متن زیر (منتشر شده در نشریه Foreign Affairs برگردان از من) نوشته آقای حسین موسویان، محقق دانشگاه پرینستون و سخنگوی سابق ایران در رابطه با پرونده هستهای است. در این نوشته آقای موسویان توضیح میدهد که در دو دهه اخیر قدمهای مهمی در راستای توسعه روابط با آمریکا از سوی ایران برداشته شده است که به دلایل مختلف تا امروز مورد توجه یا پذیرش آمریکا قرار نگرفته است. در پایان او پیشنهادهایی جهت خروج از وضعیت خطرناک فعلی ارائه میکند و معتقد است این گزینه هنوز «امکانپذیر» است.
از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، دو نگرش عمده بر سیاست خارجه ایران تاثیر گذاشته است. بر اساس نگرش اول، ایران و ایالات متحده میتوانند با در نظر گرفتن اصل احترام متقابل با یکدیگر تعامل کنند، در امور داخلی یکدیگر دخالت نکنند و در راستای منافع مشترک با هم همکاری کنند. آن دسته از افرادی که پشتیبان چنین دیدگاهی هستند، تاریخ پر از دشمنی و اندوه روابط بین دو کشور را تایید میکنند، اما چنین باور دارند که عادیسازی روابط امکانپذیر است. نگرش دوم، بدبینتر است و عمیقا اعتمادی به ایالات متحده ندارد و باور دارد که واشنگتن آمادگی و عزم لازم برای حل اختلافات موجود بین دو کشور را ندارد.
روزی که من وارد گفتگوهای مربوط به این دو دیدگاه شدم، بیش از ۳۰ سال بود که در دولت ایران و بیشتر از یک دهه بود که به عنوان معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی فعالیت میکردم (بخش اعظم سالهای بین ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۵). اولین تجربه من در این موارد به سالهای پایانی دهه ۱۹۸۰ باز میگردد، هنگامی که موضوع مورد دغدغه آمریکا و اروپا آزادسازی گروگانهای غربی در لبنان بود.
در آن دوران، ایران دهها پیام از طرف واشنگتن دریافت کرد که خواست رئیسجمهور وقت آمریکا آقای جورج بوش (پدر) را که در سخنرانی آغاز به کار خود نیز مطرح کرده بود منعکس میکردند: «حسن نیت در برابر حسن نیت».
همان سال، بوش به رئیسجمهور ایران آقای هاشمی رفسنجانی پیشنهاد معاملهای را داد: اگر ایران جهت آزادسازی گروگانهای آمریکایی و غربی در لبنان همکاری کند، با پاسخ مثبت ایالات متحده رو به رو خواهد شد. در پاسخ، تهران بر انتظاراتی که از آمریکا داشت تاکید کرد: آزادسازی و بازپرداخت میلیاردها دلار از داراییهای ایران که در آمریکا بلوکه شده بودند. در پایان مذاکرات رهبران ایران به این باور رسیده بودند که در مقابل آزادسازی گروگانهای غربی، اسرائیل نیز گروگانهای لبنانی را آزاد خواهد کرد، به خصوص شیخ عبدالکریم عبید، رهبر حزبالله.
دو مکتب فکری یاد شده وارد عمل شدند. آقای رفسنجانی باور داشت که این معامله میتواند باعث اعتمادسازی و منتهی به از سرگیری روابط شود. رهبر ایران، آیتالله خامنهای علیه اعتماد کردن به ایالات متحده هشدار داد و معتقد بود این سادهانگاری است که انتظار داشته باشیم ایالات متحده پاسخ تلاشهای ایران را به نیکی خواهد داد. ایشان در آن دوران (مانند امروز) معتقد بود که ایالات متحده در جستجوی چیزی کمتر از تغییر رژیم در ایران نیست. اما در نهایت، ایران تصمیم گرفت که نقش کلیدیای در آزادسازی گروگانهای غربی در لبنان بازی کند. اما ایالات متحده نه تنها داراییهای بلوک شده ایران را بازنگرداند، بلکه در راستای آزادسازی گروگانهای لبنانی نیز قدمی برنداشت.
علیرغم مخالفت شفاهی، آیتالله خامنهای در سالهای بعد مانع از تلاشهای آقایان رفسنجانی یا محمد خاتمی برای بهبود روابط با غرب نشد. به عنوان مثال ایران در سال ۱۹۹۷ «معاهده سلاحهای شیمیایی» را امضا کرد و بر اساس آن قبول کرد تا سال ۲۰۱۲ کلیه سلاحهای شیمیایی خود را نابود کند. در همان سال، ایران به «معاعده سلاحهای بیولوژیکی» پیوست. از سال ۲۰۰۱ به بعد ایران به آمریکا کمک کرد تا در اغلب بخشهای افغانستان بر طالبان چیزه شود و برای ۲۰ ماه متوالی بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری کرد. بنا به درخواست آژانس، دولت ایران درهای مراکز نظامی متعددی را جهت بازرسی گشود، فعالیتهای مربوط به غنیسازی اورانیوم را به حالت تعلیق درآورد و بندهای مربوط به پروتوکل الحاقی را اجرا کرد.
اگرچه ایران انتظار داشت که این رفتار راهی برای ادامه برنامه هستهایاش (که به عنوان یک امضا کننده پیمان منع تولید و گسترش سلاحهای هستهای مجوز چنین برنامهای را دارد) بیابد، ایالات متحده و غرب به سادگی مجموعه جدیدی از شکایتها را علیه ایران مطرح کردند. به عنوان مثال: سوالات مختلفی پیرامون برنامه هستهای ایران، نیات ایران در قبال اسرائیل و مخالفت و دشمنی با نقش نظامی آمریکا در منطقه به خصوص در عراق و افغانستان. ایالات متحده به جای اینکه به ایران به خاطر همکاری و تعاملش پاداش دهد، مجموعهای از تحریمهای جدید را علیه آن اعمال کرد و تلاشهایش را جهت افزایش فشارهای بینالمللی بر تهران شدت بخشید.
آیتالله خامنهای از رفتار واشنگتن متعجب نشد. در این دوران، او چندین بار مذاکره مستقیم با آمریکا را به قصد برقراری ارتباط رد کرد. او استدلال میکرد که آمریکا مایل است از موضع قدرت مذاکره کند و در نتیجه دست به تهدید، فشار و تحریم میزند تا ایران را بترساند و رام کند. واکنش خصمانه روزافزون غرب نسبت به آنچه که رهبر ایران سیاستهای معتدل ایران میدانست، در نهایت دست بالا را در سیاست داخلی کشور به گروههای رادیکال داد. که در نهایت به قدرت گرفتن آقای محمود احمدینژاد منتهی شد.
دشوار است که به گذشته نگاه بیاندازیم و فهرست کاملی از کارهایی که هر یک از دو طرف میتوانستند انجام دهند تا روند نزولی روابط بین دو کشور را معکوس کنند تهیه کنیم. بدون تردید، غرب و به خصوص ایالات متحده، فرصتهای بزرگی را در دوران ریاستجمهوری افراد میانهرویی مانند آقایان رفسنجانی و خاتمی از دست دادند. اما با قطعیت بیشتر میتوان گفت که هر دو طرف نیازمند عزم جدیتری برای عوض کردن نوع رابطه میان ایران و آمریکا بودهاند.
ريسجمهور آمریکا، آقای باراک اوباما در نطق آغاز به کار خود پیشنهاد فرصتی برای آغاز نوینی در روابط را داد. به محض ورود به کاخ سفید، او تمایل خود را برای مذاکره با جمهوری اسلامی ایران در زمینههای متعدد نشان داد که قرار بود به هدف از بین بردن بیش از ۳۰ سال دشمنی بین دو کشور انجام شود و «پیوندهای سازنده» بین دو کشور ایجاد کند. به اعتقاد من، اگر چه رهبر ایران هنوز درباره توانایی آقای اوباما در عوض کردن سیاستهای تثبیت شده آمریکا تردید داشت، اما نیتهای شخصی ایشان را باور کرد. به همین دلیل، رهبران ایران تصمیم گرفتند این امکان را آزمایش کنند و دست آقای احمدینژاد را در مدیریت روابط با واشنگتن بازتر کردند.
بدون شک، بخش قابل توجهی از گفتمان سیاسی آقای احمدینژاد درباره روابط با غرب تند بوده است. اما ایران چندین حرکت مثبت بیسابقه نیز انجام داد. همانطور که آقای محمد البرادعی رئیس سابق آژانس بینالمللی انرژی هستهای در یادداشتهای خود فاش ساخت، آقای احمدینژاد رئیسجمهور ایران تمایل خود را برای گفتگوی مستقیم با آمریکا و مذاکرات دوجانبه با این کشور بدون هیچ پیششرطی ابراز کرده بود. گفتگوها بنا بود بر پایه احترام متقابل انجام شوند و ایران قبول میکرد که به آمریکا در افغانستان و سایر مناطق کمک کند. آقای اوباما پاسخی نداد.
از آن روز به بعد، تقریبا همه غربیها تهران را به خاطر رد کردن موقعیتهایی که برای برقراری ارتباط ایجاد شده است سرزنش میکنند. آنها به طرحی اشاره میکنند که بر اساس آن قرار بود ایران ذخیره اورانیوم با درجه غنیسازی بالای خود را با میلههای سوخت که درجه غنیسازی کمتری دارند تعویض کند. این طرح را روسیه و آمریکا در ژنو در اکتبر ۲۰۰۹ پیشنهاد کردند. به فاصله اندکی بعد از آن جلسه، دولت ایران به آقای البرداعی گفت که تهران مایل است چنین معاملهای را مستقیما با آمریکا انجام دهد. واشنگتن پیشنهاد را رد کرد. ایران متعاقبا توافقنامه مشابهی را با برزیل و ترکیه امضا کرد که میتوانست یک اقدام مهم در راستای اعتمادسازی تلقی شود، اما آمریکا آن را نیز رد کرد.
در دسامبر ۲۰۱۰، آمریکا برای نخستین بار تمایل خود را برای پذیرفتن حق مشروع ایران جهت غنیسازی اورانیوم به مقاصد صلحآمیز را اعلام کرد. وزیر امور خارجه آمریکا، خانم هیلاری کلینتون در مصاحبه با شبکه بیبیسی اعلام کرد که ایران میتواند به غنیسازی ادامه دهد به شرط آنکه نشان دهد که میتواند این کار را به صورت مسولانهای و در تطابق با تعهدات بینالمللیاش انجام دهد. در پاسخ ایران گامهای مثبت جدیدی را به سمت آمریکا برداشت. یک منبع موثق به من گفت که در جریان کنفرانسی در کشور سوئد که فوریه ۲۰۱۱ برگزار شد، یکی از مقامات ارشد وزارت خارجه ایران دعوتنامه رسمی به مارک گروسمان، نماینده ویژه آمریکا در افغانستان و پاکستان تقدیم کرد تا جهت گفتگو درباره همکاری در افغانستان به ایران سفر کند. واشنگتن این دعوت را رد کرد.
سپس در اکتبر ۲۰۱۱، ایران هیات آژانس انرژی اتمی را به رهبری مقام ارشد این سازمان آقای هرمان ناکرتس (Herman Nackaerts) به بازدید از مراکز تحقیقات آب سنگین و تاسیسات سانتریفیوژ خود دعوت کرد. یک منبع موثق به من گفت که در طی این بازدید، آقای فریدون عباسی-دوانی رئیس سازمان انرژی اتمی ایران یک چک سفید به آژانس انرژی اتمی پیشنهاد کرد: اعطای شفافیت کامل، باز بودن همه درها جهت بازرسی و همکاری کامل با آژانس. او همچنین آقای ناکرتس را نسبت به تمایل ایران جهت قرار دادن برنامه هستهای ایران تحت نظارت کامل آژانس و همینطور اعمال کامل پروتکل الحاقی به مدت ۵ سال به شرط برداشته شدن تحریمهای اعمال شده علیه ایران مطلع کرد.
آقای احمدینژاد که قصد داشت نیت مثبت ایران را شفافتر کند، در سفر خود به نیویورک در سپتامبر ۲۰۱۱ اعلام کرد که دو رهنورد آمریکایی که در ایران بازداشت شده بودند آزاد خواهند شد. او همچنین آمادگی ایران برای توقف غنیسازی اورانیوم تا سقف ۲۰ درصد را به شرط اینکه آمریکا سوختهای هستهای لازم برای راکتور حقیقاتی تهران بدهد اعلام کرد. این یک حرکت بسیار بزرگ جهت تامین خواستههای غرب بود و نشان میداد که ایران در جستجوی اورانیوم با درصد غنیسازی بالا نیست.
اما ایالات متحده مجددا پاسخ منفی داد. واشنگتن ایران را متهم به طرح نقشه ترور سفیر عربستان در آمریکا کرد. آمریکا همچنین روی محتوی و لحن گزارش آژانس که در ماه نوامبر منتشر شد تاثیر گذاشت به گونهای که در این گزارش اتهامهایی نسبت به احتمال وجود داشتن ابعاد نظامی در برنامه هستهای ایران مطرح شده است. ماه گذشته، واشنگتن بانک مرکزی را تحریم کرد، عملا نفت علیه ایران را مورد تحریم قرار داد، قطعنامه سازمان ملل علیه ایران درباره با تروریسم را حمایت کرد و قطعنامه جدیدی نیز که وضعیت حقوق بشر در ایران را محکوم میکرد سازماندهی کرد.
اوباما سیاستاش در رابطه با ایران را در ژانویه ۲۰۱۲ در نیویورک توضیح داد و با افتخار اعلام کرد که توانسته است جهان را به حرکت وادار کند و رژیم تحریمی بیسابقهای علیه ایران اعمال کند. اوباما گفت که تحریمهایی که توسط آمریکا رهبری میشوند اقتصاد ایران را به ویرانهای تبدیل کرده است. فقط سه سال بعد از آنکه کابینه اوباما سیاست تعامل با ایران را اعلام کرد، وزیر دفاع این کشور آقای لئون پانهتا ایران را یک کشور طرد شده خطاب کرد که یادآور توصیف کابینههای قبلی از ایران بود که ایران را عضو محور شرارت خوانده بودند. پانهتا همچنین یادآور شد که امیدوار است سیاست نوین اوباما رژیم ایران را تا آن پایه تضعیف کند که «وادار شوند تصمیم بگیرند که آیا میخواهند یک کشور طرد شده باقی بمانند یا به جامعه بینالمللی ملحق شوند.»
این بیانات، نشانههای واضحی هستند که سیاست تعامل با ایران اوباما شکست خورده است. واقعیتی که ارزیابی آیتالله خامنهای که گفته بود هدف اصلی سیاست آمریکا در قبال ایران تغییر رژیم است را تایید میکند. درهای برقراری ارتباط در حال بسته شدن هستند. اگر بخواهیم مانع از به هم کوبیده شدن این درها شویم، ایالات متحده باید بدون هیچ قید و شرطی اعلام کند که به دنبال تغییر رژیم در تهران نیست. ورای آن، به رسمیت شناختن چندین اصل برای بهبود روابط ایران و آمریکا بعد از دست کم ۳۰ سال بحران ضروری است. برای شروع، هر دو دولت باید تمرین مدارا کنند و سعی کنند حسن نیت متقابل را نشان دهند.
هم ایران و هم آمریکا تمایل دارند بازی نهایی طرف مقابل را بفهمند. هر دو باید پیشنویس یک «برنامه اصلی» جهت مذاکره را آماده کنند که شامل موضوعات هستهای و همه موضوعات مهم دوجانبه یا بینالمللی و منطقهای باشد. این پیشنویس باید هدف نهایی مذاکرات را معین کند و توضیح دهد عملی کردن آنها چه عوایدی نصیب هر طرف خواهد کرد. ایران و آمریکا باید در زمینه ایجاد امنیت و پایداری در افغانستان و جلوگیری از بازگشت طالبان به قدرت، ایجاد امنیت و پایداری در عراق، ایجاد یک سازمان در منطقه خلیج فارس به منظور تضمین پایداری منطقهای، همکاری هنگام بروز حوادث و مواقع اصطراری در دریا، تضمین آزادی کشتیرانی و مبارزه با دزدان دریایی، تشویق توسعه در آسیای مرکزی و منطقه قفقاز، تشکیل گروه مشترک جهت مبارزه با گسترش سلاحهای کشتار جمعی و تروریسم، و حذف سلاحهای کشتار جمعی و ترافیک مواد مخدر در خاورمیانه. در نهایت دو کشور میتوانند کارهای متعددی در زمینه افزایش روابط بین مردم خود انجام دهند مثل افزایش توریسم، افزایش روابط دانشگاهی و فرهنگی و تسهیل فرایند صدور روادید.
اشتباه بزرگی خواهد بود اگر آمریکا بخواهد از اختلافات موجود بین رهبران ایران بهرهبرداری کند. رهبران اصلی ایران اختلاف نظرهای مختلفی دارند (مثل سایر کشورها) اما آنها در مقابل دخالت بیگانه و تهاجم متحد و یکپارچه هستند. هم تهران و هم واشنگتن باید به صورت روزافزونی ایجاد تهدید، رفتار خصمانه و روشهای تنبیهی را کنار بگذارند و نشان دهند که در دوران تعامل در جستجوی روابط سالمتری هستند. سیاست تعامل باید همراه با گامهای مثبت عملی باشد، نه فقط کلام.
من به اندازه کافی نسبت به خطراتی که در روند فعلیای سیاست ایران و آمریکا نهفته است آگاه هستم که معتقد باشم تغییر ضروری است. یک مسیر صلحآمیز وجود دارد، مسیری که در آن اهداف ایرانیها و آمریکاییها تامین شود و همزمان حق قانونی ایران در زمینه فنآوری هستهای به رسمیت شناخته شود. واشنگتن و تهران باید این راه درست را به کمک یکدیگر پیدا کنند و علیرغم آنچه امروز در عرصه بینالمللی در حال وقوع است، من معتقدم که آنها میتوانند.
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
در اخر بطور ضمنی دلیل تشدید رفتار با ایران بجای تغییر رفتار بیان شده….بی شک روند لجوجانه سران جنبش ضاله سبز نقش موثزی در این راه داشته .بخصوص اینکه ادمهای نزدیک به جنبش از جمله شیرین عبادی رسما خواهان افزایش تحریمها بودند در حالی که سران جنبش و اطرافیانشان برای بازداشت یا حصر یک عده محدود مدام اعتراض میکنن یک بار هم به حصر ناجوانمروانه هفتادمیلیون ایرانی توسط غرب اعتراض نکردن…و متاسفم برای این همه لجاجت …
لایکلایک
تا اونجایی که من بیاد دارم موسوی در تمام بیانیه ها به شدت با هرنوع تحریم بر ضد ایران مخالفت کرده. لجاجت رو کسه دیگه ای میکنه که شخص خامنه ای است. خامنه ای هست که با لجاجت مانع از اعتراض قانونی شده و میشه ( حتی اگر فرض کنیم احمدینژاد برنده بوده باز حق اعتراض مسالمت آمیز رو مخالفان دارند)
لایکلایک
این دوست عزیزمون محقق پرینستون همون حسین موسویان آلمان و… میکونوس و…و… نیست احیانا؟!
عجب روزگار غریبی است:))
لایکلایک
بله. اینجا در مورد وقایع میکونوس به خلاصه کتابی که آقای حسین موسویان در آن رابطه نوشته اشاره کرده:
http://www.asriran.com/view.php?id=1661
به گفته ایشان ربط دادن وقایع میکونوس به مقامات ایرانی بر اساس شهادت فردی که به معرفی آقای بنیصدر به پروسه دادرسی ملحق شد شکل گرفته و مدرک مهم دیگری در این رابطه وجود ندارد. شهادت این فرد هم به گفته آقای موسویان مشکوک است:
«سرمدی معاون ارتباطات وزیر امور خارجه به سفیر آلمان خاطرنشان ساخت: اتهامات وارده علیه عالی ترین رتبه مقامات ایران بر اساس شهادت فردی بوده که خود در قضیه ربودن هواپیماها و سایر امور خرابکارانه و فعالیت های تروریستی علیه ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران دست داشته و اینها جرایمی هستند که دادگاه های ایران مدارک مثبته آنها را از منابع تروریستی استخراج کرده و در اختیار دارند.
معاون وزیر خارجه ایران ضمن تاکید بر اینکه دولت جمهوری اسلامی ایران تحت هیچ شرایطی حاضر به تحمل اینگونه اهانت ها نیست، افزود: روشن است که این نوع اقدامات خصمانه اثر ناخوشایندی بر روابط دو کشور خواهد گذاشت و مسوولیت عواقب آن بر عهده دولت آلمان است.»
لایکلایک
دوست عزیز شما قبل از اینکه حرفهای ایشان را باور کنید نگاهی دقیق به مدارک دادگاه برلین و Bfv بیاندازید:
http://www.golshan.com/asnaad/terorismje/sanad03/jenayat.doc
اینکه معاون وزیر خارجه هم چه فرمودند دلیل قانع کننده ای نیست، شما کامل مطالعه بفرمایید.
لایکلایک
سلام
بامدادی جان این مطلب و هم ببین جالب نوشته.ظاهرا دیدگاه یه افغانه
پیری زود رس یک انقلاب
urozgan.ir/fa-AF/article/2053/
لایکلایک
ممنون. مطالعه می کنم.
لایکلایک
دیدگاه مقاله تا حد زیاد درست است.
اما نمی توانم تعجبم رو پنهان کنم از اینکه عضو ارشد تیم مذاکره کننده هسته ای ایران در دانشگاه پرینستون چه می کنه؟ روی چی تحقیق می کنه؟
البته موضع گیری ایشان در انتقاد از سیاست غلط آمریکا کمی حالم رو بهتر می کنه
لایکلایک
من هم در جریان نیستم. ظاهرا ایشان بعد از مشکلات قضایی که در ایران برایش پیش آمد از ایران رفتند.
لایکلایک