو واژهی همکاری و رقابت است.
داخل همین حاکمیت اقتدارگرای مسلط امروز که به نظر ما یکدست و متحد میرسد اختلافهای مهمی وجود دارد. اینها طبیعتا در روز روشن و آشکارا به جان هم نمیافتند چرا که نه صلاحشان این است و نه عقل حکم میکند چنین کنند. مثل دو شرکت بزرگ یا چند شرکت کوچک و بزرگ رقیب که همزمان هم رقابت می کنند و هم در زمینهی تثبیت بازار همکاری.
شما توصیه میکنید که در این خشونت مجسم جستجو برای یافتن عقلانیت سوءتفاهمزاست. پس شما فرض را بر این گرفتهاید که هیچ روزنهای برای اعتلال و ترمیم سیستم از داخل خودش باقی نمانده است. اگر چنین باشد که شما میگویید باید یکسره قید جنبشهای اصلاحی را بزنیم. چون هیچ جنبش اصلاحی بدون کمک فراکسیونهای داخل حکومت به پیش نمیرود. حاکمیتی که یکدست و تمامقد (با تمام اجزاء داخلیاش) در مقابل یک جنبش اصلاحاتی ایستاده باشد فقط و فقط با حرکتهای انقلابی قابل تغییر است. موضوعی که فکر میکنم شما با من موافق باشید که تا آیندهی نامعلوم نباید به آن فکر کنیم.
ممنون.
لایکلایک
مهدی جان ،
شما نوشته من را به دو نیم می کنید و با هر دو بخش اش مخالفت می کنید. در حالی که من از خوانندگان خواستم که هر دو بخش را با هم بخوانند تا مسیر استنتاجی من را دنبال کنند :
. من همچنان بر این ایده پافشاری می کنم که حامیان سبز ، به هیچ وجه نباید ذهنیت خود را مشغول معاملات پشت پرده نمایند. چیزی که در خفا معامله می شود منفعت سبز ها نیست ، این را اطمینان داشته باشید. دلیل اینکه فکر می کنم این تصور که معاملات بخش های کمتر افسار گسیخته با بخش های آدمکش تاثیری بر جنبش ندارد ، بیشتر یک آرزوی استراتژیک است : امید دارم که با واقع گرایی ، سبز ها به این نتیجه استراتژیک رسیده باشند که جامعه ای که حتی کروبی و موسوی را بر راس قدرت داشته باشد ، از لیاقت سبز ها کمتر است. سبز ها قواره واقعی خود را در راهپیمایی سکوت نشان داده اند ،
.موضوع دوم مورد اشاره ام ، این بود که به این شکاف های خیالی بروی مفهومی که تا این حد خودش را ساده عرضه کرده ) با رد شدن دوباره از روی عابرخیابان ، با ماشین آرم دار ش ( باعث دور شدن از واقع گرایی می شود.
حالا اگر این دو را کنار یکدیگر بگذارید . من فکر می کنم ، و این طور که از نوشته های اینجا پیداست ، گروهی هم با من هم عقیده هستند ، که دل بستن به امامزاده ای که دیرزمانی ست صندوق صدقات ش خراب است )!( با واقع بینی در مغایرت است.
در مورد نتیجه ای هم که از نوشته من گرفته اید ، فکر می کنم مفروضاتی را با نوشته من همراه کرده اید که چنین نتیجه ای گرفته اید . اقلا امیدوارم که دیگران به نتیجه مشابه نرسیده باشند. شخصا حاصل واقع گرایی محض را یاس و نا امیدی ، یا شورش و هیچ انگاری نمی دانم. این هم از محصولات کتاب دینی دبیرستان است که اگر برای معضلی در حال حاضر راه حلی وجود نداشته باشد ، می بایست عصیان کرد!
واقع گرایی ، با خود واقع گرایی بیشتر می آورد. به شخصه هیچ راه حلی که در کوتاه مدت بتواند جنبش را از شرایط ایستا خارج کند سراغ ندارم و تقریبا هر چه از دیگران خوانده ام هم به نظرم محمل آمده است. ولی باز هم دلیلی نمی بینم که با خودمان صادق نباشیم و دل به خائن ترین مردمان این سرزمین ببندیم.اتفاقا فکر می کنم اگر تابوی دو بال نظام )تعبیری که خامنه ای زمانی برای تطهیر خودش استفاده کرده بود ( را در ذهن مان بشکنیم ، منابع ذهنی مان را برای مصارفی بسیار بهتر آزاد کرده ایم.
در آخر به نقل قول تکراری ولی بسیار اساسی اشاره می کنم که انقلاب ها برنامه ریزی نمی شوند ، اتفاق می افتند.
البته شک نیست که با انطباق تئوری های بازار و رقابت بر نظام حاکم بر ایران کلی می شود بازی ذهنی کرد ) از شما چه پنهان خودم هم یک مقداری ایده شما را گرفتم و در ذهن توسعه دادم ( ولی فقط کافی ست مرتب به این موضوع توجه داشته باشیم که نه ماه هست که حاکمیت هیچ نشانه ای از نرم شدن نشان نداده است بنابراین این ورزش های ذهنی برای این اوقات مفید نیست.
با احترام
لایکلایک
متشکرم که افکارتون را با همه ما درمیان گذاشتید!
چند تن از کومنتاتورها مثل «احمد، علیرضا …» متوجه نشدن که شما راجع به یک «سناریو» یعنی «ایده» صحبت میکنید ودلیلهاتون را توضیح میدهید. احتمال داره بشه یا نشه.ولی فکر کردن راجع به ای سناریو غلط نیست.
خیلی ها منتظر انقلاب هستن. از این طریق میخواهند خشمشون را برای بی حقی یا حتی جنایتی که بهشون شده انتقام بگیرند. و حتی ای نتیجه گیری معمولیه.
در ان رابطه من یک سوالی به منتظران به انقلاب دارم:
فرض کنید شما سردرد دارید. فکر میکنید اگر قرص بخورید، خوب میشید.
بعد از خوردن قرص نه بلکه سردردتون خوب نمیشه، بلکه دلتون هم شدید درد میگیره.
سوال: در این حال باز هم اون قرص رو میخورید،یا نه؟
بعد از جنایتهای زمان شاه، همه ما فکر میکردیم انقلاب (قرص سردرد) وضع ما را بهتر میکند.
با خشم رژیم شاه را انداختیم. بعدأ سر همه ما (سلطنت طلب، مجاهد، چریک، مسلمان، بنی صدر، بازگان ….) کلاه رفت.(دل درد شدید + سر درد)
حالا باز هم میخواهیم انقلاب کنیمو جیگر حزبولا را رو در بیاریم!
ولی بعد از انقلاب چی میشه؟ نمیدونیم. کی سر کار میاد؟ نمیدونیم!
خشونت به نفع ما نیست. خشونت به نفع رژیم سرکوبکره.
رژیم فقط با کشت و کشتار میتونه، مقدار بیشتری سر کار بمونه. دنبال بهانه ایست، کشت و کشتار کنه.
پخش کردن این فیلم بعنوان اعتراض به رژیم و برای اگاهی مردم کار درستی است، ولی بدون خشونت. چون خشونت، (ببخشید) خر تو خری میاره و ما باز هم سرمون کلاه میره.
یک نقطه ای که احتمال سناریوی شما رو بیشتر میکنه، این است که، در این فیلم صورت هیچکدام از حملهگران دیده نمیشه. و من از خودم سوال میکنم، چرا؟
پاینده باشید!
لایکلایک
بله. من فقط تحلیل خودم را به صورت یک سناریوی احتمالی گفتم. شاید درست باشد و شاید هم نه. شاید هم تا حدی درست باشد.
من هم فکر میکنم بخش قابل توجهی از مخالفتها با سناریوهایی که گروههایی معتدلتر داخل جناحهای اصولگرا و مسلط را در نظر میگیرد این است که افراد اصولا وجود چنین معتدلانی را قبول ندارند. یعنی به دلایل مختلف از هرگونه صدای اعتدال و یا تضاددرونی حاکمیت که بتواند به سود جنبش مطالبات مردم عمل کند قطع امید کردهاند.
نتیجه میشود که این افراد در عمل انقلاب میخواهند اگر چه ممکن است در زبان یا حتی اندیشه به آن فکر نکنند.
در مورد فیلم:
موقع ضبط فیلم احتمالا این احتمال داده میشده که روزی قرار باشد که منتشر شود و به همین دلیل از صحنههای خشونت تلطیف شدهای فیلمبرداری شده و همینطور سعی شده صورتها و هویت مهاجمان کمترین انعکاس را داشته باشد.
لایکلایک
سلام.
خيلي سردستي نقدي بر تحليل شما نوشتم. ولي چون وبلاگ مستقلي ندارم؛ همينجا خلاصه اي از آن را تقديم مي كنم:
در تحليل «بامدادي» از انتشار فيلم خبري حمله به كوي دانشگاه ما با چندين نكته مواجهيم كه هريك براي مبهوت و بلكه عصباني كردن ما كافي است:
– بامدادي بيش از «چيستي» به «چرايي» آن مي پردازد. آن هم نه چرايي وجود آن پديده. نه چرايي ضرب و شتم وحشيانه ي دانشجويان و نه چرايي فيلمبرداري از صحنه هاي توحش توسط خود بربرهاي حكومتي. بلكه چرايي «نشر» چنين فيلمي در محضر عام. او اين چرايي را با خواندن تبار توحش (كه نمايش همواره جزئي از آن بوده است از گوريلي كه پس از كوفتن رقيب نر خود بر لاشه اش مي ايستد و بر سينه مي كوبد تا فيلمهاي مستند و نيمه مستند تهيه شده توسط خود نهادهاي قدرت درباره ي نظاميگري و ….) يا با اشاره به تاريخ ارعاب (به عنوان اصلي ترين برگ برنده ي قدرت برهنه) پاسخ نمي دهد. بلكه سعي مي كند چرايي اين اقدام را از منظر منتشركننده ي آن و با توجه به واكنش مردم حدس بزند. به اين ترتيب بامدادي از سويي خود را در جايگاه منتشركننده ي فيلم (كه به گمان او جناح نظاميگراي حاكميت است) مي گذارد و از سوي ديگر واكنش مردم به انتشار اين خبر را از سوي همان گروه حدس مي زند. به گمانم اين ديگر تحليل نباشد. بلكه تنها اندكي از خيالپردازي فاصله دارد.
– بامدادي با تكيه بر دو حدس پيش گفته به تقبيح تلويحي واكنش مردم به صحنه هاي جنايت (خشم و انزجار) مي رسد! از نظر او چنين واكنشي در واقع كمك به گروه ميليتاريست حاكميت است كه بخشهاي عقلايي (؟!) حاكميت قصد كنترل آن را داشته اند!
من به راستي مبهوت اين شيوه ي تحليل هستم! خيلي برايم جالب است بدانم آيا جناب بامدادي اخبار و گزارشهايي را كه از فجايع صورت گرفته توسط نژادپرستهاي اسرائيلي در فلسطين به دست ما مي رسد نيز همينگونه تحليل مي فرمايند؟! آيا آنجا نيز بخشهاي عقلايي(؟!) جماعت گانگستر سعي در كنترل جنايت داشته اند و خبررساني و مطلع كردم مردمان جهان از جنايات كار بدي به شمار مي رود؟!
– بامدادي در تحليل خود كليت وقايع در ايران از خردادماه به اينسو را در يكي دو جمله خلاصه مي كند و به اين ترتيب از اين پرسش پرهيز مي كند كه اين بخش عقلايي مشكوك الهويه چه مي كرد زماني كه براي بيش از نه ماه واكنش حاكميت به معترضين به صورت يكصدا و هماهنگ فقط و فقط سركوب و تحقير و افترا بود. نمي توان باور كرد «عضلات قوي» يك بدنه براي مدت لااقل 9 ماه (كه در واقع چيزي بين 5 الي ده سال است) تمام خواب و غيرفعال بمانند مگر اين كه اصولا چنين عضلاتي وجود نداشته باشند.
– محتواي تحليل جناب بامدادي چيست؟! اين كه هرچه اعتراض مردم ادامه يابد؛ گروه ميليتاريست بيشتر و بيشتر بر گرده ي حاكميت سوار خواهد شد و اگر مردم دست از اعتراض و بلكه انزجار از عملكرد حاكميت بردارند؛ خود حاكميت به كمك آن عضلات قوي غيرفعال دست به مهار ساختن ميليتاريستها خواهد گشود و قضايا به خير و خوشي تمام خواهد شد!!
حق ندارم مبهوت شوم؟! حق ندارم از شنيدن چنين سخناني از كسي كه دوست به شمار مي آوردم خشمگين باشم؟! جناب بامدادي در چنين تحليلي نه تنها 9 ماه اخير بلكه حتي چهار سال پيش از آن را نيز ناديده مي گيرد. گويي هيچ كودتايي در ايران اتفاق نيافتاده است. گويي اين اعتراض 9 ماهه بوده است كه حاكميت را به مسير ميليتاريسم سوق داده است نه آن كه ميليتاريستي شدن حاكميت طي يك دهه ي اخير و نمايش رسواي آن در انتخابات خردادماه گذشته منجر به گره شدن مشت مردمي كه به حق خود را صاحبان اين كشور مي دانند شده باشد. جاي علت و معلول عوض شده است و به نظر مي رسد كم كم كار به جايي برسد كه حاكميت بابت استحاله اش به حاكميت نظامي از مردم طلبكار شود.
لایکلایک
فکر میکنم به صورت گذری به چرایی هم اشاره کردم. که چون آن سناریوی مورد نظر انتخاباتی را پیاده کردند و با واکنش شدید مردم در شهرها رو به رو شدند باید انتخاب میکردند که یا عقب نشینی کنند و یا سرکوب. که راه سرکوب را پیش گرفتند و غیره…
خوب این میشود چرایی ماجراهایی شبیه به حمله به کوی.
در مورد چرایی فیلمبرداری که خوب عزیز من کل نوشته دارد همین را میگوید. ماجرا به صورت کاملا چیدمان شده (فیلم خشونتهای واقعی حمله به کوی را نشان نمیدهد. فیلم فقط وانمود میکند که دارد حمله به کوی را نشان میدهد) فیلمبرداری میشود به خاطر این که اصولا میدانستند که شاید روزی لازم باشد چنین فیلمی را منتشر کنند. این فیلم برای روزی منتشر شدن ساخته شده بود! خوب این هم در مورد چرایی فیلمبرداری کردن این فیلم.
حالا این دو تا زاویه را دیدیم. خوب این که گذشته بود. حالا چیزی که به آینده مربوط میشود این است که سعی کنیم ببینیم منتشر کننده چه هدفی را دنبال میکند که در ادامهی نوشته در این باره حدسهایی زدهام.
در این که این تحلیل است یا خیالپردازی. در نبود اطلاعات دقیق و کافی طبیعتا هر تحلیلی تا حدی به خیالپردازی و گمانهزنی میگراید. در حد امکان من سعی کردهام از مستنداتی که در دسترسم بوده استفاده کنم. شاید هم همه خیالپردازی باشد. شاید هم نه.
+++++++++++++++++++++++++
نه. من واکنش مردم را تقبیح تلویحی نکردهام. من فقط به یک واقعیت اشاره کردهام. واقعیت این است که این تصاویر حتی اگر ساختگی باشند (که به نظر من ساختگی هستند و واقعیت حمله خیلی وحشیانهتر بوده) تاثیر احساسی زیادی روی مردم میگذارد. این تاثیر احساسی شدید بوده که هدف منتشر کنندگان بوده است. این یک واقعیت (از نظر من) است و چه ربطی به تقبیح واکنش مردم دارد؟ مثل اینکه بگوییم اگر سیب را رها کنیم به خاطر جاذبه به زمین میافتد و بعد کسی بگوید شما جاذبه را تقبیح کردهای!! محض رضای خدا شانتاژ نکنید!
بحث فلسطین را چماق برای پیش بردن بحث نکنید. من نیامدم که حمله به کوی را تحسین کنم! عجبا و حیرتا! من آمدم تحلیل کنم که تاثیر این ماجرا بر وضعیت جنبش سبز چه می تواند باشد. چه ربطی به خشونتهای اسرائیل در فلسطین دارد.
عضلات یا وجود ندارند و حاکمیت یک دست است. یا اینکه وجود دارند و به خاطر شرایط بحرانی خاصی که کل حاکمیت را تهدید میکرد (به خاطر فرمانی که دست تندروهای سرکوبگرا افتاده) نمیتوانستهاند ابراز وجود کنند. من دومی را متحملتر میدانم و در این صورت دلیلی ندارد فرض کنیم سکوت به معنای وجود نداشتن بوده.
+++++++++++++++++++++++++
نوشتهاید:
محتواي تحليل جناب بامدادي چيست؟! اين كه هرچه اعتراض مردم ادامه يابد؛ گروه ميليتاريست بيشتر و بيشتر بر گرده ي حاكميت سوار خواهد شد…
از مهارت شما در تحریف متنی که همین بالا هنوز در اختیار خوانندگان است تعجب میکنم. من این را گفتهام؟
خوانندگان قضاوت میکنند.
++++++++++++++++++++++++
رویکرد شما در نگاه کردن به یک متن تحلیلی (درست یا نادرست) رویکرد مناسبی نیست. تحلیل فوق با هر درجهای از دقت یا صحت که داشته باشد میخواهد وضعیت فعلی سیاسی ایران را توصیف کند. تلاش کند که واقعیت مغشوش و پیچیده را اندکی روشنتر کند. روش برخورد با این نوع متنها مخالفت است همراه با آوردن مستندات بیشتر و یا نشان دادن نادرستی زنجیرهی منطق و یا نشان دادن عدم قطعیتهایی که به خاطر افراط در اکستراپولیشن مقدار اندکی داده به وجود آمده است.
برخورد با یک متن تحلیلی را با محکومیت اخلاقی رویکرد نویسنده و تلاش برای تفتیش عقاید (خوانش فکر نویسنده و ارائهی فکر و نیت او) انجام نمیدهند. این نمیشود که من بگویم «فلان باکتری در اثر خوردن هندوانه در بدن رشد میکند» و شما بگویید «من هندوانه را تقبیح کردهام»! یا اینکه «طرف باکتری را گرفتهام» یا اینکه «هیج شانسی به بدن ندادهام»!!!!
مرا فرسوده میکنید. اما هر چقدر هم که خستهکننده باشد سعی میکنم امید خودم را برای نوشتن و بحث کردن از دست ندهم.
ارادتمند
بامداد
لایکلایک
سلام مجدد.
بنده ديگر فرصت و حوصله ي مباحثات جدي و دامنه دار را ندارم. اما از آنجاييكه بنده را به تحريف نوشته ي خود متهم فرموديد؛ بخش آخر نوشته ي شما را مي آورم تا ببينيم حرف شما چه بوده است و آيا در نقد من اين حرف تحريف شده است يا خير:
—–
از فردا موج جدیدی از شور و شوق مردمی آغاز خواهد شد. تندروهای «اکسیون نهایی» از تریبونهای جهانیشان سناریوهای جدید «اسبهای تروا» را تبلیغ خواهند کرد. یک بار دیگر کارتلهای اقتصادی-نظامی-امنیتی ایران به هدف خود میرسند.
بحرانی جدید آغاز شده است و نیروهای معتدل روزهای سختی پیش رو خواهند داشت.
——
آيا اين چند جمله ي بالا چه معنايي را حمل مي كنند؟ جز اين است كه طبق اين جملات:
شور و شوق مردم در اعتراض ——> رسيدن گروه ميليتاريست به اهداف خود —–> آغاز بحراني جديد و روزهايي سخت براي نيروهاي معتدل
نتيجه گيري من از اين جملات اين است كه شما معتقديد هرچه اعتراضات مردمي بالا بگيرد؛ گروه ميليتاريست در حاكميت دست بالا را خواهد داشت و بيشتر بر گرده ي حاكميت سوار خواهد شد. نمي دانم شما توقع داشتيد خوانده از جملات شما چه نتيجه اي بگيرد. به نظرم بهتر است به جاي متهم ساختن بنده به تحريف نظراتتان؛ اين نظرات را تدقيق كنيد.
=====
اما اشاره ي بنده به اين كه شما در يافتن «چرايي» اين فجايع (چون من همين حد نمايش داده شده را نيز فاجعه ارزيابي مي كنم كه گروهي با بهره بردن از اموال گروهي از آدميان به همان آدميان تعرض كنند. هرچند با شما در واقعيت شدت بيشتر وحشيگري حاكميت همراهم)ناموفق بوده ايد از اين لحاظ بود كه شما به تبار چنين وحشيگريهايي اصلا توجه نكرده ايد. بر خلاف ديدگاه شما؛ آنطور كه تاريخ رفتار هيتلر و موسوليني و پينوشه و فرانكو و سوهارتو را گواهي مي دهد؛ اين قبيل نمايشهاي رذيلانه نه به هدف برانگيختن «شور و شوق مردمي» بلكه با هدف «ارعاب و گستردن فضاي خفقان» عمومي مي شوند. سالازار هم گفته بود كه «مايلم به من احترام بگذارند(=از من بترسند) تا دوستم داشته باشند»
ضمن اين كه جزئيات قابل توجهي از قبيل تطهير چهره ي بخش سپاهي سركوبگران و نسبت دادن خشونت به بخشهاي انتظامي در تحليل شما غايب است.
=====
آخرين نكته درباره ي مقايسه ي فلسطين با ايران.
بنده نگفتم شما حمله به كوي را تحسين كرده ايد. عرض كردم شما خبررساني اخير در اين زمينه را به توطئه نسبت داديد. آيا همين رويكرد را درباره ي خبررسانيهايي كه در زمينه ي وحشيگري اسرائيل در حق فلسطينيان انجام مي گيرد داريد؟!
ابتدا نقد را متوجه شويد و سپس منتقد را متهم (به چماقدار يا … بودن) متهم فرماييد.
لایکلایک
با تشکر
چند نکته
1- با نظر دوستی که گفته بود اینها گمانه زنی است و بر اساس تنها اطلاعات موجود انتشار یافته موافق هستم شاید با جمع اوری اطلاعات بیشتر صحت و سقم این گمانه ها (و نه تحلیل ها) محرز یا مردود شود.
2- یک نکته از قلم شما افتاده است که احتمالا به خاطر وجود دلایل کافی بوده است و آنهم اینکه در فیلم ظاهرا پس از اینکه در اواخر فیلم اعلام می شود «نیروهای یگان به دور میدان بروند» دیگر نه کسی کتک می خورد و نه فریاد «نزن نزن» تکرار می شود اما جای خود را به رفتار توهین آمیز و خرد کننده نظیر عکس گرفتن و استفاده از الفاظ رکیک می دهد (انجا که می گوید: «شما فکر کرده اید که چی») این می تواند تحلیل یا گمانه زنی شود گرچه به نظر من کمی زود است.
3- در مجموع سوال بسیار خوبی مطرح کرده اید که «چه کسی … سود می برد؟» اما بهتر اینکه پس از یافتن(یا گمانه زدن و یا تحلیل کردن) جواب این سوال به این سوال اساسی بپردازیم که «ما چگونه از انتشار این فیلم سود ببریم تا ایرانی آزاد و سربلند داشته باشیم؟»
لایکلایک
ما چطور از انتشار این فیلم سود میبریم؟
دقیقا با این روش:
دست منتشر کنندگان را خواندن. همزمان با محکوم کردن و فاش کردن تجاوز به خانهی فرزندان مردم (کوی = خانه) تحلیل خودمان را چرایی انتشار این فیلم بنویسیم و از تحلیلهای هیجانی و کور پرهیز کنیم.
این میشود روش سود بردن از این واقعه یا اصولا واقعههایی از این دست.
و البته نیازی به تاکید نیست که به نظر من!
لایکلایک
در قسمت و. شما آرامتر شدن اوضاع داخلی را به نفع کارتل مورد بحث در نظر نمیگیرید در حالیکه تصور من اینست که ارعاب از طریق اعدام و مجازات مخالفان بمنظور آرام سازی جو متشنج صورت میگیرد تا تلقین کند که جنبش سبز خاتمه یافته یا محکوم به خاتمه یافتن است. در قسمت ح . نیز شما از برخی عضلات نیرومند ولی غیر فعال یاد میکنید که بنظر من دیگر نیرومند نیستند و کوچکترین حرکات از جمله روابط خانوادگی تا صحبتهایشان تحت نظر و کنترل کامل است. چگونه کسانی که توانی در تغییر وضعیت بوجود آمده برای خودشان ندارند قادر به تغییر وضعیت موجود و رایزنی برای عبور از بحران هستند؟ بنظر میرسد تنها بحرانی که این گروه نگران آن هستند مربوط به خودشان باشد و نه دغدغه های جنبش سبز و مردم. پس از نوشته شما بنظر میرسد که کل جنبش را از زاویه دید این افراد می بینید و عقیده به مهار آن و نه ادامه آن دارید. هر چند که مطمئن هستم در کل تحلیل دارید به نفی خشونت و احساساتی شدن در این موقعیت اشاره میکنید ولی از کل نوشته بنظر میرسد که خواستار آرام شدن بمنظور ادامه کار همین نیروهای معتدل نا کارآمد هستید که توان و قدرت ایستادگی در مقابل گروه استبداد طلب را ندارند.
در پایان به سطور آخر کامنت دانیال اشاره میکنم : «جستجو میان این خشونت مجسم برای یافتن »عقلانیت« درونش ، در زمانی که به این مفهوم بسیط فروکاهیده شده سوتفاهم زا ست.»
لایکلایک
پاسخ به همین سوالی که شما مطرح کردهاید میتواند کلید حل معما باشد!
خوب دقت کنید:
چرا کارتل نظامی-اقتصادی نمیخواهد اوضاع آرام شود؟
خوب فکر کنید…. احتمالا به این دلیل که اگر شرایط آرامتر شود نیروهای عقلگراتر و معتدلتر نیرومند خواهند شد و در گفتمان سیاسی کشور پررنگتر خواهند شد. شاید یکی از دلایلی که آرامش را نمیپسندند حضور همان نیروهایی معتدلی باشد که کمتر مجال ابراز یافتهاند.
من عقیده به مهار جنبش ندارم. جنبش منتظر عقیدهی من نیست که مهار بشود یا نشود. من فقط مینویسم که هر نوع گرایش جنبش به سمت احساساتیگرایی به سود گروههایی است که دشمن جنبش هستند.
با تشکر
لایکلایک
سه روز از پخش فیلم گذشته و هیچ خبری هم نشده! خیلی چیزها تغییر کرده و خبر نداریم!
لایکلایک
کارتل نظامی اقتصادی سعی در آرام کردن اوضاع به سبک خودش را دارد و اینکار را در سالهای 61 و 67 نیز انجام داده است. این آرام کردن تنها از راه خفه کردن و سرکوب جنبش و تظاهر به اینکه انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و اصلا از اول هم معترضینی وجود نداشته اند یا اگر هم بوده اند بسیار معدودبوده اند، صورت میگیرد. والا پیش بینی اینکه بعد از هر جنایت و اعدام و حبسی خانواده های معترض خاموش نخواهند ماند و ریشه های این جنبش سخت تر خواهد شد کار سختی نیست. حتی در مراحل اولیه میشد در نظر گرفت که اعتراضها دامنه دار تر هم بشود (اتفاقی که در رژیم گذشته می افتاد). ولی کارتل نظامی مطمئنا از توازن قدرت استفاده نمیکند هرچه هست تصور سنگین بودن یک کفه ترازو و حذف کفه ی دیگر است.
قبلا هم عرض کردم که به وجود نیروهای معتدل و کارا در سیستم اعتقادی ندارم و اگر هم وجود داشته اند یا داشته باشند با استبداد دینی سرکوب میشوند و دلیلش را هم در آخرین پیام رهبری که حذف این نیروها از کل نظام است میتوان به عینه دید.
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/02/100225_l10_ir88_khamenei_experts_assembly.shtml
سوء تفاهمی هم که از کامنت من ایجاد شده اینست که صرفنظر از اینکه جنبش قادر و یا مایل به خط گرفتن از کسی یا کسانی باشد یا نباشد هر کسی میتواند عقیده خودش را داشته باشد و من برای دگر اندیشی دیگران احترام قائلم.
در مورد اینکه موتور محرکه کیفی جنبش سبز اقشار متوسط به بالا (از نظر فرهنگی و نه مادی)هستند با شما موافقم ولی از نظر کمی اینطور نیست کما اینکه رای یک چوپان در زابل با رای استاد دانشگاه حقوق در تهران برابر است! و حاکمیت از جهل و سکوت گروهی که درگیر معیشت روزمره هستند و یا بدلیل فقر فرهنگی (نه لزوما» مادی) اظهار نظری نمیکنند و یا نظر خاصی ندارند به نفع خود سوء استفاده میکند.
انصاف بدهید چند نفر از روستائیانی که تا بحال موفق به دیدن شهر تهران با جاذبه های کاذبش نشده اند حاضرند با ایاب و ذهاب و خوراک مجانی برای سیاحت (بخوانید حمایت و یا شرکت در تظاهرات )از یک روستای دور افتاده که از نعمت مدرسه و بهداری محروم است به پشتیبانی (هر چند ظاهری و نا آگاهانه) از دولت برخیزند. این افراد هرچند از لحاظ کیفی به شمار نمی آیند ولی کمیت قابل توجهی دارند که یکی از رسالتهای جنبش سبز بنظر من باید آگاهی دادن و آگاهی بخشیدن به این افراد هم باشد.
لایکلایک
اگر نظرم تکراری هست ببخشید همه نظرها رو نخوندم.
به نظر من تحلیل شما با معکوس کردن قسمت آخر منظقیتر است. یعنی میانهروها یا مخالفین (که هنوز در سیستم امنیتی افرادی را دارند) فیلم را منتشر کردهاند تا قدرت امنیتیها رو با فشار روزنامهها کم کنند.
نمیدانم ایران هستید یا نه ولی بنده قدرت میانهروها و اقداماتی را که برشمردید زیاد نمیبینم پس انتشار فیلم بیشتر برای کمک به آنهاست نه اقدام امنیتیها.
امنیتیها فعلا با قضیه بازداشت ریگی در حال تبلیغات هستند.
در مورد قانون انتخابات، احتمال اصلاح تاثیرگذار آن نزدیک به صفر است. شورای نگهبان برای اصلاح از طریق مجلس موجود است. اصلاح مجمع تشخیص نیازمند تایید رهبری است. رهبری در سخنرانی خبرگان مجوز رد صلاحیت گسترده در انتخابات بعدی را صادر کرد.
لایکلایک
بادمدادی
این مزخرفترین تحلیلی بود که تا امروز در مورد این آن فیلم مزخرف دیدم! اینهمه جوان کشته شدند، یعنی واقعا در ذهن شما تصاویر ان فیلم آن همه احساسات برانگیز بود؟! اصلا قابل قیاس نیست فیلم با تصاویر کشته شدن بچه ها تو تظاهرات.
از خواب بیدار شو عزیز، هزیان گویی بس است.
لایکلایک
برای همین شدیداً باید به کلمه ای پرداخت که این روز ها حکومت بشدت دوستش دارد. انقلاب نرم! انقلاب نرم خضور در خیابان ها نیست کاری است که توده در پهلوی دوم انجام می داد و واقعاً با این که در اقلیت بودند موفق بودند. کتاب های ایشان در آن زمان در مورد حرکت های انقلابیشان کاملاً عالی است. انقلاب نرم بخشی مربوط به تربیت نیرو های کلیدی و در نتیجه اجبار دولت در به کار گیری آن هاست بخشی برنامه ی منظم ارتقا و پخش افکار انقلاب است که باعث سوزاندن ریشه ی حکومت می شود بخشی مربوط به بزرگ و مشهور کردن افراد به هر نحوی است تا از شهرت علیه دولت استفاده کنند و… واقعاً جذاب است
لایکلایک