بخش قابل مشاهده (و شاید قابل توجهی) از دوستان سبز از شنیدن خبر رای دادن آقای محمد خاتمی (و برخی دیگر از چهرههای سیاسی) ابراز تعجب فراوان کردهاند. به گونهای که دنبال کردن واکنشهای این افراد به محض شنیدن این خبر حاکی از این بود که بعضی از آنها نتوانستهاند خبر را باور کنند و احتمال قوی دادهاند که این خبر کذب بوده و شایعه عاملان نظام است. بسیاری هم او را به خیانت و غیره متهم کردند:
المیرا: آقای خاتمی، سهراب اعرابی سلام رسوند، گفت بگم خیلی مردی.
شهرزاد: آقای خاتمی چرا؟ ما به شما امید بسته بودیم کاش توضیح میدادید چرا امروز خیانت کردید؟
اکبر: دوستان می گفتم مرد روزهای سخت نیستی… راست می گفتن… گند زدی تموم.
آقای خاتمی نگاه براندازانه به نظام جمهوری اسلامی ایران ندارد. ایشان یک حامی منتقد نظام بوده که فضای فعالیت او و بسیاری از همکیشانش در این روزها محدود شده است. در شرایط فعلی حاکم بر کشور، آقای خاتمی چارهای ندارد جز آنکه به اردوگاه براندازان نظام (اپوزیسیون معاند)، منفعلان و یا حامیان نظام بپیوندد. اما چرا انتخاب آقای خاتمی مبنی بر رد کردن انفعال سیاسی (در حدی که حتی رای هم ندهد) و رد کردن نگرش براندازانه و تمایل نسبی به گروه حامیان نظام باید عجیب باشد؟ آیا اینکه آقای خاتمی به یک معاند تبدیل شود عجیبتر نیست؟
من علت تعجب این دسته از دوستان را داشتن نوعی توهم میبینم. این دوستان به دلایل مختلف تصمیم گرفتهاند به اردوگاه براندازان نظام (آنها که خواهان تغییر رژیم هستند) بپیوندند اما به نادرستی گمان میکنند افرادی مانند آقای محمد خاتمی، آقای رفسنجانی و حتی آقایان موسوی و کروبی نیز مانند آنها به اردوگاه براندازان نظام تعلق دارند. این نگرش نادرست است که باعث شده نوع انتظارات این افراد از رفتار سیاسی این شخصیتهای سیاسی به سمتی برود که هر حرکتی که از آنها در راستای تایید نظام انجام گیرد عجیب و باورنکردنی (و خیانتآمیز) تلقی خواهد شد.
این نگرش کاذب و نادرست از کجا ایجاد شده است؟ سوال خوبی است که باید در مورد آن بیشتر فکر کنیم. اگر چه میتوانیم حدسهایی بزنیم.
خلاصه بگویم. رای دادن آقای خاتمی فقط برای آنهایی عجیب است که دو خصوصیت زیر را به صورت همزمان دارند (توجه کنید هر دو خصوصیت باید باهم باشد):
1) نگاه براندازانه به نظام داشته باشد یعنی خواستار تغییر رژیم باشد.
2) در این گمان باشد که آقای خاتمی (و سایر رهبران جنبش سبز) نیز مانند ایشان نگاه براندازانه به نظام دارند.
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
با در نظر گرفتن این موضوع که آقای خاتمی برای حضور در انتخابات شرط تعیین کرده بود،فرض حضورشون کمرنگ مینمود،
البته فکر میکنم منظور ایشان از شرکت در انتخابات،دادن لیست نمایندگان با عنوان اصلاح طلب بوده و منظور ایشان شرکت در انتخابات نبود،
به هر روی بعد از رای دادن ایشان طرفدارانشان به دو قسمت مخالف و موافق تقسیم شدهاند که این میتواند سر آغاز جدایی جریان اصلاح طلبی از جریان رادیکال برانداز باشه
لایکلایک
حامد با شما موافقم. به خصوص در مورد این نکته خیلی خوب که اشاره کردید:
«بعد از رای دادن ایشان طرفدارانشان به دو قسمت مخالف و موافق تقسیم شدهاند که این میتواند سر آغاز جدایی جریان اصلاح طلبی از جریان رادیکال برانداز باشه.»
