۱
با درخواست سران اصلاحات آقای عارف کناره گیری کرد. به نظرم اینکه اصلاحطلبان پشت آقای روحانی ایستادند و آقای عارف را وادار به کنارهگیری کردند «احتمالا» استراتژی مناسبی نبوده است. اولا آقای روحانی در مقایسه با آقای عارف اصلاحطلب نیستند و نبودهاند و یک چهرهی اصولگرا تلقی میشوند. ایستادن اصلاحطلبان پشت ایشان در نگاهی خوشبینانه میتواند به معنای تصمیمی عملگرایانه و کوتاه آمدن از درخواستهای تند قبلی (مثلی آزادی آقایان موسوی و کروبی و…) تلقی شود. اما این خطر وجود دارد که این تصمیم جور دیگری تعبیر شود: خیز برداشتن برای پیروزی در انتخابات. ممکن است بگویید که چه اشکالی دارد، مگر قرار نیست همه خیز بردارند برای پیروزی در انتخابات؟ پاسخ من «خیر» است. کسی باید برای پیروزی در انتخابات خیز بردارد که از قدرت سیاسی میدانی کافی برخوردار باشد. اصلاحطلبان قدرت میدانی اندکی در عرصهی سیاست امروز ایران دارند و اینکه بخواهند چنین سهمخواهی بزرگی از طریق صندوق رای بکنند واقعگرایانه و عملگرایانه نیست. من ادعا نمیکنم که به اندازهی سران اصلاحات شرایط را میدانم، اما به صورت یک گمانه مطرح میکنم که در صورتی که اصلاحطلبان روی آقای عارف زوم می کردند دستاوردهای کوتاهمدت کمتری را نشانه میگرفتند اما ریسک کمتری را در دراز مدت میپذیرفتند. توجه داشته باشید که اصلاحطلبان باید مراقب سرمایهی سیاسی خود باشند و آن را که به شدت تضعیف شده است به دقت خرج کنند. اهمیت زیادی دارد که در دراز مدت صدای اصلاحطلبی در سیستم سیاسی ایران باقی بماند. با این کار یعنی حمایت از آقای روحانی و خیز برداشتن برای رفتن به دور دوم و کسب احتمالی مقام ریاست جمهوری دو اتفاق ممکن است رخ دهد: یا واقعا می توانند رای بیاورند که ممکن است با صحنهآرایی خطرناک مراکز قدرت مواجه شوند و … و یا اینکه رای نمیآورند که در آن صورت قامت رنجور اصلاحطلبی حکومتی را رنجورتر کردهاند.
اوضاع نگران کننده است. امیدوار باشیم اتفاق تندی رخ ندهد.
۲
اما حالا که ائتلاف رخ داده و آقای روحانی به صورت یک طرفه به نمایندهی جناح اصلاحطلب تبدیل شده است چطور؟ باید خوشبین بود و نگاه رو به جلو داشت. نگاهی میاندازم به ۶ نامزد باقیمانده و نظر شخصیام را مطرح میکنم و با یک ابراز امیدواری خاتمه میدهم.
– آقایان رضایی و غرضی را به دلایل مختلف از جمله نداشتن قدرت اجماعسازی مناسب نمیبینم. این افراد پشتوانهی قوی جناحی ندارند و حتی با بهترین برنامهها هم که بیایند نمیتوانند تاثیرگذار باشند.
– همینطور آقای جلیلی را یک گزینهی پر ریسک هم برای نظام و هم برای جامعه میبینم. مشکل آقای جلیلی جدای از نداشتن قدرت کلام و تک مخاطب بودن و برخی نظرات شخصیای که به گوش طبقههای سکولار شهری تیز و نامطلوب میرسد، در نداشتن توانایی اجماعسازی است و اینکه چون جوان و کم تجربه هستند دولتشان به محلی برای رخنهی عناصری که شناخت کمتری از آنها داریم تبدیل خواهد شد. این یعنی ریسک زیاد. البته کماکان ایشان شانس بالایی برای رفتن به دور دوم دارد (بسته با توافقها و روند آرایشها و ائتلافها)
– آقای قالیباف، گزینهی بهتری هستند اما قدرت تاثیر گذاری در سیاست خارجه را ندارند و اگر چه در بسیاری زمینهها ایشان را صادق در خدمت به جامعه میبینم، هنوز آن پختگی سیاسی و جامعیت نگاه لازم را از ایشان ندیدهام. خلاصه اینکه برایند سابقهی ایشان در نیروی انتظامی و شهرداری و مناظرههای اخیر، ایشان را در حد یک وزیر اجرایی موفق نشان داده است. و البته ایشان کماکان شانس اول رفتن به دور دوم است. (بسته با توافقها و روند آرایشها و ائتلافها)
– آقایان روحانی و ولایتی تنها نامزدهایی هستند که وزن و توانایی این را دارند که روی سیاست خارجهی بحرانزدهی ایران تاثیر مثبت بگذارند. این افراد از نظر سیاسی پخته هستند، از حمایت جناحی برخوردارند و توانایی ایجاد اجماعسازی بینجناحی را نیز دارند. امیدوارم اصولگرایان سنتی و معتدل بتوانند روی آقای ولایتی اجماع کنند یا دست کم ایشان وادار به کنارهگیری نشود و معادلات دروننظام و سطح جامعه به سویی رود که شاهد به دور دوم رفتن یکی از آقایان ولایتی و روحانی (یا هر دوی آنها) باشیم. این دو نفر خصوصیتهای مثبت و مشترک زیادی دارند که میتواند شانس آنها را برای پیروزی در دور دوم زیاد کند. در ضمن صرف نظر از اینکه کدام پیروز شوند ممکن است کابینهشان اشتراکاتی نیز با هم داشته باشد.
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. در ضمن جهت گفتگو و تبادل نظر، شما را به حضور و مشارکت در گوگلپلاس دعوت میکنم.