ماجرای اخیر حملهی نیروهای اسرائیلی به ناوگان امدادرسانی متعلق به یک سازمان غیردولتی (NGO) ترک نشانهی بروز تغییرات ژرف در نقشهی جغرافیای سیاسی منطقه است. با هم نگاهی داریم به خلاصهای از این تحولات. ترجمه نسبتا آزاد ولی وفادار به مفاهیم اصلی است.
روز یکشنبه، نیروی دریایی اسرائیل با کشتیهای یک سازمان غیردولتی ترک که حامل کمکهای انساندوستانه به مقصد غزه بود درگیر شد. اسرائیل قبلا از کشتیها خواسته بود که مستقیما به غزه نروند و در عوض محمولهی خود را در بندرهای اسرائیل تخیله کنند تا توسط اسرائیل به غزه منتقل شود. اما سازمان غیردولتی ترک مخالفت کرده بود و تاکید داشت که کشتیها باید مستقیما به غزه بروند. به دنبال ورود نظامیان اسرائیلی به عرشهی یکی از این کشتیها و درگیری مسلحانه چندین نفر از خدمه و مسافران آن کشته یا زخمی شدند.
یک مقام دولت اسرائیل، ماموریت کشتیها را تلاش برای تحریک اسرائیلیها دانست. موضوعی که قطعا درست است. ماموریت کشتیها به گونهای طراحی شده بود که اسرائیلیها را غیرمنطقی و وحشی نشان دهد. امید این بود که اسرائیل را به واکنش شدید تحریک کنند و از این راه شکاف بین اسرائیل و جامعهی جهانی را افزایش داده و مانع جدیدی نیز بین اسرائیل و ایالات متحدهی آمریکا ایجاد کنند. طراحان عملیات همینطور امیدوار بودند که این رفتار باعث شکل گرفتن یک بحران شدید سیاسی در داخل اسرائیل شود.
واکنش منطقی اسرائیل میتوانست پرهیز از افتادن در این دام تحریکآمیز و پذیرفتن عواقب سیاسی مورد نظر سازمان ترک باشد. اما به جای اینکار، اسرائیلیها تصمیم به قدرت نمایی گرفتند. احتمالا استدلال اسرائیلیها چنین بوده است: کوتاه آمدن نشانهی ضعف است و ناوگانهای امدادرسانی بیشتری تشویق میشوند که به سوی غزه رهسپار شوند. موضوعی که موقعیت اسرائیل در قبال حماس را به مخاطره میاندازد. در راستای این طرز فکر، واکنش نظامی شدید صرف نظر از عواقب سیاسی آن، به عنوان استراتژی برنده ترجیح داده شد. بنابراین اسرائیلیها طعمه را قبول کردند و تحریک شدند.
سناریوی اکسودوس (Exodus)
کتاب اکسودوس (مهاجرت دستهجمعی) نوشتهی لئون اوریس (Leon Uris) که در دههی 1950 منتشر شد، داستان تحریک کردن بریتانیاییها توسط صهیونیستها را نقل میکند. به دنبال پایان یافتن جنگ جهانی دوم، بریتانیا برای مهاجرت یهودیان از اروپا به فلسطین که کنترلاش را در اختیار داشت محدودیتهایی وضع کرد. مهاجران یهودیای که به صورت پنهانی سعی در شکستن این تحریم داشتنند توسط نیروهای انگلیسی دستگیر و به اردوگاهی در قبرس ارسال میشدند. در کتاب (و فیلمی که بعدا از روی داستان آن ساخته شد) اینطور آمده که صهیونیستها تصمیم گرفتند یک سناریوی پروپاگاندا اجرا کنند که در آن یهودیان -به ویژه کودکان- به قصد فرار از اردوگاه سوار کشتیای به نام اکسودوس میشدند. وقتی که ناوگان سلطنتی انگلیس جلوی حرکت این کشتی را میگرفت، مسافران کشتی دست به اعتصاب غذا میزدند. هدف این عملیات این بود که بریتانیاییها را همانند وحشیهایی که میخواستند پروژهی نیمهتمام نازیها را تکمیل کنند، به تصویر بکشند. تصور کودکانی که ممکن بود در اثر گرسنگی بمیرند، بریتانیا را وادار میکرد به کشتی اجازهی رفتن به فلسطین را بدهد، در سیاست مهاجرت به فلسطین بازنگری کند و در نهایت تصمیم بگیرد خود کنار رفته و سرنوشت فلسطین را به سازمان ملل واگذار کند.
در واقع کشتیای به نام اکسودوس وجود داشت اما رویدادها دقیقان مانند کتاب اوریس رخ نداد. کسانی که این سناریو را اجرا کردند دو هدف داشتند. اول اینکه حس همدردی مردم بریتانیا و سایر نقاط جهان را نسبت به یهودیانی که فقط چند سال بعد از اسارت در اردوگاههای کار اجباری آلمانی، در اردوگاههای انگلیس اسیر شده بودند برانگیزانند. دوم اینکه آنها میخواستند تلاش خود را به صورت حرکتی بر ضد بریتانیا معرفی کنند: سیاسیت بریتانیاییها در قبال یهودیها مانند سیاستهای نازیها برای حفظ امپراطوریشان بود و یهودیها به صورت نیروهایی ضدامپریالیستی معرفی میشدند که در حال مبارزه با بریتانیا بودند.
این یک استراتژی عالی بود. با تمرکز روی بریتانیاییها و تاکید بر قربانی بودن یهودیان، صهیونیستها میدان را به صورت مبارزهای بر علیه بریتانیا تعریف کردند، و عربها هم نقش مردمانی که در پی اجرای بخش دوم هولوکاست بودند را بازی میکردند. بریتانیا به دلایل اقتصادی و امپراطورگرایانه به صورت حامی عربها معرفی میشد که در بهترین حالت نسبت به زندهماندگان هولوکاست بیتفاوت بود و به جای اینکه عربها را مهار کند، به آنها اسلحه میداد. هدف صهیونیستها بدنام کردن عربها نبود بلکه قصد اصلیشان بدنام کردن بریتانیا بود و اینکه یهودیها را در کنار سایر جنبشهای ملی استقلالطلبانه بر ضد بریتانیا مانند هند یا مصر قرار دهند.
درستی یا نادرستی دقیق این توصیفها چندان مهم نبود. برای بیشتر جهان، فلسطین منطقهای کمتر شناخته شده بود که اهمیت چندانی هم نداشت. صهیونیستها میخواستند تصور عمومی مردم جهان (که علاقه و توجه اندکی به موضوع فلسطین داشتند) را به سود خود شکل دهند و فضاهای خالی را با روایتهای خود پر کنند. و آنها موفق شدند.
علت موفقیت صهیونیستها، ریشه در یک واقعیت سیاسی داشت. آنجا که دانش اندک است و تمایل برای درک واقعیت پیچیده وجود ندارد، کسی میتواند افکار عمومی را شکل دهد که بتواند قویترین سمبلها و نشانهها را تولید کند. به دنبال شکل گرفتن افکار عمومی (به هر دلیل که باشد)، دولتها کم و بیش وادار میشوند همسو با خواست عمومی مردم شوند. مخالفت دولتها با افکار عمومی منفعت چندانی برای آنها ندارد و بر عکس هماهنگی با آن میتواند سودآور باشد. به عبارت دیگر میتوان با شکل دادن افکار عمومی، دولتها را به تغییر موضع وادار کرد.
به این ترتیب، موفقیت صهیونیستها در شکل دادن افکار عمومی جهان نسبت به آنچه در فلسطین میگذشت (هیولاسازی از بریتانیا و تبدیل کردن موضوع فلسطین به موضوعی از جنس یهودی-بریتانیایی) تصمیم دولتهای متعددی را شکل داد. آنچه اهمیت داشت درستی یا نادرستی روایت صهیونیستها نبود. نکتهی مهم توانایی تفکیک بین قربانی و قربانی کننده به شیوهای بود که افکار عمومی جهان، لندن و دولتهایی که مستقیما درگیر ماجرا نبودند را وادار کند مواضع سیاسیای به سود صهیونیستها بگیرند.
در چنین زمینه (context) ای است که باید به ناوگان امدادرسانی ترک بنگریم.
.
…………………………………………………………………………………………………….ادامه دارد….
.
بامدادی | نجواها | یکعکاس | [silent-clicks] |
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینهی بامدادی» پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. |
تا بحال از اين ديد به موضوع نگاه نكرده بودم و كلا جريان يهوديان و انگليس را هم نمي دانستم، ممنون بابت اطلاعات. و منتظر قسمت دوم هستم.
لایکلایک
خواهش میکنم صندوقک عزیز. حتما به زودی 🙂
لایکلایک
در همین باب چیزی نوشتهام
http://logosoftime.org/shahryar/?p=262
لایکلایک
ممنون شهریار. قبل از اینکه کامنت بگذاری مطلبت رو خواندم 🙂
لایکلایک
انقدر چیزی که نوشتی درست و منطبق بر واقعیته که نیازی نمی بینم بگم چقدر باش موافقم.
البته بد نیست یه گوشزد بکنم که با وجود شباهت عجیب این دو سناریو، بریتانیا با وضع اون موقعش، با اسراییل با وضع فعلیش چندان قابل قیاس نیستند. بریتانیا یک امپراطوری بود و با حضور قدرتمند آمریکا، نیازش به ریکاوری حیثیت بیشتر بود. اما اسراییل امپراطوری نیست و نخواسته باشه.. فقط دنبال دفاع کردن از خودشه.
برخلاف نظر عموم، من فکر می کنم این اتفاق، چندان هم نامبارک نبود.. چون باعث شد رسانه زدگی چپ گراها بروز داده بشه. چپ هایی که معمولاً خودشون رو مصون از «نمایش ترومن» ها می دونستند و هیپنوتیزم رسانه ای رو فقط مختص عوام می دونستند، در یک آزمایش عملی، ساده لوح بودن خودشون رو عیان کردند و باعث شدند تا ما و بقیه ستمدیدگان واقعی دنیا، امیدی بشون نبندند.
با اینکه شاید بگن به مرگ اون چند نفر راضی هستم اما اعتراف می کنم خوشحال شدم که آن روی سکه چپ ها عیان شد.
لایکلایک
صرفنظر از قربانی شدن چندین بیگناه فکر میکنم اتفاقی که افتاد کاملا به ضرر اسرائیل تمام شد. منظورتون از آن روی سکهی چپها چیست؟ اگر ممکنه بیشتر توضیح بدین.
لایکلایک
اینکه ترکیه قصد دارد قدرت منطقه ای شود (و گویا دارد می شود) قبول اما این نوشته و بسیاری از تحلیلهای توجیه گر قدرتهای غربی (به نظر من آگاهانه) جوری وا نمود می کنند که اگر فرد یا دولتی که با آنها زاویه دارد منفعتی از کاری می برد, اصلا انگیزه اخلاقی ندارد (در حالی که در مورد خودشان علیرغم منافع زیاد بر ابعاد ارزشی کارشان تاکید می کنند مثلا عراق برای حفظ صلح جهانی و آزادی و دموکراسی مردمش اشغال شد نه نفت یا حضور مستقیم نظامی در قلب خاورمیانه).
راه حل چیست. به نظرم راه حل این است که آیا طرفی که منفعت می برد برای آن اخلاق را زیر پا گذاشته یا خیر. وقتی ایران با اعتقاد به اینکه حمایت از ملت فلسطین حق و اخلاقی است از آنها حمایت کند قبحی ندارد که از این راه امنیت خودش را هم بالاتر ببرد.
به نظرم می شود باور کرد ترکها می خواستند اسرائیلی ها را در یک بازی دو سر باخت قرار دهند: یا محاصره غزه شکسته شود (کمک به مظلوم و کسب افتخار و قدرت برای خود) یا اسرائیل کاروان کمک را توقیف کرده و سرنشینان را به جرم ورود به آبهای غزه دستگیر کند (افزایش فشار بر ظالم و در دست گرفتن ابتکار عمل به خصوص در افکار عمومی منطقه)
درست نیست کار آنها جوری تحلیل شود که کشتن انسانها کارت بازیشان است چون دلیلی برایش نداریم.
در یک طراحی منطقی باید روی عقل طرف مقابل تکیه کرد نه روی حماقتش (هر طرف به دنبال حداکثر منفعت خود است). اقدام اسرائیل جز افزایش فشار بر حامیانش و آبروریزی برای خود هیچ چیزی نصیبش نکرده است. ترکها اگر چنین نقشه ای کشیده باشند نمی توانسته اند روی این حماقت اسرائیل حساب باز کنند.
بنده فکر می کنم فعلا باید به وجه اخلاقی قصه بپردازیم. به ظلمی که هیچ توجیهی ندارد. تحلیل نقش ترکها و پیامدهای این قضیه برای منطقه یک ماه بعد هم مقدور است.
لایکلایک
تحلیل دو سر باخت را کاملا قبول دارم. به دنبال روند روزافزون ترکیه در فاصله گرفتن از اسرائیل (که خود دلایل دیگری دارد) وضعیت پیشآمده برای اسرائیل در هر صورت به سود ترکیه خواهد بود.
نه برای در نظر گرفتن دخالت ترکیه در برنامهریزی ماجرا نیازی نیست تصور کنیم که حتما روی کشته شدن فعالان حقوق بشر حساب کرده بودند. حرکت در سطح فعالان حقوق بشر احتمالا کاملا خودجوش بوده ولی به عنوان یک واقعیت از سوی ترکیه مورد بهرهبرداری تاکتیکی قرار گرفته است.
لایکلایک