عید آمد و عید آمد، یاری که رمید آمد

عید آمد و عید آمد، یاری که رمید آمد
عیدانه فراوان شد، تا باد چنین بادا

شب رفت صبوح آمد، غم رفت و فتوح آمد
آن سلسله جنبان شد، تا باد چنین بادا

از دولت محزونان وز همّت مجنونان
خورشید درخشان شد، تا باد چنین بادا

درویش فریدون شد، هم کیسه‌ی قارون شد
همکاسه‌ی سلطان شد، تا باد چنین بادا

از اسلم شیطانی شد نفس تو ربانی
ابلیس مسلمان شد، تا باد چنین بادا

آن ماه چو تابان شد، کونین گلستان شد
اشخاص همه جان شد، تا باد چنین بادا

بر روح بر افزودی، تا بود چنین بودی
فرّ تو فروزان شد، تا باد چنین بادا

قهرش همه رحمت شد، زهرش همه شربت شد
ابرش شکر افشان شد، تا باد چنین بادا

خاموش که سر مستم، بربست کسی دستم
اندیشه پریشان شد، تا باد چنین بادا

محمد مولوی

 

با سلام و تبریک به شما و به همه ملت ایران. زنده باد اراده همیشه بیدار مردم ایران

هیجان دارم. نمی‌توانم بنویسم. این شعر هدیه‌ای بود به من از طرفی دوستی بزرگ‌وار. شاید همین بهترین کلام باشد. درود به همه‌تان.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. در ضمن جهت گفتگو و تبادل نظر، شما را به حضور و مشارکت در گوگل‌پلاس دعوت می‌کنم.

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: