تصور کنید در اروپا جنگ شود؛ معادل 11 میلیون اروپایی کشته و بیش از 80 میلیون اروپایی از خانههای خود رانده شوند و به ترکیه و الجزایر و مصر و لبنان پناه ببرند و در بدترین شرایط زندگی کنند، دست به گریبان سرما، بیماری، سوء تغذیه و اولیهترین نیازهای انسانی. شدت تلفات به حدی باشد که حتی برخی تعداد کشتهشدگان اروپایی در اثر جنگ را بیش از 17 میلیون نفر تخمین بزنند.
یا تصور کنید یک قدرت فرضی به آمریکا حمله و این کشور را اشغال کند و در اثر آن معادل بیش از 6 میلیون نفر آمریکایی کشته شوند و حدود 50 میلیون آمریکایی از خانههای خود رانده شوند و به مکزیک و کانادا و کوبا پناه ببرند و در بدترین شرایط و فقط برای زنده ماندن مشغول انجام پایینترین و سیاهترین شغلها شوند. تصور کنید در این شرایط هولناک تعداد کشتهشدگان به حدی گسترده باشد که برخی تعداد کشتهشدگان آمریکایی را حتی تا 11 میلیون نفر تخمین بزنند.
باور کردنش مشکل است؟ شاید، اما این دقیقا اتفاقی است که در عراق رخ داده است. به گزارش سازمان عفو بینالملل از زمان آغاز حملهی نظامی آمریکا و متحدانش به عراق و اشغال این کشور در سال 2003 تاکنون بیش از 4.7 میلیون نفر در عراق جابهجا شدهاند (یعنی مجبور به ترک خانههای خود شدهاند). بنا به همین گزارش «برای بیشتر این جابهجا شدگان زنده ماندن دشوار است». بخش بزرگی از این افراد به کشورهای سوریه و اردن پناه بردهاند و در بدترین شرایط بهداشتی و غذایی به سر میبرند. وضعیت جابهجاشدگانی که داخل عراق ماندهاند به مراتب هولناکتر است.
متاسفانه ذهن بسیاری از ما در مورد آمار مربوط به عراق بیتفاوت شده است و خبرها و ارقام در مورد عراق و فلسطین به چشممان نمیآید و در گوشمان زنگ نمیزند. حال آنکه اخبار فجایعی به مراتب خفیفتر (دست کم از نظر تعداد کشتهشدگان، اگر نه از لحاظ انسانی) را اگر در مورد کشورهای توسعه یافته بشنویم توجهمان جلب میشود و دقت میکنیم و به حال قربانیان آن افسوس میخوریم.
چرا باید چنین باشد؟ آیا برای ما امنیت جانی و روانی مردم عراق یا فلسطین کمتر از امنیت جانی و روانی مردم آمریکا یا اروپا اهمیت دارد؟
مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی