دختر فلسطینیای که در یک عملیات انتحاری خودش را منفجر میکند و یا زندانیای که دست به اعتصاب غذای نامحدود میزند و در اثر عوارض ناشی از آن جان میدهد و یا معترضی که در ملاء عام خودسوزی میکند؛ شاید بتوانیم همه این نوع خودکشیها را خودکشیهای سیاسی-اجتماعی نام دهیم.
این موارد با خودکشیهای فردی (غیرسیاسی-اجتماعی) فرق میکنند اگر چه حتما نقاط مشترکی دارند. شباهتشان در این است که به هر حال در همه آنها فرد جان خودش را میگیرد (یا شدیدا در معرض خطر قرار میدهد). مهمترین تفاوتشان شاید در این است که خودکشیهای سیاسی-اجتماعی معمولا یک وجه فرافردی قوی دارند اما خودکشیهای معمول بیشتر جنبه فردی دارند. شکی نیست که در خودکشیهای فردی هم شخص ممکن است به قصد تغییر دادن یا نشان دادن چیزی (مثلا بیگناهی یا مظلومیت خود) به اطرافیان خود اقدام به خودکشی کند و یا در خودکشیهای سیاسی-اجتماعی هم انگیزههای فردی نقش دارد. اما در خودکشیهای فردی معمولا دایره این اطرافیان به نزدیکان و آشنایان محدود میشود و مطالبات یا اهداف هم در همان حوزه است. در حالی که شخصی که خودکشی سیاسی-اجتماعی میکند حوزه بسیار وسیعتری از افراد جامعه را مخاطب قرار میدهد.
به نظرم به صورت نسبی درک کردن حال کسی که خودکشی فردی میکند راحتتر است. چرا که معمولا افراد در انتهای یاس و بیانگیزگی یا اختلال روانی خودشان را نابود میکنند. به عبارت دیگر شخصی که خودکشی میکند در وضعیتی این کار را میکند که انگیزه زیستناش به کمترین حد خود رسیده (و یا در حالت اختلال روانی ممکن است متوجه خطر خودکشی نباشد) و در یک حرکت برنامهریزی شده و یا تصمیم آنی اقدام به خودکشی میکند. بسیاری از افراد ممکن است در لحظههایی از زندگیشان به خودکشی فکر کرده باشند و اگر چه عده معدودی عملا دست به این کار میزنند اما عده بسیار بیشتری ذهنیت خودکشی را تجربه کردهاند و در نتیجه بهتر میتوانند با کسی که خودکشی فردی میکند همذات پنداری کنند.
اما درک خودکشی سیاسی-اجتماعی پیچیدهتر و دشوارتر است. چرا که شخصی که خودکشی سیاسی-اجتماعی میکند (معمولا) دچار اختلال روانی نیست و حتی شاید در اوج یاس روانی نیز قرار نگرفته باشد. به عبارت دیگر او در سطح فردی هنوز انگیزه زندگی بالایی دارد و علیرغم آن و به دلایلی دیگر تن و جانش را خرج میکند. پس یاس و ناامیدی نه تنها عامل تشویق او به خودکشی نمیشود بلکه او باید کاملا آگاهانه و ارادی بر این غریزه نیرومند (حیات) غلبه کند. به بیان دیگر، اگر خودکشی فردی باعث میشود فرد از یک وضعیت ناامیدکننده خلاص شود (نوعی درمان یا تسکین) خودکشی سیاسی-اجتماعی فرد را از یک وضعیت ناامیدکننده فردی رهایی نمیبخشد.
درک کردن شرایط روانی حاکم بر کسی که هنوز انگیزه حیات دارد ولی به صورت آگاهانه و ارادی جان خودش را میدهد برای من بسیار دشوار و حتی غیرممکن است.