سال ۱۳۹۰ هم فرارسید و بیشتر ایرانیها الان در کنار خانواده و دوستان نشستهاند. برای من هم سفرهٔ هفتسین امسال به لطف سلیقه و درایت چند تن از دوستان شفیق فراهم شد. لحظهٔ تحویل سال و نوروز شاید چیزی جز یک لحظهٔ عادی در امتداد پیوستهٔ زمان نباشد اما چیزی که این لحظهٔ عادی را «منحصر به فرد» میکند همین با هم بودنهای عزیز است. ما با هم هستیم حتی اگر مخالف هم باشیم یا از هم دور باشیم و تنها همین کیمیاست که جشن نوروز را قرنها برای ما زنده نگاه داشته است و هر روز هم ارزش و اهمیت آن بیشتر میشود.
تا یاد دارم در این ساعت ها شوق گرفتن عیدی از بزرگترهایم را داشتهام. عیدیهایی که شیرینترینهایشان همان ده تومانیهای نوی لای قرآن بود که بیبی خانم به ما میداد که عطر بهار و برکت داشت مثل همهٔ بیبی خانمهای ایران و همهٔ زنها و مردهای شریف و بیریای دیگر. تنها عیدیای که میتوانم به دوستان کوچکتر از خودم بدهم عکسی است که همین چند لحظه پیش از سفرهٔ هفتسینمان گرفتهام که تقدیم میشود.
درود بر همهٔ شما…. بهارتان مبارک!
.
.
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.