امشب در یک گفتگوی آنلاین شرکت کرده بودم با حضور چندتن از دوستان و همینطور یک روزنامهنگار میهمان. البته من بیشتر گوش میدادم. بیشتر صحبتها پیرامون راهپیمایی فردا، ۲۵ بهمن بود. کمتر به حاکمیت به عنوان یک بازیگر غیرهمگن و قابل تعامل توجه میشد و هر جا اسمی از حاکمیت میآمد به صورت یک عامل همگن منفی بود که شکل و تصمیم و هویت آن مشخص و قطعی شده است و موضع ما هم در برابر آن باید از جنس طرد و نفی باشد. سوال میشد که آیا فردا عدهٔ زیادی به خیابانها خواهند آمد؟ اگر نیامدند چه میشود؟ اگر آمدند بعدش چه میشود؟ پاسخها مبهم بود. میآییم که بگوییم جنبش زنده است. که بترسند. که حاکمیت را «کیش» را کنیم تا شاید بعدهای دور «مات» شود.
کسی نپرسید پس تضادهای داخل حکومت چه میشود؟ نقش جنبش سبز در انتخابات آینده و رقابتهای سیاسیای که از همین حالا برای انتخابات آتی در حال شکل گرفتن است چه میشود؟ خواستههای اصلی جنبش سبز سیاسی است یا اجتماعی؟ آیا حرکت سیاسی اجتماعی معترضان باید منفعلانه باشد یا فعالانه؟
یکی میگفت حتی اگر فردا عدهٔ کمی به خیابانها بیایند ما پیروز هستیم. متوجه نشدم منظورش از پیروزی چیست. اگر تعداد زیادی به خیابانها بیایند و فرضا سرکوب شدیدی هم صورت نگیرد چه پیروزی نصیب ما خواهد شد؟ روزهای بعد چه کار قرار است بکنیم؟ رفتار ما و نمایندگان ما با طیفهای مختلف حکومت چگونه باید باشد؟ آیا همه را باید طرد کنیم یا باید با بخشهایی از آن ائتلاف کنیم؟ آیا میتوانیم کلیهٔ جناحها و لایهها و عوامل در راس یا بدنه، متن یا حاشیهٔ ساخت سیاسی را در یک کلمه «حکومت» خلاصه کنیم و بعد کل آنرا در فرایند اعتراضی خود کنار بگذاریم؟
یکی میگفت حرف تحلیلی و واقعگرایانه نزنید. ملت الان نیاز به شور و شوق دارد که از جنگ روانی حاکمیت نترسد. معنای حرفش ظاهرا این بود که باید مردم را جری کرد که از «مشت آهنین» نترسند. اما توضیح نداد که این نترسیدن و ریختن میلیونی به خیابان قرار است دقیقا به کدام نتایج ختم شود؟
ما دقیقا چه میخواهیم؟ منظورم خارج از بحثهای کلی مثل آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و اینهاست. آیا میخواهیم ایران ناگهان از بستر تاریخی-جغرافیایی خود کنده شود و به کشوری خیالی در آینده در منطقهای مصفا از جهان (مثلا اروپای شمالی) تبدیل شود؟ کدام یک از خواستههای ما عملگرایانه و جدی است و کدامیک رویاپردازانه و دور از واقعیت؟ اولویتها را چطور باید تنظیم کنیم؟
از زبان بهاره آروین بخوانیم:
چقدر به هفتهها و ماهها و سالهای بعد فکر میکنیم و چقدر دل به شور و شوقهای منفعلانهٔ رویایی لحظهای میبندیم؟ آیا نباید از گذشتههای دور و نزدیک خود درس بگیریم و به جای واکنش سیاسی و خیالی در آسمانها به کنش اجتماعی و واقعی روی زمین بپردازیم؟
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.