خارج از چارچوب ۲: پلیس و دستگیری فرد مظنون به قتل

سوال:

به دنبال تماس تلفنی یک ناشناس، نیروهای پلیس جهت دستگیر کردن یک فرد مظنون به قتل به خانه‌ای حمله می‌کنند. پلیس هیچ اطلاعی از وضعیت ظاهری و چهره فرد مظنون ندارد اما می‌داند که اسم او «خسرو» است و حتما داخل خانه است. افراد پلیس به صورت ضربتی وارد خانه می‌شوند و متوجه می‌شوند که یک نجار، یک مکانیک، یک لوله‌کش و یک برق‌کار در حال بازی با ورق هستند. پلیس بدون کوچکترین تبادل اطلاعات با ساکنان خانه  فوری لوله‌کش را دستگیر می‌کند. پلیس از کجا فهمید که لوله‌کش همان فرد مظنون به قتل است؟

.

پاسخ را این‌جا ببینید.

.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: عروجِ مسعود

  • لاش و تلاش » خون و دلقک
    ایران، رو به افغانستان پیش می‌رود و افغانستان جای دوری نیست! افغانستان جغرافیایی همین‌جا بیخ گوش ماست در شمال شرقی ایرانمان و افغانستان سرنوشتی آفتاب فردای ما که از مشرق آینده‌مان طلوع خواهد کرد! افغانستان سرنوشت جامعه‌ای است که در آن تلاش‌های وحدت آفرین به مهر محتوم بیهودگی داغ شوند، سرنوشت ملتی‌ست که فریادهای مسالمت‌جویانه و آشتی‌طلبانه در گلو خفه شوند، افغانستان آینده‌ی کشوری‌ست که در آن همه‌ی راه‌ها به اعمال خشونت علیه همدیگر ختم شود، افغانستان جایی‌ست که فتواهای دینی بر ارتداد و طرد و لعن دیگری رقم خورد، افغانستان جایی‌ست که سرنوشت‌ها در کف خیابان‌ها تعیین می‌شود، افغانستان جایی‌ست که همه بر حقند! افغانستان جایی‌ست که طرف مقابل تو باید کشته شود، باید به زندان برود، باید اعدام شود، باید خرخره‌اش جویده شود، باید آتش بگیرد، باید …
    افغانستان جای دوری نیست !
  • قصه تکراری است؛ ولی ما دو نوع مردم داریم! » ملکوت
    وزارت خارجه به سرعت متهم و قاتل را پیدا می‌کند و می‌گويد کار، کار آمریکا و اسراييل است. تمام اين روندِ کشفِ حقیقت در يک نيم‌روز رخ می‌دهد. دستگاه اطلاعاتی و امنیتی و پليس هنوز سرنخِ مشخصی ندارند که چه کسی این کار را انجام داده ولی وزارت خارجه‌، يعنی نامربوط‌ترین دستگاه قانونی برای کشف حقیقت و یافتنِ مجرم، پیشاپيش مجرم را شناسایی می‌کند. سؤال اين است: چطور در ماجرای کهریزک که زیر چشم نظام رخ داده است هنوز کسی نمی‌تواند متهم را پيدا کند و به دادگاه بکشاند آن هم بعد از چند ماه، ولی در يک نيم‌روز می‌توان آمران قتل يک استاد دانشگاه را پيدا کرد و بلافاصله انگشت اتهام را به سویی نشانه رفت که هنوز سندی دال بر آن یافت نشده (البته مسؤولان هم‌اکنون مشغول تولید سند هستند!).
  • طرزکارصحیح با کیبورد و ماوس » هفت شهر عشق
    استفاده نادرست از «كيبورد» و «ماوس» كامپيوتر موجب بروزعارضه‌ئی موسوم به «سندرم تونل كارپال» می‌شود. اين عارضه بسيار آزار دهنده و دردناك بوده و درمان و جراحی دشواری دارد. در زير چند عكس از عمل جراحی اين عارضه و همينطور تكنيك هاي  صحيح استفاده از اين دو ابزار و نيز چند نرمش ساده دست آمده، اميد است شما نیز اين اطلاعات را نشر داده و در اختیار دیگران قرار دهید.
  • آقای قاضی پیرعباس ! شما منتقد بودن را دلیل مجرم بودن بهمن دانسته اید! » ژیلا بنی‌یعقوب
    با خبر شدم شما برای محکومیت بهمن همین دفاعیات وکیل مدافعش را مورد استناد قرار داده و نوشته اید :همین که به همه دولت ها انتقاد می کرده نشان می دهد که مغرض است [و لابد مجرم!] (نقل به مضمون ) آقای قاضی پیرعباس !شما واقعا منتقد بودن را دلیل مجرم بودن می گیرید؟ ایا شما می دانید که وظیفه اصلی روزنامه نگاران نظارت بر قدرت و نقد آن است .روزنامه نگار با انداختن روشنایی بر نقاط تاریک جامعه تلاش می کند به اصلاح امور کمک کند.این یک اصل پذیرفته شده و بدیهی در جهان امروز است که اگر جامعه ای به اصل مترقى نقد پاي بند نباشد و نقدهاى ديگران را برنتابد، جامعه پویایی نخواهد بود .حتما شما هم بارها جملاتی با این مضمون را شنیده اید که اگر برنتابيدن نقد ديگران تبديل به فرهنگ یک جامعه شده باشد، آن جامعه مسیری جر تحجر و پسرفت را طی نخواهد کرد.
  • درباره مسعود علی‌محمدی؛ استاد دانشگاه تهران که ترور شد » آق بهمن
    آشنایی با  سوابق آکادمیک و گرایش سیاسی آقای علی‌محمدی.
  • آواتار، ظاهر زمخت فن‌آوری و باطن زيبای دعوت به درك روح جهان‌ » مصلوب
    يك نكته جالب اين فيلم آن بود كه «سالي جيك» وقتي می‌خواست به دنيای زيبای پاندورا برود به خواب می‌رفت و وقتي به دنيای زشت هم جنس‌های خودش باز می‌گشت، هوشيار می‌شد؛ اين حالت مرا به ياد اين شعر مولانا انداخت كه: در شهر يكی كس را هشيار نمی‌بينم … هريك بتر از ديگر صد عاقل و فرزانه
  • بیانیه ۵۰ چهره دانشگاهی در حمایت از بیانیه ۱۷ موسوی » آق بهمن
    بیانیه هفدهم بسیار بهنگام صادر شده و توانسته، دست کم برای مدتی، در بلوک قدرت شکاف ایجاد کند و پروژه خشونت‌ورزانه آنها را به تعویق اندازد.
  • عروج  مسعود » احمد شيرزاد
    در آستانه ی منزل جنازه ی خونین مسعود روی زمین بود و پارچه ای روی آن کشیده بودند. اطراف پر از خرده شیشه بود و مردم جمع بودند. چشمم به ایمان افتاد. در آغوشش گرفتم و بغضم ترکید. بوسیدمش و سرش را بر سینه ام فشردم. آن سوتر خانم مسعود بود، دخترش، مادر بیمارش که به عصای چارپایه تکیه داده بود و خواهر مسعود که بی تاب بود و خود را به در و دیوار می کوفت. قیامتی بود. آشنایان و همسایگان بهت زده بودند. همسر مسعود ناباورانه می گفت: صبح تا دم در بدرقه اش کردم، ماشین اش را از پارکینگ خانه خارج کرد و در را بست و لحظه ای نگذشت که دیدم باران شیشه بر خانه بارید و پنجره ها یکباره پایین ریخت. سراسیمه خود را به بیرون رساندم و دیدم که مسعود به حالت چمباتمه بر زمین افتاده است، او را برگرداندم و دیدم مغزش متلاشی شده است… می گفت و می گریید و آتش به حاضران می زد. شیون می کرد و می گفت: من دیدم، خودم دیدم، مغز متلاشی شده ی شوهرم را دیدم….
    خدایا این چه روزگار است که بر ما می گذرد.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: درگذشت پدر حقوق بشر ایران

  • فیلم مادر، در سیزدهمین سالگرد درگذشت علی حاتمی » تردید
    فیلم به صورت کامل در یوتیوب قرار داده شده و می‌توانید تماشا (یا دانلود) کنید.
  • سقوط قاضی القضات شهر! » محمد نوری‌زاد
    نوشته‌ای که احتمالا یکی از دلایل بازداشت اخیر محمد نوری‌زاد بود.
  • شیادی زیر لوای نام مرحوم حسابی » یک لیوان چای داغ
    از حسابی بنيان‌گذار فيزيك دانش‌گاهی ايران، كه نظريه‌ای «غلط و بی‌ربط» (تاکید از چای داغ) در مورد ماده نوشت، و با پرداخت تقلبی ايرانش كردند، از حسابی كه تنها ده دقيقه در يكی از زمان‌های ديدار «اولين مرد علمی سال» دويست دلار عمومی انيشتين با وی صحبت كرده بود، اكنون امامزاده‌ای ساخته‌اند، سيدی و عارفی حافظ قرآن و دانشمندی در قد و قواره نيوتن و انيشتين (به كتب درسی مراجعه كنيد)، فرهيخته‌ای كه در يك مراسم نوروزی انيشتين، شرودينگر، فرمی، ديراك، و بور را در منزلش دعوت می‌كند، و اين دانشمندان را مسحور تمدن (تخيلی) ايران و آيين‌یهای ملی ما می‌كند.
  • خانه‌ی ما (علی‌اشرف درویشیان) » بهترین داستان‌ها
    آشورا جای مردنِ سگ‌های پیر بود. جای عشق‌بازیِ مرغابی‌ها بود. جای پرت‌کردنِ بچه‌گربه‌هایی بود که خواب‌را به‌مردم حرام کرده بودند. آشورا جای بازیِ ما بود. اوایلِ بهار یا اواخرِ پاییز که آسمان‌را ابرِ سیاهی می‌پوشاند، بابام ازمیانِ اتاق می‌نالید که: «خدایا غضب‌ات را از ما دور کن!» ولی خدا به‌حرفِ بابام گوش نمی‌کرد. سیل می‌آمد. خشم‌گین می‌شد. به‌خانه‌های بالای شهر که از سنگ و آجر ساخته شده بودند، نمی‌رسید. امّا به‌ما که می‌رسید، تمامِ دقّ دلش‌را خالی می‌کرد.
  • تاييد قتل بر اثر شكنجه در كهريزك » اين‌جا و اكنون
    فوق‌العاده مهم.
  • سلام آشیخ‌ حسین‌علی » خوابگرد
    دلم می‌گیرد وقتی یادم می‌افتد آن روز را که با لبخند گفتی: حصرخانگی هم لابد قاعده‌ای دارد، فقط نمی‌دانم چرا شب‌ها روی پشت‌بام راه می‌روند و پای‌شان را محکم می‌کشند، برای همین کم‌خواب شده‌ام. آشیخ سربلند، لابد آن لالایی شبانه‌ی چندساله را هم از یاد برده‌ای، نه؟
  • میرحسین برای حسین‌‌علی در ماه حسین اعلام عزا کرد » نگاهی دیگر
    از بد روزگار هم رهبر مخالفان تو اسمش باشد «میرحسین». این آقای «میرحسین» دستور عزاداری برای «حسینعلی» را می‌دهد. آن هم در دهه اول ماه محرم کوچه و شهر و در و دیوار پر است از تکیه و مجلس عزاداری در شهر و ده. بدتر از همه اینکه ظاهرا روز هفتم «حسینعلی» هم با روز عاشورا مصادف می‌شود (یا همان حدود است). همین است که گفتم باید «اِند» آدم‌های بدشانس باشی حالا برو ببینم می‌توانی جلوی عزاداری اعلام شده توسط میرحسین برای حسینعلی در ماه حسین را بگیری یا نه.
  • تو پدر «حقوق بشر» در ایران هستی‌ » شیرین عبادی
    ترا پدر می‌‌خوانم، زیرا حمایت از زندانیان سیاسی را از تو فرا گرفتم که بخاطر آنان از کلیه مناصب دولتی و حتی رهبری حکومت جمهوری اسلامی ایران چشم پوشیدی- ترا پدر می‌‌خوانم زیرا از تو آموختم چگونه از مظلوم دفاع کنم بدون آن‌ که علیه ظالم دست به خشونت زنم- از تو یاد گرفتم که سکوت مظلوم یاری رساندن به ظالم است و نباید که ساکت بنشینیم- پدر فراوان از تو آموختم، هر چند که رسم شاگردی و فرزندی را به جا نیاوردم.

بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

مجازات‌های زمینی – سه

ما آن‌قدر دیوانه‌ نیستیم که فکر کنیم می‌توانیم دنیایی بسازیم که در آن قتل رخ ندهد، بلکه برای ساختن دنیایی مبارزه می‌کنیم که در آن قتل قانونی نباشد. — آلبر کامو

.

We are not so mad as to think that we shall create a world in which murder will not occur. We are fighting for a world in which murder will no longer be legal. — Albert Camus (1913-1960)
.

بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

درباره‌ی الی، دختری که دوبار قربانی شد

اگر فیلم «درباره‌ی الی» ساخته‌ی ‌آقای اصغر فرهادی را هنوز ندیده‌اید حواستان باشد که این نوشته حاوی ضدحال (spoiler) است. بنابراین پیشنهاد می‌کنم اول فیلم را ببینید بعد این نوشته را بخوانید.

این یک نقد منسجم و کامل نیست. چند نکته‌ی پراکنده است که می‌نویسم.

  • فیلم با مسافرت تفریحی و پرسر و صدای گروهی مرد و زن و کودک به یک ویلا در شمال آغاز می‌شود. در بین این جمع یک مرد مجرد (احمد) و یک زن مجرد (الی) هم هستند که قرار است در طول سفر با هم آشنا شوند. حدود یک ساعت اول فیلم، صرف معرفی گروهی شخصیت‌ها می‌شود و این‌کار با تاکید روی سرخوشی جمعی که گاه به هزل‌گویی می‌رسد انجام می‌شود. ما متقاعد می‌شویم که این یک جمع خوش است که در این چند روز تعطیلی به کل از جهان اطراف بریده است. کارگردان (آقای اصغر فرهادی) این شخصیت‌پردازی جمعی را به خوبی انجام داده است و به همین دلیل، نیمه‌ی دوم فیلم یعنی بعد از حادثه‌ی الی بسیار پرتعلیق و پراضطراب می‌شود.
  • بازی‌ هنرپیشه‌ها روی هم رفته خوب و طبیعی است. همین‌طور متن دیالوگ‌ها و فضای معرفی شده در فیلم همه باورکردنی و طبیعی هستند. نکته‌ای که متاسفانه در فیلم‌های ایرانی به ندرت رعایت می‌شود. خانم گلشیفته‌ی فراهانی (سپیده) فوق‌العاده است، ترانه‌ی علی‌دوستی (الی) نه چندان خوب. از کودکان بازی خوبی گرفته شده است. در مجموع بازیگری‌ها خوب هستند.
  • در نبود موسیقی،‌کارگردان استفاده‌ی مطلوبی از صدای زمینه و همین‌طور دیالوگ کرده است. مثلا صدای دریا که گاه حتی وقت‌هایی که دوربین نمایی دیگر را نشان می‌دهد چنان بلند و واضح به گوش می‌رسد که هول و اضطرابی پنهان در دل ببینده ایجاد می‌کند. انگار می‌خواهد بگوید، دریا این‌جاست، همین نزدیکی‌ها، فراموش نکنید… دریا بزرگ است و وحشی و خطرناک … و وقتی در همان ابتدای فیلم کودک‌ها به سمت دریا می‌دوند، صدای دریا چنان گوش‌ها را پر می‌کند که هیچ دیالوگی به گوش نمی‌رسد. بیننده به خود می‌گوید، وای این‌جا آبستن یک فاجعه است و توی دلش خالی می‌شود.
  • فیلم‌برداری با انرژی آقای حسین جعفریان و تدوین بسیار پویای خانم هایده صفی‌یاری یکدیگر را به خوبی تکمیل می‌کنند. به عنوان مثال در صحنه‌هایی که سپیده و احمد در دریا در جستجوی الی غرق شده هستند، دوربین نمای نزدیک و بسیار بسته‌ای از دریا و موج‌هایش را نشان می‌دهد، مدام به زیر آب می‌رود و روی آب می‌آید، روی صورت شناگر کات می‌شود و دوباره همان صحنه‌ی ناامید کننده‌ی نمای نزدیک و بسته از دریا. ما همراه با شناگر خسته می‌شویم، نفس‌نفس می‌زنیم، هایپرترمیا می‌گیریم و دندان‌هایمان می‌لرزد، ناامید می‌شویم. الی غرق شده، ما نمی‌توانیم او را پیدا کنیم.
  • فیلم‌نامه‌ی فیلم (آقای اصغر فرهادی) حرفه‌ای و بسیار خوب نوشته شده است. فیلم داستان کاملا خطی و ساده‌ای دارد، اما داستان‌پردازی بسیار خوب انجام می‌شود. شروع فیلم ساده است، بسط فیلم ساده است،‌‍ پایان فیلم ساده است. اما در مجموع روایت فیلم گیرا و پر از تعلیق ست.
  • خیره‌کننده‌ترین،‌ زیباترین و استادانه‌ترین قسمت فیلم، سکانس هوا کردن بادبادک توسط الی است. این صحنه چنان قوی و عالی است که به راحتی با قوی‌ترین صحنه‌های سینمایی تاریخ جهان رقابت می‌کند. الی بادبادک را به دست می‌گیرد و شروع به دویدن می‌کند. همان‌طور که می‌دود می‌خندد و به آسمان (بادبادک) نگاه می‌کند اما دوربین صورت او را دنبال می‌کند و نه هیچ چیز دیگری را. الی می‌دود، می‌دود، می‌دود، دوربین صورتش را نشان می‌دهد،‌ نما پیوسته است و فقط صورت الی و شادی خلسه‌وار و معصومانه‌ی او نشان داده می‌شود، انگار الی دارد از چیزی دور می‌شود… این حس در بیننده القا می‌شود که پس کودکان چه شدند؟ الی فراموششان کرد؟ الی چرا حواسش به محیط اطراف نیست؟ الی همه‌ی حواسش به بادبادک است، از محیط اطراف بریده است. از دنیا بریده است… بادبادک هوا شده است. دوربین کات می‌کند و بادبادک را آرام در آسمان آبی نشان می‌دهد. دوربین دیگر هرگز صورت الی را نشان نخواهد داد. الی از این دنیا رفته است.
    یک سکانس بی‌نظیر و شگفت‌انگیز. سینمای ایران سال‌ها بود این‌طور نفسم را در سینه حبس نکرده بود. آفرین به آقای اصفر فرهادی. آفرین. آفرین.
  • اگر چه داستان فیلم از نظر روایی به صورت خطی ادامه دارد، اما زمینه‌ی معنایی داستان بعد از حادثه‌ی الی چرخشی اساسی می‌کند. اگر تا پیش از حادثه، تاکید روی شخصیت‌پردازی گروهی بود، بعد از حادثه تاکید روی شخصیت‌پردازی موقعیت همراه با پرداخت‌های روان‌شناسیک می‌شود. آدم‌ها تحت فشار عصبی هستند، از پذیرفتن فاجعه شوکه شده‌اند و نمی‌توانند آن‌را بپذیرند. خودشان را سرزنش می‌کنند و یکدیگر را سرزنش می‌کنند و روش‌های دفاعی مذبوحانه‌ای در پیش می‌گیرند. مادری که الی به خاطر نجات کودک‌اش به دریا رفته بود دلش می‌خواهد ثابت کند که الی دختر بدی بوده. انگار اگر الی بد بوده باشد، گناه او به عنوان مادر کودکی که الی به خاطرش قربانی شده کم می‌شود. سپیده می‌خواهد آبروی الی را در حضور نامزدش حفظ کند، اما اگر چنین کند، خودش قربانی خواهد بود. چرا که او بود که در حالی که می‌دانست الی نامزد دارد برای آوردنش اصرار کرده بود.
    این قسمت‌های فیلم استادانه ساخته شده است. موقعیت بحرانی آدم‌ها باورکردنی است. لباس‌ها باورکردنی هستند، نگاه‌ها،‌ پرخاش‌ها، هیجانات،‌ گریه‌ها عادی هستند. عادی یعنی واقعی، یعنی کارستان!
  • در نیمه‌ی دوم فیلم، گروه متلاشی می‌شود و تضادهای درونی آدم‌ها عریان می‌شود. بعد که گروه اندکی خودش را پیدا می‌کند، تصمیم می‌گیرد شخص دیگری را قربانی کند و فیلم که به صورت یک فیلم داستانی ساده آغاز شده بود به یک تراژدی سیاه تبدیل می‌شود.
  • سپیده که نماد روشن‌گری و انسانیت گروه بود، الی را قربانی می‌کند (با دروغ گفتن شرافت و آبروی الی را نابود می‌کند، یعنی انگار دوباره او را می‌کشد). او با دروغی که می‌گوید، نه تنها الی از دست رفته را مجددا قربانی می‌کند که نامزد الی را نیز در هم می‌شکند. گروه برای زنده ماندن، بیگناهان را قربانی می‌کند.
  • اگر مرگ الی یک حادثه‌ی تاسف‌بار بود، قربانی کردن او توسط گروه یک حرکت آگاهانه و عمدی بود و سیاهی فیلم‌نامه در این‌جاست. گروه (به نمایندگی سپیده) با دروغ گفتن درباره‌ی الی (نگفتن این واقعیت که او نخواسته بود به این سفر بیاید چون نامزد داشت) مرتکب قتل عمد می‌شود. گروه با قتل الی دیگر معصوم نیست و زوال اخلاقی‌ای که تا قبل به صورت تضادهایی پراکنده خودش را نشان داده بود، عریان و پیروز می‌شود. ناگهان الی به نماد همان چیزی تبدیل می‌شود که گروه از دست داده است: «معصومیت».
    به این ترتیب ما‌ که تا این لحظه از فیلم با همین گروه همذات پنداری کرده‌ایم، با آن‌ها دست به جنایت می‌زنیم چرا که حاضر شده‌ایم برای عبور از فاجعه، دیگری را قربانی کنیم. ما همراه با آدم‌های گروه، زوال اخلاقی خودمان را شاهد هستیم. ما همراه با سپیده از دست رفتن معصومیت‌مان را به سوگ می‌نشینیم.

درباره‌ی الی یک فیلم عالی است.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: در دفاع از آزادی بیان

  • بی‌اخلاقی ژورناليسم ايرانی درتبعيد
    اصلاً اخلاق روزنامه‌نگاری به شما اجازه می‌دهد که اين همه شک کنيد؟ مگر حق شماست اين شک کردن‌ها؟ کجای دنيا روزنامه نگارها تئوری توطئه می‌بافند که شما می‌بافيد؟ با همين مبنی تئوری توطئه می‌شود گفت که چون فلانی می‌خواهد حسین درخشان را بدون سر و صدا بدون هزينه نگاه دارد، تمام اين سکوت شما در مسير برنامه اوست. خوب اين استدلال‌های شما شمشير دو لبه است. گيرم همه اينها بازی باشد، گيرم که ماجرا عوض شد. شما نمی‌توانيد خبر را اين بار با تحولات جدیدش چاپ کنيد؟ مگر شما اصلاً حق قضاوت داريد در اين موقعيت؟ کی شما را در مقام قاضی قرار داده است؟
    .
  • فراموش نکنیم که هنوز زن یعنی ناموس!
    خیلی سال گذشته از روزگاری که در مدرسه درس می خواندم. اما به ذهنم فشار می آورم که ببینم تصاویر زنان در کتابهایم چه بوده است. تصویر کوکب خانم زن باسلیقه با نیمرو و ماست سنتی اش به ذهنم می آید. تصویر زن مهربانی که حیوانات را از زیر باران به خانه راه می دهد و برایشان غذا و جای گرم تهیه می کند.بعضی روایات هم بود. اینکه مادر را غذا می دادند، در بستر بیماری. یا مادر از کسی راضی باید می بود. زنانه ترین هایش هم چند شعر پروین اعتصامی بود که قرار نبود اتفاقا زنانه باشد. کودک یتیم و پادشاه یا پیاز و دیگر میوه ها، نهایت زنانگی های شاعر زنمان بود. در کتاب های ما از فروغ و دیگران خبری نبود.آنقدر زنان تحصیلم کمرنگند که بسیار باید فکر می کردم ، تا بخاطر بیاورمشان! هرچه تصویر به یاد می آورم قرار است یادم دهند که باید مادر باشم. تنها زن را حمایت کننده و خدمت رسان مردان می یابم و بس!
    .
  • واقعیت‌های محاصره غزه « رونوشت
    با گوشه‌هایی از شیوه‌های آپارتاید به کار رفته در آفریقای جنوبی و اسرائیل آشنا شوید.
    .
  • نویسندگی‌ در امریکای لاتین- نویسندگی در ایران
    راز پیش‌تازی نویسندگان آمریکای لاتین در ادبیات چیست؟ این نوشته را بخوانید تا دستگیرتان شود.
    .
  • توکای مقدس – هیچ نسلی نسوخت
    پای درد دل آدم‌ها که بنشینید می‌بینید نظریه‌ی «سوختگی نسل»ها میان متولدین دهه‌ها‌ی بیست تا شصت طرفدارانی دارد که سرسختانه بر این باورند که فقط نسل آن‌ها سوخته و برای اثبات این مدعا جای سوختگی را به دقت نشان می‌دهند:…
    .
  • می شود کسی تعریف قتل را بگوید؟
    اگر کارشناسی دقیقا بداند و مطمئن باشد که آلودگی هوا به مرز بحرانی رسیده و رسما و علنن اعلام کند که هوا پاکیزه و خوب است و در عمل به بیماران قلبی اجازه‌ی خروج از منزل بدهد، اگر اسم این کار قتل از نوع عمد نیست پس چیست؟ اما ظاهرا برخی از مسئولین دقیقن همین‌کار را می‌کنند!
    .
  • نجواها به «نجواها دات کام» اسباب‌کشی کرد
    نجواها، آن نیمه‌ی دیگر من در دنیای مجازی است که از امروز در نشانی‌ جدید منتشرش می‌کنم: www.najvaha.com
    اشتراک خوراک نجواها :  http://feeds.feedburner.com/najvaha
    .
  • در دفاع از آزادی بیان – نامه‌ی سرگشاده‌ی گروهی از وبلاگ‌نویسان در اعتراض به دستگیری حسین درخشان
    در صورت تمایل شما هم با گذاشتن پیام می‌توانید به جمع معترضان اضافه شوید.

hoder1

متن نامه‌ی اعتراضی گروهی از وبلاگ‌نویسان در اعتراض به دستگیری حسین درخشان
ما امضا کنندگان ذیل، شرایط  دستگیری حسین درخشان، یکی از سرشناس ترین بلاگرهای ایرانی، توسط مقامات ایران را به شدت نگران کننده می دانیم.  ناپدید شدن، حبس در مکانی مجهول، عدم دسترسی به اعضای خانواده و وکلای مدافع، و اعلام نکردن اطلاعات شفاف در خصوص موارد اتهام احتمالی نامبرده همگی باعث نگرانی ما ست. جامعه وبلاگ نویسان ایران یکی از فعال ترین و بزرگترین جوامع اینترنتی جهان است.  از شهروندان معمولی تا رییس جمهور ایران،  بسیاری به امر نوشتن در وبلاگهای مختلف مشغول اند.  این وبلاگ نویسان دارای طیف وسیعی از عقاید و آرا هستند و نقش مهمی در مباحث اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی ایفا می کنند.

متاسفانه ظرف سالهای اخیر، وبسایت ها و وبلاگهای متعددی به صورت منظم توسط مقامات ایران فیلتر شده و شماری از وبلاگ نویسان با آزار و حبس روبرو شده اند.  بازداشت حسین درخشان تنها آخرین نمونه از این نوع برخوردها ست و به نظر می آید این اقدام در راستای ایجاد رعب و واداشتن وبلاگ نویسان به سکوت طراحی شده است.

مواضع حسین درخشان در خصوص تعدادی از کسانی که بدلیل عقایدشان زندانی شده اند باعث رنجش جامعه وبلاگ نویسان ایرانی بوده و همین موجب شده بسیاری از آنان از وی دوری بجویند.  با اینهمه، این موضوع این حقیقت را نفی نمی کند که آزادی بیان حقی مقدس است و باید برای همه در نظر گرفته شود، نه فقط کسانی که با آنها موافقیم.

بنابرین، ما از این منظر، به طور اصولی شرایط دستگیری و بازداشت حسین درخشان را محکوم می کنیم و خواهان آزادی فوری او هستیم.


We, the undersigned, view the circumstances surrounding the Iranian authorities› arrest of Hossein Derakhshan (hoder.com), one of the most prominent Iranian bloggers, as extremely worrying.  Derakhshan’s disappearance, detention at an unknown location, lack of access to his family and attorneys, and the authorities› failure to provide clear information about his potential charges is a source of concern for us.
.
The Iranian blogging community is one of the largest and most vibrant in the world.  From ordinary citizens to the President, a diverse and large number of Iranians are engaged in blogging. These bloggers encompass a wide spectrum of views and perspectives, and they play a vital role in open discussions of social, cultural and political affairs.
.
Unfortunately, in recent years, numerous websites and blogs have been routinely blocked by the authorities, and some bloggers have been harassed or detained.  Derakhshan’s detention is but the latest episode in this ongoing saga and is being viewed as an attempt to silence and intimidate the blogging community as a whole.
.
Derakhshan’s own position regarding a number of prisoners of conscience in Iran has been a source of contention among the blogging community and has caused many to distance themselves from him.  This, however, doesn’t change the fact that the freedom of expression is sacred for all not just the ones with whom we agree.
.
We therefore categorically condemn the circumstances surrounding Derakhshan’s arrest and detention and demand his immediate release.