لینک‌های روز: باز هم مرجعیت

  • حاشیه نشینِ حاشیه ساز » تورجان
    داستان آیت الله طالقانی و خبرگان داستان غریبی است. شاید هیچ کس به اندازه طالقانی در شکل گیری خبرگان و حتی نامگذاری آن نقش نداشت و هیچ کس همچون او موفق به جلب آرای گسترده مردم نشد و البته هیچ نماینده ای همچون او در خبرگان حضور متفاوتی نداشت. او نه حاضر بود بر صندلی های نمایندگان مجلس سنا تکیه بزند و نه همراهی و کنشگری فعالی در خبرگان داشت. خیلی زود هم از جمع خبرگان رخت بربست و جای خالی اش نیز پر نشد.
  • داستان برره ره و فروپاشی فرهنگی ما » ناصر فکوهی
    این پستی ها را به موضوع هایی سرگرم کننده برای خود تبدیل کنیم و بر آنها بخندیم و از آنها لذت ببریم، و حتی از آن بدتر کوکان و نسل آینده خود را نیز به تماشای آنها بنشانیم تا مطمئن شویم آنها نیز همچون ما و بدتر از ما، آدم هایی ضد ارزشی و ضد اخلاقی خواهند شد که میراث فرهنگی گذشتگانشان، ارزش هایی که صدها وهزاران سال است این جامعه را برغم تمام یورش هایی که علیه آن اتفاق افتاده است، به هر شکل و با تحمل مصیبت هایی وصف ناپذیر حفظ کرده اند، به سخره بگیرند و آنها را بدل به آخرین دغدغه های خود کنند، برای آنکه اگر اندک چیزی هم از به اصطلاح حافظه و هویت تاریخی، از زبان ها و گویش های قومی مان گرفته تا جامگان و لباس های محلی، و از آبروی زنان و مردانمان گرفته تا روستائیان و سادگی روحی و پاکی و بی آلایشی شان، از ساختارهای دولتی هنوز شکل ناگرفته تا فرایندهای اجتماعی در هم شکسته مان باقی مانده است زیر بمبارانی روزانه بگیریم تا هیچ چیز، واقعا هیچ چیز دیگری از آنها باقی نماند.
  • مردان کتک خورده » سبک‌سر
    بر اساس تحقیقات بین‌المللی سهم زنان در اعمال خشونت خانگی در حال حاضر در غرب برابر است با سهم مردان در اعمال خشونت خانگی. با این تفاوت که در جامعه این موضوع به هیچ‌وجه مطرح نمی­شود. حتی موسسات تحقیقاتی هم رویکردی یکسونگرانه نسبت به این موضوع دارند و بیشتر خشونت مردانه را مطرح می­کنند. یکی از موضوعاتی که این جامعه‌شناس به آن پرداخته این است که مردان قربانی خشونت، دوست ندارند خودشان را در نقش قربانی بپذیرند و آن را انکار می­کنند در صورتی‌که زنانی که قربانی خشونت هستند به راحتی این مسئله را قبول می‌کنند و اگر فرصتی پیش بیاید آن را بیان می­کنند.
  • دعوت به مردنويسی » آواره بر فراز دریای مه
    من مردانِ ايرانی را به مردنويسی دعوت می‌کنم. در زبانِ مردسالار انسان، کم‌وبيش هميشه، هم‌ارزِ با مرد است. خودِ واژه‌یِ «مرد»، چه در زبانِ فارسی و چه-تا جايي که می‌دانم-در زبان‌هایِ ديگر، در حالتي کلّی‌تر بر «انسان» دلالت می‌کند. در نوشته‌هایِ مردان من کم‌تر پافشاری‌اي بر «مرد» بودنِ آن‌ها می‌بينم. آن‌ها هميشه از خود به عنوانِ «انسان» سخن می‌گويند. آن‌ها به‌سختی می‌توانند مصائبِ خود را مصائبِ «مردانگیِ» خود، يا دستِ‌کم بخشي از آن را برآمده از موقعيّتِ خود به‌عنوانِ يک مرد، بدانند. صرفِ سخن‌گفتن از دردهایِ مردانه در نظمِ جنسيّتیِ موجود برابر با نقصِ مردانگیِ يک مرد و سخني وقيحانه است، زيرا حس‌کردنِ درد دور از شأنِ خدايیِ مرد است-چه رسد به بر‌زبان‌آوردنِ آن. نگاهي به رسانه‌هایِ جمعیِ عصرِ برابری‌خواهی بيندازيد. در اغلبِ آن‌ها بخشي ويژه‌یِ مصائبِ زنان وجود دارد، امّا کم‌ترين رسانه‌اي را می‌توان يافت که همانندِ چنين بخشي را برایِ بيانِ مصائبِ مردان در نظر گرفته باشد.
  • پاسداشت مجال دادن به دیگران! » پارسانوشت
    وقتی در شرایط فعلی كار زیادی از دست آدم برنمی‌آید، بهتر این است كه پهنای باند رسانه‌ای و ظرفیت توجه كردن و جذب آدمهای باقیمانده پیگیر وقایع سیاسی را آدم با داد و بیداد و بزن بزن و جنجال درست كردن بیهوده، «اشغال» نكند. خوب است هركس بیاید یكی دو تا كار كوچك یا بزرگ را (بسته به توان و وقت خودش) آرام آرام پیش ببرد و اجازه بدهد دیگران هم حرف بزنند. الان بهترین موقع برای كارهای آرام و پایه‌ای است. خصوصاً ما خارج كشوری‌ها نیازی نیست این همه حرف بزنیم و هی نسخه بپیچیم و هی سوال در سوال درست كنیم و حواس همه را به صدجا پرت كنیم. آن مردم در داخل كشور درد دارند. برایشان مساله‌های اصلی، زنده ماندن و با حداقلهای معیشتی ساختن و در این دنیای مسخره پرشتاب و پرهیاهو، با این تغییرات سرسام‌آور اجتماعی و تكنولوژیك، با دست خالی و بدون امكانات مالی حركت كردن و كمتر جا ماندن مساله است. تكنولوژی و پویایی جابجایی در قدرت در همه ابعاد، همه را كلافه و سرگردان كرده است و چیزی نیست كه مردم عادی هم آن را نبینند. باری، دغدغه بخش عمده مردم، دغدغه‌هایی از جنس سیاسیون و فعالان خارج كشوری نیست. چه زمانی قرار است از زیربار هژمونی گفتمان غالب روشنفكری خارج كشوری كه فقط دغدغه حقوق سیاسی دارد – كه بحق هم هست اما این گفتمان سرطانی بزرگ شده و جایی برای بقیه گفتمانها باقی نگذاشته است – بدر آییم و مجالی هم بدهیم برای توجه به مسائل مهم دیگر؟
  • بیچاره پلنگی که ما هستیم » واژه‌ی زمان
    اما وقتی صیاد پلنگی را دنبال کند و پلنگ از ترس جانش بیست متر بالای دکل فشار قوی برود و صیاد با سماجتی دیو گونه برای کشتنش، آن جا با گلوله‌های کلاشینکفش آخرین حق نفسش را از او بستاند، که چه شود، که چه شهوت کشتاری در درونش سیراب شود، که چه عقده‌ای در درونش گره‌خورده‌تر شود، که چه تلنبار تاریکی در درونش سنگین‌تر شود،‌ آن وقت دیگر مثل چیزهای دیگر نیست…. آن وقت یک نمونه‌ی هشدار دهنده و یک تعبیر نامبارک از اضمحلال عمیق و عمیق و عمیق اخلاقی است. یک پرتگاه بر کنار دره‌ی آتش است که لبه‌اش که بایستی و نگاه کنی، می‌ترسی و خیلی می‌ترسی. یک تباهی و فساد وحشتناک و ترسناک که مشام امیدت را سخت افسرده می‌کند وقتی که صحنه را از نگاه و از درون صیاد بازسازی می‌کنی. و آدم می‌اندیشند که این ناآدم با چنین خویی وقتی که کلاشینکفش را بر ما دیگر آدم‌ها – که جای خیلی بزرگتری از پلنگ را از ملک طلق او گرفته‌ایم – نشانه رود، چه جهنمی را از خویش روایت خواهد کرد.
  • بازگشت به هیچ کجا  » واژه زمان
    دوستی برای جمعمان یک ایمیل فوروارد کرده بود به مضمونی که در زیر می‌بینید. دلیل کارش هم بدون شک تحذیر ما از یک زندگی ناسالم بوده است. اما من با محتوای این ایمیل مشکل داشتم و پاسخی برایش نوشتم که آن را در ادامه این پست می‌بینید.
  • باز هم مرجعیت » تورجان
    این نخستین باری نیست که گرفتار برخی توهم ها و هنجارشکنی های آقایان هستیم. آنها به خود حق می دهند که برای گذار به مدینه فاضله، همه پایه های سنت در ایران را به کودکانه ترین وجه ممکن به چالش بکشند و فراموش کنند که بدون همین پایه ها و نهادهای ریشه دار، سخن گفتن از گذار به دموکراسی رؤیای کودکانه ای بیش نیست.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: از باتلاق فاصله می‌گیریم

  • خودت را توصیف کن » پیاده رو
    از وقتی همان بچه دو ماهه آمده دیگر تنها نیستم. دایم کسی هست. همین بچه دایم هست. نباید جلوش گریه بکنم. تازه وارد است. زیر دوش گریه می کنم. یا سر چاه مستراح.
  • داشتن و نداشتن » ترجمه و نوشته‌های امیرمهدی حقیقت
    آن قدیم‌ندیم‌ها چند موسسه‌ی بزرگ انتشاراتی بود مثل فرانکلین که وظیفه‌اش انتخاب آثار خوب دنیا بود و انتخاب مترجم خوب و ویراستار خوب. در جریان این فرایند بسیار مترجمان و ویراستاران زیر دست بزرگ‌ترها و استخوان‌خرد کرده‌ها کار یاد می‌گرفتند و تجربه کسب می‌کردند. ما الان چنین جاهایی را اصلا نداریم یا تقریبا نداریم. همه دارند برای خودشان کار می‌کنند.
  • از باتلاق فاصله می گیریم » لویاتان
    نمی توانیم چشم ببندیم و به بیراهه برویم. راه ما به باتلاق طرف مقابل فرو افتادن و یا حتی باتلاق شدن نیست. راه ما، جنبش مسالمت آمیز مدنی است. از این همه جریانی و جنبش و حرکت و تظاهرات و درگیری هایی که از زمان انتخابات به بعد رخ داده، هیچ یک به شکوه و عظمت نخستین گردهمایی آرام در میدان آزادی نبوده و یا به اندازه راهپیمایی سکوت هفت تیر تا ولی عصر صلابت نداشته است. هر قدر به سمت درگیری رفته، بدتر شده است. اما سندهای رشد مردم و جنبش هم جلوی چشم همه ماست اگر بخواهیم آن را ببینیم. زنان و مردانی که جلوی نیروهای پلیس ایستادند تا کتک نخورند، نهایت انسانیت هستند.
  • حکومتی نگران از پارگی » حباب
    دیگر چه انتظاری می‌توان داشت از حکومتی که قبح روزه‌خواری برایش بیشتر از آدم‌کشی است، قبح پاره کردن عکس فردی بیشتر از  پاره‌کردن و تجاوز به خود یک فرد است و شعار برایش مهم‌تر از شعور است.
  • اعدام هم دوای دردتان نیست! » همینجوری
    نمی دانم محارب کیست و مفسد فی الارض یعنی چه! اما یک چیز را خوب می دانم. آدمی که به قتل رسید زنده نمی شود. اگر کسی را کشتی نمی توانی با پول نفت و حمایت کشورهای غیر متعهد و فتوای علما و راهپیمایی های خودجوش به زندگانی برگردانی اش. فایل کامپیوتر نیست که اگر delete شد به راحتی recover شود، نمره امتحان نیست که اگر کم دادی بتوانی اضافه کنی، شیشه پنجره نیست که اگر شکستی بتوانی درستش کنی. داستان، داستان یک چیز یگانه و بی بازگشت است.
    گیرم که بپذیریم در جایی هم حکم اعدام لازم است. کسی که می خواهد حکم اعدام بدهد باید دقت زیادی داشته باشد، باید که خطا در کارش نباشد، باید که ذهنش مخدوش حاشیه ها و حب و بغض ها نباشد، باید که…
    خیلی چیزها لازم دارد صدور حکم اعدام و من این چیزها را در دستگاه قضایی مان نمی بینم. احساس نمی کنم که با وسواس و دقت کافی به پرونده های سیاسی و امنیتی رسیدگی شده باشد و این یعنی اینکه رفتن به سراغ رویه سال 57 در سال 88 می تواند فاجعه بار باشد.
  • هیاهوی خاموش » تظاهر
    ما بيشتر اوقات در حال تظاهر هستيم .تظاهر به انسانيت و حتي تظاهر به بالاتر از انسانيت. در حاليكه اكثرا در سطحي پايينتر از انسان زندگي ميكنيم .تلاش ميكنيم كه همه خواسته هاي حيواني خود را پنهان و سركوب كنيم .
  • نشانی جدید وبلاگ ۴دیواری
    خیلی بد شد. ظاهرا سیاست زبونانه‌ی بستن وبلاگ‌ها توسط بلاگفا زیاد جواب نداد!
  • راه‌کارهای آقای کروبی برای خروج از بحران » سحام‌نیوز
    حوادث بازداشتگاهها و ماجرای کهریزک و خشونت به زنان و دستگیری های فله ای و دادگاههای فرمایشی و ارعاب تئوریزه شده کم بود که دست آقایان به خون مردم در روز عاشورای حسینی نیز آغشته شد. طنز ماجرا اما آنجاست که طلبکار هم می شوند. دست پیش می گیرند مبادا که پس بیافتند. شب عاشورا به حسینیه جماران یورش می برند و با این حال از شکسته شدن حرمت امام و عاشورا نیز سخن می گویند. با چاقو و قمه به جان مردم در تهران و مشهد می افتند و بعد حکم محاربه برای دیگران صادرمی کنند. مواجب بگیران را به جان مردم می اندازند و مردم را فریب خورده و مزدور اجنبی می خوانند. منتقدان خود را منافق می نامند و کسی را روانه زندان می کنند که پدرش شهید مظلوم آیت اله بهشتی، قربانی منافقین بوده است. او را بازداشت می کنند آن هم در دانشگاه و در سر کلاس درس. البته آقایان حرمتی نیز برای دانشجو و دانشگاه باقی نگداشته اند و دانشگاه را پادگان کرده اند. دیدیم که چگونه در شانزدهم آذر ماه به دانشگاه قشون کشی کردند و دانشجویان را روانه زندان ساختند.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.