در خبرها خواندم نخستین اپرای فیلمساز ایرانی آقای «عباس کیارستمی» قرار است به زودی در فرانسه اجرا شود. برای اینکه سوءتفاهم نشود همین اول کار تاکید میکنم از طرفداران آثار (فیلم و عکس) ناب و انسانگرای کیارستمی هستم و همیشه دید منحصر به فرد و جهانی او را در «فیلمها» و «عکسهایش» ستودهام. اما پرسش من این است آیا شایستهتر نیست آقای کیارستمی وقت و انرژی خود را در عرصههایی که نبوغ و استعدادش را دارد صرف کند؟ شاید در دفاع از این موضوع گفته شود اپرا ریشههایی در تئاتر دارد و تئاتر هم بیارتباط به سینما نیست. اما متاسفانه اپرا بیشتر به رقص و موسیقی نزدیک است تا تئاتر.
قصد پیشداوری ندارم (گرچه نفس همین نوشته نوعی پیشداوری است!) و باید منتظر باشیم و اپرای ایشان را که بر اساس یکی از آثار موتسارت است بشنویم و ببینیم و بعد قضاوت کنیم. اما به احتمال زیاد (تجربه تاریخ به ما میگوید آدمها حتی بزرگان همه فن حریف نیستند) کار و اجرای چشمگیری نخواهد شد. گیرم کیارستمی یک اپرای دست سوم شل و ول هم در کارنامه هنری خودش ثبت کرد. خوب که چه؟ با همان وقت و انرژی شاید میتوانست یک شاهکار سینمایی دیگر خلق کند. نشنیدهایم و نخواندهایم میکلآنجلو (با آنهمه استعداد و نبوغ) سمفونی بنویسد یا بتهوون (که نمونهاش دیگر شاید در عالم موسیقی پیدا نشود) ناخونکی هم به مجسمهسازی بزند. اتلاف استعداد و فرصت است آخر اگر میکلآنجلو مجسمه نسازد و بتهوون کاری غیر از موسیقی کند…
به گفته خود کیارستمی «همه ما موسیقی خلق میکنیم، اما با ابزار متفاوت…. به این نتیجه رسیدهام که روی صحنه بردن اپرا نباید چندان سختتر از ساختن یک فیلم باشد. محدودیتهای زیادی در اپرا هست، اما اینها مانع ادامه کار نمیشود.»
همانطور که گفتم باید صبر کنیم و ببینیم و بشنویم…