خواندن کتاب «شکست مفتضحانه» یا «ناکامی» (Fiasco) نوشته استانیسلاو لم را تمام کردم. نمیدانم کتاب به فارسی ترجمه شده یا نه*، من ترجمهٔ انگلیسیاش را با کیندل (Kindle) خواندم.
این اولین داستان بلندی بود که از لم میخواندم. البته فیلم سولاریس را دیده بودم و آشنایی من با لم به همان سولاریس بر میگردد. خواندن متن اما به نویسنده نزدیکتر است و در واقع خواندن «ناکامی» و مقایسه آن با آثار علمی-تخیلی دیگری که خوانده بودم (از کلارک، آسیموف و برادبری و متفرقههایی از دیگران) به من ثابت کرد که نگاه لم به داستانهای علمی-تخیلی به آنچه من از این نوع داستانها انتظار دارم نزدیکتر است و در واقع لم نویسندهٔ علمی-تخیلی مورد علاقه من است.
متن مملو از اصطلاحات علمی و توضیح دربارهٔ جزییات فنیای است که کمتر در نوشتههای علمی-تخیلی میتوان پیدا کرد. به طوری که خواندن متن بدون استفاده مکرر از فرهنگ لغت برای من ناممکن بود. این اشاره زیاد به جزییات از یک طرف کیفیت و باورپذیربودن داستان را بالا میبرد و از طرف دیگر مقصود اصلی نویسنده که پیچیده و عظیم نشان دادن دنیای اطراف در مقابل کوچکی و ناتوانی انسان است را بهتر نشان میدهد. شدت و کیفیت بحثها و جزییات فنیای که در داستان به کار برده شده به حدی است که درک همهٔ فرایندهایی که در داستان رخ میدهد برای من ناممکن بود و احتمالا هدف لم هم از آوردن این جزییات فنی و دقیق این بوده که همان تاثیری که گفتم را در مخاطب بگذارد.
تم اصلی داستان تلاش برای ایجاد اولین برخورد نزدیک با موجودات هوشمند غیرزمینی است که از طریق سفری طولانی در کهکشان انجام میشود. به تدریج که داستان به پیش میرود فرستادگان زمین با ناشناختههای بیشتری از تمدن هدف مواجه میشوند که نویسنده از طریق بحثهای مفصلی که در سفینه میان دانشمندان در میگیرد ابعاد روانشناختی و فلسفی آن را بیشتر باز میکند. هر چه داستان بیشتر جلو میرود ناتوانی فرستادگان زمین از درک خصوصیات و انگیزههای تمدن هدف بیشتر روشن میشود و عاقبت تماس با موجودات ناشناخته به مفتضحانهترین شکست (Fiasco) ختم میشود.
در یکی از نقاط داستان، هنگامی که فضانوردان بعد از مواجه شدن با رفتارهای غیرقابل توضیح تمدن بیگانه از کامپیوتری که در سفینه حاضر بود راهنمایی میگیرند با حیرت متوجه میشوند که الگوریتمهای کامپیوتر هم مانند خود آنان به شدت در «دایره تفکر بشری» محصور است. یکی از دانشمندان با تعجب میگوید (نقل به مضمون):
ما آمده بودیم تا به کمک کامپیوترهایمان تمدن بیگانه را بشناسیم، اما چیزی که فهمیدیم این بود که ما به کامپیوترهایمان چقدر شبیهیم.
لایهٔ دیگری از داستان برخورد فرهنگی بین فرستادگان زمینیان و ساکنان سیارهٔ کوینتا (Quinta) روایت برخوردهای فرهنگی تمدنهای داخل زمین هم هست. مرحله مرحله در داستان هنگامی که تلاشهای فضانوردان در برقراری تماس با کوینتاییها شکست میخورد و سفینهٔ فضایی دست به اقدامات خشونت آمیز علیه ساکنان سیاره میزند داستان را به صورت استعارهای از برخوردهای فرهنگی مشابه در زمین خودمان میدیدم. فرستادگان زمین تصورات خاص بشری خود را از ساکنان کوینتا انتظار داشتند و این پیش فرضهای ریشه دار در فرهنگ و زبان و علم و شیوه تفکر و حتی تخیلات آنها منجر به تفسیر رفتارهای کوینتانیها به شیوهٔ بشری میشد. تفسیرهایی که بعضا برخوردهای قهرآمیز با آنها را توجیه میکرد. آیا در تاریخ کهن و معاصر کرهٔ زمین شاهد چنین برخوردهای فرهنگی در سیارهٔ خودمان نبودهایم که با نیت مثبت (برقراری تماس) شروع شده باشد و به سرعت به خشونت گراییده باشد؟
سیاره کوینتا همچنین وضعیتی شبیه دوران جنگ سرد و فلج شدن طرفین درگیر در یک رقابت تسلیحاتی غیرقابل خروج را تداعی میکند. کوینتا به دنبال رقابتهای تسلیحاتی به یک ماشین نظامی تبدیل شده است که سرنوشت محتوم آن نابودی است. تمام تلاشهای فرستادگان زمین برای برقراری تماس با کوینتا شکست میخورد چرا که حتی اگر از ناتوانی طرفین به درک متقابل بگذریم، وضعیت تعادل ناپایداری که در کوینتان میان رقبای درگیر ایجاد شده است به حدی شکننده است که هر طرفی که اولین تماس را با قدرت برتر (سفینه زمینی) برقرار کند تعادل را به سود خود به هم خواهد زد. در نتیجه همه طرفین تلاش میکنند تا تماسی برقرار نشود. استعارهٔ زیبای خانهای از جنس ورقهای بازی (house of cards) که در داستان به کار رفته و طرح روی جلد (بالای همین پست) هم به آن اشاره میکند همین وضعیت تعادل ناپایدار و شکنندهٔ سیارهای که اسیر رقابتهای فلج کننده تسلیحاتی و نظامی شده است را نشان میدهد.
داستان ناکامی نوشته استانیسلاو لم یک داستان علمی-تخیلی چند وجهی، چند لایه، غنی و پیچیده است که خواندنش را به همه توصیه میکنم.
* با تشکر از آذین که توی کامنت ها اشاره کرد که کتاب به فارسی ترجمه شده است. به نام شکست در کوئینتا
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
گویا به فارسی ترجمه شده :
شکست در کوئینتا
نوشته : استانیسلاو لم
ترجمه : پیمان اسماعیلیان
انتشارات جوانه رشد
http://1book.persianblog.ir/post/76
لایکلایک
تجربه کیندل چطور بود
لایکلایک
خیلی خوب بود. از همیشه همراه بودنش خیلی استفاده بردم. زمان های مرده رو تقریبا کاملا پر می کنه و به سختی می شه بهانه ای برای نخواندن یافت.
لایکلایک
داستان های لم از آن نوعی است که می توان Hard-core Si-Fi خواندشان. از من بپرسند لم در قله ادبیات علمی قرار دارد.
ترجمه مایکل کندل را می خوانی یا مترجمی دیگر است؟
لایکلایک
آره کاملا موافقم. دست کم تا حدی که من نویسنده های علمی و تخیلی را می شناسم لم در سطح کیفی کاملا متمایزی قرار داره.
بله همون ترجمه ای که گفتی. خیلی خوب ترجمه کرده به سختی می شه حدس زد این ترجمه است. از نظر دامنه لغت ها و غیره می گم.
لایکلایک
سلام
بنده به شخصه عاشق رمان های علمی تخیلی هستم و بیشتر کتاب هایی هم که خوندم رمان علمی تخیلی هستند و این بین علاقه ای که به شخص استانیسلاو لم دارم به هیچ کدام از نویسندگان علمی تخیلی ندارم حتی آسیموف و سی کلارک …
پیشنهاد می کنم رمان شکست ناپذیر رو هم از این نویسنده بزرگ بخوانید،عالی هست و جالب
در مورد سولاریس هم پیشنهاد می کنم خود کتاب رمان رو بخوانید چون همانطور هم که آقای استانیسلاو لم در مورد فیلم ها گفتند از هر دو فیلم ناراضی هستند.
هیچ کدام به داستان اصلی وفادار نبودند و از نطر خودم هم هر دو تا فیلم که از روی کتاب نوشته شده اند به غایت مزخرف بودند اما رمانش عالی بود.
لایکلایک
ممنون حتماً بررسی میکنم. کتاب سولاریس را مطالعه کردهام و قطعاً اثر خوبی است. البته به نظرم فیلم تارکوفسکی صرف نظر از اینکه چقدر به کتاب وفادار است یک اثر ماندگار سینمایی و هنری است.
لایکلایک