این پست را به بهانه نوشته دوستی مینویسم که به نظرم بیش از حد نسبت به روندهای سیاسی و نتیجه مذاکرات خوشبین است. این نوشته پاسخ آن نوشته نیست، ولی به هر حال خواندن آن باعث شد که این را بنویسم.
دور اول مذاکرات هستهای ظاهرا خوب پیش رفته و طرفین ایرانی و غربی هم از روند مذاکرات ابراز خشنودی کردهاند. از صمیم قلب آرزو میکنم همه چیز خوب و صحیح ادامه یابد و آفتاب صلح و امنیت از داخل و خارج روی سر من و شما بتابد!
اما از شما چه پنهان، من به هیچ وجه نسبت به نتیجه مثبت گرفتن از این مذاکرات خوشبین نیستم. یعنی حتی اگر این مذاکرات هستهای به خوبی و خوشی تمام شود، بعید میدانم به تغییر جدی در رابطه ایران و غرب (برای سادگی زین پس بخوانید آمریکا) منجر شود. اگر دوست دارید مرا بدبین خطاب کنید، اشکالی ندارد، اما دلایلم برای این «بدبینی» چنین است:
اگر حتی یکی از طرفین (ایران یا آمریکا) واقعا در جستجوی تعامل واقعی با طرف مقابل نباشد، که خود به خود حرف من صادق است و رابطه معناداری شکل نخواهد گرفت. اما اگر فرض کنیم سیاست رسمی آمریکا نسبت به ایران خواهان تغییر رژیم در ایران نیست و ایران هم صمیمانه علاقه دارد با آمریکا ارتباط رسمی برقرار کند و منتظر به وجود آمدن شرایط مناسب است، باز هم موانع زیر که یک شبه هم شکل نگرفتهاند که بخواهند یک شبه از میان بروند حرکت به سمت یک رابطه سالم و پایدار بین ایران و آمریکا را دور از دسترس میکنند:
۱) در درون الیگارشی چندقطبی، نامنظم و بحرانزده حاکم بر ایران، گروهها و جریانهایی هستند که خواستار دوستی یا حتی برقراری روابط عادی بین ایران و آمریکا نیستند. این جریانها یا کلن وضعیت تضاد با غرب را ترجیح میدهند یا اینکه تمایل دارند پل ارتباطی میان ایران و غرب از حیاط خلوت خانه آنها عبور کند و چون قدرت مسلط حاکم بر ایران نیستند، چارهای ندارند جز آنکه مانع از شکلگیری هر گونه رابطه معنادار بین ایران و آمریکا شوند.
در اینجا به دنبال دلایل چنین تمایلی نیستم. اما چند احتمال کلی وجود دارد که ممکن است یکی یا چندتا از آنها (بسته به گروه یا جناح) همزمان درست باشند: الف) رقابتهای شدید داخلی، ب) سمپاتی یا وابستگی برخی گروهها به قدرتهای رقیب غرب مانند روسیه که خواستار شکل گرفتن همسایه جنوبیای نیرومند و نزدیک با آمریکا نیست و ج) سمپاتی یا وابستگی برخی گروهها به جناحهایی در غرب یا منطقه که خواستار تغییر رژیم در ایران هستند.
۲) آن دسته از رقبای ایران در منطقه که مایل به مشاهده خاورمیانه ایرانی (ایرانی نیرومند نزدیک با غرب) نیستند هر چه در توان دارند خرج خواهند کرد که رابطه میان ایران و غرب خوب نشود و برعکس پروژه تهدید و تحدید ایران از سوی غرب ادامه یابد تا این کشور پتانسیل تبدیل شدن به یک هژمون منطقهای را پیدا نکند.
باز هم قصد ندارم موضوع را باز کنم. اما چند مثال: الف) جریان مسلط حاکم بر ترکیه علاقهای به قدرت گرفتن ایران در حوزههای سنتی اعمال قدرت ترکیه (مانند سوریه، لبنان، عراق و غیره) ندارد، ب) سرسختترین دشمن ایران در منطقه یعنی عربستان سعودی که در نبود عراق، تعادل قوا در منطقه را شدیدا به سود ایران و به زیان خود میبیند تمایل دارد ایران با تحریم و تهدید به شدت ضعیف شود، ج) و اسرائیل که بنا به دلایل مختلف گروههای حاکم بر آن از هیولاسازی از دشمن واقعی یا موهومی (که در حال حاضر ایران است) بهرهجویی سیاسی میکنند.
۳) در درون الیگارشی چندقطبی حاکم بر آمریکا، گروهها و جریانهایی نیرومند وجود دارند که خواستار دوستی یا حتی برقراری روابط عادی بین ایران و آمریکا نیستند و البته تمایلی هم ندارند که ایران به سوی شرق کشیده شود. بهترین گزینه برای این گروهها تحدید شدید ایران و در صورت امکان اقدام نظامی علیه این کشور است.
درست است که جریانهای متکثر و پراکنده اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور دارای نظم سازمانی، انسجام تئوریک و پشتوانه مردمی در داخل کشور نیستند، اما به هر حال جمعیت قابل توجهی را تشکیل میدهند که در صورت تمایل هر کدام از جناحهای حاکم بر آمریکا میتواند از میان آنها به شیوه دلخواه سربازگیری کند. جریانها و گروهکهای فرهنگی، سیاسی یا حتی نظامی/تروریستی که در طول سالها تنش بین ایران و غرب پر و بال گرفتهاند و نه تنها شاخههای رسانهای قابل توجهی در اختیار آنها قرار گرفته است بلکه بدون شک کار نفوذ به حلقه سیاستگذاری و اجرایی الیگارشی بیدر و پیگر جمهوری اسلامی را برای دستگاههای اطلاعاتی غرب راحتتر کردهاند (و اصلا علت پارانویای نظام ایران که به دست راست و چپ خودش هم اعتماد ندارد همین است! اما این بحث دیگری است.)
همه ابنها را بگذارید کنار عامل چهارم که شاید مهمترین باشد:
۴) با توجه به «دیوار بلند بیاعتمادی» که میان ایران و آمریکا (و غرب) وجود دارد هر گونه شکلگیری جدی روابط بین ایران و آمریکا نیازمند صرف وقت، داشتن حوصله و ظرافت دیپلماتیک، اعتمادسازی تدریجی و هدفمند از سوی دو طرف است. این دیوار بلند که آجرچینی آن ذست کم چند دهه به طول انجامیده است یک شبه ویران نخواهد شد و بهتر هم هست که نشود. چرا که دیوار بلند بیاعتمادی در صورتی که ویران شود روی سر من و شمای ایرانی آوار خواهد شد. برای پرهیز از فاجعهای بزرگتر (زیر آوار ماندن!) تنها گزینه این است که دو طرف خیلی آهسته و با ظرافت دانه به دانه آجرهای چیده شده را بردارند و روی زمین بگذارند تا این دیوار بلند کم کم و بی دردسر محو شود و اعتماد و تعامل بین ایران جمهوری اسلامی و غرب امروز شکل گیرد.
متاسفانه صبر و حوصله دیپلماتیک در هر دو طرف (به خصوص در غرب که دموکراتیکتر است و قدرتهای حاکم بر آن بیشتر به افکار عمومیاش نظر دارند و در نتیجه بیشتر نیازمند غوغاسازی به هنگام انتخابات هستند) به دلایل سیاسی و بازیهای روز و انتخابات و فرصتهای کوتاه مقامات درگیر به شدت اندک است. از طرف دیگر دشمنان شکلگیری رابطه جدی میان ایران و غرب دستشان در ایجاد بحران و دامن زدن به بیاعتمادی عمیق موجود باز است. این طرف باید ماهها و سالها وقت صرف کند و بدون در نظر گرفتن ملاحظات روز سیاسی و بحرانهایی که مخالفان رابطه ایجاد میکنند، مذاکره و اعتمادسازی را دنبال کند در حالی که مخالفان رابطه کافی است یک اظهار نظر جنجالی کنند (در داخل ایران) یا اینکه اطلاعات جاسوسی ساختگی در اختیار مقامات یا رسانههای غربی قرار دهند (در خارج از ایران) یا یک اقدام تروریستی (ساختگی) را به پای ایران بنویسند تا آنچه در مذاکرات و فرایند شکننده اعتمادسازی رشته شده است پنبه شود.
به هیچ وجه قصد ندارم بگویم هیچ امیدی به برقراری ارتباط سازنده و جدی بین ایران و آمریکا نیست. فقط میخواهم تاکید کنم که بحران موجود جدی است، قدیم است، ریشه در تاریخ و جغرافیای منطقه دارد و موافقان و مخالفان نیرومندی دارد. در نتیجه سادهانگاری است اگر انتظار داشته باشیم بحران و بیاعتمادی موجود به سادگی ظرف چند هفته یا ماه یا حتی سال محو شود؛ حتی در صورت عزم و اراده طرفین و در بهترین حالت!
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
به هرروی نزدیک انتخابات آمریکا هستیم و ژست مقتدر از ژست صلح دوست برخلاف دورهٔ قبل بیشتر خریدار دارد،
که این به خودی خود پتانسیل خراب کردن نتیجهٔ مذاکرات را دارد.
من فکر میکنم اگر این مذاکرات بتواند تا پس از انتخابات آمریکا دوام بیاورد.زمانی که با خروج خانوم کلینتون از ساختار اوباما و یکدست شدن تیم ریاست جمهوری،و اینکه این همزمان میشود با اواخر دورهٔ احمدی نژاذ که شاید بخواهد خود را به عنوان کسی معرفی کند که با آمریکا رابطه برقرار میکند(هر چند مطمئن نیستم مجلس جدید با او یار باشد).
شاید در آان زمان فرصت مذاکرات اصولی تر فراهم باشد.
لایکلایک
واقعا دوست دارم که کامنتها را هم بخوانم اما حال تهوع میگیرم از کامنتهای کپی پیستی کیلویی خواهران و برادران عر زشی که به شکل کیلیویی در چندین وبلاگ اپلود میکنند. لااقل چندتا مطلب عقلانی هم بنویسید تا این ساعتی 7 هزار تومن حلال باشه.
لایکلایک