طرح روز: صلح از نوع اشر

Escherian by Lamberto Tomassini (Tomas)

عنوان: صلح از نوع اشر (Escherian Peace)

طراح: Lamberto Tomassini

طرح با اقتباس از یکی از کارهای آقای اشر (Escher) به نام «روز و شب» کشیده شده و یکی از آثار پروژه‌ی «بازآفرینی صلح» است.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

پاسخ حساب شده‌ی ترکیه به سوریه

این خلاصه‌ای است از تحلیل موسسه‌ی استراتفور از واقعه‌ی اخیر ساقط کردن هواپیمای نظامی ترک توسط ارتش سوریه و پاسخ ترکیه. (ترجمه از من)

پس از آن‌که نخست وزیر ترکیه، به سوریه هشدار داد که «هر نیروی سوری در نزدیکی مرز این کشور با ترکیه را به عنوان یک تهدید نظامی تلقی خواهد کرد»، ترکیه نیروهای نظامی خود را پشت مرزهای سوریه مستقر کرد: ۱۵ خودرو نظامی شامل تانک و تیربار به مناطق مرزی اعزام شده‌اند.

همزمان به این هشدار، آقای اردوغان با پرهیز از دادن وعده‌ی عملیات تهاجمی، عملا اعلام کرد که ترکیه قصد ورود جنگ با سوریه را ندارد. این پاسخ از نظر منتقدان وی بیش از حد سهل‌گیرانه است. اما مهم‌تر از آن، ترکیه به سوریه و متحدان‌اش در ناتو نشان داده که تمایل دارد «ناتو» را در ماجرا دخیل کند، اگر چه هیچ‌کدام تمایلی به دخالت نظامی ندارند.

صرف نظر از پاسخ نظامی، آنکارا در جستجوی راه‌هایی خواهد بود که به سوریه فشار وارد کند. یک راه می‌تواند قطع صادرات برق از ترکیه به سوریه باشد. دولت ترکیه قبلا نیز تهدید به چنین اقدامی کرده است و تصمیم نهایی در این مورد در روزهای آتی گرفته خواهد شد. مسلما، توقف صادرات برق به سوریه کمتر از حمله‌ی نظامی به سوریه تحریک‌آمیز خواهد بود و مخالفان دولت آقای اردوغان این موضوع را به عنوان ضعف دولت او تلقی خواهند کرد.

علی‌رغم این مسایل داخلی، پاسخ حساب‌شده‌ی اردوغان بعد جدیدی به ناآرامی‌های سوریه خواهد افزود. آن دسته از افسران ارتش سوریه که در آستانه‌ی ترک خدمت هستند انگیزه‌ی کمتری برای ورود به خاک ترکیه خواهند داشت، چرا که ترکیه ممکن است آن‌ها را به عنوان نیروهای دشمن تلقی کند. علاوه بر این، پاسخ آقای اردوغان، می‌تواند منجر با افزایش تنش‌ها و برخوردهای مرزی بین دو کشور شود. این برخوردها، به خصوص آن‌هایی که بین شورشیان و ارتش سوریه باشند، موضوعات نادری نیستند، اما ترکیه تاکنون در آن‌ها مشارکت نداشته است. با اعلام این‌که نیروهای سوری در مرز به عنوان اهداف نظامی تلقی می‌شوند، دینامیک این موضوع تغییر خواهد کرد.

سوریه به نوبه‌ی خود با چالش‌های جدیدی در ادامه این پاسخ اردوغان مواجه خواهد شد. اگر دمشق این هشدار را جدی بگیرد، آن‌گاه ارتش سوریه در برخورد با شورشیان مستقر در نواحی مرزی دشواری بیشتری خواهند داشت که این موضوع می‌تواند منجر به افزایش فعالیت شورشیان در نواحی مرزی گردد. با آگاهی از این‌که ارتش ترکیه «مجاز» است با ارتش سوریه (در نواحی مرزی) درگیر شود، شورشیان سوریه سعی خواهند کرد نیروهای ارتش سوریه را به نواحی مرزی بکشانند و ترکیه را وادار به دخالت کنند.

ترکیه به جای تصمیم‌گیری یک‌جانبه، ناتو را در تصمیم‌گیری‌اش دخیل کرده است، در نتیجه خیالش راحت است که پاسخ‌اش حمایت بین‌المللی کافی دارد. همچنین، ترکیه با این‌کار به متحدان بین‌المللی سوریه اعلام کرده است که تمایل دارد ناتو را وارد منطقه کند. از طرف دیگر، امتناع ترکیه از پاسخ تهاجمی ممکن است باعث شود که متحدان سوریه مانند روسیه یا ایران، حمایت خود را از سوریه بیشتر کنند. اردوغان با انتخاب این پاسخ حساب‌شده‌تر (نسبت به اقدام نظامی علیه سوریه) این فرصت را به تهران و مسکو داده است که تجهیزات نظامی‌ بیشتری در اختیار نیروهای رژیم اسد قرار دهند. درگیری‌های بین دولت و نیروهای شورشی ادامه خواهد یافت و احتمالا حمایت بین‌المللی از شورشیان نیز افزایش خواهد یافت.

لینک‌های روز: روایت نوین چالش‌پذیر بودن روایت‌های کهنه جاری

  • چین: کارخانهٔ جهان » مجموعهٔ عکس
    حتما ببینید.
    .
  • فرود جنگنده‌های لیبی در فرودگاه مالتا » کیبورد آزاد
    آیادر یک مرحله ممکنه این آدم‌ها برگردن به نقطه اول و خودشون رو با روز اولشون مقایسه کنن؟ ببینن کی هستن و جلوی کی ایستادن و برای چی؟ یا مثلا با خودشون فکر کنن که چه چیزی با این ایستادن منفعت دار برای خودشون، داره تقویت می شه و چه چیزی تضعیف؟ اگر چشم‌هاشون رو باز کنن ممکنه نه فقط از کارهاشون دست بکشن که اینقدر هم به شجاعت برسن که بگن اشتباه کردن و اعلام کنن که با کشتن و شکنجه، عقیده‌شون به اعتلا نمی‌رسه. اما معمولا اینطور نیست. معمولا آدم‌ها فکر می‌کنن اگر فقط یک قدم دیگه هم بردارن دیگه این زشتی‌ها تموم می‌شه ولی خب تاریخ که جلو می‌ره زشتی و زیبایی از هم بیشتر و بیشتر تفکیک می‌شن و آدم‌ها خواهی نخواهی مجبورن به دو طرف طیف حرکت کنن. شکی هم نیست که قبول کردن جنگیدن در جبهه بد، هی سخت تر می شه چون قبول این مفهوم برابر خواهد بود با از هم پاشیدن هر چیزی که طرف تا امروز براش زنده بوده و خب ترس از بی هویتی اونقدر بزرگه که آدم ترجیح می ده توی یک هویت دروغین باقی بمونه و ساختن استدلال‌های پیچیده برای توضیح اینکه چرا اینکارهای زشت رو می‌کنیم هم از قبول کردن زشت بودن، راحت‌تره.
    .
  • روایتی نو : چالش‌پذیر بودن روایت‌های کهنه جاری » واژهٔ زمان
    شبکه‌ها هم برد دارند و هم عمق. شبکه‌‌ی خانوادگی و دوستی بردش بسیار کوتاه است اما عمقش کاملا بالاست. شبکه‌‌ی پخش رادیویی بردش بسیار بالاست اما عمقش محدودتر از مثلا تلویزیون است. معمولا شبکه‌های فراگیر به صورت انحصاری در دست کسانی است که سهم بزرگی از قدرت دارند. البته استثنا هم وجود دارد. مثلا شبکه‌ی مبلغین مذهبی در ایران قبل از انقلاب ۵۷ شبکه‌ای با درجه‌ی فراگیری بالا بود اما تا قبل از انقلاب در قدرت شریک نبود. در کشورهایی که داشتن رادیو و تلویزیون غیردولتی امکان‌پذیر است بعضی از رادیو و تلویزیون‌ها با آن که به سمت قدرت نگاه می‌کنند (یعنی فقط تفریحی نیستند و مثلا تفسیر مسائل روز و سیاسی را هم در دستورکار خود دارند) اما در قدرت شریک نیستند. این مسئله برای تلویزیون به دلیل هزینه‌ی بالای راه‌اندازی آن معمولا کمتر از رادیو است. یعنی کسی که تلویزیون راه می‌اندازد نیاز به پول بیشتری دارد و پول بیشتر معمولا یک رابطه‌ای با نزدیکی با ساختار قدرت دارد البته این مسئله هم استثناء زیاد دارد مثل وضعیت بازاریان قبل از انقلاب ۵۷ ایران.
    .
  • ترغیبِ از-راهِ-دورِ دیگران به حضورِ سبز » نسخه قابل انتشار
    سؤال‌ام این است: اگر حکومتِ ایران بد و ظالم است، چرا نمی‌آیید شخصاً مبارزه کنید؟ شاید وجوب‌اش کفایی است و عملِ دیگران تکلیف را از شما ساقط می‌کند؟ شاید شما رهبریِ جنبش را به عهده گرفته‌اید و خلقِ قهرمان نباید که از راهنمایی‌تان محروم شود؟ شاید عذرِ واقع‌بینانه‌تری دارید: دخترخاله‌ی همسایه‌تان را یک بار گرفته‌اند و شما با ایشان از طریقِ ئی‌میل مکاتبه داشته بوده‌اید و محقـَق است که به محضِ ورود به کشور بازداشت‌تان می‌کنند و تحتِ آزار و اذیت قرار می‌گیرید؟ یا شاید این شیردلی که شمایید ترسی از شکنجه و تجاوز و اعدام ندارید، اما دوست ندارید تحصیلات‌تان ناتمام بماند؟ یا نگرانِ این هستید که در این ایامی که در محبس خواهید بود شغل‌تان را از دست بدهید؟ یا یکی از نزدیکان‌تان اضطراب دارد واخلاقاً موظف هستید باعثِ نگرانی‌اش نشوید؟ اما، پس، چه کسانی را دارید به تظاهرات ترغیب می‌کنید؟ این بی‌شمارانِ بیداری که قرار است به خیابان بیایند آیا آشنای دستگیرشده ندارند؟ شاغل یا دانشجو نیستند؟ نزدیکان‌شان نگران نیستند؟ جان‌شان کمتر از جانِ شما عزیز است؟ در شکنجه کمتر از شما درد می‌کشند؟
    .
  • بلی من هم آنجا بودم: جلو سفارت جمهوری اسلامی در لندن! » دلقک ایرانی
    بگذارید حالا که هم تظاهرات عرب هارا دیدم وهم تظاهرات ایرانی هارا مشاهداتم را در قالب مقایسه بگویم که شما هم بتوانید تصویر مورد برداشت خودتان را بسازید. عرب‌ها خیلی خشمگین ومصمم نشان می‌دادند ولی ته چهرۀ همه‌شان یک نوع شوخی و شادی وامید رسوب کرده بود که من اسمش را گذاشتم «جشن خشمگین». ایرانی‌ها برعکس خیلی خندان وغیرمصمم وناجدی بودند ولی ته چهره‌شان نوعی غم وعزا و  نا‌امیدی ماسیده بود که من اسمش را گذاشتم «سوگواری خندان».
    .
  • ۲۵ بهمن همچنان در کانون توجه مسئولان نظام » فرشید آل داوود
    این مقام سپاه پاسداران ترس خود را از خواصی که پایگاه مردمی دارند و حامی جنبش سبز هستند پنهان نمی‌کند و می‌گوید: مهم‌ترین مانعی که امروز برای برخورد با فتنه‌گران وجود دارد، این است که ممکن است بعداز برخورد فیزیکی با فتنه‌گران، برخی خواص پشت صحنه و عناصری که پایگاه مردمی دارند در جهت مقابله با این برخورد و برای حمایت از فتنه‌گران اقدام‌هایی انجام دهند و آن وقت رسانه‌ها به دنبال چنین غائله‌ای می‌گردند تا افکار عمومی جهان را متوجه این مساله کنند و ما نمی‌خواهیم افکار عمومی جهان متوجه این مساله شوند.
    .
  • عنوان ندارد » ٤دیواری
    کافی‌ست به آدم‌هایی فکر کنیم که باید به طور منظم و مستمر برای آن‌ها مجالس عمومی سخنرانی برگزار کرد٬ میکرفن‌های رادیو و تلوزیون را در اختیار آن‌ها گذاشت٬ اما امروز دهان‌کوب٬ متواری یا گوشه‌نشین شده‌اند. به آن‌هایی فکر کنیم که باید موسیقی بسازند٬ اما روح آن‌ها تحت مناسبات حاکم چنان منقبض شده است٬ که کار درستی نمی‌تواند انجام دهند. واقعیت تراژیک یعنی این‌که امروز آن‌هایی که باید فیلم بسازند اگر زندانی یا فراری نباشند٬ پیش از این‌که فیلم را بسازند٬ مجبورند در دنیای تخیل خود درد انواع چماق‌های ممکن آینده را مزه مزه کنند. واقعیت تراژیک یعنی آن‌هایی که باید بروند سراغ معضلات اجتماعی٬ و کار جامعه‌شناسی کنند٬ عاطل و باطل شده‌اند. کافی‌ست به آدم‌های بلاتکلیفی فکر کنیم که «نقشه‌های آینده»شان روی دست آن‌ها مانده٬ یا نقش بر آب شده است. به تعداد کثیری از هموطنان فکر کنیم که در مناسباتی عادی می‌توانستند برای خود و کشورشان مفید باشند٬ و امروزه آواره چهار قاره‌اند. این آدم‌ها همه‌شان زنده‌اند٬ اما مناسبات حاکم به قیمت زندگی آن‌ها تمام شده است.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

بی‌شرف یا بی‌سواد؟ مساله این نیست!

این خبر را بخوانیم:

اصفهان – خبرگزاری مهر:‌ رئیس فرودگاه شهید بهشتی اصفهان با اشاره به اینکه پرواز تهران – اصفهان دچار هیچ سانحه‌ای نشده است گفت:‌ تنها پس از فرود این هواپیما یکی از لاستیکهای پرواز شماره 729 شامگاه سه شنبه دچار ترکیدگی شد.

ایرج بهشتی در گفتگو با خبرنگار مهر در اصفهان افزود: این هواپیما در حال حرکت برای پیاده کردن مسافران بود که این اتفاق افتاد و مشکل خاصی نیز اتفاق نیفتاده است و پس از ترکیدگی تایر نیروی ایمنی در کنار هواپیما حاضر شده و مسافران را از داخل هواپیما پیاده کردند.

وی ادامه داد: هواپیما قادر به ادامه مسیر بود اما به سبب اطمینان بیشتر نیروهای ایمنی مسافران را در همان نقطه پیاده کردند.

بهشتی عنوان کرد: این حادثه حاد نبوده و اتفاقی عادی است که در برخی مواقع اتفاق می افتد.

همچنین سخنگوی سازمان هواپیمایی کشوری نیز در این خصوص به خبرنگار مهر گفت: یک فروند هواپیمای «فوکر اف 100» شرکت هواپیمایی آسمان دیشب تهران را به مقصد اصفهان ترک کرد و ساعت 22 و 50 دقیقه پس از فرود در فرودگاه اصفهان و هنگام تاکسی هواپیما (توقف برای خروج مسافران) یکی از چرخ های ان دچار مشکل و با حضور کارشناسان ایمنی زمینی برطرف شد و 99 مسافر ان نیز به صورت عادی پیاده شدند.

رضا جعفرزاده با تاکید بر اینکه هیچ مشکلی برای مسافران این پرواز ایجاد نشد ، افزود : به لحاظ عادی بودن موضوع شرایط اضطراری هم برای هواپیما اعلام نشد.

اظهارات این مقام‌ها دست‌ کم دو اشکال اساسی دارد. اجازه دهید توضیح بدهم.

اهمیت یک رویداد از نظر ایمنی، با میزان ریسک (Risk) آن سنجیده می‌شود. ریسک یک رویداد نسبت مستقیمی با «شدت رویداد» (Severity) (یعنی اگر رخ دهد چقدر خسارت جانی/مالی خواهد رساند) و «احتمال رخ دادن رویداد» (Likelihood) دارد. هر چه ریسک یک فعالیت بالاتر باشد؛ کار کارشناسی و تحلیلی و مهندسی بیشتر و دقیق‌تری می‌طلبد (برای پیشگیری، کاهش یا کنترل ریسک). هر چه احتمال بروز آن بیشتر باشد هم همین‌طور.

اولین ایراد صحبت‌های آقایان این است که رویداد ترکیدن چرخ هواپیما یک رویداد فوق‌العاده  شدید است (از نظر Severity). یعنی اصطلاحا پتانسیل  خطر خیلی بالایی دارد (Hi Potential). چرا که این رویداد اگر هنگام فرود هواپیما رخ دهد می‌تواند به مرگ‌ صدها نفر و چندین میلیون دلار خسارت بیانجامد. در این‌جا  به خاطر بالا بودن  خسارت احتمالی یعنی بالا بودن «شدت»، ریسک بسیار بالاست و چنین رویدادی به هیچ‌وجه نمی‌تواند «عادی» باشد! مگر این که فرض کنیم دست‌اندرکاران صنعت هواپیمایی ما دیوانه شده‌اند که خطری چنین بزرگ را «عادی» تلقی می‌کنند!

اما اشتباه کلیدی دوم این سخنان.

در صنعت رویدادهای مختلفی رخ می‌دهند که در این میان دو دسته از آن‌ها بسیار مهم هستند.  یک دسته از این رویدادهای بسیار مهم، حادثه یا سانحه (Accident) است (رویدادی که رخ داده و واقعا منجر به خسارت مالی و جانی شده) و دیگری «تقریبا سانحه» (Near Miss) که حادثه‌ای است که رخ داده ولی به خاطر شانس و اقبال منجر به خسارت مالی و جانی نشده. مثلا فرض کنید یک نفر سنگی را به طرف شخصی پرتاب کند. اگر سنگ به چشم شخص بخورد و او را مجروح کند، سانحه رخ داده. اگر به فاصله چند سانتی‌متر از کنار چشم‌هایش عبور کند «تقریبا سانحه» رخ داده است. در این مورد به خصوص هم، چرخ هواپیما ترکیده یعنی رویداد ناگوار رخ داده، اما شانس و اقبال در این بوده که موقع فرود آمدن نترکیده. پس این رویداد یک «تقریبا سانحه‌» با پتانسیل خطر بالاست. یعنی یک Hi Potential Near Miss.

«تقریبا سانحه»‌ها اگر چه منجر به خسارت جانی یا مالی نشده‌اند؛ اما بسیار مهم هستند. چرا که با شناسایی، انجام تحقیقات و پیش‌گیری از آن‌ها می‌توان مانع از بروز سوانح شد. هیچ کس «تقریبا سانحه»‌ها را «عادی» نمی‌شمارد. به خصوص وقتی که پرریسک باشند. از نظرگاه یک کارشناس ایمنی، تقریبا سانحه همانقدر فاجعه است که سانحه. چون حساب و کتاب کار را که نمی‌شود به شانس و اقبال سپرد که بگوییم، «دمش گرم این‌بار قصر در رفتیم پس مشکلی نیست!!!»

خلاصه‌ی کلام: این که بگوییم چرخ هواپیما «تنها پس از فرود و هنگام تاکسی ترکید پس مشکلی نیست و عادی است» بیشتر به یک شوخی زشت شبیه است تا یک سخن کارشناسی. ترکیدن چرخ هواپیما اگر فقط چند دقیقه زودتر رخ داده بود یک سانحه‌ی هولناک بود. هیچ انسانی که هم شرف داشته باشد و هم آشنا به مفاهیم اولیه ایمنی باشد چنین رویدادی را «عادی» قلمداد نمی‌کند. پس این‌جا ما یا با پدیده‌ی بی‌سوادی مواجهیم (که چیز عجیبی نیست؛ چون مدیر بی‌سواد کم نداریم) یا با پدیده‌ی بی‌شرفی (که باز هم  عجیب نیست؛ چون مدیر بی‌شرف کم نداریم) یا با هر دوی آن‌ها (که باز عجیب نیست؛ چون مدیر بی‌شرف و بی‌سواد هم کم نداریم).

اما مساله‌ی مهم بی‌شرفی یا بی‌سوادی حضرات نیست. مهم امنیت جانی و مالی مسافران است که انگار این روزها بی‌اهمیت‌ترین چیزهاست. خس و خاشاکیم دیگر!


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

یازدهم سپتامبر توطئه بود: تئوری یا احتمال؟

وبلاگ حرف‌حسابی فیلم مستندی را معرفی کرده که چون جالب بود این‌جا هم معرفی می‌کنم.

این فیلم که در واقع یک فیلم استودیویی ساده است درباره‌ی حادثه‌ی یازده سپتامبر ساخته شده و روایت رسمی‌ای (official story) که مقامات آمریکا و همین‌طور رسانه‌های غالب (mainstream media) این کشور از این حادثه کرده‌اند را با ذکر شواهد و مستندات بسیار ساده و در عین حال مهم به چالش می‌کشد. با دیدن این فیلم این سئوال‌ها برای ببینده پیش می‌آید که:

  1. چرا روایت رسمی مقامات آمریکایی از حادثه‌ی 11 سپتامبر حاوی دروغ/دروغ‌هایی است؟
  2. چگونه رسانه‌های غالب در آمریکا همین سئوال‌ها را که حتی یک استودیوی آماتوری هم با تحلیل عکس‌ها و فیلم‌های موجود از این حادثه می‌تواند مطرح کند، مطرح نکرده‌اند؟
  3. واقعیت ناگفته‌ یا مخدوش‌شده‌ی حادثه‌ی 11 سپتامبر چیست؟

فیلم را می‌توانید در پایین همین پست یا این‌جا مشاهده کنید. اما اگر امکان دیدن فیلم را ندارید این‌جا مهمترین نکاتش را ذکر می‌کنم:

  1. تئوری توطئه تا وقتی «تئوری» است که هیچ شواهدی در دست نباشد و همه چیز بر پایه‌ی حدس و گمان باشد. به محض این‌که شواهدی (هرچند ناچیز) به دست آوردیم دیگر «تئوری توطئه» نداریم بلکه با «احتمال توطئه» مواجه هستیم که با اضافه شدن مستندات این احتمال هم بیشتر می‌شود.
  2. مطابق روایت رسمی یک هواپیمای مسافربری بویینگ 757 به ساختمان پنتاگون برخورد کرده است. با موشکافی در عکس‌ها و فیلم‌ها و سیر زمانی حوادث روشن می‌شود که امکان ندارد خسارت محدودی که به ساختمان پنتاگون وارد شده در اثر برخورد یک هواپیما با این ابعاد به وجود آمده باشد. دلایل مختلفی ذکر می‌شود. در عکس‌ها نشان داده می‌شود که سوراخ ایجاد شده بسیار کوچک‌تر از بدنه‌ی هواپیماست (سوراخ اولیه در ساختمان پنتاگون دایره‌ای به قطر 5 متر بود) هیچ‌ نشانه‌ای از قطعات هواپیمای متلاشی شده یافت نشده، ساختمان پنتاگون تا ساعت‌ها بعد از برخورد هنوز سقف داشته و معلوم نیست چطور دم هواپیما هنگام ورود به ساختمان سقف را نشکافته است، در عکسی که از ساختمان فروریخته گرفته شده یک کتاب باز دیده می‌شود که حتی نسوخته است و نشان می‌دهد سانحه بیشتر به یک انفجار شبیه بوده (شاید یک موشک کروز) تا آتش‌سوزی ناشی از برخورد هواپیما.
  3. فیلم‌های متعددی که از برخورد هواپیمای دوم به ساختمان تجارت جهانی وجود دارد بررسی می‌شود. نکته‌ی اول این‌که زیر بدنه‌ی هواپیما یک شیء بزرگ و نامتقارن نصب شده که نمی‌تواند کار تروریست‌ها بوده باشد. این شیء خارجی بدنه‌ی هواپیما را شبیه بعضی از مدل‌های هواپیماهای نظامی آمریکایی می‌کند. برخی شاهدان عینی و همین‌طور گزارش‌گران زنده‌ی تلویزیونی تاکید می‌کنند که قطعا یک هواپیمای مسافربری تجاری (commercial airline) نبود.
  4. دیگر این‌که درست قبل از برخورد هواپیما به برج دوم، نوری که شبیه به یک انفجار کوچک است در دماغه‌ی هواپیما دیده می‌شود که فقط کسری از ثانیه طول می‌کشد. نشان داده می‌شود که این نور نمی‌تواند به خاطر برخورد با برج ایجاد شده باشد و در فیلم‌های متعدد از زوایه‌های مختلف هم ثبت شده است. مورد مشابهی در تنها فیلم موجود از برخورد هواپیمای اول به چشم می‌خورد.
  5. شاهدان عینی در محل و همین‌طور تعدادی از پرسنل آتش‌نشانی فعال در آن روز معتقدند که بعد از برخورد هواپیماها با برج‌ها صدای انفجارهای آتی شنیده‌اند و همین‌طور به نظر می‌رسد فروپاشی برج به صورت یک تخریب کنترل شده (توسط مواد منفجره) بوده است.
  6. مالک موقت برج تجارت جهانی شماره‌ی 7 افشا می‌کند که ساختمان تجارت جهانی شماره‌ی 7 (یک برج 42 طبقه) به صورت عمدی و به خاطر پرهیز از گسترش آتش‌ِسوزی چند ساعت بعد به صورت عمدی و کنترل شده تخریب شده است. نکته‌ این‌جاست که طراحی و اجرای تخریب کنترل شده‌ی چنین ساختمان عظیمی ساعت‌ها و شاید روزها وقت می‌برد و احتمالا طراحی و جاسازی محل‌های استقرار مواد منفجره و غیره نمی‌تواند در این چند ساعت بحرانی بعد از حملات انجام شده باشد.
  7. هواپیمای چهارم که روایت رسمی مدعی است در پنسیلوانیا سقوط کرده بنا به مستندات خود شرکت هواپیمایی در شهر دیگری فرود اضطراری کرده است. اگر این هواپیما فرود اضطراری کرده پس چه چیزی در پنسیلوانیا سقوط کرده و چرا در مورد این حادثه تحقیق نشده است؟

بعضی از این سئوال‌ها جدی و متقعاعد کننده به نظر می‌رسند و معلوم نیست چرا رسانه‌های «مستقل» و «آزاد»‌ در آمریکا آن را زیر ذره‌بین نگذاشته‌اند و این‌نوع استدلال‌ها را تحت برچسب فله‌ای «باز هم تئوری‌ توطئه بافتی؟»‌ رد کرده‌اند.


شیرجه زدن یا سُر خوردن: کدام‌یک سبزتر است؟

چطور می‌شود حمل و نقل هوایی را نسبت به محیط زیست «دوستانه‌تر» کرد؟ می‌شود هواپیماهای کم‌مصرف‌تر ساخت و برنامه‌ی پروازها را بهینه کرد و مانند آن…

اما بعضی ایده‌های ساده هم می‌توانند بسیار موثر باشند. مثلا به جای این‌که هواپیما موقع فرود در چند مرحله ارتفاع کم کند، ارتفاع‌اش را طبق یک منحنی بهینه‌ی از پیش محاسبه شده به تدریج کم کند، روشی که در دانشگاه‌های جئورجیاتِک و اِم‌آی‌تی روی آن کار کرده‌اند و در حال حاضر در یک فرودگاه آمریکا و خطوط هواپیمایی اسکاندیناوی به کار برده می‌شود.

به این روش می‌گویند «کاهش ارتفاع پیوسته‌» (Continuous Descent Approach) یا CDA. ایده البته بسیار ساده‌ است اما اجرا کردن آن پیچیدگی‌هایی دارد که با تکنولوژی امروز قابل حل است.

cda

خط سیاه (ممتد) مسیر جدید فرود هواپیماها (CDA) را نشان می‌دهد و خط قرمز (خط چین) میسر کلاسیک فرود. حتی با چشم غیرمسلح هم می‌شود مزیت‌های روش جدید را حدس زد. اما بر اساس تحقیقات نظری و تجربی انجام شده مهم‌ترین مزایای این روش این است که سوخت کمتری مصرف می‌کند، زمان کمتری برای فرود لازم است و سر و صدای موتور هواپیما در مسیر فرود کم می‌شود. دیگر بهتر از این؟

تردید نکنید دیر یا زود همه‌ی هواپیماهای جهان به این روش فرود خواهند آمد. دیگر خبری از «شیرجه‌ زدن‌های» ناگهانی هواپیما نخواهد بود.

پی‌نوشت: در ایران اول باید مشکل خرید هواپیما و تجهیزات فرودگاه و غیره را حل کنیم، «کاهش ارتفاع آهسته‌» بماند برای بعد!

یک ذهنیت بسیار خطرناک

چند روز پیش در افغانستان یک فاجعه رخ داد. یک نمونه‌‌ از ده‌ها مورد جنایت‌ جنگی‌ای که هر روز در عراق و افغانستان اتفاق می‌افتد، اما این‌بار به خاطر مقیاس بزرگ و باورنکردنی‌اش از «دیوار بلند رسانه‌های آزاد» عبور کرده و به گوش من و شما رسیده است.

تیم اعزامی سازمان ملل «شواهد متقاعدکننده‌ای» یافته است که نشان می‌دهد 90 غیرنظامی (دست‌کم 60 نفر کودک زیر 15 سال، 15 زن و 15 مرد)  در حمله‌ی هوایی هفته‌ی گذشته نیروهای آمریکایی به روستای عزیز‌آباد استان هرات کشته‌ شده‌اند. این جماعت نگون‌بخت بی‌دفاع ظاهرا برای شرکت در مراسم چهلم یکی از بزرگان روستای خود جمع شده بودند.

AC-130U Spooky GunShip

کشتار توسط یک فروند هواپیمای AC-130U Spooky (در شمار مجهزترین، گران‌قیمت‌ترین و در عین‌حال مخوف‌ترین هواپیماهای موجود در زرادخانه‌ی ارتش آمریکا) انجام شد که مجهز به پیشرفته‌ترین تجهیزات گلوله‌باران هوایی با دقت بسیار بالاست. مسلما تا تحقیفات کاملی در این زمینه منتشر نشود معلوم نخواهد شد قربانیان دقیقا چطور کشته شده‌اند. اما با توجه به نوع سلاح‌های هواپیمای ذکر شده به نظر می‌رسد کشتار توسط آتش‌بار مسلسل‌های 25، 40 و 105 میلیمتری انجام شده‌ باشد، آن‌هم از فاصله‌ی نزدیک، چرا که مسلسل‌چی‌های داخل هواپیما نیاز به دید مستقیم دارند.

طرفداران قسم‌خورده‌ی امپراطور دست‌کم در این مورد خاص نمی‌توانند مدعی شوند که تلفات غیرنظامیان اجتناب‌ناپذیر یا غیرعمدی بوده. چرا که به نظر می‌رسد رگبار مسلسل به سوی جمعیت غیرنظامی از فاصله‌‌ی نزدیک و به صورت کاملا آگاهانه انجام شده است.

اما تردید نکنید «خرده نوچه‌های امپراطور» در سراسر جهان و همین‌طور همین ایران خودمان، دلایل کافی و بسیار تمیز و منطقی‌ای برای این جنایت جنگی آشکار پیدا خواهند کرد. دلایلی که مبتنی بر اصل ازلی و خدشه‌ناپذیر زیر است:

امپراطور آمریکا در هر جای جهان در حال جنگ با هر کسی که باشد محق است.

به این ترتیب لابد تردیدی نیست که:

  1. نیروهای آمریکایی در جستجوی تروریست‌ها و اعضای طالبان بوده‌اند و تقصیر از جانب خود طالبان بوده که نیروهای آمریکایی را فریب داده‌اند.
  2. نیروهای آمریکایی قصد نداشتند مردم را بکشند، تقصیر از جانب خود طالبان بوده که در دهکده و لابه‌لای صفوف کودکان پنهان شدند و هیچ چاره‌ای برای هواپیمای آمریکایی باقی نگذاشتند جز این‌که همه را قتل عام کند.
  3. اگر هم نیروهای آمریکایی برای مبارزه با تروریسم چند غیرنظامی را بکشند، اشکالی ندارد چون در کل هدفشان خیر است و برای رسیدن به هدف خیر، کشته شدن چند شهروند درجه‌ی دو از یک کشور درجه‌ی دو اهمیتی ندارد.
  4. کشتار غیرنظامیان توسط نیروهای آمریکایی «تلفات ناخواسته‌ی غیرنظامیان در اثر عملیات هوایی» نامیده می‌شود، نه این‌که خدای نکرده «قتل عام غیرنظامیان و جنایت جنگی».
  5. البته کشته شدن غیرنظامیان کار خوبی نیست و ما آن‌را محکوم می‌کنیم، اما چه می‌شود کرد، جنگ است دیگر و در آن نقل و نبات پخش نمی‌کنند.
  6. اگر آمریکایی‌ها نبودند، طالبان خیلی بیشتر از این‌ها از افغان‌ها می‌کشتند.
  7. آمریکایی‌ها می‌خواهند صلح و دموکراسی را برای مردم افغانستان ببرند، تقصیر از مردم افغانستان است که این مساله را درک نمی‌کنند.
  8. چرا حالا گیر دادی به افغانستان؟ افغانستان به ما چه؟
  9. از اولش هم معلوم بود تو طرفدار طالبان هستی!

فهرست بالا می‌تواند بلندتر از این باشد، شاید برخی از کامنت‌های همین پست کمک کند کامل‌ترش کنم.

خدمه‌ی هواپیمای AC-130U در حال خشاب‌گذاری توپ‌‌ها و مسلسل‌های هواپیما

خسته هستم و بعضی از خبرها هم خستگی‌ام را بیشتر می‌کنند. مرا با امپراطور کاری نیست چرا که بر اساس سازوکار خودش حرکت می‌کند و امثال من فقط می‌توانیم نظاره‌گرش باشیم یا کمی‌ آن‌را بشناسیم. چیزی که بیشتر روح آدم را می‌خورد، ذهنیت خطرناکی است که «بنگاه‌های تولید فرهنگ امپراطور» در ذهن و روح ما جا انداخته‌اند. ذهنیتی که بر اساس آن، دنیا را از نظرگاه امپراطور می‌بینیم، بی‌آن‌که متوجه باشیم این دیدگاه ازآن ما و برای ما نیست.

چرا این ذهنیت خطرناک است؟ چون ما خود از قربانیان امپراطور هستیم. خطرناک و چه بسا احمقانه است که به یک سیستم ضدبشری هولناک به عنوان منجی‌ بشریت نگاه کنیم و تک‌تک حرکات شیطانی‌اش را هم با همان فرمولی که خودش به ما تجویز کرده است توجیه کنیم.

باور کنید هم خطرناک است و هم احمقانه.

پی‌نوشت: بدون این‌که متوجه باشم امکان کامنت گذاری این پست را خاموش کرده بودم. این امکان الان باز شده است. با عرض پوزش از همه‌ی دوستان 🙂


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

برخورد فرهنگی در هواپیما

در ردیف جلو نشسته بودیم. پاهایش را از توی کفش درآورد و به دیوار مقابل تکیه داد. هواپیما در حال اوج گرفتن بود.

یک صندلی ‌خالی میان ما بود که روی‌ آن آی‌پاد و کتابم را گذاشته بودم. خواست پتو را از زیرشان بردارد و بی‌توجه به وسائل من، پتو را کشید و نزدیک بود وسایلم روی زمین بیفتند.

چند دقیقه بعد که موقع پذیرایی شد، یک کوکا و یک شراب و یک آب معدنی سفارش داد و از این‌که مهماندار دیر پاسخ داده است گلایه کرد. روترش کرده بود و تند تند می‌نوشید.

یک مسافر می‌خواست رد شود که برود دستشویی. پاهای خانم هنوز روی دیوار بود. بعد از چند لحظه؛ با سختی و اخم و تخم جمعشان کرد که مسافر رد شود. نمی‌دانم چرا این‌قدر اخم کرده بود. ناسلامتی خانمی به این زیبایی باید لبخند به چهره داشته باشد که ظرافت رفتارش با زیبایی ظاهری‌اش تکمیل شود.

چند دقیقه بعد به مسافری که آن طرف‌تر نشسته بود و جوانی بود گیر داد و گفت که کفش‌هایش را بپوشد چون جورابش بو می‌دهد. جوانک قرمز شد و کفش‌اش را پوشید.

بعد خانم از توی کیفش یک کتاب درآورد و شروع کرد به خواندن. سرم را جلو بردم و طوری که متوجه شود به صفحه‌های باز کتابش خیره شدم. عصبی بود، عصبی‌تر شد!

– گفت: «چه چیز را نگاه می‌کنی؟»

– گفتم: «شما خیلی متمدن و بافرهنگ هستید؛ می‌خواستم ببینم از کدام کشور آمده‌اید!»

حرفم بی‌ربط بود حتما. اما قصدم سوزاندنش بود و فکر کنم موفق شدم. بهش برخورد. شروع کرد به ور زدن؛ احتمالا کنایه را گرفته بود و داشت از تمدن و فرهنگش دفاع می‌کرد و حتما هم نمک جمله‌هایش را زیاد کرده بود.

من اما هیچ نمی‌شنیدم. چون طوری که متوجه بشود هدفون را روی گوشهایم گذاشتم و سرم را برگرداندم.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی