توجه: این یک تحقیق کاملا علمی است که به مدت دهسال توسط «من» روی جامعهی آماری متشکل از «خودم» انجام شده و ارزش دیگری ندارد. نتیجهی این تحقیق در دو قسمت منتشر میشود.

بیست و چهار ساعت چقدر طول میکشد؟
همه میدانند که شبانهروز 24 ساعت دارد. اما آیا شبانهروز 24 ساعت طول میکشد؟
شبانه روز 24 ساعت دارد اما لزوما 24 ساعت طول نمیکشد. شبانهروز گاهی یک ثانیه است، گاهی همان یک شبانهروز است، گاهی هم به اندازهی یک سال «طول» میکشد.
بعضی شبانهروزها فشرده میشوند و به تندی یک «ثانیهی عزیز» یا فشردگی یک «قطرهی گرم و شور» از ما و بر ما و با ما عبور میکنند.
بعضی شبانهروزها کش میآیند و طولانی میشوند. درنگ میکنند، گیر میکنند، خسته میکنند، فرسوده میکنند و بعد هم مثل سنگوارههایی طاقتفرسا در تن و جان آدم رسوب میکنند. بعضی شبانهروزها ثانیههایشان دقیقه و دقیقههایشان ساعت و ساعتهایشان هفتهها و سالها طول میکشد.
گاهی اوقات، شبانهروز مثل یک حلقهی عظیم در خود میپیچد و روی خودش جمع میشود. صبح روز بعد میشود صبح دیروز. ناگهان زمان ادراکی بینهایت بزرگ و بینهایت تکینه میشود.
گاهی اوقات، احساس میکنم شبانهروز، چهل یا پنجاه یا چیزی در همین حدود ساعت است. عجیب اینکه تکتکِ ساعتها تند میگذرند و از بس سرم شلوغ است حتی متوجه گذر زمان نمیشوم، اما چگالی کار و حادثه چنان بالاست که وقتی روز تمام میشود یا دیروزم را مرور میکنم، حس میکنم هفتهها بر من گذشته است.
فکر میکنم «طول زمان ادراک شده توسط آدمها» یا دستکم «خاطرهی آن ادراک» با چگالی رویدادها و حوادثی که برایشان رخ میدهد رابطهی مستقیم دارد.
و باور نمیکنم این موضوع فقط و فقط یک احساس درونی باشد. اگر ذهن من حس میکند یک روزش، چند روز طول کشیده؛ حتما به همین اندازه (یا بیشتر) فشار بر جسمام هم آمده است. بعضی روزها به اندازهی دهها روز جسم را خسته میکنند.
در قسمت دوم این تحقیق دربارهی اثرات ساعتهای کاری طولانی بر وبلاگنویسی خواهم نوشت.
مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی