اسرائیل و پارادوکس دولت یهود

اسرائیل (به آن معنا که از بدو پیدایش آن تا امروز شاهد آن بوده‌ایم) در سمت اشتباه تاریخ و جغرافیای منطقه ایستاده است. به این معنا که اگر حمایت گسترده‌ی کشورهای قدرتمند جهان از آن کاهش یابد و اگر سیاست سازش یا سکوت کشورهای عربی منطقه از آن پایان یابد، به خاطر نداشتن هیچ‌گونه‌ پیوند ارگانیک با جوامع منطقه، نخواهد توانست سیستم سیاسی فعلی خود را که مبتنی بر اصل دولت یهودی است ادامه دهد.

اسرائیل برای ادامه‌ی حیات خود به شیوه‌ی فعلی (اصل دولت یهودی) به پی‌گیری سه استراتژی کلیدی احتیاج دارد. اول این‌که اسرائیل نیازمند داشتن حامیان نیرومند جهانی است تا با روش‌های مختلف باعث حفظ برتری اسرائیل نسبت به کشورهای اطراف شوند و همین‌طور دست این کشور را در اعمال سیاست‌های مورد نظر خود باز بگذارند. دوم این‌که  اسرائیل نیازمند اعمال سیاست آپارتاید در سرزمین‌های اسرائیلی و فلسطینی (شامل اسرائیل، کرانه‌ی باختری رود اردن، نوار غزه و بلندی‌های جولان) است. چون اگر آپارتاید خاتمه یابد، بافت جمعیتی اسرائیل به تدریج (یا به سرعت؟) به سود فلسطینی‌ها تغییر خواهد کرد و دولت یهود از بین خواهد رفت (در صورتی که همه‌ی فلسطینی‌ها به شهروندانی با حقوق مشابه با اسرائیلی‌های امروز بدل شوند معلوم نیست که رای به قانون اساسی یهودی در این کشور دهند). سوم این‌که اسرائیل نیازمند سیاست توسعه‌طلبی است تا با گسترش مناطق تحت کنترل خود و با افزایش ناحیه‌های میانی (buffer) عمق استراتژیک خود را گسترش دهد. نداشتن عمق استراتژیک یکی از کلیدی‌ترین نقاط ضعف اسرائیل است که اجازه‌‌ی جنگ‌های فرسایشی و طولانی (war of attrition) را به آن نمی‌دهد (جنگ‌های اسرائیل باید مبتنی بر برتری مطلق سیستم‌های نظامی و کوتاه مدت باشند).

از طرف دیگر، اسرائیل با تمام قدرت نظامی‌ و اطلاعاتی‌ای که دارد نسبت به یک موضوع دیگر بسیار آسیب‌پذیر است: امنیت داخلی اسرائیل. چنان‌چه امنیت داخلی اسرائیل به خطر بیفتند (چه توسط تهدید جدی خارجی و چه توسط سرباز کردن تنش‌های مهار شده‌ی داخلی) می‌تواند این کشور را از داخل متلاشی کند و معلوم هم نیست که این موضوع همیشه راه حل نظامی‌ داشته باشد. چطور؟ اگر امنیت داخلی اسرائیل به صورت جدی به خطر بیفتد، جمعیت ثروتمند یا نخبه‌ی اسرائیل دلیلی برای ماندن در این کشور نمی‌بینند (خاک پرستی به آن معنا که در خیلی از اقوام دیگر وجود دارد در میان بسیاری از یهودیان مهاجر ساکن اسرائیل وجود ندارد) و به کشورهای دیگر مهاجرت خواهند کرد و امکان چنین کاری را هم دارند (پذیرش، امکانات مالی و سطح تحصیلات متوسط یا زیاد که در اسرائیل چیز غریبی نیست). این مساله می‌تواند جامعه‌ی اسرائیلی را که به شدت نیازمند افزایش جمعیت یهودی خود است با خطر فروپاشی رو به رو کند. در واقع اسرائیل با یک پاردوکس جدی رو به رو است: برای خاتمه‌ی سیاست آپارتاید نیازمند جمعیت زیاد یهودی است (یهودی‌ها باید خیلی بیشتر از فلسطینی‌های مسلمان باشند) و تا وقتی به چنین طیف جمعیتی طبیعی‌ای نرسد نمی‌تواند سیاست آپارتاید را خاتمه دهد و از طرف دیگر ادامه‌ی چنین سیاستی منجر به افزایش تنش بین اسرائیل و گروه‌های مختلف فلسطینی مسلمان می‌شود که «ممکن است» با تغییر دینامیک در منطقه در زمانی نامعلوم ولی محتوم در آینده منجر به از دست رفتن امنیت داخلی اسرائیل شده و در نتیجه مهاجرت اسرائیلی‌ها به خارج و کاهش جمعیت یهودی این کشور را سبب شود. پارادوکس اسرائیل این است که ادامه‌ی سیاست آپارتاید برتری جمعیتی یهودیان نسبت به فلسطینی‌های مسلمان را تضمین می‌کند، اما شرایط پر تنشی به وجود می‌آورد که ممکن است این برتری جمعیتی را از بین ببرد.

تا این‌جا یک سری مفاهیم مهم را به هم متصل کردیم. اسرائیل فعلی مبتنی بر اصل دولت یهود است، دولت یهود فقط در دو حالت می‌تواند وجود داشته باشد: دولت دموکرات و آزاد که در آن جمعیت یهودی به مراتب بیشتر از مسلمانان باشد و یا دولتی مبتنی بر آپارتاید که در آن بخش‌های بزرگی از مسلمانان فلسطینی (مثلا فلسطینی‌هایی که اسرائیلی نیستند و در کرانه‌ی باختری یا غزه یا اردوگاه‌های آوارگان در کشورهای دیگر زندگی می‌کنند) از حقوق شهروندی مشابه یهودیان برخوردار نباشند. به نظر نمی‌رسد با تمام تلاش‌هایی که برای افزایش جمعیت یهودی اسرائیل انجام گرفته است گزینه‌ی اول امکان‌پذیر باشد و گزینه‌ی دوم یعنی ادامه‌ی سیاست آپارتاید نیز منجر به افزایش تنش‌ها می‌شود و افزایش تنشٔ‌ها نیز نه تنها امکان صلح بین فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها را از بین می‌برد بلکه این خطر را به وجود می‌آورد که با هر گونه تغییر غیرقابل پیش‌بینی در دینامیک منطقه، امنیت داخلی اسرائیل به خطر بیفتد و این کشور (به معنای فعلی آن) به تدریج از داخل متلاشی شود (و نه لزوما به قهر نظامی).

ممکن است به نظر برسد تا وقتی که کشورهای نیرومند جهان (مانند آمریکا، اروپا، روسیه و …) حامیان فعال یا ساکت اسرائیل باقی بمانند و همین‌طور نظام‌های منطقه نیز سیاست سازش و سکوت را در قبال اسرائیل پیشه کنند، امنیت داخلی اسرائیل تضمین خواهد بود. نه لزوما. همان‌طور که گفتم، تغییرات در دینامیک منطقه می‌تواند روند بازی را به زیان اسرائیل عوض کند. کسی نمی‌تواند این تغییرات را پیش‌بینی کند، اما اجازه دهید یک مثال بزنم:

فرض کنید گروه‌های فلسطینی متخاصم به فن‌آوری تولید یا مونتاژ موشک‌های میان‌برد یا دوربردی (در مقیاس خاک اسرائیل) که بتواند تمام خاک اسرائیل را هدف قرار دهد دست یابند و فرض کنید روش‌ یا روش‌هایی را بیابند که ارتش یا سازمان‌های جاسوسی اسرائیل نتواند به صورت قطعی پرتاب موشک‌ها به اسرائیل را متوقف کنند. درست است که پرتاب پراکنده‌ی چنین موشک‌های ضعیف و کم دقتی به هیچ‌عنوان به معنای به چالش کشیده شدن «نظامی» اسرائیل نخواهد بود (در واقع ارتش اسرائیل آن‌چنان مجهز و توانمند است که می‌تواند بر شاید همه‌ی کشورهای عربی همسایه برتری نظامی کلاسیک سریع و قاطع بیابد)، اما نکته این‌جاست که چنین ارتش مجهزی نمی‌تواند امنیت عمومی اسرائیل (تصور امنیت در جامعه‌ی اسرائیل) را در مقابل موشک‌هایی که گاه و بی‌گاه از آسمان بر شهرهای این کشور خواهند بارید حفظ کند. در صورت وقوع چنین سناریویی امنیت عمومی کشور در اذهان مردم اسرائيل به خطر خواهد افتاد و همان‌طور که دیدیم از دست رفتن «تصور امنیت عمومی» در اسرائیل عاملی است که می‌تواند ارکان «دولت یهود» را به لرزه درآورد.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

برنامه‌ی اوگاندای بریتانیا

فردا روز جهانی قدس است و به همین مناسبت نوشته‌ی زیر را که یکی از خوانندگان بامدادی به نام کامران برای من فرستاده (با اندکی ویرایش) منتشر می‌کنم. لازم به تذکر است که مطالب نوشته شده در این متن لزوما مورد توافق من نیست (و دقت یا سندیت آنرا شخصا راست‌آزمایی نکرده‌ام)، و وبگاه‌ بامدادی صرفا بستری جهت انتشار آن می‌باشد.

«برنامه‌ی اوگاندای بریتانیا» طرحی بود تا بخشی از زمین‌های بریتانیا در شرق آفریقا را به عنوان یک کشور در اختیار مردم یهودی قرار دهند.

این پیشنهاد ابتدا در سال ١٩٠٣ توسط «جوزف چمبرلین» وزیر استعمارات بریتانیا به گروه صهیونیست «تئودور هرتزل» ارائه شد. او ٥٠٠٠ مایل مربع (١٣٠٠٠ کیلومتر مربع) از فلات «مائو» که امروزه کنیا و اوگاندا هستند را پیشنهاد کرد. این پیشنهاد در واکنش به برنامه‌های ضدیهودیان در روسیه بود و امید این بود که منطقه بتواند برای رهایی از آزار و اذیت، برای مردم یهودی پناهگاهی باشد.

در سال ١٩٠٣ این ایده در ششمین جلسه‌ی کنگره‌ی صهیونیست در باسل ارائه گردید.  آنجا بحث خشم‌آلودی را بدنبال داشت. زمین آفریقایی به عنوان یک «مکان عبوری برای رفتن به سرزمین مقدس» و ناشتاسیل (سرپناه شبانه‌ی موقت) تشریح گردید ولی گروه‌های دیگر حس کردند که قبول این پیشنهاد پایه‌ریزی یک دولت یهودی در سرزمین فلسطین عثمانی را مشکلتر خواهد کرد و همچنین ملت یهود قادر نخواهد بود که خودش را به عنوان بومی آن سرزمین ادعا کند زیرا هیچ ارتباط تاریخی یا فرهنگی بین عبری و آفریقای شرقی وجود نداشت. نمایندگان روس پیش از رای‌گیری به نشانه‌ی مخالفت از کنگره خارج شدند. از میان باقیماندگان با ٢٩٥ به ١٧٧ رای تصمیم‌گیری شد که یک «کمیسیون تحقیق» برای تحقیق در مورد زمین‌های پیشنهادی فرستاده شود.

سال بعد یک هیات نمایندگی سه نفره برای بازرسی فلات فرستاده شد. ارتقاع زیاد این فلات، آب و هوای ملایمی به آن داده بود که آن را برای اقامت و سکونت اروپائیان مناسب کرده بود. به هر حال این هیات سرزمینی خطرناک پر از شیر و دیگر جانوران وحشی یافتند. به علاوه هر چند در آنجا قبیله‌ی ماسائی (خودشان به تازگی بر قبیله سیریکاوا غلبه کرده بودند) به طور پراکنده زندگی می‌کردند، این قبیله دشمن دیگر قبیله‌ها و افراد خارجی بودند.

کنگره‌ی بعدی در سال ١٩٠٥ بعد از دریافت این گزارش تصمیم گرفت تا مودبانه این پیشنهاد بریتانیا را رد کند. بعضی از یهودیان این را اشتباه می‌دانستند. بعدها آنها از سازمان صهیونیست منشعب شده و سازمان سرزمین یهودی را پایه‌گذاری کردند با این هدف که نه فقط در فلسطین، بلکه هرجا که شد یک دولت یهودی برپا کنند. تعداد اندکی از این یهودیان به کنیا مهاجرت کردند ولی اکثر آن‌ها مقیم مراکز شهری شدند. تا به امروز هنوز بعضی از این خانواده‌ها  در این مناطق هستند.

طرح پیشنهادی اوگاندا در دوران جنگ جهانی دوم توسط وینستون چرچیل احیا شد به قصد ایجاد پناهگاهی برای یهودیانی که از دست نازی‌ها فرار می‌کردند ولی در این زمان سازمان‌های  صهیونیست در تعهد به سکونت در فلسطین راسخ شده بودند و می‌ترسیدند که قبول چنین ایده‌ای تلاش‌های آنها برای قانع کردن دولت انگلستان به پایان بخشیدن به محدودیت تعداد یهودیانی که اجازه دارند به بخش بریتانیایی فلسطین مهاجرت کنند را بی‌ثمر سازد.

طرح اوگاندا امروزه نیز گه‌گاه در بحث‌های سیاسی اسرائیل پیش کشیده می‌شود.

شهروندان ملی‌گرای مذهبی شهرک‌های یهودی‌نشین که به سکونت کردن در سرزمین مقدس یهودا و سامرا در کتاب مقدس (برای مثال کرانه‌ی باختری)  اهمیت فوق‌العاده‌ای می‌دهند بعضا از اصطلاح «اوگاندایی‌های امروزه» در مورد گروه صلح اسرائیلی استفاده می‌کنند، آنهایی که مایلند از ساحل غربی بگذرند و دولتی به مرکزیت تل آویو و در دشت ساحلی مدیترانه داشته باشند. به این مفهوم که اسرائیلی‌های لیبرال  ־ همانند طرفداران برنامه‌ی اوگاندا ـ به سادگی خواهان محلی هستند که یهودیان بتوانند در صلح زندگی کنند و به اعاده‌ی افتخارات و شکوه تاریخی یا مذهبی اهمیت کمی می‌دهند.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

مردمانی یک‌جانبه

در خبرها آمد که اسرائیل به طور «یک‌جانبه» (unilateral) آتش‌بس را پذیرفت. اما جیلاد آتسمون به ما یادآوری می‌کند که پذیرفتن آتش‌بس تنها کاری نیست که اسرائیلی‌ها به صورت یک‌جانبه انجام می‌دهند.
آن‌ها «یک‌جانبه» عقب‌نشینی می‌کنند.
آن‌ها «یک‌جانبه» آتش‌بس می‌کنند.
آن‌ها «یک‌جانبه» حمله می‌کنند.
آن‌ها «یک‌جانبه» پیروز می‌شوند.
آن‌ها «یک‌جانبه» نابود می‌کنند.
آن‌ها «یک‌جانبه» قتل‌عام می‌کنند.
آن‌ها «یک‌جانبه» در خون حمام می‌کنند.
آن‌ها «یک‌جانبه» فسفرسفید می‌پراکنند.
آن‌ها «یک‌جانبه» زن‌ها و کودکان را می‌کشند.
آن‌ها «یک‌جانبه» بمب می‌اندازند.
آن‌ها «یک‌جانبه» در زمین‌های دزدیده‌شده زندگی می‌کنند.
آن‌ها «یک‌جانبه» رهبران آدم‌کش خود را حمایت می‌کنند.
آن‌ها «یک‌جانبه» «دولت صرفا یهودی»شان را حمایت می‌کنند.
دموکراسی آن‌ها «یک‌جانبه» است.
آن‌ها خودشان را هم «یک‌جانبه» دوست دارند.
آن‌ها مردمی «یک‌جانبه» هستند.
که در پشت دیوارهای بتنی نفرت و جهالت زندگی می‌کنند.
آن‌ها هنوز هم‌قول و متحد از دوست داشتن همسایه‌های خود عاجز مانده‌اند.


طفا مشترک شوید
بامدادی+لینکدونی
فقط بامدادی
نجواها