امروز از آن روزهاست که بیتاب هستم. بیتابی شخصی نه، بیتابی از نوع کنجکاوی خبری. که هر پنج دقیقه تیتر سایتهای خبری را نگاه کنم در انتظار اخبار جدید. توی فیسبوک و گوگلپلاس بیصدا چرخ بزنم و واکنشها، گمانهزنیها، جوکها و دغدغهها را بخوانم. به دوستانم زنگ بزنم و در مورد اخباری که هر لحظه میرسد گپ بزنم. با اینکه اخبار ماهها و هفتههای اخیر را کامل و دقیق دنبال نکردهام، اما بعضی مشاهدات اخیرم را مینویسم:
- رئیس قوهی مجریه هنگام ثبت نام یکی از کاندیداهای ریاستجمهوری (آقای مشایی) همراه با او به وزارت کشور میرود. این حرکت عادی نیست. قوهی مجریه مسئولیت اجرای سالم و بیطرفانهی انتخابات را دارد و این حرکت رئیس قوهی مجریه اگر چه غیرقانونی نیست، اما خارج از عرف سیاسی است و احتمالا بازتاب مثبتی نخواهد داشت. رئیس قوهی مجریه از اعتبار حقوقی خود برای تقویت جایگاه یکی از نامزدها استفاده میکند و به سایر رقبا و بازیگران سیاسی (نظیر شورای نگهبان) این علامت را میدهد که رد صلاحیت احتمالی او به معنای رد صلاحیت دولت خواهد بود.
- چندین نفر از روحانیون ارشد (شامل چند مرجع تقلید و همینطور روحانیونی که اگر چه مرجع تقلید نیستند اما پایگاه سیاسی قدرتمندی دارند) در پیامهایی که شباهت به فتوای دینی دارد از یکی از کاندیداها (آقای هاشمی) میخواهند که نامزد انتخابات شود. تا آنجا که به یاد دارم این حرکت عادی نیست. نقش روحانیت سنتی در انتخابات معمولا اینطور مستقیم و علنی نبوده است.
- شیوهی وارد شدن آقای هاشمی به کارزار انتخابات عادی نبود. با توجه به سن و جایگاه سیاسی ایشان، طبیعی است که جزو اولین کسانی که در انتخابات ثبت نام میکنند نباشد. رسم داریم که بزرگ مجلس آخر وارد میشود. اما از زمان دیرهنگام ثبت نام ایشان که بگذریم (در دقایق پایانی مهلت ثبت نام) مجموعهی حرفها و حدیثها و پیغامهایی که از طرف خود او، اطرافیان نزدیک و همینطور بازیگران سیاسی و اجتماعی و دینی مختلف شنیده میشد، نشان از خاص بودن وضعیت و اینکه تصمیم نهایی مبنی بر آمدن یا نیامدن از قبلها اخذ نشده و یک فرایند واقعی تصمیمگیری در جریان است داشت. فرایند تصمیمگیریای که نتیجهی آن فقط با نزدیک شدن به ساعتهای پایانی ثبتنام و با در نظر گرفتن معادلات سیاسی و اینکه آرایش سیاسی نیروها به کدام سو خواهد رفت میتوانست مشخص شود. خواه ناخواه، این دیرآمدن و حرف و حدیثهای پیرامونش یک موج تبلیغاتی وسیعی هم ایجاد کرد. کمتر محفل ایرانی را میدیدی که در مورد آمدن یا نیامدن ایشان صحبت نکند. این در حالی است که تا همین چند ماه پیش کل بحث شرکت در انتخابات برای منتقدان سیستم جای تردید داشت. این موج تبلیغاتی که به صورت طبیعی ایجاد شد باعث شد که آمدن آقای مشایی که روزگاری هر حرکتی میکرد در صدر اخبار قرار میگرفت (متخصص اینکار هستند) کاملا تحت شعاع اخبار مربوط به آقای هاشمی قرار بگیرد. از طرفی فکر میکنم در مجموع و به دلایل مختلف آقای مشایی این حالت همزمانی ثبت نام با آقای هاشمی را ترجیح میداد.
- آقای هاشمی میداند که این حرکت (نامزد شدن و برنده شدن یا نشدن در انتخابات) ممکن است آخرین حرکت سیاسیاش باشد. به نظر من او دست کم به دو چیز فکر میکند. اول شرایط کشور و اینکه آیا آمدن او میتواند به بهتر شدن اوضاع (و یا بدتر نشدن آن) کمک کند یا خیر. آمدن ایشان طبعا به این معناست که ایشان به این نتیجه رسیده که باید بیاید و این آمدن به سود کشور است. نکتهی دیگری که آقای هاشمی به آن فکر میکند خوشنام ماندن یا شدن (بسته به دیدگاهی که دارید) در قضاوت امروز و تاریخی جامعه است. شیوهی آمدن آقای هاشمی که به نظر میرسید تحت فشارهای زیاد از طرف عوامل سیاسی و اجتماعی مختلف به ایشان انجام شد، باعث شد که آمدن ایشان به نوعی با عزت انجام شود و این معنا را داشته باشد که: شما خواستید بیایم و من هم با در نظر گرفتن شرایط بحرانی کشور ایثار کردم و آمدم در حالی که خودم و خانوادهام دوست داشتیم شرایط به گونهای میبود که وادار به آمدن نمیشدم.
