با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
برچسب: سقوط
نقطهی ماکسیمم نزدیک است
1.
اوایل همین سال میلادی بود که اسرائیل به غزه حمله کرد. یعنی بهتر بگویم، دوباره حمله کرد. چون اسرائیل پیوسته در حال تهاجم به ماهیت مردم فلسطین و غزه بوده است. اسرائیلیها «همه» کاری کردند. دقیقا «همه» کاری کردند. حتی کارهایی که اگر بشنوید یا بخوانید «باور» نخواهید کرد.
ارتش منظم و مدرن اسرائیل به صفوف نامنظم خانههای مردم بیدفاع حمله کرد. هواپیماهای بلندپرواز و چابکاش موشکها و بمبها بر سر مردم ریختند. سربازها وارد شهر شدند و همانطور که مردم به خانههاشان پناه بردند با تانکها وارد خانهها شدند. بعد آدم کشتند. زن کشتند، بچه کشتند، غیرنظامی کشتند چرا که دیگر فرقی بین نظامی و غیرنظامی نبود. همه باید تنبیه میشدند. مدرسهی سازمان ملل پر از پناهجویان بیدفاع بمباران شد، مرکز پلیس بمباران شد، نیروگاه تعطیل شد، ادارهها بمباران شدند، خانهها به صورت فلهای تخریب شد و آدمها فوج فوج سلاخی شدند یا با بمبهای فسفرین سوزانده شدند.
حضور خبرنگاران ممنوع شد، دستگاه پروپاگاندای صهیونیسم محلی و جهانی خودش را مظلوم نشان داد. و بعد…
لحظهای رسید که دیگر چیزی برای خراب کردن و حریمی برای شکستن و جرمی برای مرتکب شدن باقی نماند. و جنایتکار در اوج قدرت، خلع سلاح شد چرا که دیگر بیش از آن جنایتی نمیتوانست انجام بدهد. او به نقطهی ماکسیمم تابع جنایت رسیده بود و از آن پس به جبر ریاضی وادار به سقوط بود. وقتی چیزی برای نابود کردن باقی نمانده باشد، وقتی جنایتی برای انجام دادن باقی نمانده باشد، وقتی قانونی برای شکستن باقی نمانده باشد، نابودگر از نابودگری دست برمیدارد، جنایتکار دست از کشتار میشوید و قانونشکن تسلیم قانون میشود.
برخی از تحلیلگران نوشتند، اسرائیل در هر جنگ سیستماتیک و منظمی پیروز میشود، اما مشکل اسرائیل این است که دیگر چیزی برای فتح کردن باقی نمانده است. مگر اینکه همهی مردم غزه را بکشد. مردم غزه از نظر علم نظامی شکست خوردند، اما چون هنوز زنده هستند پیروز شدهاند. اسرائیل وحشیانه ساختمانها و خانهها را ویران کرد و آدمها را کشت، اما نتوانست «زندگی» را بکشد.
این گونه است که در یک جنگ فرسایشی و نامنظم هیچ ارتش منظمی پیروز و کارآمد نیست. ارتشهای بزرگ به صورت منظم حمله میکنند و به راحتی ویران میکنند اما بعد که همهی هدفهای کلاسیک ویران شد در میمانند. آنها از سر ناچاری دست به دامن جنایت و خشونت میشوند و به سرعت قلههای قساوت و آدمکشی را هم فتح میکنند تا جایی که دیگر نه هدفی برای ویران کردن باقی میماند و نه جنایتی برای مرتکب شدن. آنگاه مثل لاشهای سنگین و متعفن روی وزن خود سقوط میکنند و با صدایی گوشخراش فرو میپاشند. آلمان در اروپا، آمریکا در ویتنام، شوروی در افغانستان، اسرائیل بارها و بارها در لبنان و فلسطین و … یادتان نرود.
2.
شبیه همین اتفاق میتواند در هر کشور دیگری رخ دهد. شاید همین امروز در ایران ما هم در حال رخ دادن باشد. دستگاهی عظیم (دستکم بخش قابل دیدن و قابل توجهی از آن) به کمک لشگری از مردان و زنان اقتدارگرایش، مجهز به پول، رسانه، قوای چندگانه و تشکیلات عظیم در سایه، دستگاههای کافکایی امنیتی و فوقامنیتی و نظامی و شبهنظامی و کنترلی و اطلاعاتی و «فداییان چماق و پول» به جان مردم افتادند. آنها شبکههای مخابراتی و رسانهای را به سود خود محدود کردند، به صورت کور و پراکنده حرکتهای اعتراضی مردم را سرکوب کردند، با استفاده از انواع حیلتهای روانشناسی جمعی (و فردی) ترس و وحشت عمومی را در جامعه تزریق کردند، رهبران جنبشهای غیرهمسو را دستگیر کردند، بایکوت خبری و اطلاعاتی درست کردند، خون، خون سرخ و گرم جوانهای بیگناه را روی سنگفرش خیابانهای شهر درست مقابل خانههایشان ریختند، چشمهای وحشتزدهی مردم را با انواع گازهای شیمیایی سوزاندند، به فرزندانشان در زندانها تجاوز کردند، شهروندان بیدفاع را شکنجه کردند و جوانهای مردم را مقابل خانههایشان دستگیر کردند تا حتی جسدهای سوختهشان را هم تحویل ندهند. آنها خانوادههای سوگوار قربانیان را به سرنوشتی شوم تهدید کردند تا در حالی که خون میگریند لبخندهای رضایت بزنند.
رسانههای انحصاری شرایط را وارونه نشان دادند. متجاوزان، قربانی معرفی شدند. جای مردم و آشوبگران عوض شد. جسدهای سوختهی فرزندان مردم انکار شد و چشمهای تاولزده از داغ فرزندان و گازهای کورکننده، سرشار از اشک شوق و رضایت اعلام شد. با وقاحت هر چه تمامتر، سرخوردگی و وحشت و یاس و نفرت داغدیدگان سیاهپوش، شور انقلابی چماقداران زندهخوار توصیف شد.
اما تا کجا تا چند میتوان جنایت کرد و همینطور پلههای ترقی جنایتکاری را طی کرد؟ جایی میرسد که دیگر جنایتی برای انجام دادن وجود ندارد. بالاتر از کشتار مستقیم مردم در خیابانها، دستگیری بیگناهان، تجاوز به بیدفاعان، دروغگویی در رسانههای انحصاری و خیانت تاریخی به مردم چه جرم و چه جنایتی میتواند کرد؟ آیا تابع وقاحت، خیانت و جنایت نقطهی ماکسیمم ندارد؟
در نقطهی ماکسیمم، متجاوزان در حالی که تا دندان مسلح هستند خلع سلاح میشوند. مثل گردنکلفتی که داخل اتاقی شروع به لگدپراکنی کند و همهی اشیاء داخل خانه را بشکند. لحظهای خواهد رسید که دیگر چیزی برای شکستن وجود ندارد و آنگاه او که جز مشت زدن هنری بلد نیست مجبور خواهد شد به دیوارها مشت و لگد بکوبد. اما زورش به دیوار نمیرسد. زورش به زمین نمیرسد. زورش به سقف نمیرسد. او در این چهاردیواری زندگی میکند و محبوس شده است. او به غیر از این چهاردیواری که حریمش را شکسته است و به آن بیاحترامی کرده است، جایی برای گریختن ندارد. و حال که همه چیز را شکسته جز مشت بر دیوار کوفتن تدبیری به ذهناش نمیرسد. اهل خانه اما صبورند، خیلی صبورند. به لات مشتزن اجازه میدهند چند کاسه و بشقاب و آباژور را بشکند و بعد آنقدر در حصار ایمن خانهشان تقلا کند تا قوایش تحلیل رود و به پستترین شکل ممکن جان دهد.
جنایتکار از داخل، بر دیوارهای خانهی ما مشت خواهد کوبید و اینقدر اینکار را ادامه خواهد داد تا خسته شود. خانه اما همینجاست؛ جایی نمیرود. مردم ایران هزاران سال است اینجا زندگی میکنند و احتمالا تا هزاران سال دیگر هم همینجا زندگی خواهند کرد. این خانه محکمتر از آن است که با مشتهای جاهلان لات خراب شود.
نقطهی ماکسیمم نزدیک است.
| بامدادی | نجواها | یکعکاس | [silent-clicks] |
| استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. | |||
لینکهای روز: پوپولیستها چگونه مردم را فریب میدهند؟
- باید پزشک باشی » شهر سالم
لب می گزی وقتی می بینی 83 هزار نفر در کشورت آلوده به HIV هستند و تو هنوز در صدا و سیما باید بگویی» به روابط خانوادگی پایبند باشید»، غافل از اینکه بسیاری مجردند و باید به آنها گفت » پیشگیری ساده است، در روابط جنسی تان با افرادی که چند شریک جنسی دارند از کاندوم استفاده کنید» .
چشمانت را به هم می فشاری تا شیوع ابتلا به مننژیت را نادیده بیانگاری و به روی خودت هم نیاوری که آخر مننژیت چطور اینطوری می شود؟ - نشریهی اکترونیکی نوبهار
منتشر شد. عنوان نشریه به یاد ملکالشعراء بهار که روزگاری نشریهای به همین عنوان داشت انتخاب شده است. - بيانيهی شمارهی ۱۱ ميرحسین موسوی » دیوان اصلاح
این متن کلیدی و مهم را باید چندین بار خواند تا همهی ابعادش روشن شود. - مگر سقوط شاخ و دم دارد؟ » راز سر به مُهر
مطهری که در کتاب «پیرامون انقلاب اسلامی» اش از لزوم تدریس مبانی مارکسیسم در دانشکده های الهیات «جمهوری اسلامی» توسط استاد معتقد به مبانی مارکسیسم، یعنی توسط یک لامذهب، سخن گفته و نوشته بود: «يگانه دانشكدهای كه صلاحيت دارد يك كرسی را اختصاص بدهد به ماركسيسم همين دانشكده الهيات است ولي نه اينكه ماركسيسم را يك استاد مسلمان تدريس كند بلكه استادی كه واقعاً ماركسيسم را شناخته باشد و به آن مومن باشد و مخصوصاً به خدا اعتقاد نداشته باشد و بايد به هر قيمتي شده از چنان فردی دعوت كرد تا در اين دانشكده مسائل ماركسيسم را تدريس كند»، چگونه می توانست تحمل کند نوبرانه ای به اسم … - فیلم مستند قضیه شکل اول شکل دوم
اولین فیلم به کارگردانی کیارستمی بعد از انقلاب 1357 محصول 1358 با موضوع و پرداختی جذاب و قابل تامل. - فیسآف ویژه : هشتمین سالروز تولد بلاگستان فارسی
فیسآف به مناسبت هشتمین سالروز تولد وبلاگستان فارسی از زبان چند وبلاگنویس. - پوپوليستها چگونه مردم را فريب میدهند؟ » مصلوب
تحلیل پدیدهی پوپولیسم و چندین مثال دیدنی/خواندنی از سیاستمداران جهان و ایران.
* بدیهی است (هست؟) که این نقلقولها برای آشنایی و مطالعهی اولیه است و من نه فقط اینجا بلکه در لینکهای روزانه، نقلقولها و اصولا هر جا از منبعی لینک میدهم یا نقل قولی میکنم «اکیدا» و «قویا» توصیه میکنم مطلب (های) اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.
| بامدادی | نجواها | یکعکاس | [silent-clicks] |
| استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. | |||