- این عادت بد را ترک کنید » ۴دیواری
هی نگید «ایرانیهای خارج کشور حرف بیخودی نزنن!»٬ یا «این ایرانیهای خارج کشور پرت میگن»٬ یا «ایرانیهای خارج کشور اصلا حرف نزنن». چرا حرف نزنیم؟ چطور به خودتون این حقو میدید؟ این حق از کجا به شما رسیده که اینطوری حرف میزنید؟ اگه آزاده نیستید٬ لااقل حقوقبشر رو رعایت کنید! درسته که «شما ایران هستید» اما «شما ایران نیستید». البته منظور این نیست که ایرانیهای خارج کشور پرت نمیگن و حرف بیخود نمیزنند. چرا٬ میزنند (شمام میزنید. نمونهش همین که میگید ایرانیای خارجکشور حرف نزنن) - گزارش تصویری: شش روز بعد
عکسهایی از هائیتی شش روز بعد از زلزله. تراژدی داخل تراژدی دیگر عکسهایی است که غارتگران را نشان میدهد. آدمهایی که برای زنده ماندن به بقایای آنچه از مال و غذای دیگران باقی مانده حمله میبرند و در این راه هم کشته میشوند. تکان دهنده نیست؟ همه قربانی هستند. بدون استثنا. چه آنها که مردند و چه آنها که زنده ماندند. راستی، پیشنهاد میکنم آن عکس مربوط به گور دستهجمعی را نگاه نکنید. اول مثل تودهای زباله به نظر میرسد. بیشتر که دقت میکنی داغ میشوی. آدم هستند که روی هم تلنبار شدهاند… - آیا شنود امکان پذیر است؟ چگونه ایمیل ها را رمز نگاری کنیم؟ » زنگوله
اگر قصد دارید به پاسخ این سوال برسید یک بار کامل وقت بگذارید و این مطلب را واقعآ با دقت بخوانید، با اسکرول کردن انتظار نداشته باشید پاسخ سوال تان را بیابید. - ما می کشیم، آنها ترور می کنند » لویاتان
نظامی که با ملت خودش درگیر شد، امنیت را از دست داده چرا که به دلیل حکومت نظامی نامحسوس و زد و بندهای پشت پرده، از عوامل امنیتی ملی غافل می ماند. نه این که این ضعف دستگاه اجرایی باشد که هست، اما قاعده ای است در زمانی که درگیری های داخلی در هر نظامی گسترش می یابد. معنای آن این است که نظامی که باید دستگاه اطلاعاتی اش به انواع و اقسام قاچاقچیان، از اسلحه تا انسان و کالا و مواد مخدر و اطلاعات بپردازد و گوش به زنگ آن ها باشد، مشغول رصد ای میل و تلفن ها و مقامات است. نظامی که باید نیروی انتظامی اش گوش به زنگ حرکت های مرزی باشد، درگیر حرکت های جزیی در پایتخت است. سیستمی که باید در حالت بحرانی در عراق و افغانستان، حواسش به حرکت های گروه های خارج از کشور باشد، به رصد کردن فیس بوک و بستن وبلاگ ها و سایت ها روی آورده است. - یارانه به شما تعلق نمی گیرد » صندوقک
خانواده های مستضعف عزیز ، مهم نیست اگر نمی توانید بیشتر از ماهی یکبار گوشت بخورید، مهم نیست اگر اول از سر کوچه سرک می کشید تا مطمئن شوید صاحب خانه را نمی بینید و دزدکی وارد خانه خود می شوید. - لطفا دخالت کنید » ۴دیواری
روی سخن من بیشتر با «لالشده»هاست. با «لکنتگرفته»هایی مثل خودم. «ما» بایستی بر عجز خود فایق آمده و در مورد آنچه میخواهیم٬ آنچه نمیخواهیم٬ آنچه ما را نگران میکند٬ آنچه با آن موافق/ مخالف هستیم٬ بنویسیم. مهم نیست که زبان ما رسیده و فاخر نیست٬ قرار نیست به کسی نمرهی زبان داده شود. مهم نیست خواستههای ما خام و نسنجیده باشد. بیاهمیت است که فکرهای ما عمیق نیست. اهمیت ندارد که عدهای به ما انتقاد کنند٬ اعتراض کنند٬ بخندند یا حمله کنند. ما با کمک هم کوشش خواهیم کرد حرفهای نسنجیدهی خود را به مرور «سنجیده» کنیم. هیچ فکری در تنهایی کسی سنجیده نمیشود. فکر یک مقولهی اجتماعی است. اگر بخواهیم به تنهایی فکرهای خود را کاملا سبک سنگین کرده و به خیال خودمان حرف سنجیده تحویل دیگران دهیم٬ در زمانی که وقتشناسی امری حیاتی است٬ تأخیر خواهیم داشت. - فلز طلا به روایت تصویر
مجموعهی عکس از استخراج و کاربرد طلا. - جهانی که میشناسیم » موزهی تاریخ طبیعی آمریکا
یک انیمیشن رویایی: سفر از قلههای هیمالیا تا دوردستترین کوازارهای دیده شده. - کلام مقدس و عقوبت » محسن عمادی
از بس این عبارات کلیشهای را خواندهام سرم درد گرفتهاست :«ددمنش، عمال، رژیم، اهریمنی، یزیدی و …» همهی عباراتی که جهان را به دو شقه میکند، صفر و یک میسازد، دیو و پری خلق میکند. در بستر همین جهان صفر و یکیاست که سمبولیسم زاده میشود،همان شکلی از هنر که به باور من، بزرگترین آسیب شعر پیش از انقلاب ما بود. آنجور که شاملو مینویسد :«و واژهها به گنهکار و بيگناه تقسيم شد، به آزاده و بيمعني، سياسي و بيمعني، نمادين و بيمعني، ناروا و بيمعني.» و راستش من ترجیح میدهم همیشه بیمعنی باشم و سیاسی، نمادین، روا و بیگناه نباشم. گمان نمیکنم هیچ جنبشی قادر باشد در یک مدت کوتاه، انقلابیهای متعهد و محکمی را خلق کند که در قالب تصویر فرد انقلابی و چهرهی قهرمان جا بگیرد. مردم برای نان شبشان میجنگند و برای آزادی در همین چیزهای معمولی مثل رقص، قرار عاشقانه، خوشگل گشتن و حال کردن. کسانی هم هستند که افقشان فرق میکند، نمیگویم وسیعتر است، آرمانی دارند، به یک دستگاه روشنفکری باور دارند و غیره. خوب، حالا بیشتر از نصف یک سال، مردم به خیابان میآیند و سعی میکنند کمتر بترسند، حقشان را مطالبه کنند، اما چقدر و تا کی میتوانند ادامه دهند و کم نیاورند؟ همین تحمل ترس، همین تورم فزاینده، همین سوت و کوری بازار و پاساژهای خرید و زندگی روزمرهای که زیر چکمهی وحشت از خیابانها رخت بربسته، کمر امید را خم میکند. برای همین است که هروقت از جنبش سبز مینویسم، دوست دارم آن را جنبش زندگی بنامم.
.
* بدیهی است (هست؟) که این نقلقولها برای آشنایی و مطالعهی اولیه است و نه فقط اینجا بلکه در همهی نقلقولها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع میدهم یا نقل قولی میکنم «اکیدا» و «قویا» توصیه میکنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.
بامدادی | نجواها | یکعکاس | [silent-clicks] |
استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. |