اندازه‌ی گیری زمان با طناب، ریاضی دان کسل و دو معمای دیگر

۱

اندازه‌ی گیری زمان با طناب

دو قطعه طناب دارید. اگر هر کدام را از یک سر آن آتش بزنید (به مثابه یک فتلیه) دقیقا یک ساعت طول می‌کشد تا کامل بسوزد، منتها طناب‌ها به خاطر ناهماهنگی‌هایی که در ضخامت‌شان دارند یکنواخت نمی‌سوزند. مثلا بعد از گذشت نیم ساعت، ممکن است کمتر یا بیشتر از نصف طناب سوخته باشد.

علاوه بر طناب‌ها شما یک فندک و یک قیچی هم دارید. شما می‌خواهید زمانی معادل ۴۵ دقیقه را اندازه‌گیری کنید. چطور می‌توانید با استفاده از این دو طناب این کار را انجام دهید؟

در صورتی که به نظرتان لازم برسد، می‌توانید طناب‌ها را به هم گره بزنید یا به قطعات کوچک‌تر تقسیم کنیم. همچنین شما می‌توانید هر چند بار که خواستید از فندک و قیچی استفاده کنید. در ضمن فرض بر این است که دو طناب مشابه هم نیستند و تنها نکته‌ی مشترک‌شان در این است که دقیقا در ۱ ساعت می‌سوزند.

برای حل این مساله ۵ دقیقه وقت دارید. پاسخ را این‌جا ببینید.

۲

حداکثر مساحت با دو قطعه طناب

قطعه‌ طنابی به طول یک متر دارید (فرض کنید ضخامت آن ناچیز است). قصد داریم این طناب را از نقطه‌ای ببریم و به دو قسمت (نه لزوما مساوی) تقسیم کنیم و یکی از این قسمت‌ها را به شکل یک دایره و قسمت دیگر را به شکل یک مربع در بیاوریم. طناب را از کدام نقطه‌ی آن ببریم تا مساحتی که توسط مربع و دایره‌ تولید می‌شود حداکثر باشد؟

اگر طناب را از دو نقطه ببریم (به سه قسمت تقسیم کنیم) و قطعه‌ها را به دایره، مربع و مثلث تبدیل کنیم چطور؟ چطور می‌توانیم مساحت سه شکل تولید شده را حداکثر کنیم؟

برای حل این مساله ۵ دقیقه وقت دارید. پاسخ را این‌جا ببینید.

۳

استراتژی برنده در بازی دو نفره با سکه‌ها

دوست‌تان به شما پیشنهاد یک بازی دو نفره را داده است. تعداد کافی سکه‌‌ی کاملا مشابه در اختیار دارید و قرار است به نوبت هر کدام یک سکه را روی سطح میزی به شکل دایره قرار دهید. در آغاز سطح میز کاملا خالی است. بازیکن‌ها در نوبت خود می‌توانند سکه‌‌ی جدید را در هر قسمت از سطح میز که مایل هستند بگذارند، اما نمی‌توانند آن‌ را روی سکه‌های قبلی بگذارند یا این‌که سکه‌های قبلی (یا میز) را جا به جا کنند. در ضمن سکه‌ها نباید از سطح میز خارج شوند. بازیکنی که در نوبت خود نتواند سکه‌ی جدیدی به میز اضافه کند بازی را باخته است.

دوست‌تان به شما پیشنهاد می‌کند که بازی را شروع کنید. آیا باید قبول کنید که آغازگر بازی باشید؟ در صورتی که پذیرفتید چه تاکتیکی را باید در پیش بگیرید که بردتان قطعی باشد؟

برای حل این مساله ۵ دقیقه وقت دارید. پاسخ را این‌جا ببینید.

۴

ریاضی‌دان کسل و یازده زندانی

شما و ده نفر از دوستان‌تان توسط ریاضی‌دانی که حوصله‌اش سر رفته و دنبال هیجان می‌گردد به اسارت گرفته‌ شده‌اید و فقط به شرط آن‌که بتوانید معمایی که برای شما در نظر گرفته را به درستی حل کنید آزادتان خواهد کرد.

شما قرار است در اتاق‌های جداگانه (شماره‌ی یک تا یازده) زندانی شوید به گونه‌ای که هیچ راهی برای ارتباط برقرار کردن با هم نخواهید داشت و هیچ راهی هم برای فرار یا سرپیچی ندارید. ریاضی‌دان به صورت کاملا تصادفی و در زمان‌های پیش‌بینی‌ نشده یکی از شما زندانی‌ها را بدون این‌که سایر زندانی‌ها متوجه شوند به اتاق شماره‌ی دوازده می‌برد. در این اتاق یک لامپ و یک کلید وجود دارد. هر زندانی که وارد اتاق می‌شود می‌تواند هر تعداد که لازم دید وضعیت کلید را عوض کند (لامپ را خاموش یا روشن کند). در ضمن ریاضی‌دان هرگز به وضعیت لامپ و کلید دست نمی‌زند و فقط زندانی‌هایی که از اتاق بازدید می‌کنند حق دارند لامپ را خاموش یا روشن کنند. در ضمن فرض کنید لامپ و کلید هرگز خراب نمی‌شوند.

ریاضی‌دان بازدیدکننده‌های اتاق دوازده و همین‌طور زمان بازدید را به صورت تصادفی انتخاب می‌کند. او ممکن است یک سال تمام هیچ‌کس را به اتاق شماره‌ی دوازده نفرستد، و در عین حال ممکن است ظرف یک روز یک نفر را ۵۰ بار پشت سر هم به آن اتاق بفرستد. شما هیچ راهی برای این‌که حدس بزنید کدام‌‌یک و با چه تکثری به اتاق شماره‌ی دوازه خواهید رفت ندارید.

معمایی که برای شما در نظر گرفته شده این است که راهی پیدا کنید که بتوانید بفهمید کی همه‌ی شما دست کم یک‌بار به اتاق شماره‌ی دوازده رفته‌اید. در این صورت یکی از شما (هر کدام که خواستید) این نکته را به ریاضی‌دان اعلام خواهد کرد و در صورتی که درست باشد همه آزاد می‌شوید. اشکالی ندارد اگر این نکته با تاخیر اعلام شود اما نباید اشتباه باشد. یعنی اگر یکی از شما به ریاضی‌دان بگوید «حالا همه‌ی ما دست کم یک بار به اتاق دوازده رفته‌ایم» ولی حتی یکی از شما هنوز به اتاق نرفته باشد، شما شکست خورده‌اید و برای همیشه اسیر خواهید ماند.

در آغاز ریاضی‌دان به شما ۵ دقیقه فرصت می‌دهد تا با هم مشورت کنید تا راه‌حلی بیابید و برنامه‌تان را با هم هماهنگ کنید. بعد از این پنج دقیقه بازی شروع خواهد شد و شما به زندان‌های خود خواهید رفت.

نقشه‌ی شما چه خواهد بود؟ چطور می‌توانید از این زندان نجات پیدا کنید؟

(توضیح بیشتر: می‌توانید مساله‌ی بالا را به این صورت ببینید که زندانی‌ها از طریق مراجعه به اتاق شماره‌ی دوازده فقط یک بیت اطلاعات برای ارتباط برقرار کردن با هم دارند. زندانی‌ها امکان خارج کردن چراغ را از اتاق دوازده ندارند. روشن یا خاموش بودن چراغ فقط وقتی مشخص می‌شود که داخل اتاق باشید و از بیرون چیزی دیده نمی‌شود. ریاضی‌دان وضعیت آغازین چراغ را به زندانیان گفته است‌‌ و چراغ در ابتدا خاموش است. البته چنانچه وضعیت چراغ مشخص نباشد هم مساله راه حل دارد).

برای حل این مساله ۵ دقیقه وقت دارید. پاسخ را این‌جا ببینید.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. در ضمن جهت گفتگو و تبادل نظر، شما را به حضور و مشارکت در گوگل‌پلاس دعوت می‌کنم.

شیرها و خط‌ها

تعدادی (زوج) سکه به صورت کاملا تصادفی روی میز  قرار دارند و شما می‌دانید دقیقا نیمی از آن‌ها شیر هستند و نیم دیگر خط. چشم‌های شما بسته است و دست‌کش دستتان است. شما می‌توانید سکه‌ها را جابجا یا برعکس کنید اما نمی‌توانید شیر یا خط بودن آن‌ها را تشخیص دهید.

قرار است سکه‌ها را به دو دسته تقسیم کنید به طوری که تعداد شیرها و خط‌های دستهٔ اول با تعداد شیرها و خط‌های دستهٔ دوم مساوی باشد. چطور این‌کار را می‌کنید؟

پاسخ را این‌جا ببینید.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: گالیله

  • در شک بر » راز سر به مُهر
    همان طوری که می شد پیش بینی کرد یکی از جملات «خاص» میرحسین در مصاحبه اخیرش مورد توجه کافی قرار «نگرفت»؛ شاید تنها به این دلیل که یکی از حامیان جنبش سبز در خارج از کشور مخاطب این هشدار بود! لااقل اگر به اندازه نیمی از همان توجهی که به جمله ای درباره «امام جمعه بی رحم» شد، به این جمله هم توجه شده بود، معلوم می شد که میرحسین موسوی تا چه اندازه دغدغه رادیکالیسم و بازخورد اظهارات منتسب به جنبش سبز را در بین توده مردم دارد و آن را مهم می داند. میرحسین در بخشی از این مصاحبه گفته: » … اینکه وسط معرکه بحث هایی به میان کشیده شود که با اعتقادات و دین و ایمان مردم ناسازگاری دارد، مشکوک است …». با توجه به اظهارات اخیر اکبر گنجی در ردّ وجود «امام زمان»، می توان حدس زد که منظور میرحسین از اظهارات مشکوک، دلالت به رفتار اکبر گنجی دارد.
  • هلوکاست دل‌ها – نامه‌ای به فرانک » باران در دهان نيمه باز
    احساس می‌کنم نامه‌ام لحنی ابلهانه به خود گرفته است. فضای دلمردگی و سرخوردگی و یاسی که در آنها سال‌ها نسل ما را ویران کرد هرگز این کلمات و جملاتِ گزارشی نمی‌توانند شرح بدهند. سوختگی نسلی که ازموسیقی محروم بود، فیلم ندید، مهمانی نرفت، گردش نرفت، نرقصید، هلهله نکرد، اردو نرفت… و به جای همه اینها همیشه تهدید شد، مجبور به دورنگی شد، به زور به راهپیمایی رفت، دستگیر شد یا ازترس دستگیر شدن از خوشی‌های کوچکش چشم پوشید، نسلی که حتی یک عروسی بدون هراس از «آنها» نتوانست به پا کند و کم‌کم معنای هر گونه مراسم و جشنی در ذهنش تبدیل به جایی برای خوردن غذا شد، نسلی که همیشه جوابگوی «ایشون چه نسبتی باشما دارن؟» بود، نسلی که نتوانست آنطورکه می‌خواهد حتی در مهمانی‌های خصوصی بپوشد، نسلی که فرق دانشگاه و دبیرستان را نفهمید، حتی هویت ملی‌اش از سوی هم‌وطنان خودش تحقیر شد… سوختگی این نسل را چگونه می‌توان با این کلمات تصویر کرد؟
  • توصیه‌هایی کوتاه برای مالیه شخصی » یک لیوان چای داغ
    همه ما به نوعی درگیر جریان سرمایه‌گذاری در مدت طولانی از زندگی خود هستیم. این سرمایه‌گذاری گاهی آشکار و برنامه‌شده (مثل خرید سهام و سکه و اوراق قرضه) است و گاهی به صورت ضمنی (خرید مسکن یا بیمه). در این مقاله سعی می‌کنیم برخی توصیه‌های اولیه را برای مدیریت به‌تر جریان سرمایه‌گذاری شخصی ارائه کنیم.
  • جمعیت داوطلبان سبز
    جمعیت داوطلبان سبز که یک تشکل زیست‌محیطی و غیرسیاسی است آغاز به کار کرد.
  • سایت خبری تحلیلی کلمه
    به دنبال هک شدن سایت کلمه توسط تروریست‌های مجازی نشانی جدید این سایت را داشته باشید.
  • رفراندوم نبود » راز سر به مُهر
    در رفراندمِ موردِ تمجیدِ آقای دکتر، حتی به روسای جمهور و مجلس سابق همین نظام که پای اصل آن ایستاده اند مجال راه رفتن در کنار دیگران داده نشد تا چه رسد به این که کسی، غیر این ها حتی، بخواهد علم مخالفت بالای سرش ببرد و «رفراندمی» در کار باشد. راهپیمایی 22 بهمن بی نظیر بود؛ عین تدابیر امنیتی و تبلیغاتی بی نظیرش، ولی رفراندم نبود.
  • منو بگیر اگه می‌تونی » روشنائی های شهر
    در این جا لازم است بگویم که این مردهای لوس اند که خیال می‌کنند اگر یک ساعت ادا و اطوارآمدند و بعد از کیسه شان یک موش درآوردند، باید اسم خودشان را بگذارند شعبده باز. خود من اگر کنار زن میان سال بچه داری مثل خودم نشسته باشم، اصلا حیرت زده نمی‌شوم اگر برای سرگرم کردن بچه ای که آن نزدیکی دارد گریه می‌کند، ناگهان از توبره بزرگش خرگوش یا کبوتر زنده بیرون بیاورد، کیف های زنانه، ظرفیت شعبده هایی بیش از این را دارند و ما کاملا بی ادعا این کار را انجام می‌دهیم.
  • نقد شعر ترانه‌ی سوگندنامه » ۴دیواری
    بازار ترانه‌/ و سرود برای جنبش سبز داغ است. خوب است که این‌طور است. اما این دلیل نمی‌شود که معیارها را کنار بگذاریم٬ چشم‌مان را به ضعف‌ها و نارسایی‌ها ببندیم و از همه چیز خوشمان بیاید. به نظر من برعکس است. ما بایستی٬ دقیقا به همین دلیل که این سرودها برای جنبش ساخته می‌شود٬ آن‌ها را سخت‌گیرانه‌تر٬ دقیق‌تر و با وسواس بیشتر بسنجیم. باید به این هنرمندان اغلب جوان بگوییم که انگیزه‌ی نیک شما را می‌ستاییم٬ درنیت خوب شما تردید نداریم. اما ساختن سرود به عنوان یکی از نیازهای جنبش امر مهمی است٬ و نباید آن را سرسری گرفت. برای ساختن سرودهایی که متناسب با موقعیت امروز جامعه‌ی ما و مطالبات آن باشد٬ باید زحمت کشید.
  • گالیله » مجمع دیوانگان
    اعترافات تلویزیونی متهمان به «انقلاب مخملی» در اولین برخورد هر ناظری را به یاد اعترافات گالیله در دادگاه تفتیش عقاید می انداخت. شاید موضوع چندان جدید نباشد، اما اجرای تاثیر گذار نمایش با بازی زیبای «امین تارخ» در نقش گالیله هر مخاطبی را بار دیگر به فضای تیره و سنگین بی دادگاه های فرمایشی می برد؛ گاه اشک را بر چهره ها روان می سازد و گاه نیز فریادهای شوق و تشویق های طولانی در میان اجرا را به دنبال می آورد.
  • واکاوی یک بازی رسانه‌ای در مورد گرمایش جهانی » واژه زمان
    در عصر اطلاعات و ارتباطات شما احتیاج ندارید که یک هواشناس، یک فیزیک‌دان، یک سیاستمدار، یک متخصص امور سلامت و یا یک متخصص کامپیوتر باشید تا در مورد کلیات ( و البته نه جزئیات!) گرمایش‌جهانی، قضیه هارپ، قضیه دارفور، تاثیر پارازیت بر سلامتی و یا ویروسی که با خواندن ایمیل فعال می‌شود چیزی بدانید یا چیزی بگویید. این ایده را رها کنید که چون شما مختصص فلان امر نیستید حق هیچ اظهار نظری در آن مورد را ندارید. چگونه می‌توان به بهانه و استدلال عدم تخصص در یک موضوع، آن هم موضوعی که در تنه زندگی آدم می‌تند، از دست زدن به آن واپس کشید؟ شما حق دارید و موظف هستید که تا به اندازه حوزه‌ای که می‌توانید پوشش دهید، لباس فروتنی بپوشید و مشعل جسارت دستتان بگیرید و کاری بکنید و حرفی بزنید. مگر نه این است که در مورد سلامت خود،‌تجارت خود، سیاست مملکت خود، بی اذن متخصصان (ولی انشاء‌الله با مشورت آن‌ها) امر می‌کنید و حکم می‌رانید، پس در حوزه‌های دیگر هم وقتی که پای خودتان در میان است فروتنانه در کار باشید و پا پس نکشید. نترسید! رسانه شمایید.
  • درباب تحریم های استعماری غرب علیه ایران » رونوشت
    واقعیت اینجاست که پروژه آمریکا برای اعمال فشار بر ایران از طریق تحریم ها یک بازوی تبلیغاتی هم دارد که بعدی از آن که این روزها از طریق رسانه های فارسی وابسته دنبال میشود شامل «عادی سازی» تحریم های آمریکا برای مردم ایران است و تطهیرکردن نقش آمریکا در اعمال تحریم ها. این کار از سه طریق انجام میشود: یکی توجیه اخلاقی دادن به تحریم های استعماری با اشارتی به مشکلات و مسائل داخلی مملکت و به نوعی آمریکا را در موضع مسخره «مدافع آزادی مردم ایران نشاندن،» دومی شامل دادن نوعی چهره بشردوستانه به تحریم هاست با اشاره به اینکه این تحریم ها فقط شامل سران ایران میشود و ارائه تصویر غلطی که آثار تحریم ها را از سطح بشری به سطح سیاسی تقلیل دهد، و سومی هم تلاش برای ارائه این تصویر که محرک تحریم ها نه حکومت آمریکا که خود ایران و سیاست خارجی ایران است.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: اصلن شايد همين‌جوری‌هاست

  • مسعود علی‌محمدی » مسیر یک ذره
    صفحه وب مقاله‌‌هایش را نگاه می‌کنم و حسرتم بیشتر می‌شود. نه فقط از این که معلوم است آدم باسوادی بوده، بلکه با همان یک نگاه می‌فهمم آدم باشعوری هم بوده. هر کس در ایران کار پژوهشی کرده‌باشد می‌داند که دسترسی به مقاله‌ها دشوار است. دکتر علی‌محمدی فایل بیشتر مقاله‌هایش را هم برای دانلود گذاشته‌ است. آدم باشعور. روانش شاد باشد. کشتنش برای عوام یک مفهوم دارد (همان دانشمند هسته‌ای و این اراجیف) و برای دانشگاه پیام دیگری دارد. آنها می‌کشند و اهمیتی نمی‌دهند چه کسی را می‌کشند. به همین سادگی می‌کشند. با بمب هم می‌کشند که پیامشان واضح باشد، دیگر تصادف رانندگی و سالاد قرص‌آلود در کار نیست. با این‌ها چه باید کرد؟
  • مگر جنگ در دانشگاه است که استاد دانشگاه ترور می شود؟ » جامعه ایرانی – مدرنیته ی ایرانی
    اینکه دعوای در حوزه نظامی بین صاحبان سلاح باشد قابل انتظار است. ولی کسی که اسلحه اصلی‌اش کتاب و قلم و کلاس است و آنقدر در زندگی اهل اداب و فرهنگ شده است که در صورت دزدیده شدن شناسنامه‌اش نیز نمی‌داند که به چه کسی مراجعه کند، چرا می‌بایستی قربانی بحرانی مهم شود. این بحران چرا نمی‌بایستی در حوزه سیاسی باقی بماند و به دیگر عرصه‌ها سرایت نکند. چرا سیاست‌مداران کشور در این زمینه آنقدر شجاعت و صداقت ندارند که به حل مسئله بپردازند و از مردم و دانشمندان و صالحان و مدعیان اخلاق و اعتدال انتقام می‌گیرند. هر وقتی که صدایی در جامعه برپا می‌شود فوری به سراغ کلاس درس استاد می‌آیند و او را مورد عتاب و خطاب قرار می‌دهند این‌بار هم به منزل استادی رفته و او را قربانی می‌کنند. اینکه گفته شده است استاد فیزیک هسته ای بوده و به دلیل دانش و کار در این زمینه قربانی جور ظالم و دشمن شده است جای شبهه دارد. اول می‌بایستی ثابت شود که او دانشمند هسته‌ای بوده است و به دلیل درگیری با این حوزه به دست مخالفان توسعه دانش هسته‌ای ایران کشته شده است. شواهد نشان از امری دیگر است. به نظر می‌آید فرصت برای بسیاری برای انتقام‌گیری از حوزه علم و دانشگاه بدست آمده است. اینکه چه کسی قربانی شود تعیین نشده است. اولین مسئله ایجاد ترس در میان اساتید دانشگاه است. دومین مسئله طیف‌بندی -مخالف و موافق – در دانشگاه‌ها می‌باشد. و سومین مسئله، توسعه فضای بحرانی کشور از حوزه سیاسی و مدیریتی و اداری به فرهنگی و علمی و اقتصادی است. این ترور اولین گام در انتقال بحران از حوزه سیاسی به حوزه‌ی علمی و دانشگاه است.
  • یک قانون، یک لایحه، یک برنامه » IRPD ONLINE JOURNAL
    بنا به تجربۀ برنامه‌های اقتصادی در ایران و اکثر کشورهای در حال توسعه، به نظرم بخش دوم، یعنی پرداخت نقدی یارانه‌ها، تا چند سال به طور ناقص اجرا و بعد رها خواهد شد. در این چند سال مقادیری پول به برخی خانوارها داده خواهد شد و بسیاری دیگر بی‌نصیب خواهند ماند. دلیل این امر این است که مهمترین سؤالی که همواره در برابر توزیع نقدی یارانه‌ها وجود داشت، یعنی نحوۀ شناسایی افراد و خانوارها و تفکیک آنها بر حسب درآمد، بی‌پاسخ مانده است [حاشیه: پرسشنامه‌های توزیع شده هم بیشتر به شوخی می‌ماند]. احتمالاً گروه‌هایی که می‌توانند صدای خود را به حاکمیت برسانند، مانند کارمندان دولت، روش‌هایی را پیدا خواهند کرد که بوسیلۀ آنها جبران کاهش قدرت خرید را بکنند. کارگران بخش خصوصی و روستاییان، مانند همیشه، بازندگان اصلی خواهند بود.
  • تصاویر: يادی از خاطرات كودكی
    مجموعه‌ی عکس که بدجوری حال و هوای روزهای دبستان را تداعی می‌کند. از آن مدادپاک‌کن‌های پلیکان که به نظرم بوی خوبی می‌دادند و ذوق می‌کردم که جوهر پاک کن هم دارند بگیر تا آن سکه‌ها که یکی یا دوتایش پول تو جیبی یک روزم بود.
  • که اصلن شايد همين‌جوری‌هاست » آهومه اصن، بی‌که حلزون باشم
    که اصلن شايد همين‌جوری‌هاست که فيلم‌های اروپايی، که زن‌های فيلم‌های اروپايی با سينه‌های کوچک و پوست کک‌ومک‌دار و اندام نامتناسب و چهره‌های رنگ‌پريده و چشم‌های بی‌آرايش اين‌جوری به دلِ آدم می‌نشينند. بس‌که از جنس خودِ زندگی‌اند. بس‌که نزديک‌اند به لايه‌ی واقعیِ زندگی. بس‌که آدم‌های فيلم‌های اروپايی، همان‌جور صبح از خواب بيدار می‌شوند که ما؛ بی‌آرايش و بی‌اتوکشيده‌گی و همان‌جور که هست. بس‌که می‌شود اين زن‌ها را، اين آدم‌ها را باور کرد، شناخت‌شان، دوست‌شان داشت، با تمام نقص‌های انسانی و کژی‌ها و دوست‌ندارم‌ها و خوشم نمی‌آيدها و زشتی‌ها و بدخلقی‌ها و بدبويی‌ها و تمام …هايی که آدم‌ها توی خلوت خودشان دارند. برخلافِ ورسيون‌های هاليوودی، که يک عمر تصوير زن‌های مرمرينِ بی‌نقصِ خوش‌آب‌ورنگ‌شان تو را از آينه پرهيز می‌داد. اعتماد به نفست را زير سؤال می‌برد. هيچ زنی توی فيلم زشت نبود و بدهيکل نبود و شکم نداشت و باسن تخت نداشت و سينه‌های دفرمه و چشم‌های معوج و ابروهای کم‌پشت نداشت. که حتا توی حمام و وسط گريه و ميان هم‌آغوشی هم ترکيب آرايش‌شان به هم نمی‌خورد، خوش‌لباسی و خوش‌بويی و طنازی‌شان سر جای خودش بود. بعد اما زن‌های اروپايی که پای‌شان به فيلم‌ها باز شد، دنيا جای بهتری شد. حالا می‌شد آدم‌ها را با پيژامه ببينی، همان‌جور که توی زندگیِ واقعی. که اصلن دوست‌داشتنِ آدم‌ها، عاشقی‌هاشان انسانی‌تر شد، نسبی‌تر شد، از آن عوالم آرمانی و مرمری و توی قصه‌ها بوده‌گی درآمد، شد مثل همين دو کوچه پايين‌ترِ خودمان، شد مثل همين چار خيابان آن‌طرف‌ترِ خودمان. شدند آدم‌هايی که هم‌ديگر را همه‌جوره ديده‌اند، همه‌جوره دوست دارند. که بوی عرق تن و ملافه‌های مانده و نمِ اتاق و ظرف‌های نشسته و شورتِ عوض‌نکرده گره خورد با آدم‌هايی که دوست‌شان داشتيم. شد عينِ زندگیِ واقعی. همان‌جور که بود. همان‌جور که هست.
  • سرانجام جنبش ما – بخش هفتم – فراموش کرده ایم » مجمع دیوانگان
    من گمان می کنم جنبش سبز دو نقطه قوت مهم خود را از دست داده است. اولی تقسیم کاری بود که به قصد جلب نظر اقشار مختلف مردم انجام می شد. این روزها تمام چهره های باقی مانده از رهبران جنبش سبز تنها حاکمیت را خطاب قرار می دهند و تنها در خواسته هایی نظیر احترام به قانون، آزادی زندانیان و در بالاترین حالت مجازات متخلفان محدود شده اند. دومین نقطه قوت بیان دغدغه های اقشار مختلف مردم به عنوان شعارها و مطالبات واقعی است. اگر بخش عمده ای از زنان کشور با قوانین تبعیض آمیز مشکل داشتند این مسئله بلافاصله به یک شعار بدل می شد. اگر بخش عمده ای از جامعه زیر بار گرانی روز افزون کمر خم کرده بود این مسئله هر روز باید مورد تاکید قرار می گرفت. اما این روزها دیگر تمام دغدغه های مردم مورد توجه چهره های شاخص جنبش سبز قرار ندارد. دیگر کسی سنگ کارگر بیکار شده را به سینه نمی زند. کسی از نابودی تولید ملی سخن نمی گوید. دیگر کسی از مسافرتش به شالیزارهای شمال خاطره تعریف نمی کند؛ کسی برای آذری زبان ها پیام آذری نمی فرستد؛ کسی برای احقاق حقوق اقلیت های قومی و مذهبی وعده نمی دهد و …
  • چند نکته براي بھبودِ شیوه‌ی نگارشِ فارسی » داریوش آشوری
    با كمي دقت در ساختارِ جمله و چیرگی بر برخى عادت‌ھای دیرینه در نوشتن، با نگاهِ سنجش‌گرانه به نوشته‌ی خود و دیگران، می‌توان از نابسامانی‌ھا کاست و بر رساییِ نوشته‌ھا افزود. آن‌چه در این جستار مى‌آید عمومى‌ترین و فراوان‌یاب‌ترین مسائلِ این گونه متن‌ھاست.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: با کدام عضومان می‌نویسیم و فکر می‌کنیم؟

  • آهسته‌تر برانید » امیرمهدی حقیقت
    آهای داستان‌نویس‌های جهان!
    می‌شود کمی دست نگه دارید؟ می‌شود پا را از روی گاز بردارید؟ می‌دانید چپ و راست از همه‌جای دنیا دارد کتاب می‌بارد؟ می‌دانید سر جمع، در ماه چند هزار جلد کتاب می‌نویسید؟ می‌دانید هر روز توی دنیا از قلم شما و همکارانتان چند جلد کتاب داستانی خوب در می‌آید؟
  • زنان کویتی بدون مجوز شوهر گذرنامه می‌گیرند » بی‌بی‌سی
    عالی‌ترین دادگاه کویت در حکم جدید خود اعلام کرد که قانونی پنجاه ساله که به موجب آن زنان نیازمند رضایت شوهر برای به دست آوردن گذرنامه و مجوز سفر بودند، ناقض قانون اساسی است. طبق این قانون، شوهر هر زن می بایست ورقه های صدور گذرنامه او را امضاء می کرد. این دادگاه گفت که این قانون شأن انسانی زنان را پایمال کرده است.
  • خطاطی و خوشنویسی نستعلیق آنلاین تحت وب
    اگر چه با قلم نستعلیق هم می‌شود نوشت، اما این‌جا تحت وب است و نیازی به نصب قلم ندارد. نتیجه به سرعت به صورت یک تصویر که می‌توانید آن‌را در صفحات وب قرار دهید به شما تحویل داده می‌شود.
  • برای سهیلا غدیری بی پناه ترین ایرانی » محمد مصطفایی
    از همه درآمدهاي نفتي کشور فقط چند متر طناب نصيب گردن او شد و از 70 ميليون جمعيت ايران تنها کسي که به او محبت کرد، سربازي بود که دلش آمد صندلي را از زير پاي سهيلا بکشد و به 16 سال بي پناهي و فقر و آوارگي او پايان دهد.
  • راه هسته‌ای شدن از اورشلیم می‌گذرد » لویاتان
    مشروعیت؟ با آمریکا مذاکره می کنیم.
    خبری نشد؟ با اسراییل مذاکره می کنیم. اصلا راه مشروعیت از اورشلیم می گذرد.
  • با کدام عضومان می‌نویسیم و فکر می‌کنیم؟ » پیاده‌رو
    چند وبلاگ‌نویس خواسته‌اند که برویم و در نظرسنجی » وبلاگ‌های برتر بانوان و کودکان» شرکت کنیم. چرا؟
    چرا چنین مسابقه‌ای وجود دارد و چرا از بودنش حمایت می‌کنید؟ مگر وب‌لاگ نوشتن قوای جسمی یا فیزیک خاصی را می‌طلبد که مرزبندی‌های جنسیتی شاملش شده است؟ پرتاب دیسک که نیست؟ مگر ما نوبل ادبیات زنانه و مردانه داریم؟ فکر جنسیت ندارد. جنسیت زده‌اش نکنید.
  • وقتی پرنده‌ها پلاستیک بخورند چه بلایی بر سرشان می‌آید؟
    مجموعه‌ی عکس از پرنده‌های مظلوم
  • تغییر واحد پول‌ » حسین عباسی
    هزینۀ تغییر واحد پول ایران در خوشبینانه ترین حالت در حدود نیم درصد تولید سالانۀ کشور است. بر مبنای در آمد صادرات نفت، که با نفت 60 دلاری چیزی در حدود 60 میلیارد دلار است، هزینۀ تغییر پول در ایران در حدود چهار درصد آن خواهد بود. اگر قرار است این هزینه پرداخت شود، باید در زمانی باشد که تورم کنترل شده باشد.
  • عماد باقی در نامه‌ای خطاب به آیت‌الله لاریجانی: حق اولیای دم رافع اختیار و مسئولیت حكومت نیست » پارلمان نیوز
    آقای باقی از موضع حقوقی و اسلامی به نقد اعدام کودکان یا نوجوانان می‌پردازد.
  • این پست مخاطب خاص دارد » تزاد
    تصحیح کنید اگر اشتباه می گویم، اما فکر نمی کنید نوشته هایی که مخاطب خاص دارند بهتر است ایمیل شوند به جای اینکه در وبلاگ تان نوشته شوند؟ برای درک میزان خورد شدن اعصاب آدم فرض کنید که شما در ایستگاه اتوبوس وایستاده اید و من با یک اتوبوس خالی میام ترمز می زنم و داد می زنم: » شرمنده اتوبوس خصوصیه. حسن آقا شما فقط بپر بالا»

* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.