خودکشی و انسانیت

دوستی اشاره کرد که راننده‌های قطار در فلان کشور دستمزد نسبتا بالایی دارند به خاطر آمار زیاد خودکشی توسط پریدن جلوی قطار.

خودتان را جای یک راننده قطار بگذارید. سر یک پیچ تند در منطقه‌ای خلوت فرد قربانی روی ریل‌ها دراز کشیده و هیچ کاری هم از دست شما ساخته نیست. ترمز اضطراری را می‌کشید و…. شاید هم اصلا روی ریل دراز نکشیده باشد و همان‌طور که کنار ریل‌ها ایستاده و قطار نزدیک می‌شود ناگهان خودش را جلوی قطار پرت کند. در هر حال شما یعنی راننده قطار همان‌طور ناباورانه با قطار از روی او عبور می‌کنید و صدای برخورد ممتد فلز با فلز برای یک لحظه کوتاه قطع می‌شود. به همین سادگی یک نفر کشته شد توسط قطاری که شما راننده‌اش بودید. مهم نیست که شما هیچ تقصیری نداشتید، چیزی در شما برای همیشه تغییر کرده است. تصویر بدن قربانی در آخرین لحظه‌ای که توسط «شما» زیر گرفته شد یک لحظه رهایتان نمی‌کند. چه روزها در حین کار و چه شب‌ها در کابوس‌هایتان. ظاهر می‌شود و تکرار می‌شود و زندگی‌تان را تا مدت‌ها تاریک و تلخ می‌کند. شاید اگر آدم حساسی باشید برای همیشه زندگی‌ به کامتان تلخ شده باشد.

اگر آن فرد له شده زیر قطار را جایی ببینم از او خواهم پرسید: آیا این جان شیرینت آن‌قدر ارزش داشت که به خاطر گرفتنش بخواهی زندگی دیگری را نابود کنی؟


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

رویاپردازی به مثابه واقعیت

من فکر می‌کنم تعداد قابل توجهی از‌ آدم‌های این‌جا، کارگران پاره‌وقت و مسافران تمام‌وقت هستند. بله آن‌ها رویاپردازان حرفه‌ای هستند و تمام وقت رویاپردازی می‌کنند… به نظر من واقعیت به شکل‌های مختلفی خودش را به ما نشان می‌دهد که بی‌تردید رویاپردازی یکی از آن‌هاست.

— یک رانندهٔ لیفتراک

.

I think there’s a fair amount of the population here who’re full time travelers and part time workers. So, yes those are the professional dreamers, they dream all the time… I think that there’re many different ways for the reality to bring itself forward, and dreaming is definitely one of those ways.

– a forklift driver

.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

درس روز: مهمترین آدم‌های یک سازمان

این را می‌نویسم برای به اشتراک گذاشتن درسی که امروز گرفتم. امیدوارم من را متهم به «ماکیاولیسم» نکنید. باور کنید هدفم خیر است!

از بسته‌ی حقوقی و ترفیع که بگذریم، کلیدی‌ترین آدم‌هایی که می‌توانند «رفاه» شما را در یک سازمان تضمین کنند عبارتند از:

  1. آبدارچی‌ها
  2. مسئولین دفتر خدمات مسافرتی طرف قرارداد شرکت
  3. راننده‌‌ها
  4. مسئولین اداره‌ی روابط عمومی

البته خوب است که با همه‌ی همکارها خوب باشید. اما به صورت خاص اگر با این چهار دسته خوب باشید:

  1. بهترین و داغ‌ترین نوشیدنی‌های دلخواه‌تان را در ساعت‌ها و محل‌هایی که دوست دارید نوش جان می‌کنید. (آن‌هم با لبخند!)
  2. بلیط هواپیما برای تشریف بردنتان به خانه هرگز دیر نمی‌شود و با یک ای‌میل ردیف می‌شود، حتی اگر درخواستتان را در لحظه‌ی آخر داده باشید یا مراحل اداریش هنوز کامل نشده باشد.
  3. کلی کارهای خرت و پرت غیراداری را هم راننده‌های مهربان شرکت همین‌جوری از سر لطف برایتان انجام می‌دهند.
  4. ویزای کشورها را به موقع و بی‌دردسر می‌گیرید و هر جا هم که می‌روید توی هتل خوب اقامت خواهید داشت.

کافی است این آدم‌ها را «کمی» تحویل بگیرید: اول سلام کنید، لبخند بزنید و بپرسید آخر هفته را چطور گذرانده‌اند. همین‌طوری گاهی که هیچ کاری هم ندارید به دفترشان سر بزنید. یعنی این‌کارها را وقتی انجام دهید که هیچ چشم‌داشتی ندارید. این‌طوری کلی با شما دوست می‌شوند و فکر نمی‌کنند که آدم طمع‌کاری هستید. (اسمایلی یک معلم خیلی بدجنس)

نکته: بسته به این‌که آدم خوش‌بین یا بدبینی باشید، از حرفهای بالا می‌توانید دو جور نتیجه‌گیری کنید.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی