- مباد که آنها شویم » در گلستانه
به این دو تصویر نگاه کنید. دیروز وقتی تصویر دوم [مربوط به وقایع روز عاشورا در تهران] را دیدم یاد نقاشی اول افتادم. تابلوی «میانجیگری زنان سابین» نقاشی محبوب من است، به شکلی غریبی دوستش دارم. - طرح سه مادهای خوشبختی کجاست؟ » حضور خلوت انس
اصرار و تأکيد دارم که «مردم از من و شما آگاهتر و باهوشترند». باور کنيد در سرمقالهی اولين شمارهی گردون در سال 1369 اين را گفته بودم، و به اين ايمان دارم. بنابراين لطف کنيد و همراه من اين شش صيغه را به عنوان مشق صرف کنيد؛ هرچه باشد سالها معلم ادبيات بودهام.
من میدانم چه اتفاقی افتاده / تو میدانی چه اتفاقی افتاده / او میداند چه اتفاقی افتاده / ما میدانيم چه اتفاقی افتاده / شما میدانيد چه اتفاقی افتاده / آنها میدانند چه اتفاقی افتاده…
مردم شعور دارند، و میخواهند مثل همهی ملتهای دنيا خوشبخت زندگی کنند؛ خوشبخت و آزاد و ايرانی. - در مذمت خشونت و در ستایش دفاع سبز » علی علیزاده
آنانی که در نابرابرانهترین نبرد تاریخ معاصر، یعنی۶۰ سال نابودی سیستماتیک ملتی به نام فلسطین، ژست صلحطلبی و نفرت از خشونت میگیرند و فقط به صورت کلی خشونت را برای هر دو طرف به یکسان محکوم میکنند نه فقط مفهوم خشونت را نفهمیدهاند بلکه در چنین خشونتی شریکند. آنها احتمالا در صحرای کربلا هم در بین خشونت ماشین نظامی امپراطوری عظیم «اسلامی» و دفاع گروهی اندک تفاوتی نمیبینند. عاشورای ۸۸ نقطهای شد بیبازگشت به یمن شجاعت درخشان مردمی که نشان دادند تنها هراسشان باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد رادانها و مرتضویها از آزادی آدمی افزون باشد. صدای هل من ناصر ینصرنی این مردم را اکنون نه عفو بینالملل و سازمانهای حقوق بشر غربی که دیگر مردمان همین سرزمین باید بشنوند. آنها که تا به حال یا مردد بودهاند یا ترجیح دادهاند که برای سکوت خود دروغهای حاکمان را باور کنند. - آنکس که نداند و نداند که نداند » مجمع دیوانگان
از یادداشت جناب علیزاده [همین بالا به آن لینک دادهام] این بهره را می برم تا به بهانه آن به ایشان و تمامی دوستان هم رایشان یک نکته را یادآوری کنم: مسئله مخالفت با خشونت، مسئله به محاکمه کشاندن فلان جوان باتوم خورده ای که در دفاع از خود یک سیلی به گوش دشمن زده نیست؛ مسئله تلاش برای احتراز از ورطه هولناکی است که امثال شما با تقدس بخشیدن به این خشونت جنبش را به سویش روانه می سازید. از انقلاب 57 گفتید پس از همان جا جواب بشنوید؛ خشونتهای پس از انقلاب از آنجایی شروع نشد که یک انقلابی سنگی را به سوی سرباز گارد شاهنشاهی پرتاب کرد؛ بلکه از آنجا شروع شد که امثال شما «شجاعت»، «شهامت»، «آزادگی» و در یک کلام «انقلابیگری» را در همین سنگپرانی ها خلاصه کردید؛ نتیجه آن شد که هرکس بیشتر سنگ بزند پس بیشتر شجاع است؛ هرکس به جای سنگ پراندن تیر شلیک کند قهرمان است. - شهروندان معمولی، ویدئوهایی فوقالعاده » عصيان
موج نوی خبرنگاری شهروندی در یوتیوب. به نقل از وبلاگ رسمی گوگل-یوتیوب، ترجمه توسط بهرنگ تاجدین و انتشار توسط عصیان. - تودۀ مردم در انقلاب ایران » نقل از مقالهی یرواند آبراهامیان
جنبشهای اجتماعی صد سالۀ اخیر در ایران از جملۀ مواردی است که این فرضیه را تایید نمیکند. تمامی این جنبشها، از نهضت تنباکو، تا جنبش مشروطه، تا جنبش نهضت ملی شدن نفت و تا انقلاب سال 1357، جنبشهای خیابانی بوده اند، به این معنا که تودۀ مردم در آن نقش مستقیم داشتهاند. در هیچیک از این حرکتها خشونتی که فرضیه های موجود پیش بینی می کنند دیده نمی شود. در این میان رفتار تودۀ مردم در انقلاب سال 57، به دلیل تعداد قابل توجه افرادی که در آن شرکت داشته اند، قابل توجه است. رفتار تودۀ مردم در تمامی ماههای منتهی به بهمن 57، با چند مورد استثنا، کاملاً عقلایی و صلح آمیز بوده است. رفتارهای خشونت آمیز مردم هم بیشتر متوجه داراییها بوده است تا افراد. {+} - قرار نبود اینجوری کنیم » طنزنوشته های رویا صدر
قرار نبود حرکت را رادیکالیزه کنیم و بنا بود آرام و مدنی و روادارانه اعتراض کنیم ولی وقتی گارد ویژه به طرف ما آمد،ما با خشونت و قساوت هر چه تمامتر، آسفالتهای خیابانها را لگد کردیم و به آسفالت کوچههای اطراف هم رحم نکردیم. حتی بعضی از ما، برای جلوگیری از حمله گارد ویژه و دیگر نیروهای ریز و متوسط و درشت و تنومند، میلههای وسط خیابانها را از جا کندیم با این که گاندی، هیچگاه میلههای وسط خیابانها را نکند و به آن میلههای نازنین و پیامآوران عطوفت و رحم همیشۀ تاریخ وفادار ماند و آنها را برای فردای خیابانهای هند به کار گرفت. ما، با خشونت و بیرحمی هر چه تمامتر سیگارها و روزنامهها را به آتش کشیدیم و دود آن را با وقاحت جلوی صورتمان گرفتیم، تا اشک نریزیم. در حالیکه مسیح هیچگاه روزنامه آتش نزد و دود سیگار توی چشم حواریون فوت نکرد و لایۀ ازن سوراخ ننمود. ما، وقتی از بالای پل کالج روی سرمان سنگ ریختند و زخمیمان کردند و دوستانمان را از بالای پل به زیر افکندند، به جای مدارا و نشستن بوداوار زیر درختهای انجیر حاشیه خیابان، به شیوهی پوپولیستی عصبانی شدیم و شعارهای تند دادیم در حالی که مارتین لوترکینگ هیچگاه زیر پل حافظ شعار تند و تحریک کننده نداد.
.
* بدیهی است (هست؟) که این نقلقولها برای آشنایی و مطالعهی اولیه است و نه فقط اینجا بلکه در همهی نقلقولها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع میدهم یا نقل قولی میکنم «اکیدا» و «قویا» توصیه میکنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.
بامدادی | نجواها | یکعکاس | [silent-clicks] |
استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. |