یادداشت زیر را خانم افسانه در پاسخ به نوشتهی «از تهران چه خبر؟ (مشاهدات یک ایرانی در تهران)» که دیروز در بامدادی منتشر کردم ارسال کردهاند که عیناً (به غیر از ویراستاری) در بامدادی منتشر میکنم. انتشار این مطلب در بامدادی به معنای موافقت یا مخالفت من با درونمایهی این نوشته نیست. در صورتی که ذیل همین پست کامنت بگذارید، خانم افسانه در صورت تمایل به کامنتهای شما پاسخ خواهند داد.
یکی از بندهای نوشته آخر شما با عنوان «از تهران چه خبر؟ (مشاهدات یک ایرانی در تهران)»، شدیداً برای من سوال برانگیز بود. مخصوصاً که همین حرف را قبلاً هم جایی دیگر و از قول شخصی دیگر شنیده بودم. گفتید دوست یا همصحبتی، اظهار کرده که بحران زنهایی هستند که خود نمیخواهند مسئولیت قبول کنند، اگر سر کار بروند درآمدشان خرج خودشان میشود و مسئولیتی هم در خانه نمیپذیرند با این تفکر که شاغل هستند و حتی کسانی هم که شاغل نیستند، باز از انجام امور منزل یا حداقل بعضی امور منزل سر باز میزنند با این استدلال که در شأنشان نیست.
اول از همه اینکه من علیرغم زن بودنم، فمینیست نیستم و فمینیستها را دوست هم ندارم، یعنی حتی اگر این استدلال برقرار باشد که بین مرد و زنی با هوش و توانایی برابر، زن باید زحمت بیشتری برای داشتن موقعیتی برابر با مرد بکشد، من ترجیح میدهم این زحمت را تقبل کنم اما حمایتی به خاطر زن بودن از من صورت نگیرد و البته این ترجیح شخصی من است. در این هم شک ندارم که عدهای از خانمها (معمولاً بدون دلیل و نمود بیرونی) خود را سرتر، بهتر و … از همسر و خانوادهشان میدانند، بسیاری کارها را در شأن خود نمیدانند و … اما در کنار این موضوع قویاً اعتقاد دارم که این دسته از زنان، قبل از ازدواج هم، رفتارهای اینچنینی داشتهاند، مثلاً در دورهی دوستی یا نامزدی (یا هر عنوان دیگر، بنا به عرف فرهنگی خانوادهها) توقعهای زیاد، لوس شدنها و ناز کردنهای افراطی، قهر و آشتیهای مکرر و رفتارهای لوس و لوندانهای داشتهاند خیلی از همسران این دسته از زنان اصلا جذب همین رفتار شدهاند. جذب زنی که مانند گربه لوس، پر توقع، معمولاً ظریف و زیبا (و یا حداقل دارای رفتار لوندانه و جذاب) بوده و همین جذابیت، آنها را ترغیب به ازدواج و دائمی کردن رابطه کرده است. حالا اگر این دسته از آقایان عزیز و محترم، از زنی که با این شرایط انتخاب کردهاند، توقع دارند از فردای ازدواج تبدیل به زنی مدیر، مدبر، آشپزی قابل و فردی توانا در ادارهی امور منزل شود مسلماً مشکل از آقایان عزیز است نه؟ از قول کسی در همین وبلاگستان خواندم (که اسمشان متاسفانه یادم نیست) کسانی که شکایت میکنند که مردان همه خائن یا دروغ گویند یا زنان همه تنبل، خائن و پول دوست هستند، معمولاً خودشان مشکل اخلاقی یا رفتاری دارند که این دسته آدمها را به خود جذب میکنند وگرنه هیچ وقت یک خصوصیت، آنهم یک خصوصیت منفی، بین تمام اعضای یک جنس مشترک نبوده و نخواهد بود.
دستهی دیگری از زنان هم هستند که تمام روزشان، یا در آرایشگاه یا باشگاه یا خیاط یا ماساژور پوست یا پاساژ میگذرد. فکر میکنم شما هم مثل من قبول دارید این دسته از زنان حتی تصور همسری با کسی که شما از وی نوشتهاید را نمیکنند، این دسته تمام توانایی، هوش و استعداد خود را خرج کرده و میکنند تا همسری ثروتمند بیابند، بعضاً حتی به همسری مردی همسن پدرشان یا مردی زندار هم راضیاند تنها اگر پول کافی و بیشتر از کافی برای پرداخت هزینهها داشته باشد.
اما دستهی عمومیتر، زنان عادی هستند که کار میکنند، معمولاً درآمد خود را در خانه خرج نمیکنند و معمولاً هم از همسر خود توقع همراهی در امور منزل را دارند، چون بعضاً دیرتر یا همزمان با همسر به خانه میرسند. نمیخواهم فعلاً در مورد این موضوع مناقشه کنم که تا چه حد این توقع برآورده میشود؟ حتی نمیخواهم بگویم از این همراه شاکی خود (که اعتقاد دارد زنان امروزی خودشان، خود را وسیلهی اتاق خواب کردهاند) میپرسیدید که آیا بلد است ماشین لباسشویی را روشن کند؟ آیا میداند در فریزر چه مواد غذایی دارد؟ آیا بلد است آشپزی کند؟ اگر همسرش منزل نباشد، آیا بلد است غذایی قابل خوردن برای خودش تهیه کند و آشپزخانه هم کثیف و به تدریج پر از سوسک نشود؟ آیا بلد است لباسهای شخص خودش کجاست؟ آیا میتواند آنها را اتو کند؟ آیا میداند در کیف مدرسه یا مهد کودک بچه چه لوازمی باید باشد؟ آیا برنامهی کلاسی و امتحانی کودکش را بلد است؟ آیا صبحها به تنهایی و بدون کمک همسر میتواند بچه را بیدار کرده آماده کرده و سروقت به مدرسه برساند؟ طبیعتاً اگر کمکی را که اینهمه از آن شاکی است به همسرش میکرد جواب این سوالها مثبت بود، اما من به شما اطمینان میدهم حداقل از انجام ۹۰ درصد این کارها با کیفیت مناسب عاجز است. چون نمیخواهیم در مورد این قسمت صحبت کنیم، تصور میکنیم همسر این آشنای شما شاغل است، درآمدش را در خانه خرج نمیکند و از همسرش توقع کمک در کار خانه دارد و کمک هم دریافت میکند. میشود بپرسم این خانم درآمدش را چکار میکند؟ هر آدم منصفی میداند که هیچکس تمام درآمدش را صرف خرید لوازم غیر ضروری یا آرایش و پیرایش خود نمیکند (لوازم ضروری، مثل لباسهای لازم، آرایشگاه و لوازم آرایش در حد نرمال و … حتی اگر زن شاغل نباشد، توسط شوهر تامین میشود). حداکثر حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد درآمد صرف خرجهایی میشود که میتوانست نشود (باز هم به این نمیپردازم که مردان خرجهای اینچنینی دارند یا نه؟) بقیه آنچه در بانک بماند، چه تبدیل به طلا و اوراق بهادار شود یا دلار و هر چیز دیگر، حکم پسانداز را دارد. این پسانداز در صورت به بنبست رسیدن زندگی مال زنی خواهد بود که قوانین اسلامی، حق و حقوق مادی را برای وی قایل نیستند (فکرتان هم به سمت مهریه نرود که شوخی روی کاغذ است و در موثرترین حالت، جایگزین حق طلاق خواهد بود) اگر در خرید خانهای که در آن زندگی میکند مشارکت کرده باشد و به اتکای زندگی خانوادگی، سهم قانونی و رسمی نخواسته باشد، در هر سن و سالی که بخواهد یا مجبور به جدایی شود، باید به خانهی پدری برگردد. خودتان زنی را تصور کنید که چندین سال کار کرده و حالا دوباره، به مثابه یک دختر ۲۰ ساله در خانه پدر است. فکر میکنید چند درصد ازدواجها، اگر زن، تنها خانهای (یا به قول ویرجینیا ولف فقط اتاقی) از آن خود داشت، از هم میپاشید؟ یعنی زن در زندگی مانده، چون جایی برای رفتن ندارد؟ دیدن همین نمونهها، که کم هم نیستند، به نسلی که تازه در حال ازدواج است، نشان داده حتی در روزهای اوج عاشقی که همه چیز عالی و مطمئن به نظر میرسد باید در مورد وضعیت مالی خود و آیندهای که با افول احتمالی این عشق در انتظارش خواهد بود هوشیار باشد، به هر حال مردان زیادی مانند بند اول نوشتهی شما هستند که اعتقاد دارند طبیعت مرد هرزگی است، باید حواست باشد وقتی خواستی از همسر طبیعتاً هرزهات جدا شوی، جایی برای ماندن داشته باشی وگرنه یا باید سرزنش و دلسوزی خانواده را بپذیری یا از همسرهای متعدد همسرت پذیرایی کنی! در صورت به بنبست نرسیدن زندگی هم مال همان خانوادهای خواهد بود که مرد آن تا این حد از همسرش شاکی است!! مادر من دبیر آموزش و پرورش بود، هیچوقت حقوقش در خانه خرج نشد، حالا هم که بازنشسته است، وضع بر همین منوال است تمام این پولها در طی سالها اگر خرج اضطراری نبود (مثل خرج بیماری، یا سفری لازم) تبدیل به انواع طلا شد، از دید ناظری مثل همراه شما، مادر من هم جزو آن دسته زنانی است که درآمد خود را در خانه خرج نمیکنند و توقع همراهی هم دارند. اما تمام طلاها در دو مقطع زمانی فروخته و برای پول پیش خرید خانه خرج شد. حالا هم اگر کسی مانند همراه شما، مادر من را ببیند احتمالاً فکر میکند با این سن و سال هم هر ماه به فکر طلا خریدن است، بیچاره همسرش!! این الگو تقریبا در مورد تمام اطرافیان، همکاران و دوستان من صادق است. (مادر دوستم که پسانداز خودش را در موقع نیاز، با این عنوان که از همکارانش قرض گرفته به همسرش میداد و با رفع مشکل با جدیت تمام دوباره پس میگرفت، کل پسانداز هم در آخر تبدیل به آپارتمان برای پسرشان شد که زندگیاش به دلیل مشکلات مالی در شرف فروپاشی بود).
بحران این نیست که زنان، خود را تبدیل به وسیلهی اتاق خواب که فقط کارکرد جنسی دارد کردهاند چون این کار را نکردهاند. نرخ باروری ۱/۸ ( آنهم در کل ایران، یعنی حتی روستاها و شهرهای کوچک که هنوز هم تعداد فرزندان و بارداریها بالاست در این آمار لحاظ شدهاند) دیگر این حرفها را ندارد! ازدواجها هم اگر قبلاً ندرتاً به طلاق میرسید، الان خصوصاً در شهرهای بزرگ، ندرتاً دائمی هستند. بحران تخم بدبینی است که در این چند دهه، با قوانین به شدت نابرابر، بین زنان و مردان پاشیده شده است و از دید و با عینک هر دسته که نگاه کنی، حق را به همان دسته میدهی. بحران این است که زنان و مردان همدیگر را نه به چشم نیمهی دیگر، نه به چشم همراه، که به چشم دشمنی که از بودن در کنارش گریزی نداری نگاه میکنند. بحران اینجاست که هر دو دسته، باور کردهاند نیش زدن فطرت دستهی دیگر است، باید حواست را جمع کنی تا نیش نخوری. بحران آنجاست که مردی، روز اول آشنایی، پشت تلفن تاکید کند که ماشین ندارد و در مقابل تعجب از تاکید این موضوع وقتی هنوز حرفهای اصلی زده نشده بگوید «برای خیلی خانمها مهمه». بحران آنجاست که همین آقا قبل از پرسیدن و دانستن در مورد اخلاق و انتظارات طرف مقابل یا گفتن از توقعات خودش، از نوع قرارداد کاری و میزان حقوق جویا شود.
طبیعتاً من در مورد تجربیات خودم نوشتم، سابقهی دوازده سال کار در شرکتی بزرگ با کارکنان زیاد و شغلهای فرعی مختلف، امکان آشنایی با آدمهای زیادی را به من داده است. هر چند مسلماً نمایندهی تمام مردم ایران و یا تهران نیستم، اما محیط آشنایانم چندان محدود به خانواده و دوستان گزینش شده هم نبوده است.
پینوشت: این مطلب با عنوان «زن و مرد، بازیهای کهنه و خروج از بحران (یادداشت وارده)» در پاسخ به این نوشته منتشر شده است.
________________________________________
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. در ضمن جهت گفتگو و تبادل نظر، شما را به حضور و مشارکت در گوگلپلاس دعوت میکنم.
یک فکر برای “زنها مقصر نیستند، مردها نیز (یادداشت وارده)”