لینک‌های روز: بهایِ زیستن

  • چه آشی میل دارید؟ » ۴دیواری
    این‌جا آتشی به راه٬ و دیگی سربار است. هرکسی از راه می‌رسد چیزی درآن می‌ریزد و نمک‌فلفل خودش را به آن اضافه می‌کند. عده‌ای آتش اجاق را تند می‌کنند/ عده‌ی دیگری سعی در خاموش کردن آن دارند. این که مزه‌ی نهایی این آش درهم‌جوش چگونه خواهد بود٬ به هیچ وجه معلوم نیست٬ اما یک چیز را از همین الان صددرصد می‌توانیم بدانیم و آن این‌که: این ما  و فرزندان‌مان هستیم که باید آن را بخوریم. اگر می‌خواهیم نیم‌پز نباشد/ بوی سوختگی ندهد٬ باید در کوتاه کردن دست کسانی که قصد خاموش‌کردن آتش را دارند/ و آن‌هایی که نفت روی آن می‌پاشند بکوشیم. اگر شوری٬ بی‌نمکی٬ تندی و ترشی به مزاجمان سازگار نیست٬ اگر نمی‌خواهیم ناگهان آشی جلوی ما گذاشته شود که یک وجب روغن روی آن است٬ امروز است که باید کاری انجام داد٬ فردا یقینا دیر است.
  • درباره‌ی الی، آینه‌ای که باید شکست » قلم انداز
    تصمیم زشتی است و ما هم که قرار نیست زشتی را دوست داشته باشیم پس راه حل مناسب پاک کردن صورت مسئله هست که بهترین و ساده‌ترین راه است! و این اجتماعِ «دوفرهنگی» از همین جاهاست که شروع می‌شود. و از این‌جاست که «الی» تبدیل می‌شود به یک ناشناس، به یک گناهکار، یک مشکوک، یک معلوم ‌الحال که حتی کسی آماده نیست خبر مرگش را به خانواده‌اش بدهد و جنازه‌اش بی صاحب می‌ماند. دسته جمعی جمع می‌شویم و «الی» را به لجن می‌کشیم، تلاش می‌کنیم حتی خاطره‌اش را ازبین ببریم. و بعد با خیالِ راحت به ادامه‌ی زندگش مشغول می‌شویم.
  • نمایش «لینکده‌ی خوابگرد» در وبلاگ‌های دیگر » خوابگرد
    راهنمای قرار دادن تازه‌ترین لینک‌های لینکده‌ی خوابگرد در وبلاگ خودتان.
  • ترانه: آهنگ فولکلور گیلکی به نام جمعه بازار
    از شیلا نهرور
  • فیلم کوتاه: بهای زیستن
    فیلم کوتاه، مدت 35 دقیقه، ساخته‌ی آقای لوید نیوسان (Lloyd Newson)، محصول 2004، انگلستان.
  • طرح: روتوش کردن عکس
    طراح والدو لی (Waldo Lee)
  • گفت و گو با میرحسین موسوی پیرامون مسایل مهم کشور » کلمه
    بنده امروز به شهادت رسیدن مردانی چون بهشتی و مطهری و دیگر شهدای انقلاب اسلامی را ناشی از ادامه‌ی ریشه‌های استبداد شاهی می‌دانم که هنوز بطور کامل از کشور ما ریشه کن نشده بود. به همین دلیل بنده اعتقاد ندارم که انقلاب به اهداف خود رسیده است. بزرگداشت دهه‌ی فجر که هر ساله برگزار می‌شود در حقیقت برای هشیاری و برای تمدید قوا جهت برخورد با باقیمانده ریشه‌های استبداد است. امروز مردم برای نیل به عدالت و آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود در صحنه حضور دارند و باید بدانیم که ملت ما در این راه صدها هزار شهید داده است.
  • خلاص شدیم  » گفت و چای
    خیلی زور زدم تا دوقطره اشک بریزم، بلکه دلش به رحم بیاید…نشد که نشد… روزگار، دلمان را سنگ کرده و اشکمان هم دیگر در نمی‌آید… قاضی سرش را کرد توی پرونده‌ام و گفت که چون خلاف دیگری نکرده ای، میتوانی به جای پول، بروی یک جای عام‌المنفعه ۱۲ ساعت کار کنی… گفتم چه کار؟ گفت بسته به تخصصی که داری…از مستراح شوری شروع میشود تا ریاست… گفتم خدا خیرت بدهد…پرونده را فرستاد پیش منشی… منشی هم لیست جاهایی که میتوانم بروم را داد دستم… ته ماجرا هم منشی گفت وای به حالت اگر تا دو ماه دیگر گواهی کارکرد نیاوری… تمام پولش را از حلقومت بیرون میکشیم… تازه ۱۸ روز حبس هم توی شاخش است…
  • روی کاغذ ز کسی، وطن‌اش را نتوانند گرفت » ملکوت (شعر از سایه)
    زندگی، زندگی
    ……………..اما، نه بدينگونه که هست
    نه بدينگونه پليد
    نه بدينگونه که اکنون به ديار من و توست،
    به دياری که فرو می‌شکنند
    شبچراغی چو تو گيتی‌افروز
    وز سپهر وطنش می‌رانند
    اختری چون تو، پيام‌آور روز.
    ليک، ناظم حکمت!
    روی کاغذ زکسی
    وطنش را نتوانند گرفت.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

درباره‌ی الی، دختری که دوبار قربانی شد

اگر فیلم «درباره‌ی الی» ساخته‌ی ‌آقای اصغر فرهادی را هنوز ندیده‌اید حواستان باشد که این نوشته حاوی ضدحال (spoiler) است. بنابراین پیشنهاد می‌کنم اول فیلم را ببینید بعد این نوشته را بخوانید.

این یک نقد منسجم و کامل نیست. چند نکته‌ی پراکنده است که می‌نویسم.

  • فیلم با مسافرت تفریحی و پرسر و صدای گروهی مرد و زن و کودک به یک ویلا در شمال آغاز می‌شود. در بین این جمع یک مرد مجرد (احمد) و یک زن مجرد (الی) هم هستند که قرار است در طول سفر با هم آشنا شوند. حدود یک ساعت اول فیلم، صرف معرفی گروهی شخصیت‌ها می‌شود و این‌کار با تاکید روی سرخوشی جمعی که گاه به هزل‌گویی می‌رسد انجام می‌شود. ما متقاعد می‌شویم که این یک جمع خوش است که در این چند روز تعطیلی به کل از جهان اطراف بریده است. کارگردان (آقای اصغر فرهادی) این شخصیت‌پردازی جمعی را به خوبی انجام داده است و به همین دلیل، نیمه‌ی دوم فیلم یعنی بعد از حادثه‌ی الی بسیار پرتعلیق و پراضطراب می‌شود.
  • بازی‌ هنرپیشه‌ها روی هم رفته خوب و طبیعی است. همین‌طور متن دیالوگ‌ها و فضای معرفی شده در فیلم همه باورکردنی و طبیعی هستند. نکته‌ای که متاسفانه در فیلم‌های ایرانی به ندرت رعایت می‌شود. خانم گلشیفته‌ی فراهانی (سپیده) فوق‌العاده است، ترانه‌ی علی‌دوستی (الی) نه چندان خوب. از کودکان بازی خوبی گرفته شده است. در مجموع بازیگری‌ها خوب هستند.
  • در نبود موسیقی،‌کارگردان استفاده‌ی مطلوبی از صدای زمینه و همین‌طور دیالوگ کرده است. مثلا صدای دریا که گاه حتی وقت‌هایی که دوربین نمایی دیگر را نشان می‌دهد چنان بلند و واضح به گوش می‌رسد که هول و اضطرابی پنهان در دل ببینده ایجاد می‌کند. انگار می‌خواهد بگوید، دریا این‌جاست، همین نزدیکی‌ها، فراموش نکنید… دریا بزرگ است و وحشی و خطرناک … و وقتی در همان ابتدای فیلم کودک‌ها به سمت دریا می‌دوند، صدای دریا چنان گوش‌ها را پر می‌کند که هیچ دیالوگی به گوش نمی‌رسد. بیننده به خود می‌گوید، وای این‌جا آبستن یک فاجعه است و توی دلش خالی می‌شود.
  • فیلم‌برداری با انرژی آقای حسین جعفریان و تدوین بسیار پویای خانم هایده صفی‌یاری یکدیگر را به خوبی تکمیل می‌کنند. به عنوان مثال در صحنه‌هایی که سپیده و احمد در دریا در جستجوی الی غرق شده هستند، دوربین نمای نزدیک و بسیار بسته‌ای از دریا و موج‌هایش را نشان می‌دهد، مدام به زیر آب می‌رود و روی آب می‌آید، روی صورت شناگر کات می‌شود و دوباره همان صحنه‌ی ناامید کننده‌ی نمای نزدیک و بسته از دریا. ما همراه با شناگر خسته می‌شویم، نفس‌نفس می‌زنیم، هایپرترمیا می‌گیریم و دندان‌هایمان می‌لرزد، ناامید می‌شویم. الی غرق شده، ما نمی‌توانیم او را پیدا کنیم.
  • فیلم‌نامه‌ی فیلم (آقای اصغر فرهادی) حرفه‌ای و بسیار خوب نوشته شده است. فیلم داستان کاملا خطی و ساده‌ای دارد، اما داستان‌پردازی بسیار خوب انجام می‌شود. شروع فیلم ساده است، بسط فیلم ساده است،‌‍ پایان فیلم ساده است. اما در مجموع روایت فیلم گیرا و پر از تعلیق ست.
  • خیره‌کننده‌ترین،‌ زیباترین و استادانه‌ترین قسمت فیلم، سکانس هوا کردن بادبادک توسط الی است. این صحنه چنان قوی و عالی است که به راحتی با قوی‌ترین صحنه‌های سینمایی تاریخ جهان رقابت می‌کند. الی بادبادک را به دست می‌گیرد و شروع به دویدن می‌کند. همان‌طور که می‌دود می‌خندد و به آسمان (بادبادک) نگاه می‌کند اما دوربین صورت او را دنبال می‌کند و نه هیچ چیز دیگری را. الی می‌دود، می‌دود، می‌دود، دوربین صورتش را نشان می‌دهد،‌ نما پیوسته است و فقط صورت الی و شادی خلسه‌وار و معصومانه‌ی او نشان داده می‌شود، انگار الی دارد از چیزی دور می‌شود… این حس در بیننده القا می‌شود که پس کودکان چه شدند؟ الی فراموششان کرد؟ الی چرا حواسش به محیط اطراف نیست؟ الی همه‌ی حواسش به بادبادک است، از محیط اطراف بریده است. از دنیا بریده است… بادبادک هوا شده است. دوربین کات می‌کند و بادبادک را آرام در آسمان آبی نشان می‌دهد. دوربین دیگر هرگز صورت الی را نشان نخواهد داد. الی از این دنیا رفته است.
    یک سکانس بی‌نظیر و شگفت‌انگیز. سینمای ایران سال‌ها بود این‌طور نفسم را در سینه حبس نکرده بود. آفرین به آقای اصفر فرهادی. آفرین. آفرین.
  • اگر چه داستان فیلم از نظر روایی به صورت خطی ادامه دارد، اما زمینه‌ی معنایی داستان بعد از حادثه‌ی الی چرخشی اساسی می‌کند. اگر تا پیش از حادثه، تاکید روی شخصیت‌پردازی گروهی بود، بعد از حادثه تاکید روی شخصیت‌پردازی موقعیت همراه با پرداخت‌های روان‌شناسیک می‌شود. آدم‌ها تحت فشار عصبی هستند، از پذیرفتن فاجعه شوکه شده‌اند و نمی‌توانند آن‌را بپذیرند. خودشان را سرزنش می‌کنند و یکدیگر را سرزنش می‌کنند و روش‌های دفاعی مذبوحانه‌ای در پیش می‌گیرند. مادری که الی به خاطر نجات کودک‌اش به دریا رفته بود دلش می‌خواهد ثابت کند که الی دختر بدی بوده. انگار اگر الی بد بوده باشد، گناه او به عنوان مادر کودکی که الی به خاطرش قربانی شده کم می‌شود. سپیده می‌خواهد آبروی الی را در حضور نامزدش حفظ کند، اما اگر چنین کند، خودش قربانی خواهد بود. چرا که او بود که در حالی که می‌دانست الی نامزد دارد برای آوردنش اصرار کرده بود.
    این قسمت‌های فیلم استادانه ساخته شده است. موقعیت بحرانی آدم‌ها باورکردنی است. لباس‌ها باورکردنی هستند، نگاه‌ها،‌ پرخاش‌ها، هیجانات،‌ گریه‌ها عادی هستند. عادی یعنی واقعی، یعنی کارستان!
  • در نیمه‌ی دوم فیلم، گروه متلاشی می‌شود و تضادهای درونی آدم‌ها عریان می‌شود. بعد که گروه اندکی خودش را پیدا می‌کند، تصمیم می‌گیرد شخص دیگری را قربانی کند و فیلم که به صورت یک فیلم داستانی ساده آغاز شده بود به یک تراژدی سیاه تبدیل می‌شود.
  • سپیده که نماد روشن‌گری و انسانیت گروه بود، الی را قربانی می‌کند (با دروغ گفتن شرافت و آبروی الی را نابود می‌کند، یعنی انگار دوباره او را می‌کشد). او با دروغی که می‌گوید، نه تنها الی از دست رفته را مجددا قربانی می‌کند که نامزد الی را نیز در هم می‌شکند. گروه برای زنده ماندن، بیگناهان را قربانی می‌کند.
  • اگر مرگ الی یک حادثه‌ی تاسف‌بار بود، قربانی کردن او توسط گروه یک حرکت آگاهانه و عمدی بود و سیاهی فیلم‌نامه در این‌جاست. گروه (به نمایندگی سپیده) با دروغ گفتن درباره‌ی الی (نگفتن این واقعیت که او نخواسته بود به این سفر بیاید چون نامزد داشت) مرتکب قتل عمد می‌شود. گروه با قتل الی دیگر معصوم نیست و زوال اخلاقی‌ای که تا قبل به صورت تضادهایی پراکنده خودش را نشان داده بود، عریان و پیروز می‌شود. ناگهان الی به نماد همان چیزی تبدیل می‌شود که گروه از دست داده است: «معصومیت».
    به این ترتیب ما‌ که تا این لحظه از فیلم با همین گروه همذات پنداری کرده‌ایم، با آن‌ها دست به جنایت می‌زنیم چرا که حاضر شده‌ایم برای عبور از فاجعه، دیگری را قربانی کنیم. ما همراه با آدم‌های گروه، زوال اخلاقی خودمان را شاهد هستیم. ما همراه با سپیده از دست رفتن معصومیت‌مان را به سوگ می‌نشینیم.

درباره‌ی الی یک فیلم عالی است.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.