جناب بامدادی […] اعتراضی به شما دارم:
وبلاگ شما شروعش با اخبار آیتی بود که کمکم گرایشات سیاسی به خود گرفت با تحلیلهای نه چندان خوب. بهتر بگویم شما ناکارشناس و نابلد هستید و شروع به بیان نظرات شخصی خودتان کردید و در 90% مواقع حمایت خودتان را از دولت جمهوریاسلامی اعلام میکردید[…]. با مطلب آخری هم که در خصوص دانشگاه زنجان نوشتید ارادت برخی وبلاگنویسان را نسبت به خودتان پایین آوردید. از صبر حرف زدید و اگر نظرتان را هم میپرسیدند آن دختر بدبخت را محکوم به سنگسار میکردید. گاهی به شخصیت واقعی شما شک میکنم. گاهی مطمئن میشوم که شما یکی از افراد دولت دیکتاتوری اسلامی هستید و جالب است هنوز نمیدونید که دولت یک کشور از خود یک کشور جداست. اگر در پستی به انتقاد در مورد آمریکا در خصوص عدم همکاری مینوشتید ذکر میکردید عدم همکاری با ایران نه عدم همکاری با جمهوریاسلامی. کسی که از دولتی که تنها چیزی که برایش بهایی ندارد جان انسان است حمایت میکند، باید منتظر هرگونه حمله باشد. البته که شما هم آزادید هر چه دوست دارید بگویید، شاید به مزاج من و برخی خوش نیاید.
گاهی به ویزای سوییسی که گرفتید فکر میکنم. الان تقریبا به درصد خیلی کمی ویزا میدهند، مگر اینکه شخص ثروتمند یا نامی یا سیاسی ایران باشید.
گاهی وقتها بهترین پاسخ سکوت است. اما دوست دارم اینیکی را محض نمونه هم که شده پاسخ دهم، شاید حرف بعضی از دوستان دیگر هم باشد:
محراب عزیز،
شعار وبلاگ من همانی هست که از اول بوده: «فرش ایرانی از تار و پود فرهنگ، سیاست و جامعهی اطلاعاتی». البته نه اینکه صد در صد مطالب من در این چارچوب بگنجد، ولی اگر به صورت آماری نگاه کنیم بخش بزرگی از نوشتههای من مرتبط با فرهنگ، سیاست یا جامعهی اطلاعاتی (یا نوعی آیتی با نگرش فرهنگی-انسانی) میشوند. مطالب من از همان اول هم با همین دغدغههای امروزم نوشته میشد، مثلا اولین نوشتههای وبلاگ من «اگر ایران کوتاه بیاید»، «سوال اساسی: آیا باید از حق ایران برای دستیابی به انرژی هسته ای دفاع کرد؟»، «کاری که اکبر گنجی به ضرر جامعه ایران انجام داد»، «نژادپرستی پنهان در ایران! مراقب باشیم»، «از تاشکند تا واشنگتن – تلاش برای قانونی کردن شکنجه» همگی سیاسی هستند.در مورد تحلیلهای سیاسی من. من کارشناس علوم سیاسی نیستم و ادعایی هم ندارم. اما برای تحلیل کردن اوضاع، آنگونه که میخوانم و میبینم و کنار هم قرار دادن قطعات پازل لزوما نباید تحصیلات علوم سیاسی داشت. اگر تحلیلهای من به نظر شما ناکارشناسانه میآید، میتوانید مرا راهنمایی کنید که کجا تحلیل بیربط یا خام کردهام و با کمال میل و گوش جان نظرات شما را میشنوم. من معمولا تحلیلهایم را با مطالعه و گردآوری اطلاعات از منابع مختلف انجام میدهم و حاضر به دفاع کردن از تکتک آنها هستم. فقط دقت کنید، هر کجا مخالف با صدای عمومی وبلاگستان یا منتقدان عوامگرا یا رسانههای به شدت قطبیشدهی غربی بودم، نوشتههایم را با دقت بیشتری بخوانید. درست همانجاهاست که ما به صداهای دقیق و بیطرف نیاز داریم.
در مورد دانشگاه زنجان، هنوز هم حرفم همان است که نوشتم. زمان نسبتا زیادی گذشته ولی کلیت حرف من همان است. گفتم نباید عجله کرد و هیجان زده شد و زود قضاوت کرد. یادم نمیآید جایی دختر قربانی (یا هیچکس دیگر) را محکوم کرده باشم یا حتی کوچکترین کنایهای به شخصیتاش زده باشم. لطفا اتهامی که به من زدهاید را مستند کنید. نوشتهی من هنوز توی وبلاگم هست. در مورد اینکه اگر نظرم را میپرسیدند چه حکمی برای آن دختر بینوا صادر میکردم،اتهام شما صد در صد بیپایه (حتی خندهدار) است.
در مورد حمایت از جمهوری اسلامی یا بخشهای اقتدارگرا و تندروی حاکمیت:
باز هم جایی سراغ ندارم (حتی در حد یک خط یا یک کلمه) که یکجانبه قضاوت کرده باشم، کورکورانه و بیدلیل سیستمی را کوبیده باشم یا از آن حمایت کرده باشم یا رفتار اقتدارگرایانه و بعضا خشن جمهوری اسلامی را تایید یا حمایت کرده باشم. از سوی دیگر همیشه سعی کردهام دقیق و واقعبینانه مسائل را ببینم و هر جا غیر از این بوده میتوانید اشاره کنید.انتقاد از سیاستهای جنگطلبانهی آمریکا به معنای حمایت از جمهوری اسلامی نیست. از طرفی دیگر انتقاد عمیق و درست کردن هم با جوک سیاسی گفتن، مترصد اشتباهات این یا آن مقام شدن، دو تا فحش به فلان روزنامهی تندروی ایرانی دادن و گهگاهی هم یک عکس سوتیدار از فارسنیوز چاپ کردن فرق میکند. انتقاد عمیق کردن خیلی فرق میکند با همصدایی با سطحیترین و قشریترین نواهای منتقد دولت. نه خیر جانم! در شرایطی که امنیت من و تو و مردم کشورمان را خطری بزرگ و باورنکردنی از خارج تهدید میکند و انتقادهای قشری گرایانه و سطحی امثال من و تو فقط به سود همان نئوکانهای تندرو تمام میشود، من علاقهای ندارم با تربیونهای ضد ایرانی آنها همصدا بشوم.
به دام این مغالطهی بسیار مرسوم نیفتید. اگر من از آمریکا انتقاد میکنم به این دلیل است که خطر قدرت متمرکز و افسار گسیختهی آن را برای مردم ایران (و مردم خود آمریکا و اصولا مردم همهی جهان) زیاد میدانم و به خصوص فکر میکنم بسیاری از مردم ما در فقر اطلاعاتی وحشتناکی در این زمینه به سر میبرند و ذهنشان به خاطر تبلیغات ضدآمریکایی سطحی حکومت ایران نسبت به این مساله شرطی شده است تا حدی که گاه واقعیتهای خیلی خیلی بدیهی را هم نمیخواهند بشوند. باید بنویسیم و باز کنیم که آمریکا و سایر قدرتهای متمرکز بزرگ (منظور سیستم سرمایهداری افسارگسیختهی جهانی است و نه مردم آمریکا یا غرب) چه خطر بزرگی برای امنیت ایران و جهان محسوب میشوند.
در مورد ویزای سویس یا اروپا یا هر جای دیگر که گرفتهام هم میتوانید هر طور دوست دارید فکر کنید، ولی حق ترور شخصیت من را ندارید. محض اطلاع شما من نه ثروتمند هستم و نه نامدار و نه سیاستمدار. اگر بودم روزانه بیش از 14 ساعت و بدون هیچتعطیلی گاه تا 70 روز پیاپی در گرمای 55 درجهی سانتیگراد دور از خانواده و دوستان و وطن کار نمیکردم و روشهای سادهتری را برای زندگی انتخاب میکردم.
توصیه میکنم به کسی اتهام نزنید، ولی اگر اصرار دارید متهم کنید لطفا بیشتر در اتهام زدنهایتان احتیاط کنید. گاهی وقتها ممکن است بهترین دوستانتان، کسانی که دلشان برای شما، همهی مردم ایران و همهی مردم جهان میتپد و به صلح به معنای جهانی آن فکر میکنند و تلاش میکنند اسیر تبلیغات و ضدتبلیغات ایرانی یا جهانی نباشند، را بکوبید. کاری نکنید یکوقت همین آدمهای دلسوز، بیطرف و بسیار معدودی که دور و برتان باقی ماندهاند هم برای همیشه خاموش شوند. این صدا خیلی ضعیف است، تقویتاش کنید با انتقاد سازنده و مورد به مورد. نکوبیدش که خودتان ضرر میکنید. باور کنید، همه ضرر میکنیم.
دوستار شما،
بامداد
مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی