- یک ایدهی ساده: پرینتری که کتاب چاپ میکند
نسخهی دیجیتال خیلی از کتابهای کلاسیک یا نایاب وجود دارد. مشتری کتاب را انتخاب میکند، پولش را میدهد و چند دقیقه بعد کتاب صحافی شده از آن طرف پرینتر خارج میشود! - دستنوشتهها: حقوق بشر کیلویی چند…
شاهزادههای عرب و غیر عرب برای خوشگذارانیهایشان به ینگه دنیا میآیند و جورج بوش و خلف و سلفاش دستشان را میفشارند و برمیگردند در کشور خود تا شن در حلق فروشنده افغانی که در معاملهای با خاندان سلطنت کم فروشی کرده بریزند و بعد عریانش کرده و با چوب میخدار بزنندش و بعد نمک روی زخمش بپاشند و بعد از روی بدن نیمهجانش با مرسدس بنز آخرین مدلشان چند بار رد شوند تا حسابی حالش جا بیاید.بعد از دیدن این فیلم به این فکر میکردم که شاید به نفع مردم ما باشد که تا زمانی که از بر سر کار آمدن حکومتی که نماینده واقعیشان است مطمئن نشدهاند، روابط بین ایران و کشورهای غربی بهبود پیدا نکند. - اينجا و اكنون: به خصوصيسازي بيتفاوت نباشيم
وضعيت كنوني اين بحث در ايران وضعيت غريبي است. ما يك شبه اپوزيسيون داخلي داريم كه به اسم اصلاحات و «مردمسالاري» خواهان خصوصيسازي و آزادسازي اقتصادي هر چه بيشتر است؛ از طرف ديگر، يك پوزيسيون داريم كه آنهم باز طرفدار خصوصيسازي و آزادسازي اقتصادي است، و در حال حاضر عهدهدار انجام آن.عدهاي روشنفكر «منتقد» هم داريم، مانند آقاي غنينژاد و دوستان، كه تقريباً همه ليبرالهاي زنده ديگر نقاط دنيا از نظر ايدئولوژيك ازشان جا ميمانند. اينها هم كه نياز به گفتن نيست؛ نه تنها طرفدار خصوصيسازي در ايران هستند، بلكه بعضي وقتها اينطور از حرفهايشان برميآيد كه گويا به نظارت بيشتر دولتهاي غربي بر اقتصادِ به تلاطم افتادهشان هم اعتراض دارند؛ نظارتي كه عملاً براي حفظ سرمايهداران است.
با توجه به اين وضع غالب، فكر ميكنم كساني كه به خطر خصوصيسازي واقفاند، و آن را احساس ميكنند خوب است بيشتر به اين مسئله حساسيت نشان دهند.
- اینجا و اکنون: خصوصیسازی: مورد بهزیستی
سپردن مراكز خدمات بهزيستي به دست خيريهها و يا بخش خدمات خصوصي نتيجهاي جز محروميت افراد كم درآمد و بي درآمد از اين خدمات، و نيز افت كيفيت خدمات موجود به دليل وابسته شدن به كمكهاي «خيريه» يا سود گردانندگان نخواهد داشت. دور ريختن اين دستاورد رفاهي دولت مدرن در ايران، آن هم به بهانه كم كردن از حجم دولت و كم كردن از هزينهها، جز اين كه به بروز تراژديهاي انساني بيشتر بيانجامد، و براي يك عده هم بيلان درست كند كه اينقدر در خصوصيسازي پيشرفت كرديم، نتيجهاي در بر نخواهد داشت.كساني كه با چنين استدلالهايي اين كار را توجيه ميكنند، بايد توضيح دهند كه هزينههاي كم شده قرار است در چه كار مهمتري صرف شوند؟ البته اگر مكانيسمي وجود داشت كه اين افراد مجبور به توضيح بودند، شايد اصلاً كار به طرح پرسش هم نميكشيد.
- نون والقلم – جامعه، پذيرش اجتماعي و انعطاف
به نظر من در تبيين نحوه رفتار با دولت آمريكا -صرف نظر از اينكه با يك راهبرد زيركانه روبروييم يا يك پيشنهاد دوستانه و سخاوتمندانه- نبايد از اين نكته غافل شويم كه رييس جمهور كنوني اين كشور در ميان مردم جهان و مردم كشور خويش -روا يا ناروا- تصويري متفاوت با تصوير مخدوش جرج بوش دارد و طبيعي است كه تلقي افكار عمومي جهان از تقابل با اوباما ، متفاوت با تقابل با بوش خواهد بود و شايد همين نكته كليد افرادي چون «هوگو چاوز» را برآن داشت تا با درك احساس كنوني افكار عمومي جهان از شخصيت اوباما، با دست دادن و تقدیم یک کتاب (واكنش متناسب با تصوير افكار عمومي از اوباما )ضمن آنكه به انتظار ميزان واقعيت مستتر در رفتار جديد آمريكا مي نشيند، واكنش متفاوتي را -در قبال رفتار دوستانه او كه زير نگاه تيز بين افكارعمومي قرار دارد- نشان دهد تا مانع از جبهه گيري افكار عمومي مردم جهان و آمريكا عليه خود شود و به رويه اي غير قابل انعطاف و «يكسان در برابر هر الگويي» متهم نشود و اين برداشت را در اذهان ايجاد كند كه خصومت با آمريكا نه امري« ذاتي» بلكه « عرضي» است و تابعي از رفتار اين كشور خواهد بود. - جاسوسی که از ناحیهی مخالفان آمد — عالی
چگونه شهروندانی به کار جاسوسی میآیند و میتوانند به مراکزی که اطلاعات حساس دارند، رسوخ کنند؟ خوب معلوم است که در «ایران اسلامی»، مثلاً مردی ریش تراشیده یا زنی شل حجاب به درد جاسوسی نمیخورد. در کشوری مثل ما جاسوسان باید ظاهری اسلامی داشته باشند؛ در ظاهر هم که شده مبادی به آداب شرعی باشند؛ از نظر سیاسی کاملاً با تفسیرهای رسمی حکومت همراه باشند؛ حتی کاسهی خودشان را از آش حکومت داغتر نشان بدهند؛ در مواردی که بین مسؤولان اختلاف است پشت سر کسی پناه بگیرندکه واجد بیشترین قدرت وکمترین آسیبپذیری باشد و …حالا اگر سر تا پای شما گواهی دهد که موافق حکومت نیستید یا اگر اصولاً شما مخالف دم و دستگاه حکومت باشید، بویژه مخالفی شناخته شده، چطورمیتوانید جاسوس هم باشید و موفق شوید؟ اگر برای من وشما پاسخ این پرسش روشن باشد، برای دستگاههای اطلاعاتی به مراتب روشنتر است. دستگاههای اطلاعاتی «دشمن» نیز آنقدرها ابله نیستند که برای جاسوسی آدمهایی را استخدام کنند که حتی برای قضای حاجت هم به ساختمانی دولتی راهشان نمیدهند چه رسد به جمعآوری اطلاعات.
برچسب: مردم آمریکا
پنتاگون در حال ساختن امپراطوری رسانهای
وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) در سال 2009 حدود 27,000 نفر را برای امور مربوط به سربازگیری، تبلیغات و روابط عمومی استخدام میکند. این تعداد تقریبا به اندازهی کل پرسنل 30,000 نفری وزارت امور خارجهی آمریکاست. {+}
تحقیقی که توسط آسوشیتدپرس انجام شده نشان میدهد که در 5 سال گذشته، سرمایهای که توسط ارتش آمریکا برای فتح قلبها و ذهنهای مردم که در اصطلاح نظامی آنرا حوزهی عملیات انسانی (the human terrain) مینامند صرف شده حدود 63 درصد افزایش یافته و امسال به رقم خیره کنندهی 4.7 میلیارد دلار میرسد. البته همان تحقیق تاکید میکند که بودجهی اصلی احتمالا بسیار بیشتر از اینهاست، چرا که بخش قابل توجهی از بودجههای نظامی «محرمانه» هستند و در دسترس محققین قرار ندارند.
به تدریج که «جنگ» محبوبیت خود را از دست میدهد، تلاش برای جذابتر کردن آن در داخل (و خارج) از آمریکا شدت میگیرد. حدس زدن نوع رویکرد دیپلماتیک دولتی که رشد بازاریابهای نظامی آن در یک سال به اندازهی کل پرسنل وزارت امور خارجهاش باشد چندان سخت نیست.
و ای کاش فقط تبلیغات میبود. باور کنید این تبلیغات با آگهیهای معمولی یخچال و آیفون فرق میکنند. اینبار «جنگ کسب و کار من است*» و کالایی که به فروش میرود علنا و عملا و بدون هیچپردهپوشی «جنگ» برای مردم یک کشور و «نابودی» برای مردمان کشورهای دیگر است.
* کتابی به نام «مرگ کسب و کار من است» به فارسی ترجمه شده است.