۱
نوشتن این پاراگراف به اندازهی بازی ایران و نیجریه طول کشید. تماشای بازی باعث شد با اسمهایی که تا چند روز پیش بیشترشان را نمیشناختم آشنا شوم. در ضمن تماشای این بازی بهانهای شد برای آشتی با توییتر. چند توییت کردم و از این کار بسی لذت بردم:
از بازی ایران تقریبا راضی هستم. دفاع تیمی و پختهای انجام داد که اگر چه منجر به برد نشد، اما دستپاچه و ناشیانه هم نمینمود. با این حال باید اضافه کنم که این بازی بدون تعارف کسلکنندهترین بازی جام جهانی تا این لحظه بود.
https://twitter.com/bamdadi/status/478640429878226944
۲
اگر هم سن و سال من باشید شاید فوتبال و جام جهانی برای شما هم بیشتر یادآور خاطرهها و هیجانهای شیرینی باشد که دوست دارید به نوعی تکرار شوند تا اینکه فینفسه چیزی باشد که دوست داشته باشید دنبالش کنید. قبل از این که جام جهانی شروع شود دوستی که بیتوجهی من نسبت به فوتبال را شاهد بود پرسید «باور نمیکنم تماشای فوتبال در تو هیچ هیجانی ایجاد کند!». دوستم احتمالا درست حدس زده است. فوتبال برایم آن راز و رمز سالهای قبل را ندارد، اما اینطور هم نیست که اگر «بخواهم» نتوانم شبیه آن هیجانها را در خودم زنده کنم! در واقع فوتبال برای من همانقدر هیجانانگیز است که سعی کنم برایم هیجانانگیز باشد!
تقریبا هیچکدام از بازیکنها را نمیشناسم و قدرت تیمها برای من بخشی از خصوصیتهای ازلی آنها است که انگار تغییر نمیکند. فرانسه تیم خوبی است که به سختی خمیر قهرمانی را دارد، برزیل نهایت فوتبال است اما پیشبینی اینکه قهرمان میشود بیش از حد کلیشهای است، آمریکای جنوبی یعنی فقط برزیل وآرژانتین، آفریقا خوب است نمایندهای در یک هشتم نهایی داشته باشد اما بعد از آن بهتر است فقط تیمهای هیجانانگیز باقی بمانند… و هنوز که هنوز است فکر میکنم اگر از برزیل که یک استثناست بگذریم فوتبال یعنی آنچه در مراکز اصلی فوتبال در اروپا بازی میشود!
تصمیم گرفتهام که جام جهانی امسال برایم هیجانانگیز باشد. امروز رفتم و ۶ دلار دادم و اشتراک یک ماههی GLWiz را خریدم. بازی آلمان پرتغال را از تلویزیون ایران تماشا کردم. قبول دارم که تاخیر چند دقیقهای در پخش، سانسور تماشاگران و محدودیتهایی که برای تماشای فوتبال در اماکن عمومی گذاشته شده غیرقابل پذیرش (کوتهنظرانه و ظالمانه) است اما با این حال تماشای فوتبال با گزارش آشنای فارسی که تداعیگر خاطرههای دور و نزدیک بسیاری است و همتماشا بودن با میلیونها ایرانی دیگر صفای دیگری دارد.
۳
بازی هلند – اسپانیا تازه تمام شده بود. خیلیها آمده بودند که بازی را به صورت گروهی تماشا کنند، ما هم خوش بودیم و میچرخیدیم. همینطور بود که به همکار سوئدیام برخورد کردیم. معلوم بود حسابی سرش گرم است و ما را به حرف گرفت. گفت هیچ علاقهای به فوتبال ندارد و خیلی چیزهای دیگر هم گفت. گفتیم اگر روزی خواستی ایران را ببینی خبر بده که راهنماییات کنیم و شاید برنامهریزی کنیم که در ایران بگردانیمت. در مورد روسیه صحبت کرد و اینکه با پوتین میانهای ندارد و به همین خاطر هم به روسیه سفر نمیکند اگر چه با روسها مشکلی ندارد. همین نظر را در مورد ایران هم داشت:
– «اشکالی نداره روراس باشم؟ نمیخوام رژیم ایران از سفر امثال من به ایران بهرهبرداری کنه و بگه نگاه کنید ببینید چقدر اروپایی دارن از ایران بازدید میکنن».
میدانستم که الکل روراستش کرده وگرنه سوئدیها معمولا اینقدر رکگو نیستند. قصد بگو مگو کردن با او که نیمهمست بود را نداشتم، اما بدم نمیآمد بهش بگویم که مشکل غربیها با حکومتهایی نظیر ایران بیشتر از جنس رسانه و اطلاعات است. ساز و کار تولید و نشر و خبر به گونهای است که گندهای حکومت ایران ،که کم هم نیست، کامل، با دقت و بعضا با اغراق (و خیلی وقتها هم بیاغراق) اطلاعرسانی میشود. اما از ان طرف، گندهایی که حکومتهای غربی میزنند نامرئی باقی میماند. چرا؟ نه به خاطر اینکه اخبار منفی غرب پوشش خبری نمییابد، بلکه بیشتر به این دلیل اصلی که گندهای حکومتهای غربی در میان ابر سحرآمیزی از جنس ایدئولوژی نامرئی میشود. اگر اینها را بهش میگفتم حتما تعجب میکرد که
– ولی ما سکولار هستیم! بیماری ایدئولوژیزدگی سالهاست که در غرب حل شده است.
– فکر میکنی شما غربیهای سکولار ایدئولوژیک نیستید و فقط ما «شرقیها» ایدئولوژی زدهایم؟ خیر عزیزم. اشتباه میکنی. اون جوانکی که علیه آمریکا شعار میده در حالی که پوست صورتش بنفش شده و رگ گردنش از خشم بیرون زده کمتر از خیلی از شماهایی که حتی نسبت به پارادایم «خود محق پنداریای» که در آن نفس میکشید نابینا هستید ایدئولوژی زده است. آن بینوا دست کم میداند که خودش را حق میداند، شما مدعی عینیگرایی و سکولاریسم هستید و با این حال خود را «محق» میدانید.
۴
آدمها موجودات عجیبی هستند. تا جایی که من اطلاع دارم انسان تنها گونهی جانوری است که قادر است احساسات بسیار غلیظ و متنوعی را تجربه کند. هیجان اما معجون عجیبی است که چنانچه با سینرژی گروهی مناسبی هماهنگ شود میتواند آدمهایی که در حالت عادی دوست، همکار، فرزند یا همسر هستند را به موجوداتی هولناک تبدیل کند. جام جهانی امسال در کشور برزیل انجام میشود و این نکته مرا به یاد فاجعهای میاندازد که حدود یک سال پیش در این کشور رخ داد: تماشاگران برزیلی به دنبال به خشونت کشیده شدن یک بازی فوتبال به سوی داور هجوم آوردند، سرش را قطع کردند و روی تکه چوبی وسط زمین بازی کاشتند.
اما «احساسات غلیظ» و «فوتبال» به شکلهای هولناکتری هم به یکدیگر مربوط میشود. جوانکهای مسلح گروه داعش را در نظر بگیرید که بعد از کشتاری فجیع با سرهای قربانیان خود «فوتبال» بازی میکنند. اگر دوست دارید مثل بیبیسی فارسی آنها را پیکارجویانی که در جستجوی حقوق از دست رفتهی قوم خود هستند جلوه دهید یا اینکه آنها را تروریستهایی بدانید که از اتاقهایی در دوردست دستور میگیرند. به هر حال اسم آنها هر چه باشد واقعیت هولناک این است که فقط احساساتی بسیار غلیظ میتواند این افراد جوان را به سوی فوتبالی چنین خونین سوق دهد.
بدون شک اینها مثالهایی اغراقآمیز از نمود احساسات غلیظ هستند اما تصویرهایی هستند که به این سادگیها از ذهنها پاک نخواهند شد. ورزش حرفهای نظیر فوتبال بستری مستعد برای تولید هیجانهای گلهای و کور است. سادهدلی جوانی را با فاشیسم، نژادپرستی، خاکپرستی، قومپرستی و انواع «دیگرهراسی» ترکیب کنید تا بتوانید در نهایت سادگی و با کمترین هزینه لشگری از سربازهای آمادهی جانافشانی برای امحاء «دشمن» فراهم کنید. الیتهای جوامع به سختی میتوانند مکانیسمهای موثرتری برای کنترل و هدایت اجتماعی پیدا کنند.
۵
در بازی آلمان و پرتغال دوربین آنجلا مرکل را نشان میدهد که از جایگاه تماشاگران به تماشای بازی نشسته است.
https://twitter.com/MailOnline/status/478633567598444544
همانطور که کلیک کردن روی یک لینک میتواند شما را از یک صفحه به سایتی کاملا متفاوت ببرد دیدن آنجلا مرکل در میان تصویرهای ورزشی مثل یک لینک به دنیای سیاست و اروپا عمل کرد. تیم فوتبال هلند اسپانیا را خرد کرد و آلمان پرتغال را… یادآورد تلخ شکست فجیع اقتصادی کشورهای حاشیهی مدیترانه و وابستگی هر چه بیشتر آنها به اقتصادهای قدرتمند شمال اروپا با محوریت آلمان. این در حالی است که احزاب فاشیست بسیاری از کشورهای اروپایی در پارلمان اروپا رخنه میکنند و تنشهای روسیه-ناتو عمیقتر میشود و به تبع آن آتش جنگ داخلی در اوکراین روشن میشود. اینها قاعدتا باید برای آن دسته از اروپاییهایی که مهمترین رسالت اجتماعیشان را در کوتهنگری سیاسی و فراموشکردن تاریخ تعریف نکردهاند حاوی هشدارهایی جدی باشد. شاید تماشای بازیها فرصت کوتاهی باشد برای «اروپای سیاسی» که خطراتی که آنرا از درون تهدید میکند را برای لحظاتی فراموش کند. شاید آنجلا مرکل به همین امید راهی برزیل شده است.
اما سیاست و فوتبال جلوههای آشناتری هم دارد. عکس زیر که به سرعت دست به دست میشود یکی از جالبترین عکسهای سیاسیای است که در رابطه با فوتبال دیدهام. آقای روحانی در حال تماشای بازی فوتبال در منزل خود:
https://twitter.com/HassanRouhani/status/478660949264859138
۶
تیم والبیال ایران ظرف حدود ۱۰ سال پیشرفتهای خیرهکنندهای داشته به گونهای که امروز هیچتیمی در جهان نمیتواند با خاطر جمع با آن رو به رو شود. تا آنجا که میدانم والیبال اولین ورزش تیمی ایرانی است که در سطح جهان مطرح شده است (شاید تا حدی فوتسال هم چنین باشد). سوالی که باید برای همهی ما مطرح باشد این است که اگر میتوان ظرف مدت نسبتا کوتاهی چنین تجربهی موفقی داشت، چه چیز مانع از آن میشود که تجربهی مشابهی را در عرصهی فوتبال داشته باشیم؟
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. در ضمن جهت گفتگو و تبادل نظر، شما را به حضور و مشارکت در گوگلپلاس دعوت میکنم.
<
p style=»text-align:justify;»>