وقتی بی‌بی‌سی فارسی تاریخمان را برایمان تعریف کند – بخش اول

این نوشته‌ی عالی را یکی از دوستان خوبم نوشته که به نظرم حیف است به فارسی ترجمه نشود. با هم بخوانیم.

همان‌طور که به سال‌گرد تاریخی و دردناک کودتای انگلیسی-آمریکایی در ایران نزدیک می‌شدیم، بی‌بی‌سی فارسی واقعه را مورد تاکید قرار داد و برنامه‌هایی مرتبط با این لحظه‌ی مهم از تاریخ معاصر ایران پخش کرد. جالب است که دولت ظاهرا ضدغرب ایران درباره‌ِ‌ی این سال‌روز سکوت اختیار کرد، چرا که این روز می‌توانست فضای جدیدی برای به هم خوردن بیشتر رابطه‌ی جنجالی میان ایران و غرب ایجاد کند. اما، دولت ملی‌گرا و مغرور ما ترجیح داد به این سال‌روز بی‌اعتنایی کند و لذت روایت کردن این لحظه‌ی تاریخی را به شبکه‌های تلویزیونی‌ خارجی و به خصوص بی‌بی‌سی فارسی واگذار کند. انصافا موسسه‌ی بی‌بی‌سی فارسی هم کار و زمان قابل توجهی را به بازتعریف این سیاه‌چال تاریخ معاصر اختصاص داد.

چند روز قبل از سال‌روز کودتا (28 مرداد 1332 در تقویم ایرانی و 19 اوت 1953 تقویم میلادی)، بی‌بی‌سی فارسی برنامه‌ی نوبت‌ شما (بحث و گفتگو) را برگزار کرد و از مخاطبان ایرانی خواست که افکار و احساساتشان را درباره‌ی این کودتا بگویند. هم‌زمان بی‌بی‌سی ادعای سلطنت‌طلب‌‌های همدست با کودتا در ایران را که واقعه را «قیام ملی» خوانده بودند منعکس کرد. این عنوان‌گذاری تکان‌دهنده درست در کنار عنوان «کودتا» قرار گرفته بود که عنوانی است که در حافظه‌ی جمعی ایرانی‌ها به این بی‌عدالتی داده شده است. بنابراین برنامه‌ی بی‌بی‌سی از ابتدا بحث را به چهارچوبی جدید کشانید: کودتا یا رستاخیز ملی؟ اگر چه این معادل‌گذاری بی‌سر و صدا و ظریف انجام شده بود، اما همه می‌توانیم حدس بزنیم بی‌بی‌‌سی فارسی قرار است ما را به کجا ببرد.

اما، نهایت نادرستی بی‌بی‌سی در روایت وقایع در خود سال‌روز کودتا با پخش برنامه‌ی مستندی که توسط کارکان بخش فارسی شبکه‌ی تلویزیونی بی‌بی‌سی تهیه شده بود، آشکار شد. برای کسب اعتبار در روایت گذشته، برنامه‌ی بی‌بی‌سی آراسته به صحنه‌های مستندی از آرشیو بود. در این نماها، تعداد زیادی عکس سیاه و سفید جدید از تظاهرات خیابانی، حضور ارتش در خیابان‌، عکس‌های خصوصی و عمومی از شخصیت‌های سیاسی مهم و غیره که شاید برای اولین بار منتشر می‌شدند وجود داشت. این مزیتی است که فقط بی‌بی‌سی می‌تواند از آن بهره‌مند باشد، چرا که تلویزیون ملی ایران اسناد آرشیوی خود را پخش نمی‌کند و صحنه‌ی اجرا را برای بی‌بی‌سی فارسی خالی گذاشته است.

ما، مخاطبان تشنه، نسلی که بی‌تابانه در جستجوی حقیقت بوده‌ایم و بسیار گرسنه‌ی دانستن هستیم، مجذوب این زنده شدن مجدد تصویرها، مکان‌ها، اشیاء و در نهایت روایت مشکل‌دار و مصنوعی بی‌بی‌سی فارسی می‌شویم.

سوءروایت بی‌بی‌سی فارسی از تاریخ را باید در کنار سایر تلاش‌ها برای نشان دادن کودتای 1953 به عنوان واکنش طبیعی مردم در مقابل ناکارائی دولت ضداستعماری مصدق ببینیم. روز چهارشنبه 18 اوت 2010، واشنگتن پست هم مقاله‌ای منتشر کرد که در آن نقش سیا (سازمان جاسوسی آمریکا) را در کودتا اغراق‌ شده و آمیخته با اسطوره و افسانه (mythologized) دانسته بود و مدعی شده بود که ایرانی‌ها خودشان باید مسئولیت این ناکامی را به عهده بگیرند. دنبال کردن این خط تفسیری جدید از کودتای 28 مرداد که توسط مخازن فکر (think tanks) این کشورها تولید شده است کار ساده‌ای است: تلاش‌هایی که می‌خواهد نقش سیاست خارجی و سرویس‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس در این واقعه را تا جایی که امکان دارد کمرنگ کند.

به عنوان نمونه به چند مورد از سوءروایت و اطلاعات نادرست یا نادقیقی که در مستند بی‌بی‌سی فارسی آمده توجه کنید:

یک: در بازگویی رویداد‌هایی که در فاصله‌ی سرنوشت‌ساز بین ملی شدن صنعت نفت و کودتا رخ داد، مستند بی‌بی‌سی به کلی عواقبی را که از دست دادن نفت ایران برای صنایع غرب به وجود آورد نادیده می‌گیرد و تلاش می‌کند نقش سفارت آمریکا و انگلیس در تهران را در رابطه با تهدید کمونیسم نشان دهد. مستند بی‌بی‌سی مدعی می‌شود که تنها دلیلی که این سفارت‌خانه‌ها کودتا را طراحی و حمایت مالی کردند ترس آن‌ها از افتادن ایران به دام کمونیسم بود. هیچ اشاره‌ای به ناپایداری اقتصادی‌ای که ملی شدن نفت ایران در بازارهای آن زمان آن‌ها به وجود آورده بود نمی‌شود. گویی که آن‌ها برای پس گرفتن نفت ایران هیچ تلاشی نکرده‌ باشند. بنابراین، تصمیم‌ها و برنامه‌هایی که منجر به کودتا شد به صورت ازخودگذشتگی‌هایی قهرمانانه‌ و اخلاقی‌مدار وانمود شده که دیپلمات‌های غربی برای نجات همسایه‌ی کم‌اطلاع و ساده‌‌ی شوروی انجام دادند. مستند بی‌بی‌سی به صورت غیرمستقیم می‌گوید که اگر دخالت سیا نبود، ایران مانند خیلی کشورهای دیگر پیرامون شوروی به دامان کمونیسم می‌افتاد.

دو: برای شرح آن‌چه واقعا رخ داد، چند شخصیت‌ سیاسی معرفی می‌شوند. اما این معرفی‌ها نادقیق و گمراه‌ کننده است. به عنوان مثال، در دور اول اختلاف‌ها بین شاه و نخست وزیر ملی، مصدق استعفا می‌کند و شاه بلافاصله احمد قوام را جانشین او می‌کند. بی‌بی‌سی فارسی قوام را فقط و فقط به عنوان یک سیاست‌مدار باتجربه معرفی می‌کند. اما هیچ اشاره‌ای به این‌که او یک شخصیت شاخص و شناخته شده‌ی طرف‌دار انگلیس بود نمی‌کند. روزنوشت‌های احمد قوام که بعد از انقلاب در ایران منتشر شده به وضوح خدماتی که او برای دولت انگلیس انجام داده است را نشان می‌دهد. به همین ترتیب، فیلم نمی‌گوید که علت اصلی تظاهرات خیابانی بعد از به قدرت رسیدن قوام همین سابقه‌ی سیاسی منفی قوام بوده که باعث سلب اعتماد مردم از او شده بود.

سیاست‌مدار دیگری که در برنامه ذکر می‌شود اسماعیل رشیدیان است که به عنوان رابط میان سفارت انگلیس و اراذل و اوباش خیابانی معرفی می‌شود. در روز کودتا، این گروه متشکل از لات‌ها و اراذل و اوباش خیابان‌ها را در دفاع از شاه اشغال کردند و دوشادوش افسران ارتش، فضایی از ترس و ناامنی در جامعه ایجاد کردند. بی‌بی‌سی فارسی، رشیدیان را به مانند شخص مهربانی معرفی می‌کند که از قدرت گرفتن کمونیستم واهمه داشت و به خاطر همین هم با کودتا همکاری کرد. این ادعای بسیار مشکل‌داری است. رشیدیان شخصیت سیاسی پیچیده‌ای نداشت که بخواهد معادلات بین‌المللی سیاسی را این‌گونه ببیند. همچنین، اگر چه او احتمالا شناخت عمیقی از دنیای زیرزمینی تهران داشته، اما به عنوان کسی که دلارهای آمریکایی را میان لات‌ها تقسیم کرد این سوال‌ها درباره‌اش مطرح می‌شود: او چگونه این ارتباط‌ها را ایجاد کرد؟ پول‌ها چطور تقسیم می‌شد؟ سهم او به خاطر اجرای این خدمت چقدر بود؟

نکته‌ی مهم دیگر این‌که، مستند بی‌بی‌سی هیچ اشاره‌ای به این نکته نمی‌کند که سیاست‌مداران یاد شده از اعضای فراماسونری بودند. مانند معمول بی‌بی‌سی درباره‌ی رابطه‌ی میان تحولات سیاسی کشورهای در حال توسعه (جهان سوم در آن زمان) و نهاد فراماسونی صحبتی نمی‌کند.

سه: مستند بی‌بی‌سی روایتی ارائه می‌کند که آکنده از اشتباهات ساده‌انگارانه، استراتژی‌های مشکوک، سکوت‌های غیرقابل توضیح و رفتار غیرعقلانی دولت مصدق است. ما مخالف روایت صادق و عمیق از تاریخ که بتواند غبار ابهام را برای مخاطبان متعهد بزداید نیستیم. نگاهی چنین به تاریخ، به ما کمک می‌کند که از تکرار اشتباهات مشابه پرهیز کنیم و ما را در تلاش خود برای عدالت هدایت می‌کند. اما، این موضوع هدف مستند بی‌بی‌سی نیست. پذیرفتن روایت بی‌بی‌سی، به وضوح باور مخاطب به مصدق و جنبش ملی را دچار تردید می‌کند. این روایت، تصویر مردمان حامی او را می‌شکند و تلاش می‌کند فداکاری‌ها، امیدها و آرزوهای آن‌ها برای ایران آزاد را کم ارزش نشان دهد. بی‌بی‌سی فارسی کاری می‌کند که جنبش ملی شدن صنعت نفت و پایان آن، به صورت یک بحران قابل اجتناب، سناریویی احمقانه که با احساسات سطحی اجرا شد به نظر برسد.

به عنوان مثال، فیلم روی این نکته که مصدق از خطر کودتای آمریکایی بی‌اطلاع بود تاکید می‌کند. او ساده‌انگارانه به آمریکایی‌ها اعتماد کرد و بنابراین در مواجهه با آن‌ها به اندازه‌ی کافی محتاط و آماده نبود. این یک نکته‌ی درست است. مصدق خطر سیاسی آن‌ها را نادیده گرفت. اما چه کسی می‌توانست پیش‌بینی کند که آمریکایی‌ها با شعارهای ضداستعماری‌شان، ممکن است طرح یک جنبش مردمی و محبوب را در 1953 بریزند؟ در آن روزگار، آمریکایی‌ها در ویتنام یا آمریکای لاتین یا خاورمیانه درگیر نشده بودند. آن‌ها معصوم و پاک و ظفرمند از میان ویرانه‌های جنگ جهانی به در آمده بودند. ما می‌توانیم شرایطی که باعث گمراه شدن مصدق شد را درک کنیم: هیچ سابقه‌ای علیه آمریکایی‌ها وجود نداشت و آن‌ها مدعی بودند که ضد استعمار هستند. بنابراین، این‌جا می‌توانیم از تاریخ درس بگیریم. ما نباید به قدرت‌هایی که به نظر می‌رسد با چیزی که با آن مبارزه می‌کنیم مخالفند، اعتماد کنیم. دولت‌هایی که مخالف دولت فعلی ایران هستند، به راحتی می‌توانند به جنبش سبز خیانت کنند، همان‌طور که آمریکا با مصدق کرد.

اما به جای استخراج یک درس تاریخی یا یک متودولوژی برای مقاومت، مستند بی‌بی‌سی به صورت غیرمستقیم به ما درباره‌ی شکست محتمل هشدار می‌دهد. به علاوه، مستند به مخاطبان خود اجازه نمی‌دهد که احترام خود به ارزش‌های این تاریخ را حفظ کنند.غیرممکن است که بتوان به سیاست‌مدارانی چون دکتر فاطمی یا دکتر مصدق که عمرشان را برای این پروژه گذاشتند نازید. اگر به آن‌چه در مستند آمده اعتماد کنید، اگر تصویر ستودنی جنبش ملی شکسته شود، ما تبدیل به نسلی بدون پشتوانه‌ی محکم مقاومت می‌شویم. بدون داشتن الگویی که به عنوان راهنمای کار برگزینیم، بدون امید، فاقد سرسختی و اعتماد به نفس جمعی، ما بسیار شکننده، پوک و میراث‌دار پرتردید اشتباه‌ها، خیانت‌ها و شکست‌ها خواهیم بود و به فرودستانی تبدیل می‌شویم که بهتر است سکوت کنند و ‌آن‌چه قدرت‌های جهانی یا غیرقانونی برایشان تصمیم می‌گیرند را بپذیرند.

نکته‌هایی که در بالا آورده شد، فقط چند نمونه از انبوه ادعاهایی است که مستند به ظاهر بی‌طرف بی‌بی‌سی بر ضد جنبش ملی مصدق در سال‌روز کودتای 28 مرداد روایت کرد. این که بعد از نیم قرن، بی‌بی‌سی این‌طور مصرانه می‌خواهد افکار عمومی را گمراه کند جالب است. زخمی که مصدق بر پیکر سیاست خارجی انگلیس گذاشت هنوز تازه است. حتی بعد از کودتا، بعد از دستگیری و انزوای مصدق در تبعیدگاه، بعد از بیست و پنج سال بهره‌مندی از صنعت نفت (بین 1953 تا 1979)، سام فال (Sam Fall) (دیپلمات انگلیسی در تهران در روزگار مصدق)، فراموش نکرده است که در روزهای اوج جنبش ملی شدن صنعت نفت، مصدق در حالی که بسترش را ترک نکرد، یک دیدار رسمی در خانه‌اش برگزار کرد. فال مدعی می‌شود که مصدق تظاهر به بیماری و کهولت کرد. شاید ما بتوانیم علت این موضع آقای فال را حدس بزنیم: مصدق با حفظ شان و غرور آن‌ها را وادار کرد تحت شرایطی که او تعیین کرده بود مذاکره کنند. در شرایطی که خود در تخت‌خوابش بود و دیگران در اطراف، مانند شاگردانی که باید آن‌چه گفته می‌شود را بپذیرند. این چیزی است که هیچ قدرت استعماری‌ای هنوز فراموش نکرده است. این چیزی است که باعث می‌شود واشنگتن پست، جنبش ملی را به خاطر بیاورد و اهمیت آن‌را به این بهانه که آمیخته با اسطوره و افسانه است ناچیز جلوه دهد.

از این تردیدها که بگذریم، مستند بی‌بی‌سی خیره‌کننده است. این برنامه لحظه‌ها، گوشه‌ها، اشیاء، مکان‌ها، بدن‌ها، لباس‌ها، ماشین‌ها، تانک‌ها، لات‌ و لوت‌ها، نخست وزیر و دیپلمات‌هایی از تاریخ ما را نشان می‌دهد که برایمان تازگی دارد. جذابیت مستند بی‌بی‌سی فارسی از قدرت آرشیو آن است، هر کس که به آرشیو دسترسی داشته باشد، قدرت روایت کردن تاریخ به شیوه‌ای متناسب با منافعش را خواهد داشت.

پایان قسمت اول.

ادامه در «وقتی بی‌بی‌سی فارسی تاریخمان را برایمان تعریف کند – بخش دوم«


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
با توجه به فیلتر بودن بامدادی، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

نویسنده: bamdadi

A little man with big dreams.

16 دیدگاه برای «وقتی بی‌بی‌سی فارسی تاریخمان را برایمان تعریف کند – بخش اول»

  1. دو بار این برنامه رو دیدم و هر بار چیزی که خیلی توی ذوق می‌زد همین تلاش برای کم اهمیت دادن جنبش مردم و تلاشهای دکتر مصدق و دوستانش بود. و کم‌رنگ کردن تبعات اقتصادی ملی شدن صنعت نفت برای غرب. علتی هم که برای چگونگی ملاقات دکتر مصدق با فال ذکر شده خیلی جالب بود. روان‌ش شاد.

    لایک

  2. اگر از ترجمه‌ی خوب و روان بامدادی بگذریم در خصوص بندهای این نقد چند نکته را باید مدنظر قرار داد.
    در بند یکم به بیان کم رنگ ِ نقش ِ کوتاه شدن دست انگلیس از نفت ایران در مقابل ترس از قدرت گرفتن مارکسیست‌ها در پی‌ریزی کودتا، اشاره شده است. در مقابل اتفاقن باید گفت که یکی از مهم‌ترین پارامترهای تعیین کننده‌ در سیاست‌های آمریکا و نزدیکان‌اش مقابله با توسعه‌ی قدرت وسیطره‌ی بلوک شرق از طریق شکل‌گیری دولت‌های چپ بوده است.
    یعنی اساسن خطرهای احتمالی‌ ِ ناشی از شکل گیری دولت کمونیست برای آمریکا در مقابل منافع حاصل از بهره‌بردای از نفت ایران بسیار ناچیز و اندک بوده است. در واقع تحلیل کودتای مهم بیست و هشت مرداد-این‌جا اهمیت از منظر آمریکا و انگلیس مد نظرم است- بر اساس منافع ناشی از نفت همان‌قدر نادقیق است که تحلیل حمله به عراق برای بهره‌بردن از نفت این کشور. در آن دوره، منطق و تفکر حاکم بر آمریکا روابط سیاسی و تدابیر بین‌المللی خویش را بر اساس نسبت ِ دولت‌ها با شوروی و خطرهای ناشی از شکل‌گیری دولت‌های چپ و مارکسیست تدوین و اجرا می‌کرد. لذا تحلیل کودتا بر اساس ِ ترس آمریکاییان از شکل‌گیری دولت کمنویستی تحلیل دور از واقعیتی نیست. چیزی که بعدها در بسیاری از کشورها نظیر افغانستان و حتی در جریان انقلاب اسلامی بر شکل‌گیری سیاست و موضع امریکا و غرب موثر بوده‌است.
    نکته‌ی نادرست دیگری که از مقدمه‌ی صحیح نتیجه گرفته شده این‌که «مستند به مخاطبان خود اجازه نمی‌دهد که احترام خود به ارزش‌های این تاریخ را حفظ کنند» . اساسن نقش، فایده و ارزش واکاوی تاریخی در این نیست که احترامی نسبت به کسی برانگیزد. بلکه همه ارزش و اعتبار تحلیل و تعریف تاریخ در شناخت آن و بسط آگاهی ما از گذشته و رویدادهایی ست که امروزمان را ساخته اند.
    حال اگر در این میان این حقیقت که از قضا نویسنده هم قبول‌اش دارد آشکار شود که : مصدق ناگزیر یا ساده‌دلانه، از ماهیت و محتوی سیاست آمریکا و نقش‌اش در منطقه و منطق حاکم بر سیاست‌های‌اش آگاهی نداشته که منجر به اعتماد او به آمریکا شد. این امر شاید به این بیانجامد که بر اسطوره‌ی مصدق خدشه وارد شود و نیز بر احترامی که مردم به او دارند اما در مقابل آگاهی ما از این‌که پیامد‌های اشتباهات تاریخی ما و رهبران‌مان در تحلیل دقیق زمانه وسیع‌تر می‌کندد و دست کم پرسش‌هایی ایجاد می‌کنند. حال چه طور از چنین نگاهی می‌توان به این‌نتیجه رسید که پس کسانی مثل مصدق «بهتر است سکوت کنند و ‌آن‌چه قدرت‌های جهانی یا غیرقانونی برایشان تصمیم می‌گیرند را بپذیرند.» ، نتیجه‌گیری غریب و عجیبی است که نویسنده باید در خصوص چگونگی رسیدن به آن پاسخ دهد.
    در اشاره به نکته‌ی رفتار شخصی مصدق – در تخت‌خواب نشستن‌اش وقت مذاکره- باید گفت که تمام برداشت‌های به حق دوست‌داشتنی و پر از ارزشی که ما از این منش او می‌کنیم حق ماست چرا که دوست‌اش داریم و در منطق و فرهنگ ما حرکتی ارزشمند است. اما نمی‌توان دید‌گاه بیرونی را نادیده‌گرفت که ما نگاه مبتنی بر دنیای آشنای خویش منطق و ارزشمندی و حتی پیام این حرکت‌اش را نمی‌فهمد و با منطق خودش تحلیل‌اش می‌کند. رعایت آداب دمکراتیک در غرب یک عرف مورد قبول عام و توافق شده است. اصراری نیست ما به آن وفادار باشیم و نیز دل‌مان هم خنک می‌شود اگر با به سخره گرفتن‌اش پیامی و سخنی منتقل کنیم. به همان نسبت مخاطب در آن سوی میدان نیز با ارزش‌های خودش تحلیل‌اش خاهد کرد. این همانی بود که در این مستند از زبان دیپلمات انگلیسی بیان شد.
    شاید این جمله‌ی کلیشه‌ای باشد اگر تکرار کنم که تاریخ و اسطوره بازشناسی‌شان ارزشمند‌تر است تا محترم داشتن‌شان. هر چند مصدق فقط و فقط به این دلیل که – به گفته‌ی راوی همین مستند- «بزرگ‌ترین تهدید‌کننده‌ی قدرت مطلق پادشاه در دوران پهلوی بود» یکی از مهم‌ترین چهره‌های معاصر است جتی اگر اشتباه‌های مهم‌اش یکی از عوامل کودتای منجر به سقوط‌اش باشند
    باز از ترجمه ی خوب‌ات تشکر می‌کنم

    لایک

    1. توحید: البته همه‌ی این معادلات و پارامترها در کودتا دخیل بوده‌اند. اما نمی‌توان از عامل اصلی که کنترل منابع انرژی و تضمین ثبات جریان آن است غافل شد یا اهمیت آن‌را کم‌تر دید.

      بله، همان‌طور که در نوشته هم آمده مخالف نقد منصفانه ‌ی تاریخی نمی‌توانیم باشیم اما نکته این‌جاست که مستند بی‌بی‌سی نقد منصفانه‌ی تاریخ نبوده (به اعتقاد نگارنده) است.

      در مورد حرکت مصدق در تخت‌خواب و عرف دیپلماتیک در شرایط عادی با شما موافق هستم. اما در شرایط ویژه حرکت‌های سمبولیک که به صورت نوعی استعاره‌های تاثیرگذار و عمیق پیام‌های مهمی برای مخاطبین عام و خاص می‌فرستند را نباید دست‌کم بگیریم. مثل گام گذارن گاندی با لباس ساده‌ی هندوها بر سنگ‌فرش سیاه کاخ‌های انگلیس. قدرت استعاره را در شکل دادن حرکت‌های عمومی نباید نادیده بگیریم. در مورد مصدق، من این حرکت را نوعی استعاره‌ می‌بینم که دست بر قضا پیامش به خوبی به گوش استعمارگران رسیده است. پس با شما موافق نیستم که این‌جا بحث بر سر دل خنک شدن است. همان‌طور که گفتم در شرایط خاص، رهبران اجتماعی می‌توانند همان عرف دیپلماتیک را به شیوه‌ی مناسب بشکنند.

      از کامنت و مجموعه‌ی نکته‌هایی که گفتید که علی‌رغم آن‌چه این‌جا گفتم نمی‌توانم با آن‌ها کلا مخالف باشم متشکرم.

