جنگ، همان ادامهی سیاست است، منتها به شیوهای دیگر. — کارل فون کلاوسویتز.Der Krieg ist eine bloße Fortsetzung der Politik mit anderen Mitteln — Carl von Clausewitz
منفعت اسرائیل در حمله به غزه در چیست؟
اولین پرسشی که ممکن است به ذهن یک آدم کنجکاو و علاقهمند به تحولات خاورمیانه برسد احتمالا این است: «اسرائیل از این تهاجم خونین و پرهزینه چه «بهرهای» میبرد؟» یا «دلایل واقعی حملهی اسرائیل به غزه چیست؟»
بدون شک سیاستگذاران اسرائیلی از این عملیات گستردهی نظامی که اسرائیل را در برابر افکار عمومی جهان «محکوم» کرده است «هدفی مهم» داشتهاند. مگر نه این است که به قول تئوریسین مشهور جنگ «جنگ همان ادامهی سیاست است، منتها به شیوهای دیگر»؟
در نگاه اول به نظر میرسد اسرائیل هیچ هدف مشخص سیاسی یا استراتژیکی برای لشکرکشی اخیر به غزه ندارد. البته نه اینکه برای آن هیچ هدفی را اعلام نکرده باشد، هدف اعلام شده و آن این است «توقف کامل حملههای موشکی حماس به شهرهای اسرائیل».
بله، هدف خوبی به نظر میرسد، اما غیرقابل دستیابی است.
موشکهای حماس دستساز هستند و به راحتی در هر کارگاه خانگی قابل تولیدند. همینطور این موشکها سبک و قابل حمل و نقل دستی هستند بنابراین از هر جایی میتوان آنها را شیلیک کرد. پس «توقف کامل» پرتاب این موشکها هدفی قابل دستیابی نیست، مگر اینکه کل جمعیت یک و نیم میلیون نفری غزه کشته یا از کار افتاده شوند.
به نظر شما این موضوع بدیهی را که هر نوجوان دبیرستانی میتواند درک کند، ژنرالهای اسرائیل نمیدانند؟ البته که میدانند. ولی نکته اینجاست، آنها از تهاجم به غزه «اهداف دیگری را دنبال میکنند» و موضوع موشکهای حماس فقط «سطح رسانهای» داستان است.
در اینجا چند «احتمال» را که تکتک یا مجموعا، علتهای راستین حملهی اسرائیل به غزه هستند را بررسی میکنم. مسلما ماجرا به این چند خط من ختم نمیشود و پیچیدهتر از آن است. اما شاید بخشی از «اهداف واقعی» پشت این تهاجم را نشان دهد.
روی کار آوردن الفتح در غزه
حماس در فلسطین محبوبیت زیادی دارد و حتی گروه الفتح (به رهبری محمود عباس که در حال حاضر تشکیلات خودگردان فلسطین و کرانهی باختری رود اردن را کنترل میکند) در حال حاضر با حمایت اسرائیل توانسته است کنترل کرانهی باختری رود اردن را در دست نگاه دارد. یکی از اهداف احتمالی محاصرهی غزه و به دنبال آن حملهی هوایی و زمینی به آن، نابودی سران حماس و تضعیف لوجستیکی آن است که به دنبال آن الفتح بتواند با یک کودتا قدرت را در غزه به دست بگیرد.
البته «ورود محمود عباس سوار بر تانکهای اسرائیلی» به غزه دور از ذهن به نظر میرسد، اما با تضعیف شدید یا حذف ارگانیک حماس از معادلات غزه، نفوذ و پیروزی فتح در غزه دور از ذهن نیست.
این روند البته پیشنیازهایی هم داشته است. مثلا با وجود وفادار ماندن حماس به آتشبس، بارها موشکهای دستسازی توسط «گروه القصی» (گروهی که وابستگی نزدیکی به الفتح دارد) به سمت اسرائیل شیلیک شد تا آتشبس روز به روز متزلزلتر شود. پس از تضغیف حماس، کودتای آتی در غزه (شاید به کمک الاقصی) انجام شود.
طبیعی است که پس از چنین تحولی، حمایتهای مالی و سیاسی اسرائیل و غرب از الفتح شدت خواهد گرفت تا حاکمیت آن بر غزه تثبیت و تایید گردد. مذاکرات صلح ادامه خواهد یافت و اوضاع دست کم برای مدتی «آرامتر» خواهد شد.
کنترل منابع نفتی سواحل غزه
عجیب به نظر میرسد؟ به هیچوجه! سواحل غزه خالی از نفت و گاز نیست. در واقع در سال 2007 قرار بود قرارداد چهارمیلیارد دلاری میان مقامات فلسطینی و شرکت نفتی بیجی (British Gas) امضا شود که مطابق آن میدان گازی سواحل غزه توسعه داده شود و گاز آن به مدت پانزده سال به اسرائیل صادر گردد (از طریق خط لولهی زیردریایی به بندر اشلکون).
صد البته که این قرارداد پس از خروج الفتح از غزه و کنترل این ناحیه توسط حماس معلق ماند. پایان دادن به سلطهی حماس بر غزه میتواند مانع بزرگ توسعهی میدان گازی غزه را از سر راه اسرائیل بردارد. (اطلاعات تکمیلی)
کسب اعتبار برای ارتش اسرائیل
پس از شکست سمبولیک ارتش مجهز اسرائیل در جنگ 33 روزه سال 2006 بر ضد لبنان (حزبالله لبنان) و همینطور آسیبپذیری روانی این کشور در برابر موشکهای حماس، یکی دیگر از هدفهای تهاجم به غزه، بالا بردن سطح اعتماد مردم نسبت به توانایی ارتش اسرائیل در حفاظت از اسرائیل است. یک پیروزی قاطع و سریع بر حماس در غزه که در اثر تحریمها «ضعیفتر» هم شده است آمادگی و توان رزمی ارتش را در درجهی اول به مردم اسرائیل و در درجهی دوم به کشورهای همسایه به خصوص «ایران خطرناک» نشان خواهد داد.
زمان مناسب: انتخابات در اسرائیل، کابینهی جدید در آمریکا
احتمالا اسرائیل مدتهاست که در انتظار فرصت مناسب برای چنین تهاجمی بوده و برای آن برنامهریزی کرده است. تقارن حملات با تعطیلات سال نوی میلادی که بیشتر دولتهای جهان به حالت نیمهتعطیل هستند و همینطور استفاده از آخرین روزهای ریاستجمهوری جورجبوش و کابینهی جنگیاش برای گریز از فشارهای فوری بینالمللی و در نتیجه به دست آوردن «فرصت کافی» برای ادامهی عملیات در غزه را نمیتوان نادیده گرفت.
احتمالا نزدیک بودن انتخابات در اسرائیل (برای انتخاب کنیست؛ مجلس قانونگذار اسرائیل) که در ماه آیندهی میلادی برگذار میشود و تلاش خانم لونی (وزیر امور خارجهی اسرائیل و دبیر حزب کادیما) برای پیروزی حزب کادیما (که در حال حاضر کنیست را در دست دارد) را نیز میتوان به معادلات تعیین کننده تاریخ تهاجم علیه غزه اضافه کرد.
مرزهای سرزمین فلسطین طبق معاهدهی 1967. قسمتهای سبز پررنگ هنوز تحت کنترل فلسطینیهاست. بالا سمت راست (کرانهی باختری رود اردن) به صورت پیوسته و سیستماتیک توسط شهرکنشینیهای اسرائیل محدودتر میشود و عملا به صورت جزیرههای پراکندهای درآمده است که ارتباط میان آنها به شدت توسط ارتش اسرائیل کنترل میشود. پایین چپ، نوار غزه است که اسرائیل در سال 2005 حضور خود را در آن پایان داد.
در همین زمینه:
- زندگی در زمان عاریهای و در سرزمین مسروقه (چهاردیواری)
- وقتی همه خواب بودند قسمت اول (نون و القلم)
- وقتی همه خواب بودند قسمت دوم (نون و القلم)
- خانمها و آقایان رئیسجمهور! دنیا با سکوت تغییر نمیکند
- پنج دروغ بزرگ اسرائیل دربارهی غزه
- غزه تحریف شده در لنز رسانهها