- روند بازی سیاسی در ایران به گونهای بوده که روز به روز از تعداد بازیگران با وزن سیاسی زیاد کاسته شده و به تعداد بازیگران با وزن سیاسی متوسط افزوده شده (اینکه این موضوع چه معنایی میدهد بماند برای بحث دیگری). آقای هاشمی از معدود سیاستمداران وزندار حساب میشود که هنوز داخل سیستم هستند. بنابراین او در شمار تک-نفرهایی است که توانایی تاثیرگذاشتن بر سیستم سیاسی داخلی یا حتی بینالمللی را دارند. از آن طرف او میداند که این احتمالا آخرین حرکت سیاسی اوست و جز بهتر شدن اوضاع و خوشنام شدن/ماندن دغدغهی دیگری هم ندارد. پس آقای هاشمی با شرایطی که دارد چیز زیادی برای از دست دادن ندارد. مجموعهی این خصوصیتهاست که باعث میشود آمدن ایشان بیش از هر شخص دیگری در فضای سیاسی امروز ایران با حساسیت سیستم سیاسی بسته اما متکثر مواجه شود. او این پتانسیل را دارد که بدون واهمه از چیزی وزن سیاسی خود را در راستای تغییر در سیستم سیاسی به کار گیرد. به عبارت دیگر، آمدن آقای هاشمی در این دوره، حرکتی انقلابی و حتی رادیکال است و از این نظر شبیه آمدن آقای موسوی در انتخابات قبلی است. خواه نظر آقای هاشمی این باشد یا نباشد، چنانچه نفس آمدن ایشان چنین پیامی را به سمت تودههای زخمخورده ارسال کند میتواند باعث ایجاد شور اجتماعی قابل توجهی شود.
- با دوستی در مورد افراد مختلفی که نامزد شدهاند صحبت میکردم و بحث به اینجا رسید که چرا بعضی از نامزدهایی که ظاهرا تجربهی سیاسی زیادی هم دارند در این چند هفتهی اخیر حرکتهای ناپخته انجام میدهند و به نظر میرسد به این در و آن در میزنند. نکتهای که گفت جالب بود: شما برای اینکه به این در و آن در نزنید باید دارای یک فلسفهی سیاسی و قوام فکری باشید. آدمی که فلسفهی سیاسی و قوام فکری دارد، پخته عمل میکند و هر کجا میرود به کانون توجه سیاسی یا رقابت سیاسی تبدیل میشود، اما کسی که بیفلسفه است مجبور است دست به دامن این یا آن شود و هر لحظه به یک ساز برقصد. هر ایرادی که بشود به آقای هاشمی گرفت، این را باید تایید کرد که ایشان دارای فلسفهی سیاسی و نظر است و به همین خاطر هم همیشه هر جا که رفته و بوده در کانون توجه بوده است و دیگران دورش جمع میشوند تا او بخواهد دور کسی خوش رقصی کند.
- به نظر من اینکه آقای هاشمی رای بیاورد و یا پیروز انتخابات شود قطعی نیست. او سابقهی پر فراز و نشیبی دارد و در ذهن خیلی از افراد جامعه نقاط تاریک و علامت سوالهایی نسبت به شخصیت سیاسی ایشان وجود دارد. در نتیجه او ممکن است حتی در یک رقابت سالم هم بازی انتخابات را به نیروهای تازهنفسی که حامیان نیرومندی هم دارند واگذار کند. در شرایط غیرمتعارف انتخاباتی هم که هر اتفاقی ممکن است رخ دهد. اما در هر صورت حریف آسانی برای هیچکدام از رقبای سیاسیاش نخواهد بود، چه آنهایی که میخواهند در صندوق انتخابات او را شکست دهند و چه آنهایی که وسوسه میشوند به روشهای غیر-انتخاباتی حریفش شوند.
- هر چه شود، هفتههای هیجانانگیز و مهمی پیش رو داریم، هر چند از بیشتر ما کاری جز نظاره کردن کنجکاوانه بر نمیآید.
در همین رابطه این نوشته را بخوانید: هاشمی رفسنجانی دقیقه ۸۸
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلامانع است.
فعالیت سیاسی برخی از هم وطنان عزیز هر سال یک بار رخ میدهد و فقط در جهت نشان دادن این است که انتخابات یک نمایش است و نباید در این نمایش شرکت کرد و البته این فعالیت از فیس بوک و میهمانی های فامیلی فراتر نمیرود. یکی که گفته بود باید منتظر بمانیم تا اینقدر فضا آزاد بشه که ارمیا و گلشیفته هم بیان ایران بعد با هم بریم رای بدیم.! واقعیت زندگی اینگونه نیست آنچه میتواند رخ دهد این است که ایجاد شکاف میان جناحهای درگیر در درون حکومت و جلوگیری از رسیدن جناح سوپر افراطی به قدرت فضایی را برای مطالبات مردم باز میکند. نمیدانم با تجربیات این سالها چطور هنوز هم این ادعا که هیچ فرقی بین احمدی نژاد و خاتمی و هاشمی نیست خریدار دارد.
لایکلایک