دوستانی که این وبلاگ را دنبال میکنند حتما متوجه شدهاند که مدتی است کامنتها را ممیزی میکنم. البته و صد البته که این کار را بر خلاف تمایل قلبیام انجام میدهم اما چند وقتی بود تعداد کامنتهای حاوی کلمات رکیک و زننده زیاد شده بود و همچنین اسپمهای انسانی که وردپرس قادر به تشخیص خیلی از آنها نیست هم کامنتهای ذیل پستها را به آش درهمجوشی از درخواستهای تبادل لینک و معرفی سایتها و وبلاگهای مختلف تبدیل کرده بود که بعضا کامنتهای هوشمندانه و دقیق سایر خوانندگان را تحت شعاع قرار میدادند.
چندین بار پیش آمده که بعضی از کامنتها را به خاطر اینکه رسما پر از فحش و دشنام و اصطلاحات چالهمیدانی بودند حذف کردم. بعد برخی از این حضرات قربانی ممیزی، به من اعتراض کردهاند که: «تو فقط ادعای دموکراسی و آزادی بیان میکنی و خودت بدتر از همهی دیکتاتورها هستی. چرا کامنتها را حذف میکنی؟ چرا جنبه نداری؟ چرا طافت شنیدن حرف مخالف نداری؟»
انگار این حضرات فرق انتقاد کردن و فحش دادن را نمیدانند. انگار اصلا تعریف آزادی بیان و به صورت عامتر آزادی را هم نمیدانند. آزادی هر چه باشد، هر چقدر هم بیمرز باشد، به یک چیز محدود میشود که میتوانیم آنرا «خط قرمز» مشترک همهی تعاریف آزادی بدانیم: «آزادی من نباید آزادی مشابه آدمهای اطرافم را به خطر بیاندازد». هر نوع آزادی با آزادی سایر آدمها محدود میشود. آزادی بیحد یک فرد به معنای خدشهدار شدن آزادی سایر افراد است. چنین اختیار عمل یکجانبهای آزادی نیست، که عین دیکتاتوری است.
هر تعریفی دلتان میخواهد از آزادی ارائه دهید، اما باید در این چارچوب بگنجد: آزادی من محدود به آزادی مشابه سایر افراد است.

حتی در آزادترین جوامع جهان هم فحش دادن به افراد آزاد نیست. در دموکراتترین و آزادترین جوامع جهان هم اگر کسی به من فحش بدهد، حق دارم از او شکایت کنم و او را تحت پیگرد قانونی قرار دهم. حالا این مساله که بیشتر آدمهای توی وبلاگستان گردنشان باریک است و نجیب هستند و پاسخ خشونت کلامی را با سکوت میدهند و احیانا یک پاککن دیجیتال، دلیل نمیشود امر به بعضیها مشتبه شود که حق آزادی بیانشان زیر سئوال رفته است.
نه خیر جانم! فحش بدهی، علیه من مرتکب خشونت کلامی شدهای، امنیت و آسایش روانی مرا به خطر انداختهای. تو چنین حقی نداری. تو آزاد نیستی چنین کاری با من بکنی. تو فقط میتوانی از من انتقاد کنی، میتوانی با من مخالف باشی، میتوانی وبلاگم را تحریم کنی یا نخوانی، اما به هیچعنوان حق نداری به من یا خوانندگان دیگر توهین کنی. کسی چنین حقی را به تو نداده است و مطمئن باش هر جای جهان هم دنبال چنین آزادی بیانی بگردی پیدایش نخواهی کرد. چرا که این اصلا آزادی بیان نیست.
نمیدانم چرا بعضی از «ما» که از درک مفاهیم پایه و ابتدایی درماندهایم به خودمان اجازه میدهیم از مفاهیم بزرگ و پیچیدهتر در ادبیات روزمرهمان به راحتی استفاده کنیم. طرف درکی از مفهوم آزادی و ارتباط ذاتیاش با آزادی سایر آدمها ندارد، آنوقت از آزادی بیان و حقوق بشر حرف میزند. بهتر است اول مشقهای دبستانمان را خوب بنویسیم، بعد اگر فرصتی بود به مدارج عالی حقوق انسانی و حقوق بشر فکر کنیم. شاید بدیهی باشد، اما برای آندسته از دوستانی که شاید هنوز تردید داشته باشند میگویم:
آزادی بیان با خشونت کلامی فرق میکند. خشونت کلامی اولین مرحله از انواع دیگر خشونت است.
مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی