چند ساعت پیش دوستی از من پرسید «تو با دخالت نظامی در لیبی موافقی؟». احساس کردم نمیتوانم بیآنکه متهم به حمایت از دیکتاتوری که به قول همان دوستم «مردم خودش را میکشد» شوم، از حملهٔ نظامی به لیبی انتقاد کنم.
من به صورت خاص طرفدار سرهنگ قذافی و جنایتهای جنگیاش (که کمتر یا بیشتر از بسیاری از سران سیاسی کشورهای شرق و غرب جهان نیست) نیستم اما نمیتوانم عمیقا و شدیدا نسبت به عواقب حملهٔ نظامی کشورهای قدرتمند جهان به یک کشور ضعیف جهان سومی به نام لیبی بدبین نباشم. مهمترین دلیلش این است که وقتی به تاریخ بعد از جنگ جهانی دوم نگاه میکنم نمونهٔ موفق و کمعارضهٔ چنین دخالتهایی را نمییابم. جنگ و تجاوز نظامی مادر بسیاری از نژندیهاست و مهر تایید زدن به مصایب آشکار و پنهان آن کار سادهای مثل انتخاب بین سیاه یا سفید نیست.
اما چه کنیم که «قذافی رسانهها» به چنان هیولایی تبدیل شده است که پاسخ طبیعی هر انسان شریفی به «جنایتهای» او محکوم کردن است. از آنجایی که رهبران جهان، طیف انتخابهای ممکن را به دو گزینهٔ «دست روی دست گذاشتن و شاهد قتل عام مردم لیبی توسط هیولایی به نام قذافی بودن» یا «اقدام نظامی نرم در جهت حمایت از مردم ضعیف و بیپناه لیبی» تقلیل دادهاند هر که مخالف اولی باشد ناگزیر باید دومی را تایید کند. در چنین شرایطی هزینهٔ اخلاقی اعتراض به اقدام نظامی برای معترضان بالقوه بالاتر رفته است.
به عبارت سادهتر:
جهان رسانهای (به کمک اغراق، تکرار، حذف، باز تعریف اولویتها و …) شرایط لیبی رابه گونهای تقلیل داده است که دیالوگهای زیر به گفتمان غالب تبدیل شدهاند:
– با کشتار مردم لیبی توسط قذافی مخالفی؟
– بله، البته!
– پس خفه شو و از اقدام نظامی علیه لیبی حمایت کن.
یا همین دیالوگ به گونهای دیگر:
– من مخالف اقدام نظامی علیه لیبی هستم.
– آها! خوب گیرت انداختم فاشیست کوچولو. تو داری از یک دیکتاتور خونخوار به نام قذافی حمایت میکنی!
آیا به عنوان یک صلحدوست فرضی جرات دارید بین سیاه و سفید، سیاه را انتخاب کنید؟ آیا جرات دارید از قذافی حمایت کنید؟
.
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.