سرطانِ زیست‌کره

جایی خوانده بودم که سرطان چیزی نیست جز بخشی از بدن که دیوانه شده است. سلول‌هایِ سرطانی رفتارِ عادی از خودشان نشان نمی‌دهند: آن‌ها بی مهابا تکثیر می‌شوند و/یا به بافت‌هایِ مجاور یا دوردستِ بدن حمله می‌کنند. سلول‌هایِ سرطانی  به صورت بالقوه از باکتری‌ها و ویروس‌ها خطرناک‌ترند چرا که از دیدگاهِ سیستمِ ایمنیِ بدن آشنا و دوست تلقی می‌شوند در نتیجه کسی کاری به کارشان ندارد تا هر خسارت مرگ‌باری که می‌خواهند به بدن بزنند. آن‌ها بدترین نوع آفت هستند.

به خودم می‌گویم آیا این تعریفِ انسان نیست؟ بخشی از زیست‌کره که دیوانه شده؛ یعنی به صورت ناپایداری تکثیر می‌شود و به تخریب نقاط  دور و نزدیک زیست‌کره افتاده و هیچ‌کس هم جلویش را نمی‌گیرد چرا که از دید زیست‌کره دوست و آشنا تلقی می‌شود؟ آیا اگر بخواهیم صفت‌هایی مانند بیماری را در سطح زیست‌کره به کار بریم، انسان مصداقِ واقعی «سرطان زیست‌کره» نیست؟

گونه‌‌‌یِ انسان  با وجودِ همه‌یِ دست‌آوردهایش باید دست‌ِکم دو کار انجام دهد تا سرطانی نباشد: بی‌مهابا تکثیر نشود و دست از تهاجم به زیست‌کره بردارد.

به امید زاده شدن انسانِ غیرسرطانی.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

نویسنده: bamdadi

A little man with big dreams.

5 دیدگاه برای «سرطانِ زیست‌کره»

  1. شهر نشيني , پاشنه آشيل جامعه جهاني
    دو سال پيش سازمان ملل متحد اعلام كرد كه براي اولين بار در طول تا ريخ زندگي انسان بر روي زمين ميزان جمعيت انسانهايي كه در شهرها زندگي ميكنند از جمعيت روستا ها بيشتر شده است ִ اين خبر زنگ خطري جدي براي جامعه جهاني است ִ زيرا در حقيقت شهر ها براي تامين خدمات به روستا ها درست شدند ִ شهرها جايي بودند كه معمولا» داد وستد كالاهاي توليد شده در مزارع و روستا ها در آنجا صورت مي گرفت و ابزارهاي لازم براي كار در مزارع توليد مي شدִ شهر ها جوامعي كاملا» مصرفي هستند و در توليد نقش غير مستقيم و اندك دارند ִ
    نیاز اصلی انسانها برای ادامه حیات بیولوژیکی همانند دیگر جانوران موجود بر روی کره زمین ,شامل خوراک ، پوشاک و مسکن است . این نیازها دارای یک حد اقل است که با کمتر از آن , زندگی نمیتواند ادامه یابد و بیشتر از آن نیز بعنوان موارد غیر ضروری و لوکس مطرح میگردد .
    انسان بعنوان موجود با قدرت درک و شعور و اندیشه ( البته با تعریف خود اانسان) نیازهای غیر بيولوژیکی نیز احساس می کند که برای تامین آن نیازها به هنر ، مذهب ( عقیده و ایمان) نیاز دارد . این نیاز ها نیز دارای یک حداقل هستند و بیش از آن بعنوان افراط ،تعصب و خودخواهی و طمع مطرح میگردند .
    برای تامین نیازهای بیولوژیکی انسانها به کارهای اصلی و کلیدی نیاز دارند که عبارتند از :
    ۱- کشاورزی و دامپروری
    ۲- شیلات
    ۳- معدن
    ۴- صنایع برا ی تولید محصولات ضرور ی
    زندگی جمعی انسانها در مزارع کشاورزی و محل تولید مواد غذایی (روستا ها و بنادر ماهیگیری ) شروع شد و شکل گرفت . در اثر رشد جمعیت و بازده بیشتر نیروی کار در مزارع و نیاز به تبادل محصولات تولیدی و تا مین ابزار و وسایل لازم برای تولید کشاورزی و شیلات ، و بعنوان نوعی دیگر از اجتماعات انسانی ، شهر ها شکل گرفتند .
    در حقیقت شهر ها درست شدند تا در خدمت روستاها و مراکز تولیدی باشند ، ولی مانند دیگر اختراعات و تولیدات اجتماعی انساتها ، شهر نشینی نیز در طول زمان تغییر شکل داد و روند معکوس شد بطوری که مراکز تولیدی (کشاورزی ، شیلات ، معدن و صنعت) در خدمت شهر نشینی قرار گرفت . یکی دیکر از پدیده های شهر نشینی پیدایش دولت – ملت ها بود واز آنجایی که دولت ومراکز قدرت دولتی در شهر ها شکل گرفتند و مستقر شدند ، قدرت سياسي شهر ها و شهر نشینان در اجتماعات انسانی افزایش یافت .
    از طرف دیگر تمرکز جمعیت در شهر ها خود نیاز به انواع و شکلهای دیگر از کارهای خدمات و غیر تولیدی بوجود آورد .
    به علت دوری و جدا بودن از کارهای تولیدی ضروری کشاورزی جامعه شهری میتوانست دارای روند زندگی متفاوتی از جامعه تولیدی کشاورزی ، دامپروری و شیلات داشته باشند . زیرا کارهای کشاورزی و ، دامپروری و شیلات دارای روندی است که به مقدار زیاد تا بع شرایط محیطی ( آب وهوا ) است که برنامه ریزی و شرایط و زمان کار نمیتواند به دلخواه انسانها برقرار گردد . در صورتیکه کارهای خدماتی در شهر ها از روند و برنامه قابل انعطاف تری برخوردار است و میتواند زمان فراقت بیشتری ایجاد کند که برای پر کردن این اوقات در جوامع شهری , هنرهای مختلف ایجاد و گسترش یافتند . و همچنین این خصوصیت برای انسانها بسیار جذاب بود و میتوانست بخش زیادی از رشد جمعیت انسانی را به خود جلب کند و جمعیت شهر ها را افزایش دهد و افزایش جمعیت شهر ها نیاز به کارهای خدماتی را افزایش دهد و همینطور این روند و چرخه ادامه یافت .
    بخش معدن و صنعت که در ابتدا در خدمت تامین نیازهای مربوط به بخش تولیدی کشاورزی و شیلات بودند به سمت تولیدات محصولات غیر ضروری و لوکس که بیشترین مصرف را در جوامع شهری داشت رو آوردند .
    ادامه و گسترش این روند تا زمانیکه با روند کلی حرکت و زندگی انسانها هماهنگ و در تعادل بود تا حدی لازم و ضروری بود ولی در چند دهه اخیر سرعت و روند گسترش شهرها و بخش خدمات مربوط به آن , آنچنان افزایش یافته است که برای آینده انسان زنگ خطر را بصدا در آورده است .
    گسترش شهر ها بعلت رقابت با بخش تولیدی ( بخصوص کشاورزی) در مورد استفاده از منابع (آب و خاک)‌ میتواند خطر آفرین باشد . همچنین افزایش وزن شهرنشینان و جوامع شهر نشینی در تصمیمات مربوط به برنامه ها و سیستم اقتصادی و سیاسی در دولت ـ ملتها که موجب می گردد این برنامه ریزی ها و تصمیمات بر اساس نیازهای کاذب جوامع شهری انجام شود برای آینده بشر خطرآفرین می باشد .
    شهر نشينان از بلندگوها و رسانه هاي بسيار قوي برخوردارند , بنابراين در هر مورد آنچنان سروصدايي ايجاد مي كنند كه همه چيز را تحت الشعاع قرار مي دهند ִ در تمام جوامع جهاني ميزان انرژي و هزينه اي كه صرف سرو سامان دادن به مسائل ترافيكي شهرها مي شود , ده ها برابر ميزان تخصيص يافته براي كارهاي مرتبط با توليد محصولات ضروري براي ادامه زندگي انسانها است ִ
    از نظرموارد مربوط به علم و تحصيلات (!!!!) نيز, شهرنشينان بعلت در دست داشتن دولت ازاین امتيازات ويژه كه در اختيار دارند استفاده كرده و مي كنند و بيشتر امكانات را در شهر ها فراهم مي كنند و در نتيجه بيشترين تعداد انسانهاي تحصيلكرده و دانشگاه رفته از بين شهر نشينان هستند و بنابر اين ميتوانند مشاغل و پست هاي سياسي و اقتصادي را بين خودشان تقسيم كنند و اين چرخه همچنان ادامه يابد ִ این روند موجب می شود که انسانهایی که از پوسه تولید کاملا ایزوله شده اند و هیچ دید واقعی از طبیعت و چگونگی تولید مواد ضروری برای ادامه زندگی انسان بر روی زمین ندارند با دیدگاهی غیر واقعی و بر اساس اولویت به تامین نیازهای ثانویه یا غیر ضروری در راس هرم تصمیم گیری قرار گیرند.
    در جوامع استعمار شده ( جهان سوم ) اين مسئله بعد ديگري نيز دارد و آن اين است كه سيستم اداري و آموزشي اين كشورها بوسيله مستشاران از كشورهاي استعمار گر ( سفيد و مسيحي ) برنامه ريزي و پايه گذاري شده است ִ اين مستشاران در هيچ زمان غم مردم محلي كه ازنظرآنان عقب افتاده و بيشعور بودند را نداشتند , بنابر اين سيستم آموزشي را آنچنان طراحي كردند كه تحصيلكرده ها بعنوان ستون پنجم آنها عمل كنند و همواره منافع آنها را تامين كنند ִ سيستم اداري نيز به گونه اي طراحي شدند كه بغير از بخشهايي كه مستقيم مربوط به تا مين منافع استعمار گران مي شد ( مثل صنعت نفت در ايران ) از كار آيي برخوردار نباشد و بيشتر مشكلات ايجاد كند تا راه حل باشد ִ اين مورد باعث مي شد كه اعتماد بنفس مردم را از بين ببرد و به اين نتيجه برساند كه آنها واقعا» كم هوش تر و بي عرضه تر و عقب افتاده تر از جوامع استعمارگر هستندִ همچنین آموزش دیدگان این سیستم های آموزشی همواره از فرمولها و سیستمهایی که برای جوامعی که از نظر فرهنگی و اجتماعی و سیاسی کاملا در نقطه مقابل آنها قرار دارند استفاده می کنند که در نتیجه کار کرد مناسب و درست نداشته و نخواهد داشت . مثل این است که دارویی که برای کسی که دارای قند خون بالایی است را برای کسی تجویز کنیم که قند خون بسیار پایین دارد . یطور یقین نتیجه برای دومی مرگ آفرین خواهد بود .
    در ده هاي اخير با تغييرات تكنولوژيكي سريع و رشد سرطاني تكنولوژي و سيستم رايانه اي و ديجيتالي , رشد و گسترش شهر نشيني و افكار و ذهنيت شهر نشيني ( ذهنيت كاملا» تخيلي و غير توليدي ) نيز چند ده برابر شده است ִ اين ذهنيت مسلط گرديده است كه تكنولوژي پاسخگوي همه مسائل و مشكلات اجتماعات انساني مي باشد ִ نسل جوان (بخصوص در شهرها) بر اين باور هستند كه اگر سيستم كامپيوتري و اينترنت سريع داشته باشند ديگر به هيچ چيز ديگر نيازي ندارند ִ سيستم اينترنت موجب گرديده كه اين طرز تفكر در گوشه و كنار و دورافتاده ترين جوامع در جهان نيز گسترش يابد ִ در حاليكه در واقعيت اين انسانها هستند كه بايد با كار خود در مزارع , دامداري ها, معادن و درياها و كارخانه ها نياز اصلي انسانها را تامين كنند ִ
    تمركز جمعيت در شهرها و جدايي اين جوامع از واقعيت ها و زندگي تولیدی واقعي , مسائل خاص خود از جمله افزايش جرايم و افسردگي و ديگر بيماريهاي رواني را بوجود آورده است ִ
    بخش متوسط به بالاي شهر نشينان , انسانهايي شده اند از خود راضي كه هيچ خدايي را بنده نيستند و تصور ميكنند كه ابر و باد و مه و خورشيد و فلك بايد در كار باشند تا فقط و فقط نيازهاي آنان را برآورده سازند و ديگر انسانهايي كه درشهر هاي كوچك و روستا ها زندگي ميكنند , انسانهاي دسته دو هستند و همينقدر كه اجازه دارند زنده باشند بايد شاكر باشند ִ براي مثال اگر در وسط زمستان , گوجه فرنگي در مغازه هاي اطراف خانه اشان كم وگران شود ,آنچنان جنجالي به پا ميكنند كه انگار دنيا به آخر رسيده است ִ از نظر سياسي هم هركس كه آنها انتخاب كنند بايد بر سر كار آيد , در غير اين صورت تقلب شده و يا مودبانه تر اينكه رقيب, انسانهاي روستا نشين كه از نظر انان عقب افتاده و نفهم هستند را خريده است ִ
    اگر منبع و دارایی های کره زمین بطور عادلانه و به نسبت سهم هر کس در تولید (کشاورزی شیلات و معدن و صنایع تولید چیزهای ضروری و غیر لوکس ) بین انسانها در روی زمین تقسیم می شد بطور مسلم تمام انسانهای شهر نشین ( متوسط به بالا) می بایست حداقل دوسوم آن چیزی که در اختیار دارند را به جامعه باز گردانند. این در حالیست که خیلی از آنها هم زمان با اینکه از بی عدالتی موجود فریادشان به آسمان رفته است همچنان توقع دارند که آنچه که دارند کم است و باید بیشتر داشته باشند. برای کسی که متوجه نیست ( یا آگاهانه چشم خود رابسته است) این پای اوست که بر روی گلوی آن انسانهایی است که دارند خفه میشوند بسیار آسان است از دموکراسی و گفتمان و آزادی و دیگر کلمات دهن پر کن صحبت کند.
    جامعه شهر نشین در تمام دنیا مانند خوره به جان بشریت بر روی کره زمین افتاده و بزرگترین و اصلی ترین عامل از بین رفتن زندگی انسانی است . برای ادمه زندگی سالم و عادلانه نیاز است که روند گسترش شهرهای بزرگ و متوسط کند و حتی معکوس گردد و این نیاز به انقلابی جهانی دارد که پیش خواهد آمد.

    لایک

  2. Agent Smith: I’d like to share a revelation that I’ve had during my time here. It came to me when I tried to classify your species and I realized that you’re not actually mammals. Every mammal on this planet instinctively develops a natural equilibrium with the surrounding environment but you humans do not. You move to an area and you multiply and multiply until every natural resource is consumed and the only way you can survive is to spread to another area. There is another organism on this planet that follows the same pattern. Do you know what it is? A virus. Human beings are a disease, a cancer of this planet. You’re a plague and we are the cure.
    matn az filme the matrix: http://www.imdb.com/title/tt0133093/quotes

    لایک

من همه‌ی کامنت‌های وارده را می‌خوانم. اما ‌لطفا توجه داشته باشید که بنا به برخی ملاحظات شخصی از انتشار و پاسخ دادن به کامنت‌‌هایی که (۱) ادبیات تند، گستاخانه یا بی‌ادبانه داشته باشند، یا (۲) در ارتباط مستقیم با موضوع پستی که ذیل آن نوشته شده‌اند نباشند و یا (۳) به وضوح با نشانی ای‌میل جعلی نوشته شده باشند معذور هستم. در صورتی که مطلبی دارید که دوست دارید با من در میان بگذارید، از صفحه‌ی تماس استفاده کنید. با تشکر از توجه شما به بامدادی.