مانیفستی برای لطف کردن

این مانیفست من در رابطه با وظیفه، لطف، تشکر،‌ توقع، قضاوت کردن و غیره است. این موضوعات تقریبا هر روز در زندگی روزمره‌ی من (و شما؟)‌ رخ می‌دهند. لطفی در حق دوستی می‌کنیم… لطفی در حق ما می‌کنند… توقع داریم.. دارند… منش و روی‌کرد ما در قبال این لطف‌ها، توقع‌ها و … چه باید باشد؟ این مانیفست نتیجه‌ی تجربیات من در زندگی شخصی و اجتماعی است که آن‌ها را خلاصه کرده‌ام تا نوشتن‌اش به نظم ذهنی‌ام در این زمینه کمک کند. طبعا این مانیفست صورت خام و اولیه دارد و در آینده احتمالا آن‌را اصلاحات جزیی یا کلی خواهم کرد.

وظیفه وظیفه است

اگر کاری وظیفه‌ام باشد که هیچ. باید انجامش دهم و حرفی هم نیست و منتی هم ندارم و انتظار تشکر هم ندارم. اگر تشکر کنی خوشحال می‌شم ولی اگر تشکر نکنی اخم نمی‌کنم.

اگر کاری وظیفه‌ی تو باشد، باید انجامش دهی و حرفی هم نزنی و منتی هم نکشی. خوش برخورد بودن وظیفه‌ی من نیست، اما سعی می‌کنم اگر وظیفه‌ات را در قبال من درست و خوب انجام دادی، از تو تشکر کنم.

سعی می‌کنم به اندازه‌ی کافی شعور داشته باشم که اگر کاری را که وظیفه‌ی تو نیست انجام ندادی، اخم و تخم نکنم و کنایه و زخمک نزنم.

با وجودی ‌که تایید می‌کنم انجام ندادن کاری که وظیفه نیست بد نیست، دوست دارم فکر کنم که انجام دادن کاری که وظیفه‌ی تو نیست یک شایستگی است.

سعی می‌کنم یادم بماند که تو وظیفه‌ای نداری که از من به خاطر انجام وظیفه‌ام تشکر کنی. در عین حال یادت باشد که من وظیفه‌ای ندارم که از تو به خاطر این‌که وظیفه‌ات را انجام می‌دهی تشکر کنم.

لطف کردن حساب و کتاب ندارد

دوست ندارم فکر کنم لطفی که در حق تو می‌کنم در جواب لطف دیگری بوده که تو در حق من کرده بودی. دوست ندارم فکر کنم لطفی که در حق من می‌کنی در جواب لطف دیگری بوده که من در حق تو کرده بودم. چون فلانی یک بار مرا به چای و شیرینی میهمان کرد، حالا من باید جبران کنم. خیر. من این‌طور به داستان نگاه نمی‌کنم.

میهمان کردن و معاشرت و دوستی معامله و نقل و انتقال مالی نیست که حساب و کتابش را با چرتکه و جدول نگاه دارم. حساب و چرتکه البته به جای خود لازم است.

به نظرم آدم‌هایی که در حساب و کتاب مالی‌شان با دیگران دقیق نیستند یک جای خیلی اساسی از کارشان می‌لنگد. اما دوست ندارم حساب و کتاب لطف‌هایی که در حق من می‌کنی یا من در حق تو می‌کنم را نگاه دارم. در حساب و کتاب مالی‌ام با تو وسواس دارم و آمارش را نگه می‌دارم. اما حساب لطف‌ها و محبت‌ها را خیر. اهل داد و ستد محبت نیستم. تو نیز چنین مباش.

کمک کردن خودخواهی است

به جز وظایف قانونی و سازمانی و خانوادگی و با کمی سهل‌نگری برخی وظایف عرفی، من وظیفه‌ای ندارم که به تو کمک کنم. اما جهت خوشحالی و ارضای حس انسان‌دوستی یا شهروندی خودم هر کاری از دستم بر بیاد (با حفظ اولویت‌هایم) برای تو که شاید دوست، آشنا یا حتی غریبه باشی انجام می‌دهم. فرض را بر این می‌گیرم که تو هم با حفظ اولویت‌هایت هر کاری از دستت برآید برای من انجام می‌دهی.

اگر کاری برای تو انجام بدهم، در راستای ارضای خودخواهی خودم است. مهم‌ترین علت‌اش این است که کمک کردن به دیگران حس خوبی به من می‌دهد. پس من حتی اگر بزرگ‌ترین کمک‌ها و خدمت‌ها را به تو بکنم منتی بر تو نمی‌گذارم. حالش را برده‌ام و احساس بزرگ‌منشی و جوان‌مردی را در خودم زنده نگاه‌ داشته‌ام و دلیلی دیگر یافته‌ام که احساس خوبی داشته باشم. تو به خاطر این حظی که من می‌برم مدیون من نیستی که هیچ، تازه باید تو را شاکر نیز باشم.

اما سعی می‌کنم این نگاه را به دیگران نداشته باشم. انتظار ندارم از کمک کردن به من حس خوبی به تو دست بدهد، پس اگر به من کمک کنی فرض می‌کنم در راستای خودخواهی‌هایت نبوده و از خودگذشتگی کرده‌ای و تو را شاکر خواهم بود. اما اگر به من کمک نکردی، فرض را بر این می‌گیرم که در حوزه‌ی توانایی‌‌‌ات نبوده. همانطور که اگر من به تو کمک نکنم، عموما دلیلش این است که در حیطه‌ی توانایی‌ام نبوده است.

درست است که اگر کمک‌ات کنم به خاطر لذت شخصی‌ام است و بر تو منتی نیست، اما می‌خواهم خیلی خوب بدانی که من وظیفه ندارم به تو کمک کنم. اگر توی چشم‌هایت ببینم که توقع داری لطفی در حق تو بکنم خوشم نخواهد آمد. لطف کردن وظیفه‌‌ی من نیست. وظیفه‌ی تو هم نیست. دنیا با لطف کردن و کمک کردن قشنگ‌تر می‌شود. اما من از تو توقع ندارم قشنگ باشی. تو هم از من چنین مخواه.

قضاوتم کنی، از تو دور می‌شوم

قضاوت‌ات نمی‌کنم، دوست ندارم قضاوتم کنی. هر چه به من نزدیک‌تر باشی، کمتر قضاوت‌ات می‌کنم، بیشتر انتظار دارم قضاوتم نکنی.

از قضاوت تو پرهیز می‌کنم، اما دلیلی هم ندارد با کسی که حضورش، رفتارش، حرف‌هاش متوقعانه و آزاردهنده است ارتباط صمیمانه داشته باشم. صادقانه بگویم، قضاوتم کنی، از تو دور می‌شوم. از من توقع لطف داشته باشی از تو دور می‌شوم. سعی می‌کنم از تو توقع لطف نداشته باشم، دوست ندارم از من توقع لطف داشته باشی.

حساب آدم‌های پر رو و متوقع را از دیگران جدا می‌کنم. می‌فرستمشان توی فهرست سیاه. مرا با ایشان کاری نیست.

اگر به تو لطف ‌کنم، بی‌حساب و کتاب است… بی‌منت. خودخواهانه به تو لطف می‌کنم و حالش را می‌برم. به من لطف ‌کنی، فرض می‌کنم از خود گذشتگی کرده‌ای و تو را شاکر خواهم بود.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. در ضمن جهت گفتگو و تبادل نظر، شما را به حضور و مشارکت در گوگل‌پلاس دعوت می‌کنم.

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: