روی‌کرد متفاوت سیاست‌مدار کهنه‌کار

در میان انبوه وقایع و رویدادهایی که در چند هفته‌ی اخیر سیستم سیاسی ایران را پرتنش‌تر از همیشه نشان می‌دهد، شاید واکنش‌های آقای هاشمی رفسنجانی و اشاره‌های نه چندان غیرمستقیمی که در قالب بازانتشار خاطرات خود می‌کند از قابل اعتناترین موارد باشد که پیشنهاد می‌کنم حتما دقیقا پی‌گیری کنید. آقای عبدالله شهبازی می‌نویسد:

در چنين فضايي، بيانيه‌ی آيت‌الله هاشمی رفسنجانی به مناسبت سالگرد فاجعه هفتم تير تکان‌دهنده است. تغيير در عناوين اصلی صفحه اوّل وبگاه رسمي وی نيز، پس از صدور آن بيانيه، حائز اهميت فراوان است. اينک، هاشمی رفسنجانی به «سياست صبر» در قبال تهاجم‌های سنگين بر ارکان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ايران پايان داده. اين نقطه‌ی عطفی است در تحولات جاری. به گمانم، اين بار نيز، چون گذشته، ورود هاشمی به صحنه تعيين‌کننده و سرنوشت‌ساز خواهد بود.

آیا دیدگاه‌های آقای شهبازی (مثلا این‌جا)  با این فرازها از سخنرانی آقای هاشمی در حسینیه‌ی ارشاد 1349 که اخیرا در وب‌سایت ایشان منتشر شده است به یک افق اشاره می‌کنند؟

  • مراقب نفوذ چهره‌های مشکوک مسلمان‌ نمایی که با پای برهنه به زیارت برخی اماکن مذهبی «خاص» می‌روند ولی در خفا با یهودی‌ها ارتباط دارند باشید!
  • برخی مسلمانان دو آتشه در خدمت اهداف «یهود» همواره بوده‌اند!
  • همیشه باید مراقب نفوذ یهودیان مسلمان نما بود!
  • از صدر اسلام تاکنون همیشه بوده‌اند به ظاهر مسلمانان دو آتشه‌ای که در واقع در خدمت اهداف ضد اسلامی یهود بوده‌اند!
  • این خط انحرافی بیشتر در پی تهییج مردم و استفاده ابزاری از احساسات مردم مسلمان به اهل بیت (ع) و حتی امام زمان (عج ) است.

یا این نمونه [بنی‌صدر] یا این [انجمن حجتیه] که همه‌گی به تازگی در وب‌گاه آقای هاشمی منتشر شده‌اند و حاوی اشارت‌هایی صریح و تند هستند که متفاوت با رویه‌ی معمول او به نظر می‌رسند. در همین رابطه بالاگرفتن اختلاف میان مجلس و دولت و موضوع مالکیت دانشگاه آزاد، تهدید آقای هاشمی به کناره‌گیری، واقعه‌ی چهاردهم خرداد امسال، تهاجم بی‌سابقه به شخصیت‌های عالی‌رتبه‌ی مذهبی و بسیاری موارد ریز و درشت دیگر را کنار بازانتشار خاطرات دست‌چین شده‌ی آقای هاشمی (بخوانید افشاگری) در صفحه‌ی اول وب‌سایت‌ رسمی‌اش بگذارید تا به اهمیت چنین نشانه‌هایی در فضای سیاسی کشور پی ببرید. آیا روی‌کرد جدید‌ این سیاست‌مدار کهنه‌کار در ادامه‌ی تضعیف روزافزون موقعیت سیاسی‌اش و در نتیجه نوعی آخرین تلاش برای داشتن حضوری موثر است؟ آیا این آخرین حربه‌ی او قبل از کناره‌گیری است؟

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

فرانسه به قهقرا می‌رود؛ بی‌بی‌سی توجیه می‌کند

احتمالا خبر دارید که بحث جدیدی در فرانسه برای حل مشکل بزرگ{!} پوشش اقلیتی از زنان مسلمان در فرانسه که از روبند استفاده می‌کنند مطرح شده.

یک کمیته پارلمانی فرانسه توصیه کرده است که به زنان مسلمان نباید اجازه داده شود در اماکن عمومی مانند بیمارستان ها و مدارس و نیز هنگام استفاده از وسایل نقلیه عمومی روبنده بپوشند. این کمیته همچنین توصیه کرده که به کسانی که از ظاهر آنان چنین بر می آید که از اعتقادات مذهبی افراطی پیروی می کنند، نباید کارت اقامت در فرانسه و نیز شهروندی این کشور داده شود. در گزارش دویست صفحه ای کمیته پارلمانی فرانسه در این باره، همچنین تاکید شده که ملزم کردن زنان به پوشاندن صورت خود با اصول نظام جمهوری فرانسه یعنی سکولاریسم و برابری، مغایرت دارد. انتظار می رود در پی انتشار گزارش دویست صفحه ای کمیته پارلمانی فرانسه، توصیه این کمیته به صورت طرح در پارلمان فرانسه مطرح شده و به بحث گذارده شود. این گزارش در پی ماه ها بحث علنی پس از اظهارات نیکولا سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه است که گفته بود فرانسه با پوشش اسلامی زنان مخالف است. {+}

خوب از ظاهر ماجرا که بگذریم که خیلی مترقی به نظر می‌رسد، طرح چیزی جز یک طرح فاشیستی و نژادپرستانه/تبعیض‌گرایانه (discriminative) نیست. ذهنیتی خطرناک که متاسفانه به نظر می‌رسد این روزها از غرب تا شرق عالم در حال گسترش است.

موضوع شاید برای افکار عمومی فرانسه و بعضی از نوچه‌های نئونازی در اروپا جذاب باشد و به سختی بیشتر از یک خبر چند خطی در حاشیه‌ی صفحه‌ی پنجم روزنامه‌ها اهمیت دارد.

اما جذابیت این موضوع برای مخاطب ایرانی چیست؟ شما بگویید چرا بی‌بی‌سی فارسی می‌آید و توی برنامه‌ی مهم شصت دقیقه‌ (که مخاطبان زیادی دارد چون تفسیر و خلاصه‌ی وقایع روز است) حسابی به جان این خبر حاشیه‌ای می‌افتد و اگر چه خیلی سعی می‌کند بی‌طرفی حرفه‌ای‌‌اش حفظ کند اما در نهایت این حس را منتقل می‌کند که:

  • پوشش روبند نشانه‌ی تفکر ویژه‌ی سیاسی است.
  • منظور از این تفکر ویژه‌ی سیاسی همان بنیادگرایی اسلامی است.
  • تفکر بنیادگرای اسلامی همان تروریسم است.
  • انواع دیگر پوشش‌های مذهبی (مثل کلاه یهودی) نشانه‌ی تفکر ویژه‌ی سیاسی نیستند و فقط پوشش‌های مذهبی معمولی هستند.
  • جامعه حق دارد با پوشش‌هایی که تفکر ویژه‌ی سیاسی را نشر می‌دهند برخورد کند.

تاکید می‌کنم که گزارش و تفسیر بی‌بی‌سی در ظاهر اصلا این نیست. مثلا بعضی از مصاحبه شوندگان یا کارشناسان کاملا با طرح مخالفند و توضیح می‌دهند که این نوع روی‌کرد‌ها آزادی دینی زن‌ها را نادیده می‌گیرد. آقای مهرداد درویش‌پور (موافق طرح) و خانم آزاده کیان (مخالف طرح) هم به برنامه دعوت می‌شوند (تلفنی) و صحبت می‌کنند.

در طول برنامه سعی کردم تا حد امکان منصفانه به آن نگاه کنم. با این وجود بعد از دیدن برنامه شخصا این‌طور برداشت کردم که در مجموع از صحبت‌های خبرنگارها، مصاحبه‌شوندگان و مهمانان دعوت شده موارد بالا به من القا شده است (سعی شده که القا شود). یعنی حتی اگر نیت سازندگان برنامه این نبوده باشد عملا موضوع برای مخاطب بی‌طرف این‌طوری به نظر می‌رسد که بی‌بی‌سی دارد این موارد بالا را تلویحا توی کله‌ی مخاطب تزریق نامحسوس می‌کند.

اما نکته این‌جاست که مخاطب تیپیکال ایرانی بی‌بی‌سی احتمالا بی‌طرف نیست. مخاطبان ایرانی بی‌بی‌سی طبقه‌ی متوسط شهری هستند (حدس می‌زنم، آمار ندارم) که بخش قابل توجهی از آن‌ها (به خصوص جوان‌ترها) نسبت به نمادها و گرایش‌های تندروانه از اسلام حساس هستند. بی‌بی‌سی با پوشش این خبر در درجه‌ی اول و با نوع روی‌کرد تفسیری‌اش در درجه‌ی دوم، مخاطبی که معصومانه نسبت به موضوعی حساس است را به قلمرو خطرناک فاشیسم و نژادپرستی هول می‌دهد.

چرا بی‌بی‌سی این نوع خبرها را که ارزشی کاملا حاشیه‌ای دارند این‌طور شاخص و به تفصیل منتشر می‌کند؟ و چرا به این شیوه‌ی خطرناک؟

شما بگویید.

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

اتحاد القاعده و جندلله؛ افزایش حملات تروریستی در ایران

فاجعه‌ی بمب‌گذاری در مسجد شیعیان در زاهدان مرا به یاد تحلیلی در «تایمز آسیا» انداخت که روزنامه‌نگار سرشناس پاکستانی «سید سلیم شهزاد» نگاشته است. مطلب حدود نُه روز پیش نوشته شده و باوجودی که همان‌موقع متوجه اهمیتش شدم اما فکر نمی‌کردم به این زودی حادثه‌ای غم‌انگیز در راستای همان تحلیل رخ دهد. اگر این تحلیل درست باشد، دولت ایران باید برای مقابله با آن با هشیاری و زیرکی عمل کند، به خصوص این‌که موضوع به ناحیه‌ی حساس، محروم و آسیب‌پذیری مانند سیستان و بلوچستان ایران مربوط می‌شود و البته می‌تواند به سرعت دامن‌گیر نقاط دیگر نیز بشود.

به زبان خودم قسمت‌هایی را که به ایران مربوط می‌شود خلاصه می‌کنم:

  • بحث از درگیری‌های اخیر بین طالبان و ارتش پاکستان شروع می‌شود که باعث آواره شدن نزدیک به یک و نیم میلیون نفر از مردم منطقه‌ شده است.
  • القاعده پیش‌بینی کرده که واشنگتن با این هدف که از لحاظ جغرافیایی تروریست‌های القاعده را محصور کند، پاکستان و هند را به جبهه‌ی جنگ علیه تروریسم وارد خواهد کرد و حتی تلاش خواهد کرد در این زمینه با ایران وارد همکاری شود.
  • استراتژی القاعده برای مقابله با این طرح واشنگتن (محصور کردن تروریست‌ها) تحت کنترل گرفتن یک دالان استراتژیک است که افغانستان، پاکستان و بلوچستان ایران را به هم متصل می‌کند.
  • برای رسیدن به چنین هدفی شبه‌نظامیان (القاعده) در جستجوی متحدین جدید در منطقه هستند. به این ترتیب عبدلله ملک ریگی رهبر گروهک جندالله در ایران قرار است فرستاده‌ی القاعده‌ را در آینده‌ی نزدیک در یکی از شهرهای ساحلی واقع در بلوچستان پاکستان ملاقات کند تا نقشه‌ی عمیات مشترک در افغانستان، پاکستان، ایران و هند را بریزند.
  • جندلله گروه تروریستی با گرایشات سنی و مخالف با دولت مرکزی ایران است. پیش از این القاعده با احتیاط به جندالله نگاه می‌کرد چرا که به وابستگی این گروهک به سازمان‌های جاسوسی پاکستان و آمریکا مشکوک بود.
  • در سه سال اخیر، برخی گروه‌های ضدشیعه‌ی بلوچی-پاکستانی که وابسته به گروه‌هایی مانند لشگر جهنگوی (Lashkar-e-Jhangvi) بودند با جندالله همکاری کرده‌اند و این همکاری‌ها باعث نزدیکی القاعده و جندالله به هم شده است.

هدف جندلله ناپایدارسازی حاکمیت شیعه‌ در ایران است. القاعده می‌تواند در این زمینه به جندلله کمک کند. اما سود القاعده از کمک به جندالله چیست؟ القاعده دو هدف را از نزدیک شدن به جندلله دنبال می‌کند:

  • یکی این‌که عملکرد بندر چابهار را مختل یا به کلی نابود کند. چرا که این بندرگاه می‌تواند جهت رساندن پشتیبانی به نیروهای ناتو مورد استفاده‌ی آمریکا قرار بگیرد. مسیر فعلی (از طریق پاکستان) به شدت ناامن شده است و تحت حملات مداوم طالبان قرار دارد.
  • هدف دوم القاعده از حمایت کردن جندلله، برقراری زمینه‌ی حضور و نفوذ القاعده در ایران است تا با اجرای عملیات تروریستی داخل خاک ایران بتواند با برقراری نوعی توازن، نقش ایران در افغانستان و عراق را مهار کند.
  • در شرایط فعلی، جندلله از نظر سازمانی ابتدایی و از نظر مالی ضعیف است و در سال‌های اخیر حملات پراکنده با دامنه‌ی اثر محدود انجام داده است. القاعده قصد دارد این وضعیت را عوض کند یعنی جندلله را در ایران تقویت کند. همان‌طور که پیش از این همین کار را در مورد لشگر جهنگوی در پاکستان کرده بود. متاسفانه این کار با افزایش حملات تروریستی علیه جمعیت شیعه (و روحانیان شیعه) در ایران توام خواهد بود.

بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

چرا من یک مسلمان شیعه هستم؟

من یک «مسلمان شیعه» هستم. چرا که در یک خانواده «مسلمان شیعه» متولد شده‌ام. پدر من یک «مسلمان شیعه» است. همچنین مادر من یک «مسلمان شیعه» است. همینطور بیشتر دوستان و آشنایان من «مسلمان شیعه» هستند.

قانون منطقی اول: هر چه را زیاد تکرار می‌شود بپذیر

من در کشوری زندگی می‌کنم که اکثریت مردم آن «مسلمان شیعه» هستند. یکی از مهمترین قوانین «منطق» که از کودکی با آن آشنا شده‌ام قانون «پذیرفتن در اثر تکرار» می‌باشد. بر اساس این قانون اگر موضوعی به دفعات متعدد و از طریق منابع یا اشخاص مختلف تایید شود، حتما درست است. به همین دلیل من از وقتی به دنیا آمدم یک «مسلمان شیعه» بودم چون از زبان همه اطرافیانم این‌طور شنیدم. من در مورد صحت انتخابم تردیدی ندارم چون انتخابم از لحاظ منطقی تایید شده است.

قانون منطقی دوم: هر چه را قبل از تو انجام می‌دادند، تو نیز انجام بده

یکی دیگر از قوانین «منطق» که من همیشه به آن اعتقاد داشته‌ام، قانون «دنباله‌روی» است. بر اساس این قانون بهتر است همیشه «روند موجود» و «وضعیت فعلی» را پذیرفت و به اصطلاح «دنباله‌روی» کرد. پذیرفتن «وضعیت موجود» برای همگان بهتر است. هم برای خود فرد و هم برای اطرافیانش. اصولا کسانی که با به پرسش گرفتن روند موجود به دنبال دردسر می‌گردند جایی در «منطق» ندارند. با توجه به این قانون و این واقعیت که پدر و مادر و همه بزرگتر‌های من، از مدت‌ها قبل از تولد من «مسلمان شیعه» بودند، من نیز تصمیم گرفتم که انتخاب «منطقی» و «درست» را انجام دهم و «مسلمان شیعه» شوم.

قانون منطقی سوم: ما مرکز جهان هستیم

روزی منطق‌دان بزرگی ثابت کرد که ما در مرکز جهان نشسته‌ایم. به همین ترتیب قانون منطقی «گروه محوری» پا به عرصه حیات گذاشت. این قانون به ما می‌گوید خصوصیت‌های متعلق به «گروه» ما از خصوصیت‌های سایر «گروه»‌ها بهتر و برتر است. بر اساس اعتقاد به همین قانون است که من «ملیت»، «دین» و «مذهب» خود را از سایر «ملیت‌ها»، «ادیان» یا «مذاهب» برتر می‌دانم.

ُ

نتیجه‌گیری

من در این‌جا با آوردن چند «برهان منطقی» علت «مسلمان شیعه» بودن خود را توضیح دادم. امیدوارم تک‌تک شما دوستان گرامی نیز به این موضوع بیاندیشید چرا که اصولا پذیرفتن هیچ «دین» یا «مذهبی» بدون بررسی کامل و داشتن «دلایل منطقی» کافی قابل قبول نیست.

پی‌نوشت: با تشکر از یکی از دوستان خوبم که تذکر داد «قابل‌قبول نمی‌باشد» صحیح نیست و فعل درست «قابل قبول نیست» است.