لینک‌های روز: برای بابک

  • چند سوال ساده از شادی صدر » Calabros
    خانوم صدر، محل ما، محله مرفه نشین ها نبود.. محله ما به جایی نزدیک بود که در کل شهر، وقتی اسمش را می بردند، یاد خلاف و جنایت و فقر و فلاکت می افتادند. در همین منطقه، چه پسر بچه هایی که از خانه ها بیرون رفتند و دیگر برنگشتند… می دانید چرا؟ چون همه می گفتند: «این پسره… می تونه از خودش مراقبت کنه». و چه پسرهاییکه از خانه بیرون رفتند و اتفاقاً برگشتند.. اما دیگر آن پسر قبلی نبودند… از خانه بیرون رفته بودند، اما پسر بودنشان، آنقدر که لازم بود نتوانسته بود ازشان دفاع کند. به نظر شما این ها مورد تجاوز واقع شدن نبود؟ یا این مورد تجاوز واقع شدن ها رسمیت ندارند؟ منظورم این نیست که حبس شدن دختران در خانه ها، سعادتمندشان کرد، اما بیرون ماندن ما پسر بچه ها هم باعث رستگاری ما نشد هیچ، ضربه هایی به ما زد که گذر زمان، مانع کوچک و ناچیزی بود در برابرشان برای فراموش شدن. خانوم صدر، همان فرهنگی که دختر 11 ساله را شوهر می داد، پسر 12 ساله را هم مجبور به تحمل اداره یک خانواده کامل می کرد. به تاراج رفتن بهترین روزهای زندگی، فقط اگر در مورد دختران باشد اسمش مورد تجاوز قرار گرفتن خواهد بود؟
  • سی و پنج درجه » تسليت
    خيلي دوست داشتم رسم بود كه در مراسم سوگ‌واري، با طرف دست مي‌دادي، نگاهي حاكي از هم‌دردي مي‌كردي و بدون حرف اضافه، زماني را كه قلبن دوست داشتي براي طرف صرف مي‌كردي و مي‌رفتي. اگر عزيزتر يود يا دوست‌تر، در آغوشش مي‌گرفتي، محكم. هرچقدر كه فكر مي‌كنم، واقعن جايي براي نطق‌هاي حاكي از ابراز تاسف نيست. مي‌شود سر فرصت چند دقيقه نشت و دوستانه گپ زد، گريه كرد، درد دل شنيد، اما حكايت صف ايستادن و صف نشستن و چاي و حلوا خوردن‌‌ِ تكليفي و بعد رفتن براي من يكي هيچ وقت قابل درك نيست.
  • آقای نیک آهنگ، زخمه بر زخم قربانی می زنید نه گزمه! » مصلوب
    من در شرايطي كه كه هركس بر مخده گرم خود تكيه زده وتئوري پردازي مي كند، هيچ سخني در شماتت نيك آهنگ كوثر ندارم و تنها به طرح دو پرسش بسنده مي كنم: آقاي نيك آهنك كوثر به نظر شما احمد زيدآبادي و باستاني و منتجب نيا و يك دو جين روزنامه نگار ديگر كه اگر نبود استقامت، استقلال و عزت نفسشان، اكنون يا در محيط امن آمريكا يا كانادا مشغول تئوري پردازي و خنديدن به ريش همقطارانشان بودند يا سر در آخور فلان صاحب منصب ذي نفوذ داشتند؛ بولتن نويس سياسي بودند؟ اگر آنها ر ا كاري با مصالحه يا مواجب بگيري سياسي بود چرا اكنون آنهايي كه مدعي آزادي و دموكراسي بودند هر كدام در پشت تريبوني و در فضاي امن كشوري بيگانه روده دراز يمي كنند واينان درمحبس، شرنگ تلخ عذاب را مي كشند؟
  • وب سایت بالاترین و داستان زاییدن قاشق » قاضی‌نوشته‌ها
    چند روز پیش فردی در بالاترین لینکی فرستاد که به دلیل حضور کروبی در نمایشگاه، خبر از ازدحام در چهار راه پارک وی می داد و بیش از 70 نفر هم رأی مثبت خویش را به پای این لینک ریختند و فردایش رسانه های کودتا این لینک و امتیازهایش را سند دروغ پردازی جنبشی خواندند که حتی خبر از تغییر محل نمایشگاه ندارد. متعاقب آن، برخی از کاربران بالاترین، بر آشفتند که چرا رسانه های کودتا فرق ارسال یک لینک توسط یک کابر را با جهت گیری کل سایت نشخیص نمی دهند. واقعیت این است نه با ارسال این لینک فاجعه ای رخ داده و نه با 70 امتیازی که به پایش خیرات شده؛ چرا که این، اقتضای چنین وبسایتی است که کاربرانش محدود و آماتور هستند. نه لینک گذار یک خبرگزاری رسمی است و نه کسانی بدان امتیاز دادند، امکان تحقیق برای صحت و سقم آن را دارند. فاجعه آن روزی رخ داد که کاربران فهیم بالاترین، زاییدن قاشق را با طیب خاطر پذیرفتند. فاجعه آن روزی رخ داد که شریعتمداری و 20:30 خبر از هدایت جنبش سبز توسط وبسایت بالاترین می دادند و آن روزها قند در دل کاربران این وبسایت آب می شد.
  • بیانیه میرحسین موسوی در واکنش به اعدام های اخیر » کلمه
    وقتی قوه قضائیه از طرفداری مظلومان به سمت طرفداری از صاحبان قدرت ومکنت بلغزد مشکل است که بتوان جلوی داوری مردم را در مورد ظالمانه بودن احکام قضایی گرفت. چگونه است که امروز محاکم قضایی از آمران وعاملان جنایتهای کهریزک و کوی دانشگاه و کوی سبحان وروزهای۲۵ و۳۰ خرداد وعاشورای حسینی میگذرند وپرونده های فساد های بزرگ را باز نشده می بندند وبه صورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد ، ماه آگاهی وحق جویی پنج نفر را با حواشی تردید بر انگیز به چوبه های دار می سپارند؟ آیا این است آن عدل علوی که به دنبالش بودیم؟
  • دربارهٔ اعدام‌‌ها » مسیر یک ذره
    در چنین شرایطی نمی‌توانم فقط محکوم کنم و یک سوی ماجرا را ببینم. اگر این جرم‌ها واقعی باشند، اگر این آدم‌ها واقعاً اقدام به بمب‌گذاری کرده‌باشند، خوب مجازاتشان در سیستم قضائی ایران مشخص است. اعدام مجازات خیلی سنگینی است، اما اعدام شدن این چند نفر (هرچند بدون رعایت حداقل حقوق متهمان و خانواده‌های‌ آن‌ها)، اساساً خیلی هم بدتر از اعدام شدن چند قاچاقچی مواد مخدر در روز قبلش نیست. در مورد جرم‌های تروریستی، من مخالف قطعی اعدام نیستم. جامعه ما فاصله زیادی تا پذیرش آن دارد. مخالفت با اعدام در شرایط اجتماعی کنونی ایران به نظر من همان قدر معقول است که خواهان حکومتی کاملاً سکولار بودن. فاصله‌مان خیلی زیاد است. برای اعدام‌شدگان، و بیش از آن برای خانواده‌های آنها بسیار متأسفم. و از دیدن حساسیت عمومی نسبت به این مسأله خوشحالم. اما مجهول‌های داستان خیلی زیادند و نمی‌توانم نادیده‌شان بگیرم یا اهمیت‌شان را انکار کنم.
  • Public Relations » ٤دیواری
    توصیه می‌کنم حتما بخوانید.
  • برای بابک » تلخ،مثل عسل
    قوه قضاییه ظرف دوازده سال گذشته ابزار سرکوب اصلاح طلبی در ایران بوده است، روزنامه ها را توقیف، مردمان را زندانی و قاتلان را تشویق کرده است. هجده تیر 78 شبه نظامیان انصار و نیروی انتظامی به کوی دانشگاه تهران حمله بردند، رهبر حکومت مساله را محکوم کرد، قوه قضاییه می دانی چه کرد؟ بعد از کلی بردن و آوردن اینها، گروهبان عروجعلی ببرزاده را به اتهام سرقت یک فقره ریش تراش محکوم کرد و دیگر هیچ. تمام آن بگیر و ببند و بزن و بکش با محکوم کردن سرقت یک ریش تراش تمام شد و رفت. قتل های زنجیره ای هم همین، قتل های کرمان هم، ترور حجاریان ایضن…می توانم تا صبح از این نمونه ها برایت بشمارم که قوه قضاییه سنگ را بسته و سگ را گشوده است. حالا با چنین کارنامه درخشانی من چطور باید به حکم پشت درهای بسته ی این سیستم اعتماد و باور کنم فرزاد کمانگر معلم، تروریست بوده… که را کشته؟ کجا بمب گذاشته؟ دادگاه علنی اش کو؟ وکیل مدافعش چرا به پرونده اش دسترسی نداشته؟ هیات منصفه مان کجاست؟ کجا اقدام مسلحانه برای تجزیه طلبی کرده؟ تازه به همه ی اینها که شد جواب بدهیم باید برویم سراغ سوال اصلی: با قومیت های ایرانی چه کرده ایم که جوانان و نخبگانشان راه نجات را به غلط در تلاش برای تجزیه می جویند؟ دردمان کجاست و چطور باید درمان شود؟

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
با توجه به ف.ی.ل.ت.ر بودن بامدادی، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

فرق میان جنس و جنسیت را می‌دانید؟

متاسفانه در زبان فارسی واژه‌های شبیه‌ به یکدیگری برای دو مفهوم جنس (sex) و جنسیت (gender) وجود دارد و کم و بیش می‌بینیم که این دو مفهوم و مفاهیم وابسته به آن‌ها با هم خلط می‌شوند.

نمونه‌ی بارز چنین خلط مفهومی، بحث‌ اخیری است که خانم شادی صدر با نوشته‌ی ضعیف اما جنجال‌برانگیز خود برپا کرد. نقاط ضعف نوشته‌ی ایشان به اندازه‌ی کافی در این روزها منعکس شده اما یکی از ضعف‌هایی که کمتر به آن اشاره شده این است که ایشان در نقد خود از مردان و حمایت خود از زنان مفاهیم زیستی، روانی و اجتماعی جنس و جنسیت را با یکدیگر خلط کرده است. وی از یک‌سو به نقد ساختارهای اجتماعی‌ یا روانی جنسیت (ابراز جنسیتی) می‌پردازد و از سوی دیگر به موجودات مذکر به معنای زیستی حمله‌ور می‌شود (یا دست کم تلاشی برای تفکیک این مفاهیم، قبل از تعمیم‌بخشی نمی‌کند).

مدلی که این‌جا ترجمه کرده‌ام کامل‌ترین یا دقیق‌ترین تصویری که از مفاهیم جنس/جنسیت وجود دارد نیست اما می‌تواند نمای بهتری از پیچیدگی واقعیت ارائه بدهد. برای وضوح بیشتر نمودار روی آن کلیک کنید یا نسخه‌ی PDF آن‌را دریافت کنید.

همان‌طور که در نمودار بالا هم دیده می‌شود، مفاهیم مربوط به جنس/جنسیت را می‌توان به چهار دسته‌ی متمایز تفکیک کرد:

1. جنس زیستی (Biological Sex):

شامل عضوهای تناسلی خارجی و سیستم تولید مثل داخلی، کروموزم‌ها، سطح هورمون‌ها و خصوصیات جنسی ثانویه مانند اندازه‌ی سینه‌ها، موی بدن و صورت و توزیع چربی است. این نوع خصوصیات عینی هستند یعنی قابل مشاهده و اندازه‌گیری می‌باشند.

طبقه‌بندی فوق در واقع یک طیف پیوسته است و به دو دسته‌ی مشخص و معین مذکر و مونث تفکیک نمی‌شود. بیشتر آدم‌ها در نزدیکی دو انتهای این طیف قرار دارند (تقریبا مذکر یا تقریبا مونث هستند). در فواصل نزدیک‌تر به وسط افراد میان‌جنسی یا دوجنسی (intersex) قرار دارند که ترکیبی از خصوصیات دوجنس را دارا هستند. این خصوصیات می‌توانند به شیوه‌های گوناگون بروز کنند مثل دارا بودن دستگاه تناسلی زنانه و کروموزم مذکر XY.

2. هویت جنسیتی (Gender Identity):

هویت جنسیتی نوع نگاهی است که افراد نسبت به جنس خود (زن، مرد) دارند. هویت جنسیتی یک مفهوم روان‌شناسیک و در نتیجه معیاری ذهنی است، بنابراین برخلاف جنس زیستی (biological sex) قابل اندازه‌گیری یا مشاهده نیست (دست کم با فن‌آوری‌های امروزی) و تنها راه آگاهی از آن گفته‌های خود افراد است.

هویت جنسیتی هم یک طیف پیوسته است و فضای میانی را افراد دوجنسیتی (bigender) یا غیره پر می‌‌کنند. برای توصیف همه‌ی حالت‌هایی که در این میان می‌تواند رخ دهد به اندازه‌ی کافی واژه در زبان‌ها ساخته نشده است چرا که بنا به عادت‌های فرهنگی، جامعه از هر یک از افراد انتظار دارد که خودش را در یکی از دو قطب این محور (مرد، زن) جای دهد.

3. نمود یا ابراز جنسیتی (Gender Expression):

نمود یا ابراز جنسیتی مجموعه‌ی کارهایی است که برای ارتباط جنس‌/جنسیت‌ خودمان با دیگران انجام می‌دهیم: رفتار، پوشش، حالت موها، طرز حرف زدن، نقش‌هایی که در تبادل‌های کاری و اجتماعی می‌گیریم و … که می‌تواند عامدانه یا تصادفی باشد.

به این نوع از جنسیت، جنسیت اجتماعی (social gender) نیز گفته می‌شود، چرا که به روابط بین افراد جامعه وابسته است. صرف‌نظر از جنس (مونث، مذکر) فرد، ممکن است جنسیت اجتماعی معینی توسط جامعه به او تحمیل شود (مثلا در کودکی یا شیوه‌ی پوشیدن لباس در مدرسه یا محل کار).

نمود جنسیتی نیز مفهوم پیوسته‌ای است. در یک قطب آن مردانه (masculine) وجود دارد و در یک قطب دیگر زنانه (feminine) و در فضای بزرگ میان این دو نیز نمودهای جنسیتی‌ای قرار دارد که نه زنانه هستند و نه مردانه (androgynous) یا این‌که حاوی خصوصیاتی از هر دو (gender blending) هستند.

ممکن است نمود جنسیتی یک فرد در روزهای مختلف یا در شرایط مختلف تغییر کند.

4. گرایش جنسی (Sexual Orientation):

گرایش جنسی، نوع تمایل شهوانی فرد به دیگران را نشان می‌دهد. در دو سوی طیف کسانی هستند که به زن‌ها یا به مردها گرایش شهوانی دارند. در میانه‌ی طیف، افرادی که به هر دو جنس تمایل شهوانی دارند (bisexual) یا افرادی که به هیچ کدام از جنس‌ها تمایل ندارند (asexual) قرار گرفته‌اند.

بر خلاف تصور مرسوم که فکر می‌کنیم بیشتر افراد در نزدیکی دو انتهای طیف قرار دارند (و عده‌ی کمی بین دو قطب هستند)، تحقیقات نشان می‌دهد که بیشتر افراد در نزدیک قطب‌های طیف گرایش جنسی قرار ندارند (صرف نظر از هم‌جنس‌گرا بودن یا نبودن آن‌ها) و جایی در بین این دو قطب را اشغال می‌کنند.

توضیح: اصطلاحات هم‌جنس‌گرا (homosexual) یا جنس‌مخالف‌گرا (heterosexual) می‌توانند غلط‌‌انداز باشند. مثال: فردی که از نظر زیستی «مذکر» است ممکن است از نظر گرایش جنسی به «مردها» تمایل نشان دهد (gay)، ممکن است دارای هویت جنسیتی «زن» باشد (transsexual) یا این‌که ممکن است هر از چند گاهی ابراز جنسیتی «زنانه» داشته باشد (crossdresser).

آیا این خصوصیات در فرد تغییر می‌کنند؟

«هویت جنسیتی‌» و «گرایش جنسی» به راحتی تغییر نمی‌کنند. هنوز دقیقا معلوم نیست که آیا این‌دو ریشه در عوامل زیستی دارند یا روانی یا هردو، اما مشخص شده است که در دوران اولیه‌ی زندگی فرد (در کودکی) شکل می‌گیرند و تاکنون روش موثری برای تغییر دادن آن‌ها ابداع نشده است.

بعضی از عواملی که در «جنس زیستی» نقش دارند را می‌توان دستکاری کرد (تغییر جنسیت، بزرگ کردن سینه در زنان یا بزرگ کردن آلت تناسلی در مردان که تلاش افراد برای نزدیک شدن به دو راس محور است: مونث‌تر شدن یا مذکرتر شدن).

اما «نمود جنسیتی» در بعضی از افراد انعطاف‌پذیر و در بعضی دیگر کاملا انعطاف‌ناپذیر است. بیشتر افراد ترجیح می‌دهند «نمود جنسیتی» هماهنگ با «هویت جنسیتی» خود داشته باشند.

جمع‌بندی

تصور عام اجتماعی درباره‌ی هر کدام از محورهای بالا این است که افراد باید خیلی تمیز و شسته و رفته در یک سمت محور قرار بگیرند. اما دنیای واقعی این تفکیک‌ها را نمی‌شناسد. در واقع اصولا مرز معینی وجود ندارد. بیشتر آدم‌ها به یک طرف قطب‌ها متمایل‌تر هستند و در نتیجه ما می‌توانیم با تقریب آن‌ها را مرد/زن یا مردانه/زنانه یا مذکر/مونث یا متمایل به مرد/متمایل به زن خطاب کنیم. اما واقعیت این است که عده‌ی خیلی کمی از افراد واقعا در دو انتهای محور هستند و «مرد» یا «زن» خالص یا رفتار «مردانه» یا «زنانه» خالص پدیده‌ی نادری است.

مدلی که این‌جا ارائه شده را مثل رنگ‌ها در طبیعت در نظر بگیرید. در طبیعت فقط دو رنگ سفید و سیاه وجود ندارد بلکه طیفی از رنگ‌های مختلف است که در نهایت به سیاه و سفید ختم می‌شوند. اما رنگ‌های دیگری هم در میان این‌دو وجود دارند. چرا دنیا را سیاه و سفید نگاه کنیم وقتی پیرامون ما رنگین‌کمانی از رنگ‌ها وجود دارد؟

این نوشته را به بهانه‌ی بحث‌های مطرح شده به دنبال نوشته‌ی خانم شادی صدر نوشتم. اما مخاطب آن می‌تواند عام‌تر باشد: همه‌ی افرادی که به آزادی/برابری جنسیتی باور دارند.

طبیعی است که این دوستان با تفکیک مفاهیم زیستی (مثل مذکر یا مونث بودن)، مفاهیم روانی (مثل هویت جنسیتی) و یا مفاهیم اجتماعی و فرهنگی (مثل ابراز جنسیتی) می‌توانند دامنه‌ی مخاطبین، عمق نفود و همین‌طور کیفیت تاثیرگذاری تلاش‌های خود را افزایش دهند.

منابع و مطالعه‌ی بیشتر:

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

چند کلمه‌ درباره‌ی روشن‌فکران تنگ نظر

خانم شادی صدر، حقوق‌دان و فعال زنان در مقاله‌ای نوشته است (تاکیدها از من است):

منظور من خود شما هستید، بله، خود شما، آقایان! همه کسانی که اظهارات امام جمعه تهران را خلاف قواعد علمی ثابت‌شده در مورد علل وقوع زلزله دانسته‌اید و در یک بعد از ظهر مطبوع بهاری، چای را که مادراتان، زنتان، خواهرتان یا حتی دوست‌دخترتان جلویتان گذاشته، هورت کشیده‌اید و مفرح‌شده از صحبت‌های امام جمعه، زندگی و کارتان را ادامه داده‌اید بی آنکه حتی یک لحظه فکر کنید شما، خود شما نیز عضو همان باشگاهی هستید که امام‌جمعه تهران از بلندپایگان آن است. تعجب می‌کنید؟ می‌پرسید چرا؟!

می‌بینید؟ این ما فمینیست‌ها نیستیم که دنیا را به زن و مرد تقسیم می‌کنیم: دنیای ما کاملا و از قبل از این‌که به دنیا بیاییم، تقسیم شده است: شما متلک می‌گویید، ما متلک می‌شنویم؛ شما ما را در حجاب می‌کنید، ما در حجاب می‌رویم.

راه از میان بردن این تقسیم‌بندی، انکار آن نیست؛ تکرار جمله کلیشه‌ای زن و مرد هر دو انسانند و فرقی ندارند، مشکلی را حل نمی‌کند. دموکراسی روزی آغاز خواهد شد که شما، بله شما آقایان یاد بگیرید نه فقط جلو آینه بلکه در منظر عموم، به جای دفاع از حقوق زنان به مثابه امری بیرونی و انتزاعی، از تجربه واقعی، درونی و زمینی «خود» به عنوان یک «مرد» سخن بگویید و نقشی که در بازتولید ساختارهای تبعیض‌آمیز موجود داشته‌اید را به نقد بکشید.

دموکراسی و حقوق بشر، از هر یک از ما شروع می‌شود و نه از آدم‌هایی انتزاعی، که باید خودشان، نگاهشان و رفتارهایشان را اصلاح کنند تا ایران جایی بهتر برای زندگی‌کردن باشد.

تا آن زمان که امیدوارم چندان دور نباشد، راستش من چندان فرقی بین حجت‌الاسلام صدیقی با هر یک از پسران تازه‌بالغ دیروز و مردان طرفدار حقوق بشر و حقوق زنان امروز نمی‌بینم؛ غیر از اینکه او دست‌کم در آنچه هست و آنچه می‌گوید، یک‌رو تر است.

از ادبیات لمپنی و لحن زننده‌ی ایشان که بگذریم، اگر معنای جمله‌های بالا و کلا نوشته‌ی خانم صدر را درست فهمیده باشم، ایشان «کل مردان» ایرانی به ویژه پسران تازه بالغ دیروز [=تمام پسران بالغ امروز] و مردان طرف‌دار حقوق بشر و حقوق زنان امروز [تقریبا همه‌ی مردان آزاداندیش امروز ایران] را متهم به دو رویی کرده است.

نوشته‌ی خانم شادی صدر را نمی‌توان نادیده گرفت. این نوشته فقط یک بیانیه‌ی رسمی در افشای عمق تنگ‌نظری و کوته‌اندیشی یک روشن‌فکر و فعال اجتماعی نیست. بلکه زنگ خطری است که نشان می‌دهد [دست کم در یک مورد] چه نوع تفکرات تنگ‌نظرانه‌ای در میان قشرهای روشن‌فکر و فرزانه‌ی ایرانی نسبت به انسان‌ و جامعه وجود دارد. نوشته‌ی خانم شادی صدر، نمونه‌ای است از نگرش‌های تقلیل‌گرایانه و تعمیم‌گرایانه‌ به مناسبت‌های تاریخی/فرهنگی/اجتماعی.

امیدوارم همین‌طور که در حال نوشتن این جمله‌ها هستم، خانم شادی صدر هم در حال نوشتن مطلب جدید خود باشد که در آن قرار است به همه توضیح دهد که اشتباه کلامی کرده و به خاطر نوشته‌ی توهین‌آمیز و سراسر نفرت و تعصب خود نسبت به همه‌‌ی مردان ایران و در واقع نسبت به همه‌ی انسان‌های شریف اعم از زن و مرد؛ عذر خواهی کند.

اان


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.