لایکلایک
چند میلیون بار باید این بخش به قول شما رادیکال از جریال اصلاح طلبی جدا بشه؟
تا جایی که بادم میاد چندین بار این حرف رو شنیدیم…
لایکلایک
شما هم منتظر همین بودی. نگاه شما خیلی به مسئلهی انتخابات سادهاست: این طرف خط براندازی نظام٬ اون طرف منتقد حامی نظام!
لایکلایک
بر عکسش صادق نیست. یعنی کسی که رای نمی دهد را نمی توان لزوما در دسته خاصی قرار داد. اما معمولا کسی که رای می دهد نمی تواند برانداز باشد.
این دسته بندی ایرادی دارد؟
لایکلایک
اشکال دسته بندیش این است که به صورت ضمنی تمکین می کند به این تلقی حکومت که رای ندادن یعنی مخالف نظام بودن.
این تلقی عامدانه، غلط است من اگر تلقی های غلط حاکمیت از اصول و قوانین را معیار و فرض بحث قرار دهم به عنوان حامی منتقد دارم از چه انتقاد می کنم؟
شما متاسفانه در قضیه تاثیر تند شدن فضا بر حذف حامیان منتقد، توصیف واقعیت را با تن دادن به آن اشتباه گرفته اید. واقعیت این است که وقتی فضا تند می شود دیگر ماندن در نقش حامی منتقد سخت می شود اما آیا این به این معنا است که حامیان منتقد باید این کار سخت را نکنند؟ اصلا!
برعکس بازی کردن این نقشهای سخت ظرفیت ساز است. اگر من حامی اصل نظام بمانم ولی برای فشار به حاکمیت رای ندهم یعنی اثبات عملی اینکه رای دادن فراتر از تکلیف یک حق است. علایی و مطهری نمونه های خوبی از این بازی در نقش سخت هستند.
لایکلایک
به نظر من سیاه و سفید یا صفر و یک دیدن قضیه کار اشتباهیه. من در مورد رای دادن ایشون هیچ نظری ندارم ولی بعید میدانم که تایید یا تکذیب مطلق رای دادن ایشان به عقل نزدیک باشد. من با توجه به تجارب قبلی معتقدم که گذشت زمان عمق مصلحتاندیشی ایشان را نمایان خواهد ساخت.
ایشان به هرحال از سردمداران اصلاحاتند و این کاروان را باید از مهلکه های متعدد بگذرانند…
لایکلایک
البته من لزوما مصلحت سنجی خاصی در این حرکت ایشان نمی بینم. اما این احتمال را هم باید جدا در نظر داشت.
لایکلایک
می خواهم با دو دیدگاه اخلاقی و سیاسی نگاه کنم به رای دادن خاتمی:
1)اخلاقی: شاید از لحاظ اخلاقی اصلا درست نبود رای دادن خاتمی نه به دلیل نگاه براندازانه بلکه به دلیل اینکه هیچکدام از شرایطی رو که خودش از حکومت خواسته بود، اجرایی نشده بود و ضمن اینکه میرحسین موسوی و مهدی کروبی همچنان در حصر خانگی بسر میبرن(چیزی به این مضمون یادم میاد که گفته بود تا این دو تن آزاد نشن رای نمیدم؟)
2)سیاسی: اما از نظر سیاسی به نظر من این کار شاید در آینده نوید یک تحول مطلوب رو در حاکمیت بده و شاید وضع موجود بهتر شود(بیشتر نمی تونم توضیح بدم)
لایکلایک
تا حد زیادی موافقم.
لایکلایک
این یک سفره به اسم «مردم» است و یک میهمانی برگزار شده که میزبانی ندارد. یک روز این مینشیند یک روز آن دیگری گاهی هم با هم!
مردم نامطلع ما به اشتباه، به بعضی دلخوش کرده اند. این حکومت اصلاح ناپذیر است. این آقا همان آدمی است که مجمع روحانیت مبارز را با خلخالی و کروبی تاسیس کرده.
توبه گرگ مرگ است. نه مجلس ششم از یاد میرود نه نخست وزیری موسوی نه دوران به اصطلاح اصلاحات خاتمی. ما تاریخ را فراموش نکرده ایم.
لایکلایک
خیلی بدبین هستید. من با شما موافق نیستم اما شاید حق داشته باشید.
لایکلایک
تعداد کسانی که دارند متوهم می شوند گویا خیلی زیاد شده، یک فکری به حال خودتان بردارید که در توهم در توهم بودن دیگران گیر کرده اید
لایکلایک
شاید زیاد شده باشد اما به نظر من هنوز صدایشان بیشتر از تعدادشان در جامعه است. دلیلش هم این است که بخش قابل توجهی از آن ها از طبقه متوسط شهری و در نتیجه دارای امکانات بیشتری جهت رساندن صدای خود به دیگران هستند. رسانه های خارجی هم بیشتر با نگرش این گروه همراه هستند و خواه ناخواه صدای این ها بیشتر به گوش می رسد.
لایکلایک
بده صدای قشر متوسط شنیده بشه؟ قشری که میتونه تفکر کنه؟ میتونه برای رای دادن دلایل بالاتری از مشت محکم زدن به در رو دیوار داشته باشه. قشری که درس خوندست و صنایع و دانشگاه ها و هر بخشی که باعث توسعه کشوره در دستش هست. بده که این قشر صداش شنیده بشه؟ خوب اینه که صدای اون اقشاری شنیده بشه که در هر شرایطی در حال مشت زنی هستن …
لایکلایک
این دسته از افرا دقیقتاً مثل کمونیستهای عصر پهلوی هستن، هر چند سال یک بار دنبالهرو یک مکتب بودن و آخرش هم نفهمیدن کجای کمونیسم رو چسبیدن
لایکلایک
مشکل بزرگ ابتلا به توهم این است که خود شخص هرگز آن را نمی داند و به آن اعتراف نمی کند.
لایکلایک
مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی، بیانیه ای نوشتند و رسما اعلام کردند در انتخابات شرکت نمی کنند. تاجزاده، با اینکه متعلق به مجاهدین انقلاب است، جداگانه یادداشتی نوشت که به سیزده علت رای نمی دهد. محمد نوری زاد و بسیاری از زندایان سیاسی هم نوشتند که در انتخابات شرکت نمی کنند. به نظر شما، این گروه، که حامیانی هم دارند، براندازند؟
سوال دوم: امیرارجمند، شکوری راد، نوری زاد و بسیاری دیگر از چهره های مشارکت اسلامی و مجاهدین انقلاب، از شرکت آقای خاتمی ابراز تعجب کردند. با توجه به دو بند پایانی نوشته ی شما، باید نتیجه بگیریم که احزاب اصلی اصلاحطلبان و چهره های شاخص جناح اصلاح طلب، برانداز شده اند؟
سوال سوم: چرا باید در انتخاباتی شرکت کرد که از نتیجه ی شمارش آرا مطمئن نیستیم ؟ هنوز در شمارش دوره ی قبل تردید داریم پس چرا شرکت کنیم؟ چه کسی گفته رفورم تنها از صندوق رای ممکن است؟ چه کسی همچین قانونی تصویب کرده؟
در نهایت، تعجب شخصی مثل من( که قطعا برانداز نیستم! ) از شرکت کردن خاتمی، شروطی بود که وی برای شرکت در انتخابات گذاشت. آن شروط براورده نشده اند و شرکت کردن او نشان دهنده ی عدم پایبندیش به عهدهاییست که می نویسد. یعنی او حتا به آن چه که خود می گوید هم پابند نیست. که من فکر می کردم او از یک حداقل صداقتی برخوردار باشد. که نبود
لایکلایک
سوال اول: نه. گزاره شرطی را عکس نکنید. من به وضوح گفتم «کسی که رای می دهد روی کرد تاییدی به نظام دارد». عکس این گزاره لزوما درست نیست. اگر بخواهید این گزاره را عکس کنید و به نتیجه درستی هم برسید باید هر دو طرف را نقیض نیز بکنید. یعنی بگویید «هر کس روی کرد براندازانه نسبت به نظام داشته باشد رای نمی دهد». البته از این نکته واضح هم طبعا می گذریم که این قانون ها جنبه اکثریت آماری دارند و همیشه استثناهایی دارند. طبعا استثنا در اینجا شامل بحث ما نمی شود چون می خواهیم روان شناسی گروهی و توده ای را تحلیل کنیم.
