آمار و ارقام به تنهایی معنایی (جز مفهومی انتزاعی-ریاضی) ندارند. آنها فقط وقتی معنا دارند که در چارچوب یک جهانبینی یا دستگاه فلسفی محتوی پیدا کنند. کدام آمار و ارقام میتواند کسی را که نمیخواهد چیزی را بپذیرد متقاعد کند؟ با کدام آمار و ارقام میتوان به کسی که خورشید را انکار میکند ثابت کرد روز است؟
نکته: مثال خورشید فقط یک مثال است. یعنی پدیدههای بسیار بزرگ و واضحی که با چشمان غیرمسلح هم حس میشوند و دیده میشوند.
کمانگیر عزیز، دست بر قضا من هم مهندس هستم و اهل آمار و نمودار و بازیهای سرگرمکنندهی عددی. اما برای بعضی پدیدهها به آمار استناد نمیکنم که به بیراهه رفتن است. برای اینکه بدانم کسی را چقدر دوست دارم، به آمار نگاه نمیکنم: چیزی است که عیان است، مثل خورشید که یا وسط آسمان هست یا نیست.
کمانگیر عزیز، از من میخواهی آمار بیاورم و نشان دهم که وضعیت مردم عراق قبل از جنگ با آمریکا بهتر از وضعیت آنها در دوران اشغال بوده است. من اما میگویم برای دیدن کلیت حقیقتی چنین عظیم، چنین عمیق و چنین تاریخی نیازی به ارائهی آمار نیست. بله البته برای موشکافی آن و دیدن زوایای آن خوب است که آمار ارائه کنیم، اما دیدن کلیتاش آمار نمیخواهد. کافی است پنجره را باز کنیم و خورشید را که وسط آسمان میدرخشد ببینیم. برای ثابت کردن خورشید وسط آسمان که آمار و ارقام ارائه نمیکنند. اگر خورشید را انکار کنیم، هیچ آماری ما را متقاعد نخواهد کرد که روز است.
راستی کمانگیر عزیز، با کدام آمار و ارقام باید به شما نشان دهم که میان «کشته شدن در اثر بیماری یا سانحهی رانندگی» و «کشته شدن توسط بمب خوشهای» فرق هست؟ که میان «اعتیاد» و «قتل عام شدن و مورد تجاوز قرار گرفتن» فرق هست؟ که میان «کمبود آزادی بیان و سوء مدیریت» و «نابود شدن زیرساختهای رفاهی-خدماتی-تولیدی-بهداشتی-تحصیلی و له شدن یک ملت زیر بارش موشک کروز و بمب خوشهای» فرق هست که میان «کمبود امکانات تحصیلی برای کودکان» و «سرطانهای چندگانه گرفتن به خاطر آلودگی محیط زیست به اورانیوم سوختهی سلاحهای ضدزره» فرق هست ؟ نه عزیزم این فرقها را با آمار به کسی ثابت نمیکنند، فرقشان به صورت بدیهی با توجه به جهانبینی ارزشیای که فرد دارد عیان است. اما چه فرقشان را ببیند و چه نبیند، آمار نظرش را عوض نخواهد کرد.
اگر خوشحالت میکند اعتراف میکنم که من دوست ندارم چنین آماری ارائه دهم. اگر هم ارائه دهم، احتمالا چیزی را در ذهنیت شما عوض نخواهد نکرد، مگر اینکه ساختار فکری و دیدگاهت را نسبت به مفاهیمی مانند جنگ و ارزش زندگی آدمها به صورت اساسی عوض کنی.
شخصا نه علاقهای دارم و نه اصولا قادر هستم در سطح مبانی و اصول روی ذهنیت کسی تاثیر بگذارم. خودم را قیم فکری کسی نمیدانم و اگر چنین برداشتی شده، احتمالا کلام من قاصر بوده است و قصد و نیت این نبوده. اما دوست دارم باز هم بر این نظر شخصیام تاکید کنم که:
بسته به جهانبینیای که داریم، آمار و ارقام را به صورتهای مخلتف تفسیر میکنیم. پس اول جهانبینی، دوم آمار.