اخلاق در مهندسی: یک مهندس سمج

در این مجموعه راه حلی ارائه نمی‌شود. با هم در مورد آن‌ها فکر می‌کنیم.

بخش اول:

فرض کنید شما یک مهندس عمران هستید و در یک شرکت خدمات آب و فاضلاب مشغول به کارید. یک روز که در شهر کوچک محل زندگی‌تان در حال رانندگی هستید متوجه یک تانکر بزرگ ذخیره‌ی گاز کلر می‌شوید که در کنار یک منطقه‌ی مسکونی قرار گرفته. زمین و محوطه‌ی اطراف تانکر متعلق به یک شرکت تولیدی محلی است که از گاز کلر برای مقاصد مختلف صنعتی استفاده می‌کند. این وضعیت آبستن یک فاجعه‌ی بالقوه است. در صورتی که شرایط مناسب برای وقوع یک حادثه فراهم شود (مثلا نشت کردن تانکر و جهت باد به یک طرف معین) جان ساکنان منطقه در معرض خطر جدی قرار خواهد گرفت. هر چه باشد، گاز کلر یک گاز سمی است و در جنگ جهانی اول برای کشتار سربازانی که پشت سنگرها پنهان شده بودند مورد استفاده قرار گرفته است.

آیا شما باید درباره‌ی این موضوع که بخشی از کار شما نیست و حتی به عنوان یک مهندس عمران ارتباطی به تخصص‌تان ندارد، کاری انجام دهید؟

بخش دوم:

شما تصمیم می‌گیرید که روشی بیابید که شرکت را به انتقال محل تانکر وادار کند. ابتدا سعی می‌کنید با مقامات محلی (شهرداری، پلیس، …) تماس حاصل کنید. اما آن‌ها به شما می‌گویند که انتقال تانکر در حوزه‌ی وظایف آن‌ها نیست. آن‌ها به شما پیشنهاد می‌کنند که مستقیما با خود شرکت مذاکره کنید. اما مقامات شرکت هم به شما می‌گویند که این موضوع ارتباطی به شما ندارد. آن‌ها تاکید می‌کنند که شما برای شرکت دیگری کار می‌کنید و حق ندارید به آن‌ها بگویید کجا باید مواد و تجهییزات‌شان را نگهداری کنند.

پرسش‌ها:

۱. آیا شما باید موضوع را از این بیشتر پی‌گیری کنید؟ با توجه به این‌که مقامات محلی و همین‌طور مدیران شرکت توجهی به خواست شما ندارند اصولا چه کاری از دست شما بر می‌آید؟

۲. به این استدلال چگونه پاسخ می‌دهید:

این آقا/خانم یک مهندس عمران است که در شرکت فلان کار می‌کند. ایمنی یا بررسی ریسک نگهداری محتویات تانکر مربوطه در یک محل خاص فراتر از حوزه‌ی تخصصی و همین‌طور وظایف شغلی ایشان است. این مساله، مشکل دیگران است و به ایشان مربوط نمی‌شود. در ثانی این‌نوع کارها، حتی اگر نیت مثبتی پشت آن‌ها باشد، دردسرزاست و هزینه‌ی زیادی به شرکت و مشتریان آن تحمیل می‌کند.

۳. فرض کنید مهندس فرضی تلاش خود را برای انتقال محل تانکر ادامه دهد. حتی فرض کنید که او در نهایت موفق شود شرکت مورد نظر را متقاعد کند که تانکر را منتقل کند (این اتفاق در واقع افتاده است). آیا این کار می‌تواند نمونه‌ی خوبی از یک کار خوب و رعایت اخلاق مهندسی باشد؟

۴. مشخصات یک مهندس خوب و اخلاق‌گرا چیست؟ آیا پی‌گیر و سمج بودن را می‌توانیم از خصوصیات او بدانیم؟

منبع: The Persistent Engineer, by William J, Frey

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

نویسنده: bamdadi

A little man with big dreams.

9 دیدگاه برای «اخلاق در مهندسی: یک مهندس سمج»

    1. شما از دید یک مهندس به سناریوی مطرح شده نگاه کنید. موضوع مسئولیت کلی آدم‌ها در قبال خطرات نیست. بحث این‌جا مسئولیت یک مهندس است که به خاطر نوع تخصصی که دارد متوجه خطر شده (فرض کنید دیگران متوجه این خطر نمی‌شوند) و از طرفی تخصص کافی در آن زمینه ندارد و از نظر شغلی هم ربطی به او ندارد. در این موارد (که در زندگی شغلی یک مهندس شاید زیاد هم پیش بیاید) رفتار درست چگونه است؟

      لایک

  1. ربطی به مهندسی ندارد.
    در چه جور جامعه ای خیلی مهم است، آزاد یا بسته؟ (فرض آزاد) – قبل از همه باید از متخصصان بخواهند که این قضیه را پی گیری کنند. بعد از گرفتن جواب منفی از » مقامات محلی (شهرداری، پلیس، …)»، باید می پرسید پس وظیفه کیست؟ بعد باید صاحبان رسانه را مطلع می کرد و می پرسیدند که چرا چنین رخدادی در جامعه مسوولی ندارد، نه اینکه جرا آن تاکر آن جاست. دستش درد نکند ولی حتما از این تانکر ها در شهرشان زیاد باشد.

    لایک

  2. سوالات رو جواب نمیدم ولی مطمئنا انسانیت و مسئولیت پذیری از خصوصیات یک مهندس خوب هست . حتی اگر به سماجت تعبیر شود. بنظرم کار ایشان قابل تقدیر است.

    لایک

    1. موضوع همین است که درباره‌ی ابعاد آن فکر کنیم. نمی‌شود گفت همیشه خوب است که مهندس سماجت کند. شاید اشتباه کرده باشد و آبروی شرکت را بی‌دلیل در رسانه‌ها ببرد و باعث ضرر و خسارت جبران‌ناپذیری شود.

      لایک

  3. چند نکته در مورد این مسئله:
    1) یک مهندس عمران هستید در نتیجه باید خود را از نظر آگاهی قبول داشته باشید، یعنی خود را قبول دارید.
    2) نکته ی دوم اینجاست که این رخداد در تخصص شما نیست.
    حالا فرض کنید ما فرس سمج را تشویق می کنیم، یعنی اینکه افراد جامعه را به چینی کاری تشویق می کنیم، حتما منظورمان از تشویق همین بوده.
    حالا فرض کنید تمام افرادی که در جامعه خود را قبول دارند (فکر می کنید چه درصدی از جامعه خود را قبول ندارند) بخواهند در مورد هر چیزی که تخصص آن را ندارند سماجت بکنند.

    لایک

  4. درود بر شما
    مطالبتان را می خوانم و عموما لذت میبرم و استفاده می کنم
    ولی حالم بد شد وقتی عنوان و جهت گیری ذهنی این مساله و ربط دادن اون به «مهندسی» رو خوندم. همیشه حالم از این نوع طلقیات و گزافه گویی ها که برخی از مهندسین درباره حرفه شون دارن بد میشه.
    به نظرم مایع شرمندگی که یک موقعیت که به مسوولیتهای انسانی و زیست محیطی مربوطه دستمایه مجیز گویی درباره یه حرفه بشه.
    آخه تو رو خدا چه ربطی به مهندسی داره!

    لایک

    1. سلام

      مجیز گویی درباره‌ی مهندسی؟ چطور چنین برداشتی دارید؟

      این نوشته بخش کوچکی از صدها و بلکه هزاران مورد از موارد (case) ی است که درباره‌ی اخلاق در حرفه‌های مختلف نوشته شده. سناریوها به دقت طراحی شده تا برای حرفه‌های مختلف معنا داشته باشد. در این مورد خاص سناریو برای یک مهندس فرضی معنای ویژه‌ای دارد و آن‌طور که به نظر شما می‌رسد بحث اخلاق عمومی و وظیفه‌ی انسانی به معنای عام آن مورد نظر نبوده است. (توجه داشته باشید که طراح سناریو هم بنده نیستم)

      من یک مهندس هستم و علاقه‌مند به بحث Engineering Ethics. حالا اگر من یک مهندس هستم و علاقه‌مند به این بحث باید چکار کنم که از طرف شمای نوعی مجیز گویی مهندسی تلقی نشود!؟

      فکر نمی‌کنید ذهنیت درونی خودتان را به من تعمیم داده‌اید؟ آیا این نوعی پیش‌داوری خطرناک نیست که می‌کنید؟

      البته خوشحالم که موضوع را مطرح کردید. اگر مایل بودید بیشتر صحبت می‌کنیم تا نشان دهم چرا این سناریو به صورت خاص‌تر برای بحث «اخلاق در مهندسی» طراحی شده است.

      لایک

  5. اغلب پژوهشگران رشته های فنی و علوم پایه و همینطور وکلای «حقوق بشر» خود تروریست اند و باید در جهان رسوا شوند.
    دانشگاههای معروف و «رهبرپرور» برای امپراتوری مانند هاروارد ، ام آی تی، کلمبیا وجان هاپکیز بنفع جنایتکاران غرب اجیر شده اند و هیچ احساس ندامت هم نمی کنند زیرا از این راه زندگی خود و خانواده را تامین می کنند.
    اخیرا دانشگاه بوستون برای گسترش سلاح های بیولوژیکی یک آزمایشگاه و پژوهشکده بزرگی درست کرده است و زیر لوای «جنگ علیه ویروس های کشنده» که ایبولا هم جزو آنست به پژوهش و ساخت مخرب سلاح های بیولوژیکی دست زده است.
    همه چیز را با بهانه «پیشرفت علم» وبهبود بهداشت به پیش می برند. اما این دانشمندان تروریست و خودفروش هنوز نتوانسته اند مالاریا را که بمراتب آسانتر است از آفریقا محو گردانند. هزاران نفر هرساله در اثر این بیماری نابود می شوند یا زندگی شان دردناک است. در حقیقت مایل نیستند زیرا سعی دارند مناطق حاوی منابع طلا، نفره ، کوبالت، الماس ، نفت و گاز و دیگر منابع با ارزش خالی از سکنه نگه دارند مانند سودان سومالی ، لیبی و تجزیه کنند و منابع آنان را بغارت ببرند. دانشمندان تروریست هم در این امر خدمت فراوان کرده اند تا زندگی انگلی خود را ادامه دهند.

    مردم محلی بوستون مدتی علیه این دانشکده برای پژوهش در مورد ویروس های کشنده مانند ایبولا فعالیت داشتند که کارشان بجایی نرسید.. تا زمانی که لشکر بیکار «دانشمند فنی» وجود دارد که هزاران دلار برای دریافت برگه فارغ التحصیلی بی ارزش خود خرج کرده اند و وام گرفته اند و باید تن بهر پستی و تروریزمی بدهند تا پول وام را بدهند چیزی درست نمی شود. در ضمن باید اتحادی در بین این تروریست های رشته های علوم علیه پژوهش برای ساخت سلاح های کشنده شکل بگیرد تا از این امر جلوگیری شود. این بهانه نمی شود که ما این تروریست ها را بیگناه فرض کنیم. مثل اینست که نوام چامسکی مکرر جنایات اسراییل را با بهانه آمریکا حمایت می کند ، کمرنگ می کند مثل اینکه آمریکا باندازه کافی نوکر و سگ ندارد که بتواند از آنان استفاده کند. یهودیان تمام نیروی خود را بکار انداخته اند تابه این موقعیت برسند تا بتوانند با استفاده از امپراتوری حاضراز موریتانیا تا افغانستان را با کشتار مردم و کودکان بزیر یوق کشند و «امپراتوری یهود» براه اندازند. خب ، اگر اسراییل خواهان فرمانبرداری از آمریکا نشود چه چیزی از آمریکا کم خواهد شد؟ کشورهای نوکرصفت و افراد عامل – مانند دانشمندان تروریست بیکار – زیاد هستند که جای اسراییل را خواهند گرفت و آب هم از آب تکان نخواهد خورد. من از مدتها پیش روی این مسئله فکر کرده ام و معتقدم «دانشمندان» تروریست باید هدف قرار گیرند.
    متاسفانه در کنفرانس ها و سمینارها هم اعتراضی به دانشمندان تروریست نمی شود زیرا خود در این جرم شریکند. من چندین بار درچندین سمینار که تاریخ همراهی این دانشمندان با قدرت و بنفع امپراتوری – که اغلب سخنرانان اروپایی بودند – ایتالیا یا اسپانیا – این موضوع را مطرح کردم و سخنران هم سمپاتی داشت اما از این حد بیشتر جلو نمی رود زیرا تروریست ها نمی توانند مشاغل خود را برای تیکه تیکه کردن کودکان غزه و یا مسلمان از دست بدهند. آنوقت چگونه خانه های میلیونی و جواهرات فاخر برای زن و بچه هایشان تهیه کنند؟ این افراد هیچ سمپاتی نشان نمی دهند. در یکی از کلاس های اخیر که بحث در گرفت من به آمریکاییان و انگلیسی ها گفتم که شما از این جنایات سود می برید و بهمین دلیل سکوت اختیار کرده اید. با کمال تعجب متوجه شدم که خود به این موضوع اقرارکردند. پروفسور کلاس که خود بریتانیایی است و جورج اورول را سعی داشت «انقلابی» نشان دهد با من هم عقیده بود که افراد متخصص و طبقه متوسط غرب از قتل عام کودکان و مردم مسلمان منفعت می برند. این اولین باری بود که خود به این حقیقت بدون خجالت اقرار کردند.
    این نامه باید برای پیام اخوان – که در دانشگاه مک گیل در قسمت «حقوق بشر» کار می کند و فقط به «حقوق بشر» کشورهای هدف کار دارد اما تاکنون یک خط در مورد جنایت های کانادا، آمریکا، اسراییل، بریتانیا، فرانسه ننوشته است و حتی در مورد قتل عام و نسل کشی اخیر غزه همچنان خفقان گرفته است و خود را بعنوان وکیل حقوق بشری امپراتوری در دنیا شناسانده است – هم فرستاده شود تا بلکه دست از
    http://halifaxtheforum.org/2011-forum/2011-speakers/

    حمایت تروریزم غرب بردارد . اما همین عامل اخیرا برای محکوم کردن دکتر بشار الاسد همراه با مشتی وکلای خودفروش امپراتوری در خدمت صهیونیزم مانند ریچارد گلداستون – بیانیه ای منتشر کرده است که در زیر می توانید مشاهده کنید اما تاکنون یک خط بمنظور اعتراض کشتار وسیع مردم غزه و تیکه تیکه کردن کودکان غزه توسط سلاح های مخرب امپراتوری آمریکا و کشورهای همدست مانند بریتانیا، کانادا، فرانسه ننوشته است. ما به این تروریست های در خدمت جنایتکاران واشینتگتن نشین و تل آویو نشین می گوییم شرمتان باد.
    http://www.brianhaw.tv/index.php/index/2431-syria-holding-a-coalition-of-murderous-western-lawyers-to-account-02-05-2014
    Akhavan was born in Tehran, Iran and moved in his childhood to Toronto, Canada to flee persecution of the Baha’i religious minority before the 1979 Islamic revolution.
    پیام اخوان به دروغ می گوید بعلت بهائی بودن از ایران «گریخته است». این شیاد مانند شیادان دیگر نظیر الی ویزل و فریتس لانگ کارگردان معروف برای سرپوش گذاشتن روی فعالیت های غیر بشری خود مظلوم نمایی می کند.
    He is currently an Associate Professor of International Law and former Boulton Senior Fellow at McGill University Faculty of Law in Montreal, Canada.
    جوزف الهانی پروهش گر زندگی فریتس لانگ در مصاحبه ای که «کریتریون» در فیلم «وزارت ترس » ضمیمه کرده است می گوید:
    فریتس لانگ به دوستانش گفته بود که او از ترس هیتلر به آمریکا گریخته است که این افسانه تا بعد از مرگ فریتس لانگ دهان به دهان می گشت. او چندین فیلم تبلیغاتی علیه نازی ها ساخت که یکی از آنان همین فیلم «وزارت ترس» است. اما بعد از مرگش پژوهشگران به حقیقتی دیگر در مورد او پی بردند. فریتس لانگ برخلاف این که گفته بود: یکی از اشخاص مهم نازی از من خواست که هدایت تهیه فیلم های نازی ها و آلمان را بعهده بگیرم و یهودی بودن مرا اشکالی برای این کار نمی دید اما من از این کار سرباززدم و به آمریکا آمدم.
    این پژوهشگر می گوید: لانگ نه تنها مشکلی با نازی ها نداشت بلکه در طول جنگ چندین بار با آنان ملاقات کرد. درست مثل دروغ های دیگر صهیونیست ها که بعدا» معلوم شد آنان با نازی ها روابط گرم خود را در طی جنگ و بعد از آن برای دزدیدن فلسطین همچنان حفظ کردند.

    لایک

من همه‌ی کامنت‌های وارده را می‌خوانم. اما ‌لطفا توجه داشته باشید که بنا به برخی ملاحظات شخصی از انتشار و پاسخ دادن به کامنت‌‌هایی که (۱) ادبیات تند، گستاخانه یا بی‌ادبانه داشته باشند، یا (۲) در ارتباط مستقیم با موضوع پستی که ذیل آن نوشته شده‌اند نباشند و یا (۳) به وضوح با نشانی ای‌میل جعلی نوشته شده باشند معذور هستم. در صورتی که مطلبی دارید که دوست دارید با من در میان بگذارید، از صفحه‌ی تماس استفاده کنید. با تشکر از توجه شما به بامدادی.