      لایک

  3. هنوز کامل نخوانده‌ام، به نکته‌ی دوم که رسیدم گفتم اول کامنت بگذارم و بعد سراغ بقیه متن بروم.
    ایراد گرفته شده که بی‌بی‌سی در معرفی احمد قوام تنها به این اشاره کرده که وی یک سیاستمدار با تجربه است و از ارتباط او با انگلستان نگفته. د رحالی که کاملا این مطلب اشتباه است. بی‌بی‌سی در معرفی احمد قوام گفت که وی در مساله ملی شدن نفت جانب انگلیس را می‌گرفت و سیاست سازش ناپذیری مصدق در مورد ملی شدن نفت را مصیبت‌بار می‌دانست و برای حل این بحران اعتقاد به راه حل سیاسی داشت.
    بقیه مطلب را می‌خوانم و اگر نظری به ذهنم رسید باز هم ذکر خواهم کرد. ولی امیدوارم بقیه‌ی مطلب مثل ابتدای آن غیر منصفانه نباشد.
    البته ایرادی که گرفتم به معنی این نیست که معتقد باشم مستند بی‌بی‌سی بی عیب و نقص بوده

    لایک

  4. در این شکی نیست که کشورهای غربی مانند انگلیس و آمریکا در پی منافع ملت خود هستند، و ملت خود را رها نمی کنند تا دمکراسی را برای ما به ارمغان بیاورند. با توجه به این اصلا دور از انتظار نیست که رسانه آنها دست به هر اقدامی بزند. مردم ما هم باید آگاه بر این قضیه باشند که به دلیل نابسامانی های داخلی نمی شود سرنوشت و آینده را از طریق این رسانه ها رقم بزنیم. این رسانه درصدی از واقعیات را منعکس می کنند نه همه آن را.
    در این برهه از زمان ما به یک مصدق دیگر نیازمندیم. و ملت ما هم آگاه تر شده است و سخت تر گول خواهد خورد.
    در پایان هم از مطلب خوبتان تشکر می کنم.

    لایک

    1. بله حق با شماست. وظیفه‌ی من و شماست که نسبت به حقوق و خطراتی که آن‌را تهدید می‌کند آگاه باشیم.

      من هم از توجهی که به بامدادی دارید تشکر می‌کنم.

      لایک

  5. من «مستند» های بی بی سی را ندیدم ولی یک موضوع به نظرم عجیب آمد ، منظور از مقاله واشنگتن پست ، نوشته ری تکیه هست؟ اگر این طور هست که نهایت بی انصافی نسبت به این مقاله شده است. در این مقاله تنها بر نقش پر رنگ روحانیت در همدستی با کودتاچیان و بر علیه دکتر مصدق تاکید شده. این یک واقعیت تاریخی ست که روحانیت هیچ وقت به هدف «آزادی» مردم، با گروه سیاسی همراه نشده اند. توجه کنید که می گویم نهاد روحانیت ، وگرنه از میان هزاران ایت اله و حجاج اسلام و … ، بالاخره یک استثنا هم پیدا می شود.
    همانقدر که ندیدن کینه سیاستمداران نسل قبل بریتانیا نسبت به مصدق و جنبش ملی باعث انحراف در دید تاریخی می شود، به همان اندازه ندیدن نقش پر رنگ ایت اله کاشانی در صحنه گردانی کودتا ( امان دادن به قاتلین رییس شهربانی، دیدار با فرستادگان دولت امریکا و هماهنگی کودتا، بست نشینی مجلس ، و نهایتا خرسند شدن از سقوط دولت مصدق ) باعث تکرار اشتباهات تاریخی می شود. شیخ فضل اله ، کاشانی ، فلسفی ، خمینی و مصباح تنها نام نیستند ، یک خط طولانی اند از روز اول قیام ملی مشروطه بر علیه آزادیخواهی مردم ایران. اگر تکیه به قدرت های استعماری اشتباه است ، اعتماد به بنیاد دین هم به این فریب که دین پشتیبان آزادی ست فریبی ست بزرگ تر. انقلاب بهمن بهترین شاهد این ادعا ست.

    لایک

    1. با شما موافق نیستم. مذهب در ایران نهاد ریشه‌داری است که نیروی اجتماعی آن بارها به صورت جنبش‌های آزادی‌خواهی تجلی یافته است. در این که همیشه گروه‌هایی (اشراف، روحیانیون، غیره) بوده‌اند که از این نیروی اجتماعی به سود خود سوءاستفاده کنند شکی نیست اما نادیده گرفتن نقش مهم مذهب در جنبش‌های آزادی‌خواهی در کشوری مثل ایران نیز ساده‌انگاری است. چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم، واقعیت این است که هر جنبش جدی و مهمی که در ایران امروز شکل گیرد، باید با فرکانس‌های مذهبی جامعه هم نوا باشد در غیر این صورت چیزی جز حاشیه‌ای روشن‌فکر پسند نخواهد بود.

      لایک

  6. بامدادی عزیز.
    ممنون برای ترجمه‌ی عالی از این متنِ خوب.
    اصولاً به نظرم مستند بی‌بی‌سی در مورد کودتای ۲۸ مرداد، از نظر روایی مستند ضعیفی بود. نگفته‌ها بسیار بسیار زیاد بود و تحلیل‌ها بسیار ضعیف. جذابیت آن هم همان‌طور که در متن هم اشاره شده بود تصاویر آرشیوی نادیده بود. من مستند بی‌بی‌سی را مستندی ساده‌انگارانه و ابتدایی و غیرحرفه‌ای می‌دانم.
    در مورد نقدی که نوشته شده، با موارد یک و دو کاملاً موافق هستم. اما مثل توحید معتقدم تلاش برای قدیس‌سازی یا اسطوره‌سازی از مصدق بسیار عبث است و اصولاً اگر بناست با شکسته شدن چهره‌ی مصدق، نسل ما برای مبارزاتش فاقد پشتوانه شود، باید در حقانیت مبارزاتمان تردید کرد. من شخصیت و رفتار سیاسی مصدق را هم جزو عوامل درجه یک موفقیت کودتای ۲۸ مرداد می‌دانم و به نظرم تلاش برای بردن او در پس یک هاله‌ی تقدس، خیانت به او و آرمان‌هایمان است.
    اما قصدم از نوشتن این کامنت اشاره به مقالطه‌ای بود در پاسخ شما به دوست عزیز نادیده، توحید:
    «…مخالف نقد منصفانه ‌ی تاریخی نمی‌توانیم باشیم اما نکته این‌جاست که مستند بی‌بی‌سی نقد منصفانه‌ی تاریخ نبوده (به اعتقاد نگارنده) است.»
    آگاهانه یا ناآگاهانه این یک مغالطه است. اشاره به اشتباهات مصدق در ماجرای کودتا یک نقد منصفانه از حقایق تاریخی است. حال این که این مسئله از سوی مستندی که نگارنده «غیرمنصفانه» خوانده، مطرح شده است، خللی در حقانیت این نقد منصفانه ایجاد نمی‌کند. به عبارت دیگر از آنجا که مستند بی‌بی‌سی فارسی در کلیت، مستندی منصفانه نیست، دلیل بر این نمی‌شود که هر چیزی که می‌گوید، ولو یک جزء حقیقت، ناصحیح و غیرمنصفانه است.

    لایک

  7. ولی بیایید باور کنیم که علیرغم تمام اثراتی که دخالت خارجی می توانند داشته باشند، باز هم دلیل اصلی هر آن چه بر سر ما می آید نقاط ضعفی است که در اندیشه، فرهنگ و علی الخصوص مذهبمون وجود دارد و خیلی اوقات حاضر به قبولش نیستیم

    لایک

من همه‌ی کامنت‌های وارده را می‌خوانم. اما ‌لطفا توجه داشته باشید که بنا به برخی ملاحظات شخصی از انتشار و پاسخ دادن به کامنت‌‌هایی که (۱) ادبیات تند، گستاخانه یا بی‌ادبانه داشته باشند، یا (۲) در ارتباط مستقیم با موضوع پستی که ذیل آن نوشته شده‌اند نباشند و یا (۳) به وضوح با نشانی ای‌میل جعلی نوشته شده باشند معذور هستم. در صورتی که مطلبی دارید که دوست دارید با من در میان بگذارید، از صفحه‌ی تماس استفاده کنید. با تشکر از توجه شما به بامدادی.