سوال دوم: نه من فکر نمی کنم این افراد برانداز باشند. ولی باید دید علت انتقاد آن ها از آقای خاتمی چه بوده. آیا به این علت که با رای خود نظام را به صورت کلی تایید کرده است از او شاکی اند؟ یا به این علت که این یا آن پروتوکل کار گروهی سیاسی را رعایت نکرده است. در صورتی که اولی باشد از موضع یک برانداز و در صورتی که دومی باشد از موضع یک همکار از او انتقاد کرده اند. قبول دارم که توضیح (در مورد این دسته از افراد) در متن به اندازه کافی واضح نیست.
سوال سوم: اطمینان یک موضوع نسبی است و هرگز مطلق نمی شود. اگر به اندازه کافی نسبت به صحبت این انتخابات مطمئن نیستید طبعا در آن شرکت نمی کنید. حرف کاملا درستی است که رفرم لزوما از مسیر صندوق رای نمی گذرد. من هم هرگز نگفتم کسانی که رای نمی دهند همه یک مسلک دارند (فرضا همه براندازند یا اصلاح طلب یا غیره).
انتقاد از آقای خاتمی به دلایلی غیر از حمایت از نظام با رای خود (مثلا انتقاد از او به خاطر خلف وعده و ناشی گری سیاسی و غیره) به نظر من بحث جداگانه ای است.
لایکلایک
نکته جالب دزدکی رای دادنش هست. خاتمی نمونه یک آدم ترسویه حالا میخوای رای بدی بده دیگه چرا به اینصورت ضایع رفتی یک حوزه دورافتاده رای میدی؟ آدم این رفتار رو که میبینه بیشتر میفهمه چرا در دوره اصلاح طلبان کارها پیش نمیرفت.
لایکلایک
به نظر من دزدکی نبوده. علتش را نمی دانم. شاید خیلی برایش عادی بوده که رای بدهد (مسافری بوده یا غیره و از سر عادی بودن هر جا دستش رسیده رای داده).
شاید عمدی بوده و خواسته نشان دهد که اگر چه رای می دهد (و سر آشتی با نظام دارد) منتقد است و کوتاه نیامده.
اما به نظر من دزدکی نبوده چون واضح است که به هر حال رسانه ای می شد رای دادن ایشان و مخفی نمی ماند.
لایکلایک
سلام…به نظرم شاید با این کار می خواسته یه روزنه ای درست کنه و در آینده (شاید نه چندان دور)بتونه با این کارش رهبر ایران رو متقاعد کنه که یک بار دیگه رئیس جمهور و یا رئیس مجلسی بشه و بتونه دوباره به حکومت باز گرده و حداقل کشور رو از خطر جنگ وتهدید و حتی تحریم نجات بده(فک کنم تو این کارش مهارت داشته باشه!!!)هرچند نتونه کشور رو از این فضای امنیتی و بسته ای که داره نجات بده…(با توجه به دیداری که پسر رهبر(مجتبی)چند روز گذشته با موسوی داشته)(شاید به قول بی بی سی یه بده بستان سیاسی در کار باشه)
اگر هدف و منظورش همین بوده………شاید بشه گفت کار خوبی کرده و من باهاش موافقم……
من شخصا ازش خوشم میاد ….اما متاسفانه به نظرم در زمان اشتباهی متولد شده!
لایکلایک