دوست دارم یا موافقم؟

این درست که در هر دوست داشتنی جلوه‌هایی از منطق هم وجود دارد اما نمی‌توان انکار کرد که «دوست داشتن» یک فعل حسی است؛ یعنی با گفتن «این را دوست دارم» گرایش و توجه عاطفی خود را نسبت به «این» اعلام می‌کنیم. شبکه‌های اجتماعی فیس‌بوک (Facebook) و گوگل‌خوان (Google Reader) این امکان را به کاربران خود می‌دهند که به کمک فشردن دکمهٔ‌«دوست داشتن» یا لایک (Like) محتوای مورد علاقهٔ خود را نشانه‌گذاری کنند و بگویند که مطلب مورد بحث از لحاظ «حسی» مورد توجه آن‌ها بوده است. اما در صورتی که مطلبی بیشتر از لحاظ «منطقی» مورد تایید یا توجه بود چطور؟ در حال حاضر کاربران چاره‌ای ندارند که باز هم دست به دامن همان دکمهٔ لایک بشوند، منتها این‌بار نه به معنای «دوست دارم»‌ که به معنای «موافقم» یا «تایید می‌کنم».

سران فیس‌بوک و گوگل که این‌جا را نمی‌خوانند، اما پیشنهاد من این است که این دو مفهوم از هم تفکیک شوند. یعنی اگر مطلبی را از لحاظ حسی پسندیدیم دکمهٔ‌ لایک (Like) را بزنیم و اگر برایمان از نظر منطقی جالب توجه بود دکمهٔ‌ «موافقم» (Agree) را.

«دوست داشتن» چیزی لزوما به معنای «موافق بودن» با آن نیست. موافق نیستید؟
.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

نویسنده: bamdadi

A little man with big dreams.

4 دیدگاه برای «دوست دارم یا موافقم؟»

  1. Aksare user-haye Facebook teen hastan va hessi raftar mikonan. Movafegham bishtar be darde adamaye mian-saal mikhore.
    yeki az osole HCI ine ke har chizi sade-tar tarrahi beshe va user kamtar fek kone behtare. age Like va Agree ba ham bashan, adam gir mikone ke aya man ino doos daram ya bahash movafegham.

    لایک

  2. کامنت قبلی غلط املایی دارد لطفن حذفش کنید.
    اگر خاطرتان باشه من حدود دوماه پیش برات نوشتم که دوست داشتن داره برا ما ایرانی ها به یک حس مازوخیستی تبدیل میشه. این از این.
    اما در زمینه ی “منطقی” بودن و کلا اینکه یک نوشته چیزی رو روشن کنه, این از نظر روانی یک تابو محسوب میشه من کمی در زمینه روانشناسی و روانشناسی اجتماعی تحقیق کرده ام و به این نتیجه رسیده ام که افراد:
    -در زمینه زندگی عادی از استدلال ها فراری هستند. دلیل روانی اون چیزیه که “مکانیسم های دفاعی” نامیده میشوند یک استدلال که در مورد کار یک آدم باشه چون اغلب نقدی به کار های اونه در ناخوآگاه فرد یک “احساس بد” به وجود میاره. این تو روابط فردی فراوان دیده میشه
    -در داخل ایران منطقی برخورد نکردن بیشتر هم دیده میشه (و باید اعتراف کرد یک دلیل اون سابقه تاریخیه که توضیح ش حوصله می خواد) خلاصه این که جامعه غربی مدام از طریق رسانه هاش داره منطق رو باز تولید می کنه ( برای نمونه محاسبه کنید ترافیک رسانه های انگلیسی زبان تو جملات سامثینگ ایز رانگ و آی هو نو ایدیا چه قدر زیاده؟) و در جامعه ایرانی به دلیل حاکم بودن یک اتمسفر دینی برعکس همه چیز به جای دلیل مدار بودن “توجیه مدار” است. “توجیه” از نظر منطقی در معنایی که من به عنوان یک آسییب روانشناسی به کار می برم “یک سفسطه است برای توضیح پارادوکس های زندگی”.
    تاکید می کنم حتما یک پست در مورد این “مکانیسم دفاعی توجیه” بنویسید. چون بسیار مهم است و تمام مردم و مخصوصا سیاست مداران را ناخودآگاه بازیچه خودش میکند.
    به هر حال “یک اقلیتی” از مردم هستند که به منطق اهمیت می دهند الباقی ساده از کنار قضاوت های درست و نادرست می گذرند و اساسا با صدق و کذب گزاره ها کای ندارند, تا وقتی که به آنها مربوط شود آن موقع است که به خاطر همان مکانیسم دفاعی لعنتی توجیه “مجبورند بسیار سریع” یک چیزی برای دفاع از خودشان بگویند که مسلما چون این گزاره آخری به منافعشان مربوط است دیگر به صدق و کذبش کاری ندارند. حتی اونور آب هم افراد معتقدند در شرایط سخت حاضرند برای دفاع از خودشان هر کاری بکنند. اما چرا “این دفاع از خود به هر قیمتی” به یک عادت هر لحظه ای در یک جامعه تبدیل می شود این به رسانه ها یا الگوها مربوط است که چه طور بر خورد با یک “تعارض” (اصطلاح روانشناسی) یا یک پارادوکس (اصطلاح منطقی) را نشان میدهند.
    -در کشور ما سیاست مداران که الگوهای مردمند همیشه مثل یک حیوان چهارپا ( واقعا عصبی هستم) با تعارض ها و پارادوکس ها برخورد می کنند. و برای حفظ خودشان وقتی با یک نقد منصفانه روبرو می شوند شروع به دست و پا زدن می کنند.
    -یک توضیح علمی دیگه به چیزی بر میگرده که pluralistic ignorance نامیده میشه و من ترجمه اش کرده ام “پس زنی اجتماعی” یا “پس زنی کثرت گرایانه” این یکی در حوزه social psychology هستش و مربوط به این هستش که افراد در جمع همیشه سعی می کنند واقعیت های درونی هم دیگر رو سرکوب کنند یا پس بزنند. پس فرد برا این که تو جمع حرف بزنه مدام خودش رو مجبور میکنه برای هم رنگ جماعت شدن تفکرات خودش رو پنهان کنه.
    این خیلی وحشتناکه چون من کسی هستم که خانواده ام مدام سرزنش ام می کنند که چرا تو اتاقت راه میری و بلند بلند فکر می کنی واقعیت اینه که ما انسان ها تا وقتی با خودمون حرف نمی زنیم در واقع استدلالی نمی سازیم بلکه همیشه داریم برای تعارض هایی که دیگران پدید آورده اند توجیه می سازیم.
    و این همان چیزی است که بامدادی عزیز, ما انتلکتوئل ها را از بقیه مردم جدا میکند, آنها هیچ وقت فکر نمی کنند اونها مدام دارند محیط را توضیح می دهند تازه چون تقریبا همه چیز را توجیه می کنند هرگز به یک چاچوب صاف و ساده برای استدلال نمی رسند.
    بنابراین فیس بوک و گودر این “اشتباه” را به سهو یا عمد می کنند که به خاطر ایجاد موج با روش “احساس” که یک عامل از نظر روانی “ناخودآگاه” است از لایک استفاده می کنند.
    در پایان یک سوال منطقی: آیا حاضری کلمه دوست داشتن را با کلمه موافقم در پایین پست هایت عوض کنی حتی اگر بدانی “مردم عادی” این دکمه را فشار نمی دهند؟!

    لایک

  3. «like» در زبان انگلیسی معنایی خیلی گسترده‌تر از صرفاً «دوست داشتن» داره. به نظر من حتی تاثیر زبان انگلیسی روی زبان فارسی باعث شده که «دوست داشتن» هم در زبان فارسی تنها از یک مفهوم انتزاعی و حسی به مرتبه‌های واقعی و مقصودی نزدیک بشه. در کل فکر کنم «interested» بتونه هر دو اینها رو در بر بگیره، چون هم فعلیه هم ذهنی.

    لایک

من همه‌ی کامنت‌های وارده را می‌خوانم. اما ‌لطفا توجه داشته باشید که بنا به برخی ملاحظات شخصی از انتشار و پاسخ دادن به کامنت‌‌هایی که (۱) ادبیات تند، گستاخانه یا بی‌ادبانه داشته باشند، یا (۲) در ارتباط مستقیم با موضوع پستی که ذیل آن نوشته شده‌اند نباشند و یا (۳) به وضوح با نشانی ای‌میل جعلی نوشته شده باشند معذور هستم. در صورتی که مطلبی دارید که دوست دارید با من در میان بگذارید، از صفحه‌ی تماس استفاده کنید. با تشکر از توجه شما به بامدادی.