همیشه در پاسخ به دوستانی که اوضاع سیاسی ایران را نابسامان توصیف کردهاند مثال پاکستان را زدهام. کشوری که علیرغم به یدک کشیدن عنوان «جمهوری اسلامی» از بسیاری جهات با «جمهوری اسلامی ایران» فرق میکند. در واقع مهمترین تفاوت پاکستان با ایران، اوضاع سیاسی به شدت متشنج آن است و این واقعیت که این کشور دارای سلاحهای هستهای است. این به این معنی است که هرگونه بحران جدی و یا جنگ داخلی در آن میتواند منجر به فاجعهای جهانی گردد. برخلاف عنوان نوشته، واقعا قصد آن را ندارم دنبال قاتل اصلی «بوتو» بگردم. چون در نبود اطلاعات کافی فقط حدس و گمان میتوان زد. اما ترور دیروز بهانهای شد برای این که کمی در اوضاع و احوال تاریخ معاصر پاکستان وبگردی کنم و بدک ندیدم خلاصهای از خواندههایم را اینجا بیاورم.

پاکستان ششمین کشور پرجمعیت دنیا و دومین کشور پرجمعیت مسلمان است. این کشور در سال 1947 پس از جدایی از هند تحت رهبری محمد علی جناح تشکیل گردید و از سال 1956 به «جمهوری اسلامی پاکستان» تغییر نام داد. در آغاز پیدایش و به دلیلی ترجیحات استعماری پاکستان از دو قسمت کاملا جدا -از لحاظ جغرافیایی- تحت عنوان پاکستان غربی (پاکستان فعلی) و پاکستان شرقی (بنگلادش فعلی) تشکیل شده بود. در سال 1971 پاکستان شرقی به کشور مستقل «بنگلادش» تبدیل گردید.
تاریخی سرشار از کودتاهای نظامی
پاکستان در تاریخ 60 ساله خود، شاهد چهار کودتای موفق بوده است. در کودتای سال 1977، خانم بینظیر بوتو پدرش «ذوالفقار بوتو»، رئیس جمهور وقت پاکستان را از دست داد. کوران سیاسی پاکستان، دیروز جان خود وی را گرفت.
فهرست کودتاهای «موفق» انجام شده در تاریخ پاکستان از آغاز تا امروز:
- 1958: کودتای «ژنرال ایوب خان» و سرنگونی حکومت «اسکندر میرزا»
- 1970: کودتای «ژنرال یحیی خان» و سرنگونی حکومت «ایوب خان»
- 1977: کودتای «ژنرال محمد ضیاالحق» و سرنگونی حکومت «ذوالفقار علی بوتو» (کودتا با حمایت آمریکا انجام شد و ذوالفقار علی بوتو پس از کودتا محاکمه و اعدام شد.)
- 1999: کودتای «ژنرال پرویز مشرف» و سرنگونی حکومت «نواز شریف»

نیمه شمالی پاکستان را اقلیتهای پشتون تشکیل میدهند که از لحاظ قومی و مذهبی با گروههای قومی جنوب افغانستان نزدیکی بسیار دارند. در این مناطق است که نیروهای محلی و شبهنظامیان زیرزمینی قوای طالبان را حمایت میکنند. خانم «بوتو» تاکید کرده بود در صورت رسیدن به قدرت با گروههای حامی طالبان به شدت برخورد خواهد کرد.
«بینظیر بوتو» که بود؟
«بینظیر بوتو» (متولد 1953) در چند دهه اخیر از شخصیتهای سیاسی مهم پاکستان به شمار میرفت. بینظیر در یک خانواده سیاسی بزرگ شد. پدرش «ذوالفقار علی بوتو» رئیس جمهور محبوب پاکستان در سالهای 1971 تا 1973 بود که به دنبال کودتای نظامی سرنگون و اعدام شد. به عنوان دبیرکل «حزب مردم پاکستان» وی اولین زنی بود که در یک کشور مسلمان به مقام نخست وزیری رسید. وی دوبار در سالهای 1988 و 1993 به مقام نخست وزیری رسید و هر دوبار هم به اتهام رشوهخواری و فساد از سمت خود برکنار شد. بوتو از سال 1998 به تبعید خودخواستهای در کشور امارات متحده عربی تن داد و اواخر مهرماه امسال به پاکستان بازگشت تا در عرصه سیاسی پاکستان مجددا نقش بازی کند.
چه کسانی از مرگ بوتو سود میبرند؟
پاسخ سوال چه کسی بوتو را کشت به احتمال زیاد هرگز در تاریخ مشخص نخواهد شد و حرف و حدیث از حد گمانهزنی سندیت بیشتری نخواهد یافت. اما به هر حال مثل هر ماجرای جنایی دیگری باید متهمین را در میان گروهها و یا افرادی جستجو کرد که از کشته شدن «بوتو» نفع میبرند.
- طالبان و القاعده
نباید این احتمال را از نظر دور داشت که خانم «بوتو» تاکید کرده بود در صورتی که به قدرت برسد با گروههای حامی «طالبان» و «القاعده» در شمال پاکستان به شدت برخورد خواهد کرد. وی حتی تا حدی پیش رفته بود که گفته بود «در صورتی که نیروهای نظامی پاکستان برای برخورد با پایگاههای طالبان در پاکستان کافی نباشد دست نیروهای آمریکایی را برای انجام عملیات نظامی داخل خاک پاکستان باز خواهد گذاشت.» این احتمال وجود دارد که گروههای پشتیبان طالبان دست به کار شده و کار را قبل از اینکه دیر شود تمام کرده باشند. به خصوص اینکه تعدادی از رهبران این گروهها نیز بارها قول داده بودند که «بوتو» را ترور کنند. یکی از مقامات «القاعده» در در افغانستان ادعا کرده که ترور «بوتو» کار «القاعده» بوده است. البته این ادعا به خودی خود چیزی را ثابت نمیکند ولی احتمال دخالت «القاعده» را دست کم در لایه اجرایی ترور بسیار بالا میبرد. القاعده قبلا هم برای کشتن بوتو دست به ترور(های) ناموفق زده بود. - ژنرال پرویز مشرف
خوب این یکی شاید خیلی واضح باشد که مشرف از حذف رقیب محبوبش نباید چندان ناراضی باشد. بخش قابل توجهی از مردم پاکستان (همینطور چند نفر از همکاران من که پاکستانی هستند) همه بدون اینکه تردیدی به خود راه دهند باور دارند که دست «ژنرال مقتدر» و «دموکراسی دوست» در ماجرای ترور «بینظیر» در کار بوده است. دست کم میتوان گفت، حتی اگر ژنرال مستقیما در ترور اخیر نقشی نداشته، تلاشی هم برای جلوگیری از بروز آن نکرده است. جالب است بدانید خانم بوتو در ایمیلی که درخواست کرده بود در صورت کشته شدنش منتشر شود پرویز مشرف را به خاطر پوشش ضعیف امنیتی متهم کرده بود. وی تاکید کرده بود در صورتی که آسیبی به وی در پاکستان وارد شود، ژنرال مشرف را مسئول آن میداند.
از طرف دیگر میتوان تحلیل کرد که مشرف از مرگ بوتو متضرر شده است چون آشوب و تنش در پاکستان موقعیش را تضعیف خواهد کرد. بنابراین بعید است که نقش مستقیمی در ترور وی داشته باشد. فکر میکنم هنوز برای نتیجهگیری در این زمینه زود است و شاید هرگز هم مشخص نشود. - گروههای محلی و تندرو داخلی پاکستان
اختلافات فرقهای و قومی در مناطق مختلف پاکستان که هریک وابستگیهای مستقیم و غیرمستقیمی با قدرتهای منطقهای و جهانی دارند داستان ترور خانم بوتو را پیچیدهتر میکند. واقعیت این است که بوتو همانطور که طرفداران زیادی داشت، دشمنان متنوع و گستردهای نیز داشت که برخی از آنها حتی از اینکه در مطبوعات او را به ترور کردن تهدید کنند ترسی نداشتند. از نظر بسیاری از گروههای تندرو داخلی «بینظیر» یک سیاستمدار غربزده و سکولار و خیانتکار به کشور و دین بود. گروههایی نیز مانند جیش المحمد و حزبالله مجاهدین و … که توسط سازمانهای امنیتی-اطلاعاتی پاکستان جهت انجام عملیات در منطقه کشمیر تجهیز شدهاند، رسما و علنا بوتو را خائن به کشور میدانستند.
بسیاری از دشمنان فرقهای بوتو، او را یک سکولار غربزده میدانستند.
- رقبای سیاسی دیگر
در این میان رقبای سیاسی «حزب مردم پاکستان» و خانم بوتو که از محبوبیت ویژهای هم برخوردار بود از لحاظ سیاسی از حذف رقیب خود خوشنود خواهند شد. «نواز شریف» نخستوزیر سابق پاکستان و رهبر شاخهای از حزب «لیگ مسلمانان پاکستان» پس از اینکه توسط مشرف سرنگون شد به عربستان سعودی پناه برد. وی چند ماه پیش جهت شرکت در انتخابات به پاکستان بازگشت.
او در اعتراض به ترور اخیر اعلام کرد که انتخابات را تحریم میکند و از مشرف خواست به خاطر عدم تامین امنیت بینظیر بوتو از سمت خود استعفا دهد. - ناشناس، ناشناس، ناشناس!
شخص «بینظیر بوتو» بارها هشدار داده بود که گروهها و اشخاص متعددی در پاکستان و خارج از پاکستان وجود دارند که خواستار کشتن او میباشند. بدون داشتن اطلاعات کافی از ماجراهای پنهان، بیماری توهم و توطئهنگری جایگزین استدلال منطقی میشود. مثل اکثر ترورهای سیاسی در سطح جهان، عاملان این ترور نیز احتمالا هرگز مشخص نخواهند شد و در بهترین حالت تحقیقات در سطح عوامل اجرایی و روسای مستقیم آنها متوقف خواهد گردید. تاریخ دراینباره قضاوت خواهد کرد…
برخی لینکهای مرتبط:
