کمانگیر عزیز در نوشتهی اخیرش به عنوان «در جنگ قاقالیلی پخش نمیکنند» مینویسد:
سردار محمود چهارباغي فرمانده توپخانه و موشكهاي نيروي زميني سپاه از «توليد تجهيزات جديد در اين يگان از جمله مهمات هوشمند كه قادر است اهداف كوچك و متحرك را مورد اصابت قرار دهد و نيز گلوله هاي ۱۳۰ و ۱۵۵ ميلي متري خوشهای كه فضاي زيادي را روي زمين تحت پوشش قرار خواهد داد» خبر داد (تاکید از کمانگیر به نقل از فارس).
کمانگیر نوشتهاش را با نقل قول از نوشتههای من «وقیحانهترین دروغ» و «پنج در برابر صد و یازده: بمب خوشهای ادامه دارد» چنین ادامه میدهد:
۱۱۱ کشور جهان در اجلاس دوبلین رسما ممنوعیت کاربرد بمبهای خوشهای را تصویب کردند و متعهد شدند ظرف مدت ۸ سال زرادخانههای خود را از بمبهای خوشهای عاری سازند. (متن معاهدهنامه). موفقیت در این طرح که به ابتکار نروژ آغاز شده بود یک دستاورد تاریخی و بزرگ برای بشریت محسوب میشود.آمریکا، روسیه،اسرائیل، پاکستان و هند از پذیرفتن این معاعدهنامه سرباز زدند. این کشورها بزرگترین تولیدکنندگان و ذخیرهکنندگان بمبهای خوشهای در جهان هستند. (نقل قول از وبلاگ من)
و ادامه میدهد:
نکته ای که ناگفته ماند این بود که ایران ما هم گویا در زمره کشورهایی است که هنوز این نوع بمب را برای روز مبدا نگه داشته است (ویکیپدیا).
و در پایان تاکید میکند:
بگوییم مرگ بر جنگ اما مرگ بر جنگ را ابزار نکنیم. بمب خوشه ای آمریکایی همانقدر بد است که بمب خوشهای ایرانی.
چند توضیح:
حال و هوای نوشتهی کمانگیر و شیوهی چیدمان مطالب و نقل قولهایی که آورده توضیحاتی را از سوی من میطلبد.
نکتهی اول: همهنوع استفاده از خشونت را محکوم میکنم
اگر تردیدی تا الان بوده اجازه دهید رفعاش کنم. من استفاده از هر نوع سلاح خوشهای (و راستش رو بخواهید اصولا هرگونه سلاح) را محکوم میکنم و مهم هم نیست که این بمب خوشهای ایرانی، اسرائیلی یا آمریکایی باشد. چرا که استفاده از بمبهای خوشهای یا مینهای ضدنفر فینفسه هولناک و ضدبشری است.
امیدوارم همهی کشورهای جهان، از جمله ایران به معاهدهنامهی منع تولید و کاربرد سلاحهای خوشهای و توافقنامههای مشابه بپیوندند.
نکتهی دوم: توجه به زمینه
نوشتهی من را باید در متن (context) آن دید. چون توی همان روزهایی که بحث توافقنامهی جدید میان کشورهای جهان برای منع تولید و استفاده از بمبهای خوشهای بود یک مقام پنتاگون گفته بود:
ممنوع شدن استفاده از بمبهای خوشهای میتواند همکاری ارتش آمریکا در برنامههای صلحدوستانه یا امدادرسانی در مواقع سوانح طبیعی را به خطر بیاندازد.
مخالفت آمریکا با این توافقنامه عملا به معنای بیاعتبار شدن آن میشود. برای همین اهمیت نپیوستن آمریکا به این توافقنامه خیلی خیلی بیشتر از اهمیت نپیوستن کشورهای کوچکتر و ضعیفتر جهان به آن است. همینطور چسباندن بمبخوشهای به کارهای امدادرسانی هنر شومی است که من دوست دارم روی آن انگشت بگذارم و بگویم این یک دروغ کثیف و وقیحانه است. در ضمن بدیهی است که تاکید روی این دروغ وقیحانهی بعضی مقامات آمریکایی به معنی تایید استفاده از سلاحهای خوشهای توسط ایران نیست.
نکتهی سوم: کمیت مهم است
تولید و استفاده از سلاحهای خوشهای توسط آمریکا (یا سایر غولهای نظامی جهان)، به خاطر قدرت متمرکز و بزرگ نظامیای که دارند و معمولا هم به صورت پیوسته در نقاط مختلف جهان درگیر جنگ هستند بیشتر نگران کننده است تا موارد مشابه در کشورهای ضعیف و کوچکتر. در واقع باید بگویم اگر چه ماهیت یکی است، اما کمیت عاملی متمایز کننده است.
با یک مثال شاید بتوانم منظورم را واضحتر بیان کنم که چرا اختلاف کمیت گاه میتواند شباهت ماهوی را هم زیر سئوال ببرد:
با راهنمایی دانشمندان، بشریت سالهاست به این نتیجه رسیده که تولید گازهای گلخانهای که به گرمایش زمین و خیلی عوارض دیگر منجر شده باید کم شود. حالا «جامعهی فعالان محیطزیست در رابطه با پدیدهی گرمایش زمین» میتوانند تمام وقت و انرژی (محدود) خودشان را بگذارند بر سر کم کردن گازهای گلخانهای فلان کشور آفریقایی که مثلا 0.000001% گازهای گلخانهای جهان را تولید میکند، یا اینکه میتوانند تمرکزشان را روی کم کردن گازهای گلخانهای کشورهای بزرگ یا صنعتی بگذارند، مثلا روی کشور آمریکا که نزدیک 40% گازهای گلخانهای جهان رو تولید میکند.
ماهیت «تاثیر منفی بر گرمایش زمین گذاشتن» بخاری خانگی پیرزن آفریقایی و صنایع غولپیکر کشورهای صنعتی شاید یکی باشد، اما نادیده گرفتن این «اختلاف کمیت فاحش» در تحلیلها سادهانگاری است.
حالا بر میگردیم سر اصل مطلب:
نادیده گرفتن زرادخانهی بمبهای خوشهای آمریکا و روسیه و چین و … یا مثلا بمبهای هستهای کشورهای عضو محفل اتمی جهان (همان باشگاه اتمی) با هزاران کلاهک هستهای که برای نابود کردن تمدن بشری و حتی حیات جانوری کافی است و نادیده گرفتن این واقعیت که «کمیت مهم است» و مثلا 1000000 بمبخوشهای با 100 بمبخوشهای فرق میکند، به همان اندازه خطرناک است که اصولا طرفدار تولید و استفاده از بمبهای خوشهای باشیم.
کمانگیر عزیز این نکته را نادیده میگیرد که اگر چه کوسه و ماهیقرمز توی حوض هر دو گوشتخوار هستند، نتیجهی حملهی ایندو به یک شناگر یکی نیست!
نکتهی چهارم: مرگ بر جنگ چرا نباید ابزار باشد؟
چرا سخن گفتن از جنگ و بیان خطرات آن و تاکید بر سابقهی عملکرد «اربابان جنگ و جنگطلبی» در جهان که نه تنها امنیت ایران بلکه امنیت کل بشریت را به بازی گرفتهاند نباید یک ابزار شود؟ ممکن است ابزار کوچکی باشد، ولی چرا نباید همین ابزارهای کوچک وبلاگی تبدیل به صدایی بر ضد جنگطلبی و توسعهطلبی شوند؟
مردم به معنای عام آن بیدفاع و مظلوم هستند. در همهی جهان. چرا نباید این مردم (که من هم یکی از آنها هستم) از کمترین امکاناتی که دارند به عنوان «ابزاری» برای برخورد با جنگطلبی جنگافروزان استفاده نکنند؟
پینوشت:
به دنبال این پست، کمانگیر مطلبی در پاسخ نوشت به نام «این ماهی قرمز دندانش ریخته است، و گرنه از کوسه کم ندارد». فکر میکنم هم من حرفم را زدم و هم او، پس دیگر دلیلی برای بیشتر نوشتن نمیماند. اما شخصا ترجیح میدادم کمانگیر به جای اینکه مرا متهم به «ژست ضد جنگ گرفتن و فحشی روانهی آمریکای جهانخوار و اسرائیل اشغالگر کردن» کند، پاسخ 4 موردی را که در همین نوشته مطرح کردهام میداد. «ژست ضد جنگ گرفتن» من چندان ارتباطی به گفتگویی که خود کمانگیر آغازگرش بود ندارد.
کمانگیر عزیز! من و تو هیچکدام جنگطلب نیستیم. تو خطر حاکمیت ایران را برای مردم ایران زیادتر میدانی و تمرکزت را گذاشتهای روی کوبیدن حاکمیت ایران به شیوهی خودت، من هم خطر کشورهایی مانند آمریکا یا اسرائیل را برای مردم ایران (و اصولا جهان) بیشتر میدانم و تمرکزم را روی معرفی و نمایش خطرات آن گذاشتهام، به شیوهی قاصر خودم. من تو را به «ژست ضد جنگ گرفتن» یا هیچچیز دیگر متهم نمیکنم. تو کار سخت را انجام میدهی و قضاوت میکنی. من هم همانطور که گفتی به کارهای «سادهای مانند ژست گرفتن» مشغولم که شامل قضاوت کردن دیگران نمیشود.
مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

